در این نوشتار سعی شده به معرّفی یکی از دانشوران اسلامی پرداخته شود؛ فرزانهای که در گسترش فرهنگ «اجتهاد» نقش بهسزایی داشته و دقّت و ژرف نگریاش، زبانزد بزرگان است. شهرت این عالم بزرگ «ملاّ میرزای شیروانی» است و به «مدقّق شیروانی» نیز معروف است.
ولادت و تحصیل
خطّه شیروان، (عدّهای زادگاه وی را شیروانِ استان خراسان دانستهاند و برخی شروان کشور آذربایجان و منطقه قفقاز که در هر صورت، در آن زمان جزو شهرهای ایران بزرگ شمرده میشدند. [۱][۲][۳]) در سال ۱۰۳۳ هـ. ق. شاهد تولّد کودکی بود که خانواده متدیّنش نام نیکوی «محمّد» را برایش برگزیدند. وی پس از گذراندن خردسالی، پای به مکتب نهاده و به فراگیری قرآن و دانشهای آن روزگار پرداخت. از آنجا که از هوش سرشاری برخوردار بود، مورد تشویق استاد و خانوادهاش قرار گرفت و تحصیل را به خوبی پشت سر نهاد به همین علّت، با راهنمایی پدرش راهی حوزه علمیه شیروان شده و شروع به تحصیل علوم اسلامی نمود.
هجرت
نوجوان شیروانی پس از فراگیری مقدّمات، برای تکمیل دانش خود چارهای جز هجرت نمیدید. در آن زمان، حوزه علمیه اصفهان پذیرای عالمان و طلاّب فراوانی بود زیرا تاسیس اوّلین حکومت گسترده شیعه (صفویه)، پایتخت شدن اصفهان و حمایت پادشاهان صفویه از اهل علم، باعث رونق گرفتن مباحث و محافل علمی شده و حوزه علمیه اصفهان مورد توجّه فرهیختگان قرار گرفت.[۴][۵]محمّد نیز چون بسیاری از طلاّب، زادگاهش را ترک کرد و به این شهر دانش پرور سفر نمود. وی در این مسیر، از شهرهای متعدّدی عبور کرد و از محضر برخی از دانشوران آن شهرها بهرهمند شد.
او پس از ورود به اصفهان و مشاهده عظمت دینی و علمی آنجا، گویا گمشده خود را یافته بود. بنابراین، بیش از پیش در راه تحصیل معارف اسلامی و شیعی، تلاش مینمودبه طوری که پس از گذشت چند سال، فقه، اصول، تفسیر، حدیث، کلام، فلسفه، ریاضیات و نجوم را فراگرفت.
وی در اوّلین روزی که به مدرسه محقّق خوانساری وارد شد، استاد به تدریس شرح اشارات شیخ ابوعلی سینا مشغول بود. میرزای شیروانی پس از دقایقی، اشکالاتی مطرح ساخته و توجّه همگان را به خود جلب کرد.
طلاّب که تا آن روز ایشان را در جمع خود ندیده بودند، چشم به استادشان دوخته تا پاسخ وی را بشنوند. آقاحسین خوانساری نخست از نام و نشان او جویا شد وقتی میرزا خودش را معرّفی کرد، استاد چنین فرمود:
«من در سطح معلومات تو مطالعه نکردهام امشب برای تو کتاب را مطالعه میکنم تا پاسخگوی سؤالات تو باشم.» [۶][۷]
آزاداندیشی استاد و میدان دادن وی به شاگرد، سبب شد ملاّ میرزا (که خود در فلسفه پرمایه بود) نزد آقاحسین بماند و شاگردی کند.[۸]
میرزای شیروانی به دلیل ژرفنگری و تلاش شبانهروزی، در مدّت کوتاهی به مدارج عالی علمی راه یافت و با برگزاری جلسات پرسش و پاسخ و نگارش آثار علمی و تحقیقی، به عنوان «اندیشمندی صاحبنظر» شناخته شد؛ از این رو با لقب «مدقّق شیروانی» زبانزد محافل دینی و مذهبی شده و طلاّب زیادی در حوزه درسی وی شرکت نمودند.[۹][۱۰]
ازدواج
ملاّ میرزای شیروانی که سالیانی چند، نزد مجلسی اوّل (ملاّ محمّدتقی) به یادگیری علوم مشغول بود، به سبب برخورداری از امتیازاتی چون: عبادت، تقوا، اخلاق نیک، علم و ژرفنگری مورد احترام و تکریم استادش قرار و گرفت سرانجام به افتخار دامادی وی نایل آمد و بر موقعیت دینی و اجتماعی اش افزوده گشت. (در همه منابع به این مسئله (دامادی خاندان مجلسی) اشاره شده است.)
بیگمان زندگی هر فردی، خواه ناخواه، با زندگی خانواده و بستگان همسر ارتباط دارداز این رو، نکاتی را میتوان بیان داشت:
پدرزن شیروانی یعنی ملاّ محمّدتقی مجلسی اصفهانی (۱۰۰۳-۱۰۷۰ هـ. ق.) ، یکی از عالمان بزرگ شیعه است که از دانش فراوان وی افراد زیادی بهرهمند شدهاند. او دارای سه پسر و چهار دختر بود.
پسران دانشمندش عبارتند از: ملاّ عزیزالله (متوفّای ۱۰۷۴ هـ. ق.) ملاّ عبدالله (متوفّای ۱۰۸۴ هـ. ق.) و ملاّ محمّدباقر، معروف به «مجلسی دوم» (۱۰۳۷-۱۱۱۰ هـ. ق.). دامادهای فقیه و بزرگوارش عبارتند از: ملاّ محمّدصالح مازندرانی (متوفّای ۱۰۸۶ هـ. ق.) ملاّ محمّدعلی استرآبادی (۱۰۱۰-۱۰۹۴ هـ. ق.) میرزای شیروانی (۱۰۳۳-۱۰۹۸ هـ. ق.) و میرزا کمالالدّین محمّد فسایی (زنده در ۱۱۰۳ هـ. ق.). (برای آشنایی بیشتر، [۱۱][۱۲][۱۳][۱۴])
خاندان مجلسی و دیگر بستگان نسبی و سببی آنها، علاوه بر موقعیت ممتاز مردمی و اجتماعی، نزد حکومت و کارگزاران صفویه نیز از مقام و جایگاه والایی برخوردار بودند؛ لذا بخشی از رشد و تکامل علمی، اجتماعی و سیاسی میرزای شیروانی، مرهون وابستگی و پیوند فامیلی وی با خاندان مجلسی است.
