• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

پیشگویی های قرآنی (1)

از جمله موضوعاتي كه مي بايست در مبحث »قرآن شناسي«و به خصوص

بیشتر...

چيستي و امكان‌سنجي علم اقتصاد اسلامي در پرتو

 

قلمرو دانش اقتصاد گستره اي دارد كه دست كم هفت بخش از

بیشتر...

شرح خطبه 52 نهج البلاغه

    شرح خطبه 52 نهج البلاغه - استاد
بیشتر...

یار نزدیک‌تر از من به من است،استاد مفسر دکتر

دریافت فایل صوتی

حجم: 4.5 MB

زمان: 20 دقیقه

بیشتر...

با یک لا اله الا اللّه وارد بهشت شوید،آیت الله

دریافت فایل
زمان: 7 دقیقه
بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
17820
70819
137473229
امروز جمعه, 04 فروردين 1402
اوقات شرعی

نقش و جایگاه شیخ بهایی(ره) در رشد علوم اسلامی

در تاریخ پیدایش علوم اسلامی، مردان بزرگى قرار دارند كه طراح علوم  اسلامى  بودند و با همت و سعى و كوشش پيگير خود علوم مختلف را پايه گذارى كردند[1] در این بین شيعه، در پيدايش علوم  اسلامى  نقش مؤثّرى داشته است، بعضى معتقدند كه علوم  اسلامى  از آنها نشأت گرفته، حتّى كتاب يا كتاب هايى در اين زمينه نوشته شده و اسناد و مداركى ارائه داده اند، ولى ما مى گوييم حدّاقل، آنها در پديد آوردن اين علوم سهم بسزايى داشته اند، و بهترين شاهد و گواه اين مسأله كتاب هايى است كه از علماى شيعه در علوم و فنون اسلام ديده مى شود. هزاران كتاب در فقه و اصول، كه بعضى بسيار گسترده و در نوع خود بى نظير است، هزاران كتاب در تفسير و علوم قرآنى، و هزاران كتاب در عقايد و علم كلام، و هزاران كتاب در علوم ديگر، بسيارى از اين كتاب ها هم اكنون در كتابخانه هاى ما و كتابخانه هاى معروف دنيا موجود است و در معرض ديد همگان قرار دارد و هر كس مى تواند صدق اين ادّعا را با مراجعه به اين كتابخانه ها بداند.[2]

امروزه محّققان بزرگ با دلايل زنده و گويايى ثابت كرده اند كه اكثر و[3] يا همه پايه گذاران علوم  اسلامى  شيعه بوده و آنان نخستين افرادى بودند كه راه اين دانشهاى اسلامى را به روى بشر گشوده اند[4]،[5]به همین دلیل بزرگانی در علوم مختلف مانند بوعلی سیناها و زکریای رازی ها و شیخ بهایی ها و خواجه نصیرالدین طوسی ها از کنار حوزه های علوم دینی برخاستند و در دامان فرهنگ اسلامی پرورش یافتند.[6] به ویژه مرحوم شيخ بهايى  رحمه الله که  از جمله كسانى است مقامات زيادى در علوم پيدا كرد[7]؛ شيخ حرّ عاملى در امل الآمل درباره شيخ بهايى مى نويسد:جايگاه او در فقه، علم، فضل، تحقيق، دقّت نظر، بزرگى شأن و منزلت و نيكو نوشتن و همه خوبى ها آشكارتر از آن است كه نيازى به ذكر و يادآورى باشد[8]،[9] لذا ضروری است ارا و اندیشه های معرفتی آن عالم ربانی به خوبی مورد دقّت و بررسى قرار  گیرد.[10]

شيخ بهايى در یک نگاه

بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن علی بن حسین بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی، معروف به شیخ ‌بهایی در سال 953 ه.ق در بعلبك از توابع جبل عامل در یك خاندان علم و دانش كه تبار و نسب خود را به حارث همدانی یكی از یاران مخلص امام علی علیه السلام می رسانند، پا به عرصه حیات نهاد پدر عالیقدر او، عالم بزرگوار، شیخ حسین فرزند عبدالصمد حارثی (متوفی 984 ه.ق)، یكی از شاگردان مبرز فقیه نامدار شیعه، مرحوم شهید ثانی (مستشهد 966 ه.ق) است. [11]

شيخ بهاء الدّين محمّد بن حسين عبد الصّمد عاملى معروف به «شيخ بهايى » از جمله صاحبان فتوا و اجتهاد در قرن یازدهم به شمار می رود؛ رساله عمليّه ايشان به زبان فارسى به نام «جامع عبّاسى » است اما برخى كتب فقهى و اصولى ديگر ايشان عبارتند از: «الحبل المتين فى احكام الدين ، رسالة فى فقه الصلاة، زبدة فى اصول الفقه ، رسالة فى معرفة القلبة، رسالة فى المواريث ، الاسئلة الجزائرية».[12]

