چاپ کردن این صفحه

خطبه صد و سی و شش

 

لَمْ تَکُنْ بَیْعَتُکُمْ إیَّایَ فَلْتَةً، وَلَیْسَ أَمْرِی وَأَمْرُکُمْ وَاحِداً. إنِّی أُرِیدُکُمْ للهِ وَأَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لإَنْفُسِکُمْ.
أیُّهَا النَّاسُ، أَعِینُونی عَلَى أَنْفُسِکُمْ، وَایْمُ اللهِ لاَُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَلاََقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ، حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَإنْ کَانَ کَارِهاً
.

بيعت شما (مردم) با من بى مطالعه و ناگهانى نبود، ووضع من و شما يکسان نيست، من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خويشتن، اى مردم ! مرا براى اصلاح خودتان يارى دهيد (تا بتوانم عيوب شما را بر طرف سازم) به خدا سوگند ! داد مظلوم را از ظالمش مى ستانم و افسار ظالم را مى کشم تا او را به آبشخور حق وارد سازم هر چند از اين کار ناخشنود باشد.

 

شرح و تفسیر

داد مظلوم را از ظالم مى ستانم

   همان گونه که در بالا آمد این سخن ـ یا به تعبیر دیگر این بخش از خطبه را ـ امام (علیه السلام) زمانى بیان فرمود که، چند نفر از صحابه سرشناس پیامبر (صلى الله علیه وآله) از بیعت با او کناره گیرى کرده بودند و امام (علیه السلام) با این سخن با آنها اتمام حجّت مى کند مى فرماید : «بیعت شما (توده مردم) با من بى مطالعه و ناگهانى نبود» (لَمْ تَکُنْ بَیْعَتُکُمْ إیَّایَ فَلْتَةً).

   بلکه هنگامى که مشکلات ناشى از بیعت با خلفاى پیشین مخصوصاً بیعت با خلیفه سوّم و پیامدهاى آن را دیدید، همگى تصمیم گرفتید به سراغ من بیایید و طرح نوى در مسأله بیعت ریختید، بنابراین با پذیرش اکثریّت قاطع مردم، اقلیت کوچکى حق ندارد از بیعت سرباز زند و بر خلاف مسلمین گام بردارد.

   با توجه به این که «فلته» به معنى کارى است که بى مطالعه و ناگهانى و بدون استحکام صورت گیرد، امام (علیه السلام) مى خواهد، اوّلاً روشن سازد که بیعت با او کاملاً حساب شده و بعد از مشورت مردم و سران قوم با یکدیگر صورت گرفت، وثانیاً تعریضى است به بیعت «ابو بکر» که در یک محیط کاملاً بسته با موافقت عده اى معدود صورت گرفت تا آن جا که «عمر» در سخن معروفش گفت : «إِنَّ بَیْعَةَ أَبِی بَکْر کَانَتْ فَلْتَةً، وَقَى اللهُ شَرَّها; بیعت با ابو بکر بى مطالعه بود، خداوند مسلمانان را از پیامدهاى بد آن حفظ کرد»(1).

   و در بعضى از روایات در ذیل همین حدیث آمده است : «فَمَنْ عَادَ إلَى مِثْلِها فَاقْتُلُوه; هر کس به سراغ مثل آن برود او را به قتل برسانید»(2).

   در پایان این بحث به هنگام ذکر نکته ها شرح لازم را در این باره خواهیم داد.

   به هر حال امام (علیه السلام) در ادامه این سخن مى فرماید : «وضع من و شما یکسان نیست، من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خویشتن !» (وَلَیْسَ أَمْرِی وَأَمْرُکُمْ وَاحِداً. إنِّی أُرِیدُکُمْ للهِ وَأَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لإَنْفُسِکُمْ).

   اشاره به این که : من همچون حاکمان دنیاپرست که حکومت و اطاعت مردم را براى جاه و جلال و منافع شخصى وعیش ونوش خود مى خواهند نیستم من مى خواهم به وسیله شما آیین خدا را بر پا سازم و حقوق بندگان را ادا کنم، و رضاى او را از این طریق بدست آورم، ولى شما مرا براى منافع شخصى خودمى خواهید، براى گرفتن سهم بیشتر از بیت المال، یا رسیدن به پست و مقام، و یا رفاه در زندگى، و با توجه به اختلاف این دو دیدگاه طبیعى است که مسیرها همچون ابزارهاى کار یکسان نیست.