در حریم نور
حوزه نوپا و جدیدالتّاسیس اصفهان، توانایی جذب همیشگی اهل علم را نداشت چرا که حوزه کهنسال نجف اشرف و آستانه مقدّس امیرمؤمنان (علیهالسّلام) هماره پذیرای دانشمندان بوده و قلبها واندیشههای طلاّب را سیراب و شکوفا میساخت. به همین جهت، مدقّق شیروانی نیز همچون پدر زن گرامیاش (مولانا شیروانی در اصفهان به دامادی مجلسی اوّل رسید و... [سپس] به زیارت عتبات رفته و در نجف توطّن کرد. [۱۵]) و دانشوران دیگر به عراق هجرت کرد تا با توسّل به امامان (علیهمالسّلام) و سیر و سلوک، از سر چشمههای اخلاق، عرفان و دانش سیراب شود.
وی علاوه بر تحصیل در محضر فرهیختگان علم، به تدریس پرداخت و به نشر و گسترش معارف اهل بیت (علیهمالسّلام) همّت ورزید.[۱۶]
تکریم دانشمند
در سال ۱۰۷۸ هـ. ق. پس از رحلت شاه عبّاس دوم، فرزندش صفی دوم بر تخت سلطنت نشست و او را «شاه سلیمان» نامیدند. وی پادشاهی عادل بود و به تعمیر و تذهیب قبّه مطهّر رضوی همّت گماشت.[۱۷]
از جمله کارهای شایسته وی، دعوت از عالمان بزرگ عتبات عالیات و دیگر شهرها بودبه نحوی که عدّهای به درخواست وی جواب مثبت داده و رهسپار اصفهان شدند.
شاه سلیمان به سبب آشنایی قبلی با موقعیت ممتاز میرزای شیروانی، از ایشان نیز دعوت کرد، چرا که حضور فقیهان جامعالشّرایطی چون میرزا، پایههای حکومت شیعی را تقویت نموده و ناهنجاریهای اجتماعی (اخباریگری، تصوّف و غیره) را برطرف میساخت.
مجتهد شیروانی در سال ۱۰۹۱ هـ. ق. به اصفهان مراجعت کرده[۱۸] و از سوی حکومت صفویه، دانشمندان و مردم، مورد تجلیل و احترام شایانی قرار گرفت. حضور عالمان مهاجر در پایتخت و مسئله اسکان آنها، از جهت اقتصادی، مشکلاتی به همراه داشت از این رو شاه سلیمان علاوه بر اختصاص کمک و مساعدتهای مالی مشکل مسکن برخی از دانشوران را حل نمود. وی برای سکونت میرزای شیروانی و خانوادهاش در محلّه احمدآباد اصفهان خانهای ساخته و به ایشان واگذار کرد.[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲] بدین ترتیب دگربار، مجلسِ درس، مناظره و موعظه میرزا پر رونق شده و پروانگان حریم معارف، از انوار گفتار و نوشتار آن فقیه، محدّث، متکلّم و دانشمند بزرگ بهرهمند شدند.
اگر چه برخی از شاهان صفوی ستمپیشه بودند ولی حکومت آنان آثار خوبی نیز برای شیعیان در برداشته است، از جمله:
۱. ترویج شعائر و معارف اهل بیت (علیهمالسّلام) توسط آنان.
۲. پشتیبانی از عالمان شیعه در جهت گسترش فرهنگ تشیّع.
۳. ایجاد زمینه ایفای نقش عالمان شیعه در امور سیاسی، قضایی و فرهنگی.
۴. مساعدت چشمگیر در تقویت مراکز علمی و دینی.
۵. جلوگیری از هجوم حکومت عثمانی و ازبکها به شیعیان.[۲۳]
در این بستر مناسب زمانی و مکانی، اقامت فقیهانی چون میرزای شیروانی، ثمرات گوناگونی در پی داشته که «تحکیم مکتب اهل بیت (علیهمالسّلام)» را میتوان مهمترین ارمغان ماندگار این حضور مبارک، دانست.
استادان
میرزای شیروانی برای فراگیری علوم گوناگون، نزد بزرگان حوزه به شاگردی پرداخته است. در اینجا نام استادان برجسته او را یادآور میشویم:
۱. ملاّ محمّدتقی مجلسی، (۱۰۰۳-۱۰۷۰ هـ. ق.)
میرزا مدّت زیادی از محضر ایشان بهرهمند شده و علاوه بر اخذ اجازه روایی، به افتخار دامادی استادش نیز رسیده بود.
۲. آقاحسین بن جمالالدّین، معروف به محقّق خوانساری (۱۰۱۶-۱۰۹۸ هـ. ق.) میرزا شاگرد ارشد و ممتاز مباحث فلسفی استادش بود[۲۴][۲۵][۲۶][۲۷] از این رو هنگام درس، اشکالات زیادی مطرح میکرد و با محقّق خوانساری به مناظره علمی میپرداخت. وی کتابهای استادش را پس از مطالعه دقیق، نقد مینمود و در ردّ برخی از مطالب و نظرات ایشان رسالههایی مینگاشت و متقابلا محقّق خوانساری هم به دفع اشکالات شاگردش همّت میورزید.[۲۸][۲۹][۳۰] در این باره یکی از همشاگردیهای میرزا میگوید: «استادمان آقاحسین خوانساری با آن فضل و کمال، از موشکافیها و اشکالات فراوان میرزا در هنگام درس و مباحثه، گاهی ناراحت میشد.» [۳۱][۳۲]
میرزا در بررسی کتابهای استادش میگفت:
«آنچه اوّل نوشته بود، بهتر از بسیاری از آنهاست که بعدها نوشت.» [۳۳]
بیان این نکته نیز درخور اهمیّت است که میرزا، سرآمد شاگردان فلسفه خوانساری بوده[۳۴] و از ایشان اجازه روایی کسب کرده بود.[۳۵]
شاگردان
برخی از دانشآموختگان مکتب میرزای شیروانی عبارتنداز:
ملاّمحمّدباقر مجلسی
ملاّمحمّدباقر مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۰ هـ. ق). محمّدباقر، صاحب «بحارالانوار» برادر خانم میرزای شیروانی و شاگرد روایی وی نیز هست به طوری که در ۲۲ شعبان ۱۰۷۵ هـ. ق. اجازه نقل روایات «من لایحضره الفقیه» را از ایشان گرفته است.[۳۶][۳۷]
میر محمّدصالح خاتونآبادی
میرمحمّدصالح خاتونآبادی (۱۰۵۸-۱۱۱۶ هـ. ق.)
وی در کتاب «حدائق المقرّبین» خود مینویسد: «مولانا میرزای شیروانی (طیّبالله رمسه) که استاد این قاصر است و در خدمت او فنون حکمی و فقه و بعضی از کتب حدیث خواندهام...» [۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲]
او ابتدا از شاگردان شیروانی به شمار میرفت و پس از رحلت ایشان، در حوزه درسی پدرزنش (مجلسی دوم) حاضر گردید.[۴۳][۴۴]
آقا محمّداکمل اصفهانی
آقا محمّداکمل اصفهانی، پدر علاّمه وحید بهبهانی (زنده در حدود ۱۱۳۵ هـ. ق.)