شیخ بهایی؛ عالم ذوالفنون تشیع

البته  همواره مسلمانان خود را با سلاح روز و علوم  روز مجهّز مى كردند، لذا مسلمانان صدر اسلام تا چندين قرن علوم  ديگران را از قبيل فلسفه، فيزيك و شيمى، حساب و هندسه، هيئت و نجوم و ... به زبان اسلامى ترجمه كردند و با افكار خود آن را تكميل نمودند و دانشگاههاى بزرگ و كتابخانه هاى با عظمتى تأسيس كردند و از اين طريق خود را از بيگانگان بى نياز ساخته و مشعلدار علوم  گرديدند.[13]

در این بین، و در میان علمای ما افراد معدودی هستند که ذوحیاتین اند که همه علوم جدید و قدیم را در حد اعلا دارند.[14]لذا اگر به گذشته بر گردیم می بینیم که حوزه و دانشگاه یعنی علمای دینی با علمای دیگر علوم در زیر یک سقف درس می خواندند؛ مثل شیخ بهایی که در میان بزرگان، از افراد معدود بوده و دو علم جدید و قدیم را در حد اعلا دارا بوده است.[15]  هم دینی بود و هم عالم علوم روز مانند علم ریاضی.[16]

آری  شیخ بهایی از علمای بزرگ شیعه است که دوران زندگی او در قرون وسطی بود در حالی که در قرون وسطی کلیسا علمای علوم طبیعی را به شدت مجازات می کرد ند ؛ از این رو صاحبان علوم جدید را محاکمه می کردند و عالمان به آن علوم را یا می سوزاندند و یا به توبه وادار می کردند.[17]

 اما در کنار مدارس دینی شیعه، علوم جدید فرا گرفته می شد و بر این اساس می توانیم برتری اسلام را به تشکیلات تبشیری مسیحیت ثابت کنیم.[18]

با این تفاسیر می توان دریافت حوزه و دانشگاه و علوم اسلامی و علوم جدیده نیز جدا شدنی نیستند ؛دلیل ما بخش مهمی از آیات مربوط به اثبات اصل توحید در قرآن مجید است که موضوع آن همان علوم طبیعی است مانند:«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب؛[19] مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است.» و « و فی خلقکم و ما یبث من دابه آیات لقوم یوقنون[20]؛ و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه‌هایی است برای جمعیّتی که اهل یقینند. » دلایل توحید بر محور علوم طبیعی دور می زند، حوزه و دانشگاه چه طور می توانند از هم جدا باشند و اگر علوم دانشگاهی با عینک دینی دیده شود تمام، درس توحید و خداشناسی است و جدایی این دو از هم ممکن نیست.[21]

لذا می گوئیم  اروپا و در زمان قرون وسطی که دانشمندانی مانند گالیله را محاکمه می کردند، در کشور ما با تعامل خوبی که بین حوزه علمیه و سایر ارگان های آموزشی وجود داشت، شیخ بهایی ها و ... خود را نشان دادند و امیدواریم که آن تعاملات بین حوزه و دانشگاه بیشتر و بیشتر شود.[22]

شيخ بهايى  و ترويج نظام ارزشی علم گرایی

بدون شك سهم اسلام از تمام اديان الهى در ترويج  و تشويق مردم به علم  و دانش بيشتر است؛ بدين جهت، اگر اسلام را دين «علم و دانش» بناميم، سخن به گزاف نگفته ايم.[23] در این میان شيخ بهايى رحمه الله از علماى بزرگ شيعه به شمار می آید که  خدمات زياد و كارهاى مهمّى در ترویج نظام ارزشی علم انجام داد.[24]

در تاریخ می خوانیم شاه عبّاس تصميم گرفت به عنوان تقدير و تشكّر از زحمات شيخ جايزه اى به وى تقديم كند. در اين زمينه با آن عالم جليل القدر مشورت كرد. شيخ گفت: من هيچ توقّعى از شما ندارم، جز اين كه يك روز اسب مخصوص سلطنتى را در اختيارم بگذارى تا در خيابان چهار باغ سوار بر آن شوم و تو پياده همراه من بيايى!» شاه گفت: اين چه درخواستى است و چه فايده اى براى تو دارد؟ شيخ گفت: بعداً آثار آن را خواهيد ديد! شاه عباس موافقت كرد و آن كار انجام شد، و مردم به ارزش و موقعيّت علم و علما پى بردند و علم و دانش از ارزش هاى اصيل جامعه شد و اقبال مردم به حوزه هاى علميّه زياد شد.پس از يك سال تمام مدارس علميّه اصفهان مملوّ از طلّاب علوم دينيّه شد.[25]

آرى هر چيزى كه به عنوان ارزش در جامعه مطرح شود مردم به سوى همان چيز جذب مى شوند. لذا بايد نسبت به اين مسأله مهم توجّه كافى و لازم را مبذول داشت كه اگر ارزش ها از مسير اصلى خود منحرف شوند جوان هاى جامعه نيز به انحراف كشيده مى شوند.[26]

