يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (1)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد بايد بردگان شما و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيدهاند در سه وقت از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح، و در نيمروز (2) هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مىآوريد، و بعد از نماز عشاء، اين سه وقت خصوصى براى شماست، اما بعد از اين سه وقت گناهى بر شما و بر آنها نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر طواف كنيد (3) (و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نمایيد) اينگونه خداوند آيات را براى شما تبيين مىكند و خداوند دانا و حكيم است.
و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همانگونه كه اشخاصى كه پيش از آنها بودند اجازه مىگرفتند. اينچنين خداوند آياتش را براى شما تبيين مىكند و خدا دانا و حكيم است.
در آيات مورد بحث به مساله إذن گرفتن كودكان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهايى كه مردان و همسرانشان ممكن است در آن خلوت كرده باشند می پردازد. (4)
بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام اين برنامه كنند، چرا كه آنها هنوز به حد بلوغ نرسيدهاند تا مشمول تكاليف الهى باشند و به همين دليل مخاطب در اينجا اوليای فرزندان هستند.
اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مىشود، و كلمه الذين كه براى جمع مذكر است، مانع از عموميت مفهوم آيه نيست زيرا در بسيارى از موارد اين تعبير به عنوان تغليب بر مجموع اطلاق مىگردد؛ به عنوان نمونه در آيه وجوب روزه تعبير به" الذين" شده و منظور عموم مسلمانان است. (5)
این آيه از كودكانى سخن مىگويد كه به حد تميز رسيدهاند و مسائل جنسى و عورت و غير آن را تشخيص مىدهند، زيرا دستور اذن گرفتن دليل بر اين است كه آن کودکان این اندازه مىفهمند كه اذن گرفتن يعنى چه؟ (6) اینان در سه وقت مذکور باید قبل از ورود به مکان مورد بحث از والدین خود اجازه بگیرند.
در ادامه آيه هم حكم فرزندان را بيان كرده، و مىفرماید: هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسیدند (7) بايد در همه اوقات اجازه بگيرند، همانگونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه مىگرفتند.
از آيه فوق چنين استفاده مىشود كه حكم فرزندان بالغ و نابالغ متفاوت است زيرا كودكان نابالغ طبق آيه 58 تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند (چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آن قدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود و از اين گذشته احساسات جنسى آنها هنوز به طور كامل بيدار نشده است)، اما نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را به طور مطلق براى آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بگیرند.
اين حكم مخصوص به مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مىكنند و گرنه برای وارد شدن به اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) مخصوصاً هنگامى كه ديگران هم در آنجا حاضرند و هيچ گونه مانع و رادعى در كار نيست، اجازه گرفتن لزومى ندارد. (8)
براى ريشه كن ساختن يك مفسده اجتماعى مانند اعمال منافى عفت، تنها توسل به اجراى حدود و تازيانه زدن منحرفان كافى نيست؛ در هيچ يك از مسایل اجتماعى چنين برخوردى نتيجه مطلوب را نخواهد داد، بلكه بايد با ايجاد یک محيط سالم اجتماعی و آموزش صحیح احکام اسلامی، زمینه شکل گیری فساد را از بین برد و سپس مجازات را به عنوان يك عامل بازدادنده از گناه مطرح نمود، به همين دليل در سوره نور هم مجازات تازيانه مردان و زنان زناكار را مطرح می کند و هم به مسایل ديگر مانند تشویق به ازدواج سالم، رعايت حجاب اسلامى، نهى از چشمچرانى، تحريم متهم کردن دیگران به انحراف جنسی، و اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به خلوتگاه پدر و مادر، توجه می کند. اين نشان مىدهد كه اسلام از هيچ يك از ريزهكاريهاى مربوط به اين مساله غفلت نكرده است.
خدمتكاران موظفند به هنگام ورود در اطاقى كه دو همسر قرار دارند اجازه بگيرند.
كودكان بالغ نيز موظفند در هر وقت بدون اجازه وارد نشوند، حتى كودكان نابالغ كه مرتبا نزد پدر و مادر هستند نيز آموزش داده می شوند كه لا اقل در سه وقت (قبل از نماز صبح و بعد از نماز عشاء و هنگام ظهر كه پدران و مادران به استراحت مىپردازند) بدون اجازه وارد نشوند.
با اينكه قرآن صريحا این دستور را در آيات فوق بيان كرده است، اما كمتر ديده مىشود كه در نوشتهها و سخنرانىها و بيان احكام درباره اين حكم اسلامى و فلسفه آن بحث شود و معلوم نيست چرا اين حكم قطعى قرآن مورد غفلت و بى توجهى قرار گرفته است؟ گرچه ظاهر آيه دال بر وجوب رعايت اين حكم است اما حتى اگر فرضا آن را مستحب هم بدانيم، باز بايد درباره این دستور قرآنی سخن گفته شود و جزئيات آن مورد بحث قرار گيرد.
بر خلاف آنچه بعضى از سادهانديشان فكر مىكنند كه كودكان از اين مسایل سر در نمىآورند و خدمتكاران نيز در اين امور باريك نمىشوند، ثابت شده است كه كودكان (تا چه رسد به بزرگسالان)، درباره این موضوع فوق العاده حساسيت دارند و گاهی پیش آمده که سهلانگارى پدران و مادران و بر خورد كودكانشان به منظرههايى كه نمىبايست آن را ببينند، سرچشمه انحرافات اخلاقى و گاه بيماريهاى روانى شده است. (9)
چند نکته دیگر از آیه:
1- والدین باید احکام دینی را به فرزندان بیاموزند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ»
2- محل خواب والدين بايد جدا و دور از چشم فرزندان باشد، وگرنه نياز به اذن نبود. «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ»
3- كودكان بايد پاكدامنى را از محيط خانه بياموزند. «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ»
4- تربيت و آموختن آداب اسلامى را قبل از بلوغ كودكان شروع كنيم. «الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ» (10)
پاورقی:
------------------------------------------
1-نور/58 و 59
2-ظهيرة چنان كه راغب در مفردات و فيروزآبادى در قاموس مىگويند: به معنى نيمروز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى رويى خود را در مىآورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مىكنند. (تفسیر نمونه، ج 14/ص 539)
3-واژه طوافون در اصل از ماده طواف به معنى گردش دور چيزى است، و چون به صورت صيغه مبالغه آمده به معنى كثرت در اين امر مىباشد، و با توجه به اينكه بعد از آن بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ آمده مفهوم جمله اين مىشود كه در غير اين سه وقت شما مجاز هستيد بر گرد يكديگر بگرديد و رفت و آمد داشته باشيد و به هم خدمت كنيد.
و به گفته فاضل مقداد در كنز العرفان اين تعبير در حقيقت به منزله بيان دليل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سایر اوقات است، چرا كه اگر بخواهند مرتبا رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند كار مشكل مىشود.(تفسير نمونه، ج14/ ص540)
4-تفسير نمونه، ج14، ص: 537
5-تفسير نمونه، ج14/ص539
6-تفسير نمونه، ج14، ص: 540
7-واژه حلم به معنى عقل آمده است و كنايه از بلوغ است كه معمولا با يك جهش عقلى و فكرى توام است، و گاه گفتهاند حلم به معنى رؤيا و خواب ديدن است، و چون جوانان، مقارن بلوغ، صحنههايى در خواب مىبينند كه سبب احتلام آنها مىشود، اين واژه به عنوان كنايه در معنى بلوغ به كار رفته است.
8-تفسير نمونه، ج14، ص: 541
9-تفسير نمونه، ج14، ص: 544
10-تفسير نور، ج8/ص 209
----------------