در متن اجازهنامه علاّمه بهبهانی به علاّمه سیّدمحمّدمهدی بحرالعلوم آمده است: «... منهم الوالد الماجد... عن اساتیذه الاعاظم و المشایخ و المشتهرین بین المشارق والمغارب المستغنین عن التعریف بالفضائل و المناقب مولانا میرزا محمّدشیروانی و الشیخ جعفر القاضی و مولانا محمّد شفیع استرابادی...».[۴۵][۴۶][۴۷][۴۸]
میرزا عبدالله افندی اصفهانی
میرزا عبدالله افندی اصفهانی (۱۰۶۶ ـ زنده در ۱۱۳۰ هـ. ق.)
نامبرده میگوید: «... قسمتی از تهذیب، شرح مختصر الاصول، شرح اشارات، اصول کافی و... از کتب متداوّل را نزد استاد علاّمه (میرزای شیروانی) (رحمةاللهعلیه) فرا گرفتم». [۴۹][۵۰]
شایان ذکر است که میرزا عبدالله افندی اصفهانی برای چهار استادش القاب خاصّی قرار داده، که بدین قرار است:
از علاّمه محمّدباقر مجلسی به «استاد استناد»، از آقاحسین خوانساری به «استاد محقّق»، از ملاّ محمّدباقر سبزواری به «استاد فاضل» و از ملاّ میرزای شیروانی به «استاد علاّمه».
نویسنده روضات الجنات میگوید: «از این که وی از ملاّ میرزا تعبیر به «استاد علاّمه» کرده، استفاده میشود که پایه علمی معظّم له از دیگر استادانش برتر و والاتر بوده است». [۵۱][۵۲][۵۳]
حسن بلاغی نجفی
شیخ حسن بلاغی نجفی (زنده در ۱۱۰۴ هـ. ق.) .
وی در کتاب «تنقیح المقال» خود، که هنوز چاپ نشده، پس از تجلیل از استادش میگوید: «سوگند به جانم که او یگانه عصرش و یکتای روزگارش بود... وی شاگردان دانشمند و فاضلی دارد...» [۵۴][۵۵][۵۶]
سیّدصدرالدّین رضوی قمی همدانی
سیّدصدرالدّین رضوی قمی همدانی (متوفّای ۱۱۶۰ هـ. ق.)
وی ادبیات، معقول، فقه و اصول را از محضر میرزای شیروانی فراگرفت.[۵۷][۵۸][۵۹]
محمّد بن عبدالفتّاح تنکابنی
مولی محمّد بن عبدالفتّاح تنکابنی (متوفّای ۱۱۲۴ هـ. ق.) معروف به «سراب».
وی به پیشنهاد استادش شیروانی، در ردّ کتاب آقاجمال خوانساری، رسالهای نوشته بود.[۶۰]
سیّدمحمّدباقر گیلانی
سیّدمحمّدباقر گیلانی (زنده در ۱۱۰۸ هـ. ق.)
یکی از کتابهای وی «مصباح النّجاة فی التّدیّن و النّجاح» است که آن را در سال ۱۱۰۸ هـ. ق. به اتمام رساند.[۶۱]
شاگردان باواسطه
در خصوص شاگردان با واسطه میرزا، به بیان دو نمونه بسنده میشود:
الف) محمّد بن سلیمان تنکابنی (۱۲۳۴-۱۳۰۲ هـ. ق.) ، در نقل سلسله مشایخ رواییاش مینویسد:
«... وایضاً ملاّ محمّد اکمل اجازه دارد از قطب کره ذکاوت و فطانت، مفخر ازکیا و مقتدای اتقیا، ملاّ میرزا شیروانی ـ شرّفه الله بشرافة قربه و ملاّ میرزا از مجلسی اوّل اجازه دارد». [۶۲]
ب) مرجع بزرگوار، آیتالله مرعشی نجفی از بانوی مجتهده اصفهانی (حاجیه خانم نصرت بیگم حسینی) اجازه نامهای گرفته که در بین مشایخ اجازه روایی وی، نام میرزای شیروانی آمده است.[۶۳]
بحران در مراکز علمی
در قرن یازدهم هجری، پس از انتشار کتابی به نام «فوائد مدنیّة»، توسط یکی از عالمان اخباری (ملاّ محمّدامین استرآبادی)، بازار مباحثات علمی بسیار گرم شده بود و کمتر مدرسهای بود که دو نگرش «اخباری» و «اصولی» را مطرح نکرده باشد.[۶۴] شیوع مکتب اخباری، خسارات زیادی بر جامعه شیعی وارد کرده بود، لذا غلبه بر این بحران، وظیفه فقیهان عصر صفوی ه را سنگینتر میکرد. در پاسداشت تفکّر فقه استدلالی و اصولی، عالمانی چون: ملاّصالح مازندرانی، محقّق شیروانی و آقاحسین خوانساری[۶۵][۶۶] نقش اساسی داشتند که داستان ذیل، بیانگر این ادّعاست:
ملاّخلیل قزوینی ـ از عالمان مشهور اخباری ـ بر این باور بود که:
الف) ترجیح بلامرجّح، جایز است.
ب) شکل اوّل، نتیجه نمیدهد زیرا مستلزم دور است، به جهت این که فهم صغرا و کبرا، موقوف است بر معرفت نتیجه و فهم نتیجه، موقوف است بر معرفت صغرا و کـبرا، و دور باطل است پس اسـتدلال به شکل اوّل، بـاطل خواهد بود.
شیوع و انتشار این نظریه، واکنش فقیهان را در پی داشت آقاحسین خوانساری نیز به ردّ و بطلان عقیده ملاّخلیل قزوینی پرداخته و طرفداران اخباری را به بنبست کشانید. ملاّخلیل به اصفهان آمد تا شخصاً به اشکالات اصولیها پاسخ داده و در مناظره بر آنها پیروز شود...
میرزای شیروانی بعد از آشنایی با نام و انگیزه مسافرت وی، چنین پرسید:
شما بگویید چرا صغرا و کبرا، مستلزم «نتیجه» نیستند؟!
ملاّخلیل برای اثبات عقیدهاش به استدلال پرداخت و بر حجّیت آن اصرار ورزید، میرزای شیروانی در بطلان ادلّه وی گفت:
همین دلیل تو، مشتمل است بر صغرا، کبرا و نتیجه! مگر نه این است که شما صغرا و کبرا را مستلزم نتیجه نمیدانی؟ پس دلیل تو، طبق همان مذهب و عقیدهات، فاسد است!
ملاّخلیل بعد از دقایقی سکوت، از جلسه برخاسته و بدون دیدار و مناظره با محقّق خوانساری، به قزوین مراجعت کرد.[۶۷]
آثار ماندگار
یکی از راههای ترویج معارف اهل بیت (علیهمالسّلام) و رشد جامعه اسلامی، نگارش کتاب است. میرزای شیروانی که در فنون مختلف به مطالعه و پژوهش پرداخته بود، اندوختهها، تجارب و نظرات خود را در مجموعههایی گردآوری کرد که بیشتر آنها به زبان عربی است.
