چاپ کردن این صفحه

خطبه نود، بخش دوم

 

قَسَمَ أَرْزَاقَهُمْ، وَأَحْصَى آثَارَهُمْ، وَأَعْمَالَهُمْ، وَ عَدَدَ أَنْفُسِهِمْ، وَ خَائِنَةَ أَعْیُنِهِمْ، وَ مَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ مِنَ الضَّمِیرِ، وَ مُسْتَقَرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الاَْرْحَامِ وَالظُّهُورِ، إِلَى أَنْ تَتَنَاهَى بِهِمُ الْغَایَاتُ.

خداوند روزى آنها (مخلوقات) را در ميان آنها تقسيم کرد و آثار و اعمال آنها، تعداد نفوس (نَفَس ها)، خيانت چشم ها و آنچه را در سينه پنهان مى دارند، همه را احصا کرده و حساب آنها را دارد; و (نيز) محلّ استقرار انسان ها را در رحم مادران و جايگاه آنها را در صلب پدران و ادامه زندگى شان را تا هنگام مرگ، همه را مى داند.

 

شرح و تفسیر

 

از همه اسرار وجودتان آگاه است!

در این بخش از خطبه، باز هم امام(علیه السلام) ناظر به بیان پاره اى از صفات خداوندى است; صفاتى که در رابطه با وضع انسانها و سرنوشت آنها است، تا مقدّمه اى باشد براى اندرزهاى حساب شده اى که در بخش هاى آینده خطبه، مى آید. مى فرماید: «خداوند روزى آنها (مخلوقات) را در میان آنها تقسیم کرد.» (قَسَمَ أَرْزَاقَهُمْ).

ناگفته پیداست منظور از تقسیم ارزاق، تقسیم بر حسب تلاش ها و کوشش ها و لیاقت هاست، نه اینکه خداوند تضمین کرده باشد رزق و روزى هرکس را به درِ خانه او آورده و تحویل دهد; گر چه گاهى انسان «مِنْ حَیْثُ لاَیَحْتَسِبُ» و از جایى که انتظار ندارد، بهره ها مى برد; ولى این یک اصل و قانون نیست، بلکه اصل و قانون، تلاش و کوشش و مدیریّت و ابتکار است.

به تعبیرى دیگر: «رزق و روزى» بر دو گونه است: گونه اى از آن مشروط به تلاش و کوشش است که اگر انسان به دنبال آن نرود و تلاش معاش نکند، از آن محروم خواهد شد، و قسم دوم حتمى است و غیرقابل تغییر که اگر انسان به دنبال آن برود یا نرود، به او مى رسد. اساس قسم اوّل است، هرچند در روایات به هر دو قسم، اشاره شده است; آن گونه که در کلام دیگرى از همان امام هُمام مى خوانیم: «إِنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ; روزى دو گونه است: قسمى از آن، تو باید به دنبال آن بروى و قسمى از آن، به دنبال تو مى آید.»(1)

این نکته نیز شایان دقّت است که «اَرزاق» را نباید تنها به آب و غذا تفسیر کرد; بلکه تمام مواهب زندگى مادّى و معنوى را شامل مى شود. آرى، خداوند موهبت علم و دانش و ایمان و مقام و موقعیت اجتماعى و امثال آن را در پرتو تلاش ها و کوشش ها تقسیم فرموده، ولى گاه براى این که نشان بدهد در پشت عالَمِ اسباب، دستِ قدرتِ «مسبّب الاَْسباب» کار مى کند، تلاش ها را بى نتیجه و آنهایى را که تلاش نکرده اند، به نتیجه مى رساند و همان گونه که گفتیم اینها استثنائاتى است براى توجّه به ذات پاکِ «مسبّب الاسباب».

سپس در ادامه این سخن مى فرماید: «خداوند آثار و اعمال انسان ها، تعداد نفوس، خیانت چشم ها و آنچه را در سینه ها پنهان مى دارند همه را احصا کرده، و حساب آنها را دارد» (وَ أَحْصَى آثَارَهُمْ، وَ أَعْمَالَهُمْ، وَ عَدَدَ أَنْفُسِهِمْ، وَ خَائِنَةَ أَعْیُنِهِمْ، وَ مَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ مِنَ الضَّمِیرِ).

