معناي استعاذه
استعاذه در لغت «پناه خواستن[1] و پناه بردن» است. مرحوم امين الاسلام طبرسي در زمينه معناي استعاذه مينويسد:
«استعاذه اين است كه مقام پايينتر از مقام بالاتر بخواهد كه در برابر دشمن او را پناه دهد و از او دفاع كند؛ در ضمن، استعاذه با اظهار خضوع و مذلّت همراه است. مقصود اين است كه در وقت قرائت قرآن بايد از وسوسههاي شيطان به خدا پناه برد، تا از لغزش و اشتباه مصون باشد».[2]
الفاظ استعاذه:
الفاظي كه براي استعاذه در كتابهاي علوم قرآني، علم قرائات ذكر شده متفاوت است كه چند مورد از آنها را در اين جا ذكر ميكنيم:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.
اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم انّ الله هو السميع العليم.
اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم انّ الله هو السميع العليم.
نستعيذ بالله من الشيطان الرجيم.
لفظ برگزيده و دليل آن:
در مورد اين كه كداميك از اين الفاظ براي گفتن استعاذه بهتر است، ميان قائلين آن اختلاف است، ولي هر يك از بزرگان قرائت كه لفظي را انتخاب كردهاند، توجيهي نيز براي آن آوردهاند امّا در ميان الفاظ مختلف استعاذه، بيشتر قاريان برجسته و اساتيد علم قرائات، لفظ «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» را انتخاب كردهاند و برخي از نوشتارها اين لفظ را «اِجماعي» دانسته است. با پذيرفته شدن آن به وسيله اكثر قرّاء بزرگ و بعضي از قراء سبعه براي برتري دادن آن به ديگر الفاظ، دليلي كافي است.
لفظ برگزيده قراء سبعه، در برخي از كتابهاي قرائتي و بعضي از تفاسير قرآن كه به جنبه قرائتي آن هم نظر داشتهاند آمده است. مفسر عاليقدر شيعه، مرحوم طبرسي، در اين زمينه چنين مينويسد:
قاريان قرآن بر خواندن استعاذه قبل از «بسمله» اتفاق نظر دارند. ابن كثير، عاصم، ابو عمرو، نافع، ابن عامر و كسائي ميگويند: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم؛ و ابوحاتم گفته است: اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم».[3]
امّا ابوالقاسم شاطبي، از بزرگان علم قرائت در قرن ششم هجري، در اشعار «شاطبيه» لفظ «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» را برگزيده است.[4]
دليلي ديگر: دكتر عبدالفتاح قاضي در شرح اشعار شاطبيه مينويسد: «هنگامي كه اراده كردي قرآن بخواني در هر زماني و به هر قرائتي، از هر يك از اجزاء قرآن، اوّل سوره يا آخر سوره، در ابتداي قرائت خود لفظ استعاذه را با صداي آشكار و مطابق با لفظي كه در سوره نحل آمده تلاوت كن؛ زيرا به دليل كم بودن كلمات و حروف آن، تلفظ آن آسان است.»[5]
آيه 98 سوره نحل چنين است: « فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ».
فعل امري كه در آيه آمده به صورت مفرد ميباشد: «فاستعذ»؛ بنابراين بهتر است قاري قرآن هنگام استعاذه، آن را با ضمير متكلّم: «اعوذ» بخواند. از طرفي خداوند متعال كيفيت استعاذه را هم فرموده است. «بالله من الشيطان الرجيم». در اين آيه به دنبال واژه «الله»، كلماتي مانند «السميع العليم» نيست، هم چنين پس از «الشيطان الرجيم» عبارت «انّ الله هو السميع العليم» هم وجود ندارد. به اين دلايل عبارت «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» از ساير الفاظ بهتر است.
حكم استعاذه در قرائت قرآن و نماز:
از ديدگاه فقهاي شيعه استعاذه قبل از شروع قرائت قرآن مستحب است و واجب نيست. دستور به استعاذه نمودن قبل از قرائت قرآن، مانند امر كردن به شستن دستها و ياد كردن خدا هنگام غذا خوردن است. اگر استعاذه در قرائت قرآن واجب بود، به طور حتمي در نماز هم واجب ميشد، زيرا در آن نماز گزار فاتحة الكتاب و سورهاي از قرآن را ميخواند. امّا اجماع فقهاي شيعه بر اين است كه استعاذه در نماز هم واجب نيست.[6]
مستند نظريه فقها در زمينه استعاذه در قرائت قرآن، همان آيه 98 سوره نحل است، كه ذكر شد.
استعاذه ی واقعي يا ادب استعاذه:
از آن جا كه مطلع قرائت قرآن با لفظ استعاذه است، و گفتن آن، مقدمه ورود به فضاي قرآن ميباشد، دريغمان آمد در مورد استعاذه واقعي مطلبي ننويسيم. به اين سبب مطلبي را از كتاب «آداب الصلوة» امام خميني ـ سلام الله عليه ـ تقديم ميداريم به اين اميد كه مورد استفاده خوانندگان قرار گيرد:
«از آداب مهم قرائت... استعاذه از شيطان رجيم است كه خار طريق معرفت و مانع سير و سلوك الي الله است؛ و اين استعاذه و پناه بردن، با لقلقه لسان و صورت بيروح و دنياي بيآخرت تحقق پيدا نكند؛ چنان چه مشهود است كه اين لفظ را كساني هستند كه چهل پنجاه سال گفته و از شرّ اين راهزن نجات نيافته، و در اخلاق و اعمال بلكه عقايد قلبيّه از شيطان تبعيت و تقليد نمودهاند. اگر درست پناه برده باشيم از شرّ اين پليد، ذات مقدس حق تعالي كه فيّاض مطلق و صاحب رحمت واسعه و قدرت كامله و علم محيط و كرم بسيط است ما را پناه داده بود و ايمان و اخلاق و اعمال ما اصلاح شده بود.»[7]
پي نوشت ها:
[1] . الوافي في شرح الشاطبيه في القرائات السبع»، ص 40.
[2] . مجمع البيان، طبرسي، ترجمه احمد بهشتي، ج 14، ص 48، انتشارات فراهاني، تهران، چاپ اوّل، 1352.
[3] . مجمع البيان، طبرسي، ج 1، ص 37 ـ 38.
[4] . الوافي في شرح الشاطبيه، ص 41.
[5] . همان.
[6] . تفسير الكاشف، محمد جواد مغنيه، ج 1، ص 20، دار الجواد، بيروت، چاپ دوّم، 1981 م.
[7] . آداب الصلوة، امام خميني(ره)، ص 220، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اوّل، 1370.
-----------------------