کتابها
۱. اثبات عصمة الائمة (علیهمالسّلام)، تفسیر آیه (انّ الابرار لفی نعیم)
۲. اثبات النبوّة و الامامة
۳. الاجتهاد و الاخبار، (مصادر الانوار)
۴. الاحباط و التکفیر
۵. اصالة البرائة
۶. اصول دین (مباحث کلامی در توحید، نبوّت و امامت)، فارسی.
۷. انموذج العلوم
۸. الجبر و الاختیار
۹. الجمع بین الاخبار المتعارضة
۱۰. جیش اسامة، (رسالة اسامة)
۱۱. دیوان شعر.[۶۸]
یکی از اشعار منسوب به وی چنین است:
یاد تو کنم، دلم پر از خون گردد • • • وین دیده اشک خیز، جیحون گردد
هرچند ز دیده اشک حسرت بارم • • • در سینهام آتش غم افزون گردد[۶۹]
حواشی
شیروانی بر آثاری که ذکر میشود، حاشیه زده است:
۱. اثبات الواجب ملاّجلال دوانی
۲. تفسیر بیضاوی
۳. حاشیه فاضل خفری بر شرح تجرید قوشچی
۴. حاشیه قدیمه دوانی بر شرح تجرید
۵. حاشیه خطائی بر مختصر
۶. حاشیه سیّدشریف بر شرح مطالع
۷. شفای ابن سینا
۸. مسالک
۹. شرایع الاسلام
۱۰. معالم الاصولبه زبان عربی و فارسی
۱۱. شرح مختصر الاصول عضدی.
رسالهها
۱. رسالة الآصفیة وی این اثر را به اسم آصف میرزا ـ از ارکان دولت صفویه ـ نوشته است.[۷۰][۷۱]
۲. رساله البداء
۳. رسالهای در استحقاق ثواب و عقاب
۴. رسالهای در دفع شبهه ابن کمونه
۵. رسالهای در ردّ فخر رازی وی با آیه غار بر خلافت ابوبکر استدلال کرده بود و مدقّق شیروانی در این رساله به نقض آن پرداخته است.) [۷۲]
۶. رسالهای در شکّیات، (الخلل)
۷. رسالهای در کائنات جوّ
۸. رسالهای در کذب
۹. رسالهای در هندسه
۱۰. رساله شبهة الاستلزام
۱۱. رساله شبهة المرکّب
و رسالههایی در اصول، فقه، حکمت، کلام، ریاضی، منطق، معانی و بیان.[۷۳]
شرحها
۱. شرح تهذیب شیخ طوسی
۲. شرح حدیثِ «سِتَّةُ اَشْیاء لَیْسَ لِلْعِبادِ فیها صُنْعٌ»
۳. شرح حدیثِ «مناظره زندیق با امام صادق (علیهالسّلام)»
۴. شرح قاموس المحیط شرح مفصّلی بر قاموس فیروزآبادی و به زبان فارسی است.
۵. شرح قواعد علاّمه، (توضیح سه مسئله از قواعد)
۶. شرح المعالم، فارسی.[۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸][۷۹]
در خصوص تالیفات میرزای شیروانی نکاتی قابل توجّه است:
۱. در نگارش به زبان عربی بیش از فارسی توانایی داشته و زبان مادری وی ترکی بوده است.[۸۰]
۲. تعدادی از آثار میرزا به عنوان «ردّیه» است، چرا که وی کتابهای عالمانی چون: محقّق خوانساری و آقاجمال خوانساری را به دقّت مورد ارزیابی قرار داده و در نقد آنها کوشش میکرد. چنان که علما نیز به پاسخ اشکالات میرزا پرداخته و در ردّ برخی از مطالب و نظریههای او رسالههایی نگاشتهاند.[۸۱][۸۲][۸۳][۸۴]
ویژگیها
میرزای شیروانی همچون فقیهان دیگر، دارای سجایای اخلاقی از قبیل عبادت، تقوا، سخاوت و شجاعت بوده امّا آنچه که وی را از بسیاری دیگر ممتاز نموده، دقّت علمی و تشکیل مجالس بحث و جدل است. در اینجا به نمونههایی از آن بسنده میشود:
میرزا میگفت:
«من بیش از یا حدود (هفتاد) دفعه شرح جامی را تدریس کردهام و هر بار چیزی را فهمیدم که پیشتر درک نکرده بودم». [۸۵][۸۶] (بر اساس نقل دیگر، ۲۵ مرتبه «شرح کافیه عبدالرحمن جامی» را تدریس کرده است. [۸۷])
علاّمه خوانساری میگوید:
«میرزا در فنّ جدل و مناظره، مهارت عجیبی داشته و مخالفان خود را، از سران هر دسته که بوده، به زانو درمیآورد...». [۸۸][۸۹]
خاتونآبادی در پژوهشهای خود به کلام میرزا استناد کرده و مینویسد:
«مولانا میرزای شیروانی نقل نمود که بابا رکنالدّین مدفون در قبرستان کبیر اصفهان، معاصر خواجه نصیرالدّین طوسی بوده...» [۹۰]
یک روز برای شاگردان خود، هفتاد دلیل آورد که حوضِ مدرسه، آب ندارد! طلبهها با وجود اینکه میدانستند و میدیدند حوض پر آب است، ولی در مقابل استدلال استادشان پاسخی جز سکوت نداشتند. میرزا با مشاهده عجز و ناتوانی آنان، برخاسته و مقداری از آب حوض برداشت و در هوا پاشید. آنگاه فرمود: «همین، در ابطال آن براهین کافی است.»
یعنی وجود عینی آب، حکایتگر این است که ادلّه، مغالطه بوده نه استدلال عقلی.[۹۱][۹۲]
از دیگر ویژگیهای او، تشویق شاگردانش به نگارش کتاب است. در این رابطه به بیان نمونهای اکتفا میکنیم.
نویسنده «ریاض العلماء» نقل میکند: «... رساله خوب و بسیار زیبایی نوشته بودم آن را به استاد علاّمه و یگانه دوران، مرحوم مولانا میرزای شیروانی تقدیم کردم تا ملاحظه کنند. ایشان از آن تعریف کرده و به تشویق من پرداخت». [۹۳]
سِرّ دلبران
یکی از روشهای معرّفی و شناخت «جایگاه معنوی افراد»، رجوع به گفتار و نوشتار فرزانگان است لذا از آینه باور آنان، سیمای میرزای شیروانی را به تماشا مینشینیم.