   سپس بعد از توبیخ و سرزنش و بیدار ساختن مخاطبین از آنها دعوت مى کند، به اصلاح خویش در سایه برنامه هاى امام (علیه السلام) بپردازند مى فرماید :

   «اى مردم ! مرا براى اصلاح خودتان یارى دهید» (أیُّهَا النَّاسُ، أَعِینُونی عَلَى أَنْفُسِکُمْ).

   اشاره به این که : مکتب تربیتى من براى اصلاح همه شما آماده است، از شما مى خواهم، با پذیرش نصایح من، ـ که برگرفته از منبع وحى، قرآن مجید و تعلیمان پیامبر (صلى الله علیه وآله) است ـ در آن شرکت جویید و با من همکارى کنید، چرا که اگر جوششى از درون شما نباشد هیچ برنامه اى مفید نخواهد افتاد.

   و در پایان، به نکته بسیار مهمى اشاره کرده و اراده و تصمیم قاطع خود را نسبت به آن روشن مى سازد و آن «بسط عدالت» در سراسر کشور اسلامى و مبارزه با ظالمان بیدادگر است مى فرماید :

   «به خدا سوگند داد مظلوم را از ظالمش مى ستانم و افسار ظالم را مى کشم تا او را به آبشخور حق وارد سازم هر چند از این کار ناخشنود باشد !» (وَایْمُ اللهِ لاَُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَلاََقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ(3)، حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ(4) الْحَقِّ وَإنْ کَانَ کَارِهاً).

   این تشبیه زیبا که ظالمان را به شتر جموشى همانند مى سازد که، حتى از نوشیدن آب خوددارى مى کند، وصاحبش مى خواهد او را به زور، وارد آبشخورگاه کرده و سیراب نماید، نشان مى دهد که هدف از مبارزه با ظالمان، تنها گرفتن حقّ مظلومان نیست، بلکه این کار به نفع خود آنها نیز مى باشد; زیرا هنگامى که ظلم از حد گذشت، شورش و عصیان عمومى همچون آتشى زبانه مى کشد، و تروخشک را مى سوزاند و اوّلین طعمه این آتش، ظالمان خواهند بود، همان چیزى که در عصر «عثمان» و کمى قبل از حکومت امام (علیه السلام) صورت گرفت.

   از سوى دیگر، نشان مى دهد که مهمترین هدف اجتماعى امام (علیه السلام)، گسترش عدالت و گرفتن حقّ ستمدیدگان بود واین همان داروى حیات بخشى است که غالباً در کام افراد بى خبر، تلخ است.

   این همان چیزى است که از مهمترین اهداف بعثت انبیا، طبق گواهى قرآن مجید مى باشد آن جا که مى فرماید : « (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیَنّاتِ وأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیْزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ); ما رسولان خودرا با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانى و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند»(5).

* * *

1. صحيح بخارى، جلد 6 صفحه 2505 چاپ دار النشر بيروت ـ و صحيح ابن حبان، جلد 2، صفحه 148 طبع مؤسسه الرساله.
2. بحار الانوار، جلد 10، صفحه 348 (به نقل از مناقب ابن شهرآشوب). 
3. «خزامه» حلقه اى است که در بينى شتر مى کنند و طنابى به آن مى بندند که با کشيدن آن، شتر ناچار مى شود پيروى کند. بعضى گفته اند اگر جنس آن حلقه از مس باشد به آن «بُرَه» (بر وزن خوره) مى گويند، و اگر از مو باشد «خزامه» ناميده مى شود.
4. «منهل» از مادّه «نهل» (بر وزن جهل) به معنى نوشيدن نخستين گرفته شده و منهل به جايى گفته مى شود که مى توان از آن جا از آب نهر استفاده کرد (توجه داشته باشيد که سطح آب بسيارى از رودخانه ها از ساحل پايين تر است و
معمولاً براى رسيدن آب، بريدگى مخصوص درست مى کنند تا مردم و حيوانات به راحتى به آب برسند آن مسير را «شريعه» ونقطه آخر آن را «منهل» مى گويند). 5. حديد، آيه 25.

موارد مرتبط