اضافه بر این: «محلّ استقرار آنها را در رحم مادران و جایگاهشان را در صُلب پدران و ادامه زندگى آنان را تا هنگام مرگ، همه را مى داند.»(وَ مُسْتَقرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الاَْرْحَامِ وَ الظُّهُورِ، إِلَى أَنْ تَتَنَاهَى بِهِمُ الْغَایَاتُ).

«مفسّران نهج البلاغه»، گاه «آثار» را به معناى جاى پا و گاه به معناى آثارى که از انسان در جهان باقى مى ماند، تفسیر کرده اند و «عدد اَنفُس» به معناى «تعداد انسان ها» در هر عصر و زمان و مکان است و گاه به معناى «عدد نَفَس ها» تفسیر شده است. (این تفسیر در صورتى است که نسخه، «اَنفاس» بوده باشد; چنان که بعضى از مفسّران نهج البلاغه نقل کرده اند، که البتّه مناسب جمله هاى قبل و بعد، همین است).

منظور از خیانت چشم ها، نگاه هاى هوس آلود به آنچه نگاه بر آن حرام است، یا اشارات توهین آمیز به وسیله چشم، به افراد پاک و بى گناه است.

جمله (وَ مَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ) اشاره به نیّت هاى خوب و بد و پاک و آلوده است و همچنین عقاید مختلف.

«مُسْتَقَرّ» اشاره به رحم مادران است که نطفه براى مدّت نسبتاً طولانى در آن استقرار مى یابد و «مُسْتَودَع» اشاره به صُلب پدران است که نطفه، قبل از انتقال به رحم، براى مدّت کوتاهى در آنجاست و تفاوت مفهوم «مُستقرّ» و «مُستودع» اشاره به همین نکته دقیق و ظریف است.

جمله (إِلَى أَنْ تَتَنَاهَى بِهِمُ الْغَایَاتُ) اشاره به دوران عمر، از لحظه تولّد گرفته تا دوران کهولت و پیرى است. بنابراین، «غایات» به معناى مرگ و پایان زندگى ها است. و این که بعضى از «مفسّران نهج البلاغه» به معناى بهشت و دوزخ تفسیر کرده اند، تناسب چندانى با جمله هاى قبل ندارد.

به هر حال، در جمله هاى بالا اشاره به علم خداوند به هفت موضوع درباره انسان ها شده است. از اعمال و حرکات چشم و نَفَس هاى آنها گرفته، تا عقاید و نیّات; و از لحظه پیدایش نطفه در صلب پدران، تا زمان انتقال به رحم مادران و تا لحظه تولّد و گذراندن مراحل زندگى و پایان عمر. و همه اینها هشدارى است به ما انسان ها که بدانیم حتّى لحظه اى از تحت سیطره علم بى پایان پروردگار بیرون نیستیم و او در همه حال، حاضر و ناظر است و مراقب اعمال ما است. با توجّه به چنین حقیقتى، به یقین اعمال ما رنگ و شکل دیگرى به خود خواهد گرفت.

بیانات فوق، مانند بسیارى دیگر از سخنان مولا على(علیه السلام) از سرچشمه پرفیض آیات قرآن نشأت مى گیرد. قرآن مجید مى گوید: «وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْء أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَام مُبِین; و آنچه را از پیش فرستاده اند و تمام آثار آنها را مى نویسیم و همه چیز را در کتاب آشکارى احصا کرده ایم.»(2) در جایى دیگر مى فرماید: «یَعْلَمُ خَائِنَةَ الاَْعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ; او چشم هایى را که به خیانت مى گردد و آنچه را سینه ها پنهان مى دارند، مى داند.»(3)

و در جایى دیگر مى فرماید: «وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَاب مُبِین; او قرارگاه و محل نقل و انتقال هر جنبنده اى را مى داند. همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است».(4)

* * *

1. نهج البلاغه، نامه 31. 
2. سوره يس، آيه 12.
3. سوره غافر، آيه 19.
4. سوره هود، آيه 6.
---------------------------
شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی

موارد مرتبط