۱. میرمحمّدباقر خاتونآبادی: «... وحید زمان و فرید دوران، سیّد مرتضی و شیخ مفید و شیخ طوسی عصر خود در ممارستِ مطالب امامت و متعلّقات او، و خواجه نصیر عصر خود در مطالب هیئت، هندسه، ریاضی و... عدیل او نبود و نخواهد به هم رسید.» [۹۴]
۲. میرمحمّدصالح خاتونآبادی، نویسنده حدائق المقرّبین: «... مولانا میرزای شیروانی (طیّبالله رمسه) ... در تحقیق، تدقیق، استقامت فکر و جامعیت، مسلّم بود. و در فنون، اصول، کلام، حکمت و ریاضی ید طولایی داشت...». [۹۵]
۳. محمّدباقر موسوی خوانساری: «... وی از علمای فاضل در دوره اخیر صفویه بود، که در اصول، منطق، طبیعی، فقه، حدیث و علوم دیگر از مهارت ویژهای برخوردار بود...». [۹۶]
۴. شیخ عبّاس قمی: «عمدةالمحقّقین و قدوةالمدقّقین، الفاضل، الکامل، العلاّمة، الفهامة...». [۹۷][۹۸]
۵. حاج محمّد اردبیلی: «العلامة المحقق المدقق الرضی..[۹۹] ملاّ میرزا علاّمه، محقّق، مدقّق، پسندیده خوی، پاک سرشت، فاضلِ کامل، متبحّر در همه علوم، دارای هوشی تیز و حافظهای قوی. شخصیّت وی در جلالت قدر و عظمت شان و بلندی مرتبه و تبحّرش و کثرت حفظش و دقّت نظرش و اصابت رایش و حدسش، مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که در عبارت بگنجد...». [۱۰۰][۱۰۱]
۶. شیخ حسن بن عبّاس بلاغی نجفی: «استادم ـ که در علم اصول و فروع، استناد من بر اوست ـ افضل المتاخّرین و اکمل المتبحّرین، بل آیتالله فی العالمین و قدوة المحقّقین و سلطان الحکماء و المتکلّمین... حال او در وثاقت و جلالت بیش از آن است که ذکر شود و افزونتر از آن است که در عبارت بگنجد. من کسی را ندیدهام که در فضل و قوّت حفظ و سخن پاکیزه به پای او برسد! آری، او یگانه روزگار و یکتای عصر خود بود...». [۱۰۲][۱۰۳]
۷. سیّدمحسن امین: «وی علاّمه محقّق مدقّق و فردی پر آوازه و خبره در علوم بود و از چهرههای کمیاب روزگار از جهت هوش، ژرفنگری و اندیشه به شمار میآمد...». [۱۰۴]
۸. میرزا محمّد تنکابنی: «... شعله زکاء و وارث محاسن فضلاء و مقتدای مدقّقین از علماء... افکار ابکارش، نتیجه افکار اسلاف اشراف اوّلین و اقوال دُرَر نثارش در سطور طروسِ متاخرّین چون خورشید رخشان تابان و نمایان است...». [۱۰۵]
۹. مولی محمّدعلی کشمیری: «االمحقّق المدقّق الصّمدانی... عالم وسیع الصّدر و فاضل جلیل القدر بود...». [۱۰۶]
۱۰. میرزا محمّدعلی مدرّس تبریزی: «... از اعاظم علمای امامیه و افاضل اواخر عهد دولت صفویه میباشد که عالم، عامل، متبحّر، متتبّع، متفنّن، جامع معقول و منقول در فقه، حدیث، کلام، حکمت، مناظره و جدل بیبدل...». [۱۰۷]
۱۱. میرزا محمّدطاهر نصرآبادی اصفهانی: «مولانا میرزا، ولایت شیروان از وجود خیر نمودش به خیر و برکت قرین گردیده و صدای کوس فضیلتش به گوش ساکنان عرش رسیده، شمع افادت از گرمی نفسش، خورشید ضیاء و گلزار عبادت از آب وضویش، بهشت صفبه اشارات ابرو، رموز معانی بیان نماید و به مفتاح زبانِ معجز بیان، گره بسی مشکلات گشاید. طبعش در ترتیب نظم و نثر، مجمع البحرین و خاطرش در تحقیق علوم عقل و نقل، مطلع شمسین...». [۱۰۸]
عروج
میرزای شیروانی به سبب اشتغالات علمی و کهولت، دچار بیماری سختی شدبه شکلی که درد، همه وجودش را فرا گرفته بود، امّا با توجّه به همه این مشکلات، روحیه توکّل، رضا و شکیبایی را از دست نداد. شاگرد گرانقدرش خاتونآبادی، نقل میکند:
«در این مدّت بیماری، از حالت اعتدال بیرون نرفت و با غنی، فقیر، وضیع و شریف در وقت عیادت، هیچ مرتبه از مراتب تفقّد از او مفقود نشد». [۱۰۹]
محبوبیت وی آن چنان بود که دولتمردان، عالمان و مردم به عیادتش شتافته و برای سلامتیاش دعا میکردند. امّا قرائن، حکایتی دیگر داشت و ماه رمضان سال ۱۰۹۸ هـ. ق. نشانههای عروج را در سیمای نورانی آن فرزانه ۶۵ ساله، جلوهگر ساخته بود. بدینسان بود که پس از یک سال و نیم بیماری، در ظهر روز جمعه ۲۹ ماه مبارک، کبوتر روحش به سوی عرشیان اوج گرفت و میهمان اولیاءالله شد.[۱۱۰]در مادّه تاریخ رحلتش این گونه سروده شده است:
گفت: کز بیداد غوّاص اجل • • • «گوهری دیگر در این دریا نماند» (مصرع دوم به حساب ابجد، مساوی با ۱۰۹۹ است. [۱۱۱])
پیکر مطهّر این بزرگمرد عرصه علم و فقاهت از سوی مقامات کشوری و لشکری و دانشمندان، خصوصاً علاّمه مجلسی و مردم، با اشک و آهی جانسوز تشییع شده و سپس به جانب مشهد مقدّس منتقل گردید. جنازه آن حکیم پرآوازه در مشهد رضوی نیز با شکوهی خاص تشییع شد و پس از اقامه نماز و طواف به دور ضریح منوّر امام رضا (علیهالسّلام)، در مدرسه میرزا جعفر دفن گردید.[۱۱۲]
لوح مزار
به نقل نویسنده «مطلع الشمس»، [۱۱۳] در سنگنبشته مقبره وی، چنین آمده است:
«وفات المولی الاعظم، العالم الرّبانی و الفاضل السّبحانی، قدوة المحقّقین، اسوة اهل الیقین، حجّة الله علی العالمین، اعلم علماء زمانه و افضل فضلاء عصره و اوانه، مولانا میرزامحمّد بن الحسن الشیروانی (طهّرالله رمسه) فی تاسع و عشرین من شهر رمضان سنة ثمان و تسعین و الف».
شاگرد فرزانهاش، شیخ حسن بلاغی نجفی، به جان خود سوگند میخورد که میرزای شیروانی یگانه و یکتای روزگارش بوده است سپس در عظمت علمی و معنوی استادش، این شعر را یادآور میشود که:
هیهات ان یاتی الزّمان بمثله • • • انّ الزّمان بمثله لبخیل[۱۱۴]
علاّمه سیّدمحمّدباقر خوانساری در تایید کلام فوق، به این شعر تمسّک میجوید:
نساء حیّ العُلی عن مثله عقمت • • • و ان لم یکن جُلُّ ولد المجد اخوانا[۱۱۵]
گفتنی است که در مدرسه میرزا جعفر (دانشگاه بزرگ رضوی) برخی از عالمان همدوره میرزای شیروانی نیز مدفون هستند، همچون: ملاّ محمّدباقر محقّق سبزواری (۱۰۱۷ـ۱۰۹۰ هـ. ق.) و شیخ علی، نوه شهید ثانی (۱۰۱۳ـ۱۱۰۴ هـ. ق.). [۱۱۶][۱۱۷]
بازماندگان
پیشتر اشاره شد که میرزای شیروانی با سومین دختر مجلسی اوّل، ازدواج کرد. ثمره زندگی مشترک آنان، یک دختر و پسری به نام میرزا حیدرعلی بود. مدقّق شیروانی دخترش را به عقد ملاّ محمّدتقی گیلانی درآورد که فرزندان آنها عبارتند از: آقا میرزا، آقا علی، آقا محمّدکاظم، آقا محمّدصادق و دو دختر. یکی از دختران، زوجه میرزا محمّدجعفر، پسر مجلسی دوم و دیگری، زوجه آقا علاءالدّین محمّد است.[۱۱۸] (برای آگاهی از بازماندگان دختری میرزای شیروانی [۱۱۹])
ناگفته نماند که در روز «عید غدیر» سال ۱۲۱۶ هـ. ق. وهّابیهای عربستان به شهر مقدّس کربلا یورش برده و جنایات فجیعی به بارآوردندبرخی از نوادگان میرزای شیرازی (آقا میرزا، آقا محمّدکاظم و پسر محمّدکاظم) جزو شهدای این حادثه دلخراش هستند.[۱۲۰]
و سخن دیگر اینکه همسر آقا عبدالحسین، پسر وحید بهبهانی، (متوفّای ۱۲۲۴ هـ. ق.) دختر حاجی محمّدجعفر مجلسی (داماد میرزای شیروانی) است.[۱۲۱][۱۲۲]
میرزا حیدرعلی شیروانی
از آنجا که میرزا حیدرعلی شیروانی تنها پسر مدقّق شیروانی و دارای عظمت علمی بوده به فرازهای مهمّ زندگی ایشان میپردازیم.
جایگاه اجتماعی و معنوی
در کتابهای تراجم از وی چنین یاد میشود: «مولانا میرزا حیدرعلی شیروانی اصفهانی نجفی (غروی)» [۱۲۳] چرا که اصالتاً شیروانی بوده و در اصفهان به دنیا آمده و مدّت زمان طولانی در نجف اشرف سکونت داشت.
نامبرده علاوه بر پدرش، از محضر بزرگانی چون: علاّمه مجلسی و میرزا عبدالله اصفهانی افندی بهرهمند شده و به دریافت اجازه روایی مفتخر گردید.[۱۲۴][۱۲۵]
حسب و نسب والای او، بر موفقیت علمی و اجتماعیاش افزوده بود، لذا گروهی از طلاّب به حوزه درسیاش راه یافته و به فراگیری معارف دینی پرداختند.
پیوند
علاّمه مجلسی، صاحب «بحارالانوار» از همسر دومش (خواهر ابوطالبخان نهاوندی) یک پسر، به نام محمّدرضا، مشهور به «آغاسی» و یک دختر داشت. وی دخترش را به عقد خواهرزادهاش میرزا حیدرعلی درآورد. ثمره این پیوند، سه پسر (آقا علیاکبر، علی اوسط و علیاصغر) و یک دختر بود.
این دختر بعدها به همسری پسر عمّهاش، آقا میرزا گیلانی درآمد و بدین ترتیب، نوادگان دیگری از مدقّق شیروانی به دنیا آمدند.[۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹]
میرزا حیدرعلی
میرزا حیدرعلی در فقه، تفسیر، حدیث و کلام، پژوهشهایی انجام داد و آثاری نیز در این علوم به نگارش درآورد. برخی از عقاید او، گرچه بر اساس برداشت و اجتهاد فقهی بوده امّا با سیره عملی امامان معصوم (علیهمالسّلام) مخالف بوده است، بهطوری که ترویج آن افکار افراطی خسارت مادّی و معنوی گوناگونی در پی داشت. از جمله باورها و فتاوای میرزا حیدرعلی «کافر و نجس بودن اهل سنّت و منافقان» بود.
در «مرآت الاحوال» [۱۳۰] میخوانیم: «فاضل مقدّس و عالم متبحّر، ملاّحیدرعلی، مجاور نجف اشرف است و تصلّبش در مذهب حقّ، به درجه کمال بود و در مسائل اصولیه، طریقه سیّد مرتضی (علیهالرّحمة) را داشت».
عقاید متعصّبانه پیروان حیدرعلی، از سوی عالمان معاصرش مردود اعلام شد و در بطلان و ردّ آن، کتابهایی نیز نوشته شد. و چه بسا یکی از عللی که میرزا حیدرعلی شیروانی با تمام مقامات علمی و زهد و تقوا، گمنام مانده و آثار و تالیفاتش متروک و مهجور است، همین آرای ویژه او باشد.[۱۳۱]
رحلت
درباره زمان رحلت و آرامگاه میرزا حیدرعلی، اطّلاع دقیقی به دست نیاوردیم، جز اینکه میرزا حیدرعلی نگارش برخی از کتابهایش مانند «احوال الصحابة»، «الاسلام و الایمان»، «اصالة البرائة»، «تراجم السّفراء»، «الامامة» و «المجالس» را در سال ۱۱۲۹ هـ. ق. به پایان رسانده است.[۱۳۲][۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸]
وی در نجف اشرف زندگی میکرد و ممکن است به عللی، پیکرش به اصفهان منتقل شده باشدچرا که بر اساس عقیده آیتالله مرعشی نجفی مقبره میرزا حیدرعلی در بیرون بقعه داییاش، علاّمه مجلسی قرار دارد.[۱۳۹]
تالیفات
تالیفات میرزا حیدرعلی عبارتنداز:
۱. آیات النّازلة فی ذمّ الجائرین علی اهل البیت (علیهمالسّلام)
۲. احکام الارضین
۳. احکام البغاة
۴. احکام المسافر
۵. احوال الصحابة
۶. احوال نوّاب اربعة، (تراجم السفراء فی عصر الغیبة الصغری)
۷. الاسلام و الایمان و معنی الناصب، دارای سه فصل و یک خاتمه، (عربی)
۸. اصالة البرائة
۹. العترة
۱۰. تعلیقه بر مسالک
۱۱. التوحیددر دو جلد که جلد دوم آن «الحجّة و الامامة» است.
۱۲. حاشیه بر فروع کافی
۱۳. المجالس، در امامت
۱۴. مختصر و تلخیص کتاب المصباح المتهجّد شیخ طوسیدر ضمن، وی برخی ادعیه و زیارات را به آن افزوده است.
۱۵. استنباط الاحکام فی عصر غیبة الامام (علیهالسّلام)
۱۶. المزار
۱۷. مناقب الحیدریة
۱۸. المناقب و المثالب (ما روته العامة من فضائل اهل البیت (علیهمالسّلام) و مثالب اعدائهم).
این کتاب ارزشمند با تحقیق شیخ محمّد حسّون، در سال ۱۴۱۴ هـ. ق. توسّط منشورات الاسلامیه و تحت عنوان «مناقب اهل البیت (علیهمالسّلام)»، به زبان فارسی، چاپ شده است.
۱۹. میزان المقادیر (المقادیر الشرعیة)، در پنجاه بیت.
۲۰. رسالة فی وجوب توقیر الذّریة الطاهرة
۲۱. رسالة فی وجوب الصلاة عند ذکر النّبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
۲۲. رسالة فی فضل اهل البیت (علیهمالسّلام)
۲۳. رسالة فی العصمة
۲۴. رسالة فی تکفیر غیر الامامی
۲۵. رسالة فی تکفیر المنافقین
۲۶. رسالة فی حدّ القصر
۲۷. رسالة فی الصّلاة و احکامه
۲۸. رسالة فی کفر المنافق الناصب من جمیع طبقات المسلمین
۲۹. رسالة فی مسائل الصّوم
۳۰. رسالة فی شکوک الصلاة
۳۱. رسالة فی ما ورد فی صدر هذه الامّة
۳۲. رسالهای در وجوب عینی اجتهاد بر تمام مکلّفان
و رسالههای دیگر.[۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳]
در قاموس اندیشه
شیخ عبدالنّبی قزوینی در وصف میرزا حیدرعلی شیروانی میگوید:
«... کان فاضلا معظّماً وعالماً ومفخماً کما علمناه من تعلیقاته علی المسالک و غیرها...[۱۴۴] مولانا حیدرعلی شیروانی، دانشمندی بزرگ و عالمی ارجمند بود، چنان که این امر را از تعلیقات ایشان بر مسالک و کتابهای دیگر درمی یابیم. این تعلیقات گرچه اندک است، لکن بر فضل و دانش مؤلّف آن گواهی میدهد. و تمام کلام اینکه، وی اهل فضل و دانش بود و در عین حال، اهل زهد و تقوا...». [۱۴۵][۱۴۶]
علاّمه شیخ محمّدحسین اعلمی حائری در وصف او آورده است: «... العالم الفاضل الفهامة کان حاویاً لانواع الفضائل و مراتب التّقوی کاملا فی العلوم العقلیة والنقلیة.» [۱۴۷]
پانویس
۱. اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، جلد اوّل و دوم، ص۲۸۲.
۲. امین، سیّدمحسن، اعیان الشیعة، ج۹، ص۱۴۳.
۳. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۶.
۴. ر. ک: دوانی، علی، مفاخر اسلام، علی دوانی، ج۸.
۵. ر. ک: پورامینی، محمّدباقر، صفویان نماد اقتدار ایران، ج۱ و ۲.
۶. تنکابنی، محمد بن سلیمان، تذکرة العلماء، ص۱۴۱-۱۴۲.
۷. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۲۶۶-۲۶۷.
۸. مجلّه حوزه، ش ۸۹ و ۹۰، ص۱۳-۱۴.
۹. اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، جاوّل و دوم، ص۶۸۱.
۱۰. مقیمی، محمّداسماعیل، جغرافیای تاریخی شیروان، ص۲۵۲-۲۵۳.
۱۱. ر. ک: دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸.
۱۲. ر. ک: دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین.
۱۳. ر. ک: مهدوی، سیّدمصلحالدّین، زندگینامه علاّمه مجلسی (همایش بزرگداشت علاّمه مجلسی)، ج۱.
۱۴. ر. ک: نوری، میرزا حسین، فیض قدسی، ترجمه سیّد جعفر نبوی.
۱۵. نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ص۱۵۷.
۱۶. حکیمیان، ابوالفتح، فهرست مشاهیر ایران، ج۲، ص۱۱۳.
۱۷. قمی، شیخ عبّاس، فوائد الرضویة، ص۴۷۹-۴۸۲.
۱۸. خاتونآبادی، سیدعبدالحسین، وقایع السنین والاعوام، ص۵۳۶.
۱۹. نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ص۱۵۷.
۲۰. قمی، شیخ عبّاس، فوائد الرضویه، ص۴۶۷-۴۶۸.
۲۱. صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵ (بخش یکم)، ص۱۸۰.
۲۲. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۳۸۶-۳۸۷.
۲۳. مجلّه حوزه، ش ۷۵، ص۱۳۷-۱۳۸.
۲۴. گزی اصفهانی، عبدالکریم، تذکرة القبور، به کوشش ناصر باقری بیدهندی، ص۵۰.
۲۵. کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ص۱۹۲.
۲۶. مجله حوزه، ش ۸۹ و ۹۰، ص۱۳-۱۴.
۲۷. مجله حوزه، ش ۸۹ و ۹۰، ص۱۷۸.
۲۸. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۲۴۷.
۲۹. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۴۵۹.
۳۰. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ترجمه محمّدباقر ساعدی، ج۲، ص۶۳.
۳۱. کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ص۱۹۲ - ۱۹۳.
۳۲. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۳۸۶.
۳۳. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۱۰۲.
۳۴. مهدوی، سیّدمصلحالدّین، زندگینامه علاّمه مجلسی، ج۱، ص۳۴۸.
۳۵. کشمیری، محمدعلی، نجوم السماء، ص۱۹۲.
۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۵، ص۱۸۵ - ۱۸۶.
۳۷. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۱۱، ص۲۴.
۳۸. حسینی، سیّداحمد، تلامذة العلاّمة المجلسی و المجازون منه، ص۱۱۰- ۱۱۱.
۳۹. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۳۲۶.
۴۰. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۳۶۹-۳۷۰.
۴۱. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۳۵۳.
۴۲. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
۴۳. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۳۷۰-۳۷۱.
۴۴. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۴۰۰.
۴۵. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۰۸.
۴۶. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۷۳ – ۱۷۴.
۴۷. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۲، ص۹۸.
۴۸. حسینی، سیّداحمد، تلامذة العلامة المجلسی و المجازون منه، ص۷۸.
۴۹. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم ودین، ص۳۸۵.
۵۰. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۴۱۳.
۵۱. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۴ - ۹۵.
۵۲. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۸.
۵۳. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۱۶.
۵۴. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۵.
۵۵. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۳۵۳ - ۳۵۴.
۵۶. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۳۲۷.
۵۷. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۴، ص۱۲۲-۱۲۳.
۵۸. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۵۰ـ۱۵۲.
۵۹. ستارگان حرم، ج۶، مقاله «سیّد صدرالدّین رضوی.
۶۰. حسینی، سیّداحمد، تراجم الرّجال، ج۲، ص۶۱۳.
۶۱. جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفوی، ص۱۵۵.
۶۲. تنکابنی، محمد بن سلیمان، تذکرة العلماء، ۲۶۰- ۲۶۱.
۶۳. تهرانی، آقابزرگ، الاجازة الکبیره، ص۲۴۵ - ۲۴۶.
۶۴. ر. ک: دوانی، علی، مفاخراسلام، ص۴۶۱-۴۶۴.
۶۵. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۶۹.
۶۶. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۱۵۳ - ۱۵۴.
۶۷. تنکابنی، محمد بن سلیمان، تذکرة العلماء، ص۸۹ - ۹۰.
۶۸. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۳، ص۱۱۴۰.
۶۹. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۳۸۸.
۷۰. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۱، ص۳۵.
۷۱. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۱۱، ص۵.
۷۲. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۱۰، ص۲۱۶.
۷۳. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۲۰، ص۳۶۵.
۷۴. قائینی نجفی، علیفاضل، معجم مؤلّفی الشیعة، ص۲۴۳ – ۲۴۴.
۷۵. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۳، ص۱۰۳.
۷۶. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۳ – ۹۴.
۷۷. قمی، شیخ عبّاس، فوائد الرضویة، ص۴۶۷ - ۴۶۸.
۷۸. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۸۷ – ۲۸۸.
۷۹. خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۲۷۱.
۸۰. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ۲۶۸.
۸۱. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۲، ص۶۳.
۸۲. حسینی، سیّداحمد، تعلیقه امل الآمل، ص۱۱۲.
۸۳. حسینی، سیّداحمد، تعلیقه امل الآمل، ص۱۴۱.
۸۴. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۱۰، ص۱۹۴ - ۱۹۵.
۸۵. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۲۶۷ - ۲۶۸.
۸۶. تنکابنی، محمد بن سلیمان، تذکرة العلماء، ص۱۴۳.
۸۷. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۵، ص۶۹.
۸۸. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ص۹۳.
۸۹. م. جرفادقانی، علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص۱۴۳.
۹۰. خاتونآبادی، سیدعبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، ص۳۶۴.
۹۱. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۲۶۷.
۹۲. تنکابنی، محمد بن سلیمان، تذکرة العلماء، ص۱۴۲.
۹۳. جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۴۴۷ (با اندکی تغییر).
۹۴. خاتونآبادی، سیدعبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، ص۵۴۳.
۹۵. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم ودین، ص۳۲۶.
۹۶. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۳.
۹۷. قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، ج۳، ص۲۱۳.
۹۸. قمی، شیخ عباس، هدیة الاحباب، ص۲۷۰ - ۲۷۱.
۹۹. اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ص۹۲.
۱۰۰. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۳۲۶.
۱۰۱. نوری، میرزا حسین، فیض قدسی، ص۲۲۷.
۱۰۲. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۵.
۱۰۳. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۳۲۷.
۱۰۴. امین، سیّدمحسن، اعیان الشیعة، ج۹، ص۱۴۲.
۱۰۵. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۲۶۶.
۱۰۶. نجوم السماء فی تراجم العلماء، ص۱۹۲.
۱۰۷. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۳۸۶.
۱۰۸. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۳۵۰.
۱۰۹. خاتونآبادی، سیدعبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، ص۵۴۰ - ۵۴۳.
۱۱۰. قمی، شیخ عبّاس، فوائد الرضویه، ص۴۶۸.
۱۱۱. تهرانی، آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، ج۵، ص۵۲۴.
۱۱۲. قمی، شیخ عبّاس، فوائد الرضویة، ص۴۶۸.
۱۱۳. اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، جلد اوّل و دوم، ص- ۶۸۲.
۱۱۴. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۵.
۱۱۵. خوانساری، سیّدمحمّدباقر، روضات الجنّات، ج۷، ص۹۶.
۱۱۶. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۲۸۲ - ۳۰۲.
۱۱۷. قمی، شیخ عبّاس، فوائد الرضویة، ص۳۲۲ - ۳۲۳.
۱۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۵، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
۱۱۹. ر. ک: بهبهانی، احمد، مرآت الاحوال جهاننما، به انضمام انساب خاندان مجلسی، ص۱۰۹-۱۱۱.
۱۲۰. بهبهانی، احمد، مرآت الاحوال جهاننما، به انضمام انساب خاندان مجلسی، ص۱۱۰.
۱۲۱. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص۲۷۱.
۱۲۲. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۸، ص۶۳۴-۶۳۵.
۱۲۳. کحّاله، عمررضا، معجم المؤلّفین، ج۴، ص۹۱ - ۹۲.
۱۲۴. حسینی، سیّداحمد، تلامذة العلامة المجلسی و المجازون منه، ص۳۷.
۱۲۵. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج۱، ص۹ - ۱۸.
۱۲۶. بهبهانی، احمد، مرآت الاحوال جهاننما، ص۲۶۶.
۱۲۷. بهبهانی، احمد، مرآت الاحوال جهاننما، ص۲۶۷.
۱۲۸. بهبهانی، احمد، مرآت الاحوال جهاننما، ص۲۷۳ - ۲۷۴.
۱۲۹. نوری، میرزا حسین، فیض قدسی، ص۲۳۰- ۲۳۱.
۱۳۰. نوری، میرزا حسین، فیض قدسی، ص۱۰۹.
۱۳۱. مهدوی، سیّدمصلحالدّین، زندگینامه علاّمه مجلسی، ج۲، ص۳۱۷.
۱۳۲. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۱، ص۳۰۵.
۱۳۳. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۲، ص۶۲.
۱۳۴. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۲، ص۶۳.
۱۳۵. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۲، ص۱۱۴.
۱۳۶. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۴، ص۵۸-۵۹.
۱۳۷. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۴، ص۴۷۹.
۱۳۸. تهرانی، آقابزرگ، الذّریعة، ج۱۹، ص۳۵۳ - ۳۵۴.
۱۳۹. مهدوی، سیّدمصلحالدّین، زندگینامه علاّمه مجلسی، ج۲، ص۳۱۶.
۱۴۰. امین، سیّدمحسن، اعیان الشیعة، ج۶، ص۲۷۴.
۱۴۱. تهرانی، آقابزرگ، مصفی المقال فی مصنّفی علم الرجال، ص۱۶۴-۱۶۶.
۱۴۲. مهدوی، سیّدمصلحالدّین، زندگینامه علاّمه مجلسی، ج۲، ص۳۱۶ – ۳۱۷.
۱۴۳. شیروانی، حیدرعلی، مناقب اهل البیت (علیهمالسّلام)، ص۱۵-۱۷.
۱۴۴. قزوینی، عبدالنبی، تتمیم امل الآمل، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
۱۴۵. دوانی، علی، علاّمه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص۵۵۵.
۱۴۶. نوری، میرزا حسین، فیض قدسی، ص۲۲۹.
۱۴۷. دائرة المعارف الشیعة العامّة، ص۵۳۴.
.........................
ویکی فقه