شیخ بهایی و بسط و گسترش علوم دینی در جامعه اسلامی

گفتنی است  عنوان عالم در مكتب اسلام  بسته بر عمل است اگر عمل بعد از علم بود مى توان به او اطلاق عالم كرد، گويا بعد از علم آموختن صبر مى كنند تا ببينند اين آدم به علم خود[27]عمل  مى كند يا نه، اگر علوم را در جامعه پیاده  كرد در جامعه  اسلامى به عنوان عالم شناخته مى شود. مثل اينكه بگويند كسى كه دكتر شده تا عمل نكند و علم  را در بوته عمل نگذارد، مدرك به او داده نمى شود و به عنوان پزشك به او اطلاق نمى شود.[28]

از نظر روانى اثبات شده كه اگر علم به مرحله اجرا درنيايد، به تدريج در اثر موريانه بى عملى از بين مى رود، در وادى بى عملى كبوتر علم نمى نشيند، و اگر بنشيند زود به پرواز درآمده كوچ مى كند، قلب عالم بى عمل شوره زارى است كه پرنده علم رغبت به فرود آمدن در آنجا را ندارد و اگر مجبور به فرود شود قصد اقامت ندارد. اين مضمون روايت مولى على (عليه السلام) در نهج البلاغه است كه مى فرمايد:«لاتَجْعَلُوا عِلْمَكُم جهلا و يقينَكم شكا اذا علمتم فَاعملُوا و اذا اتيقَّنتُم فاقدموا؛علم خود را جهل و نادانى و يقين خود را شك قرار ندهيد زمانى كه دانستيد عمل  كنيد، و وقتى يقين كرديد اقدام كنيد!»[29] چگونه مى شود علم جهل مى شود؟ وقتى كه عمل به آن نشود.آنقدر عمل در اين مكتب مورد توجه است كه مولى على (عليه السلام) مى فرمايند:«انَّكم الَى العَمَل بما عَلِمتُم أحوج منكم الى تَعَلُّم مالم تَكُونُؤا تَعْلَمون؛[30]شما به عمل به آنچه مى دانيد محتاجتريد تا يادگيرى آنچه ياد نگرفته ايد» يعنى عمل به آنچه مى دانى بهتر از يادگيرى آن چيزى است كه نمى دانى.[31]

در روايتى ديگر مولى مى فرمايند: بر عالم است كه عمل به آنچه مى داند كند، سپس دنبال يادگيرى آنچه نمى داند رود.[32]،[33]آری علم بى عمل در نفوس مردم مؤثر نخواهد بود، در مقدمه كتاب معالم الاصول از مرحوم كلينى نقل مى كند كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:«انّ العالم اذا لم يعمل بِعلمه زلّت موعظَتُه عن القلوب كما يَزلّ المطَرُ عن الصّفا؛عالم هنگامى كه  عمل به عملش نكند، موعظه و پند او از قلبها مى لغزد، چنانكه باران از روى جسم صاف (مثل سنگ صاف) مى لغزد و نفوذ نمى كند».[34]

علم كه بايد مؤثر در قلوب شود، نفوذناپذير مى شود، كارائى علم و نفوذپذيرى آن به عمل است. علم بى عمل نه تنها مفيد نيست، كه دور كننده از خداوند و رحمت او نيز هست. بعضى مى گويند علم بى عمل بى فائده است، ولى بايد گفت اى كاش چنين بود يعنى اى كاش مانند حيوان چهارپائى بود كه بر او كتاب بار است و به او ضرر نمى زند، علم بى عمل سنگدلى و قساوت و بدبختى مى آورد و نتيجه آن دورى از رحمت الهى است.[35]

آری وجود يك عالم در جامعه  نعمت است، زيرا آنها كه نمى دانند از علم  او استفاده مى كنند. شخص آگاه به خيابان هاى شهر سر چهار راهى ايستاده است، من به آنجا مى رسم، راه صحيح كه مرا به مقصد برساند را نمى دانم، اگر از آن شخص آگاه نپرسم گمراه مى شوم. عقل حكم مى كند كه از علم و آگاهى وى استفاده كنم، و با سؤال از او زودتر و راحت تر به مقصد برسم. اين همان چيزى است كه به آن تقليد و پيروى ناآگاه از آگاه گفته مى شود.[36]و به راستی شیخ بهایی تنها یک عالم نبود بلکه یک مجری بود که علوم دینی خود را به شایستگی در جامعۀ اسلامی پیاده کرد.[37]

علم قال و علم حال در آیینه سلوک شیخ بهایی

از روايات اسلامى استفاده مى شود كه علم بر دو گونه است: اكتسابى، موهبتى،علم اكتسابى همان است كه انسان از راه مدرسه و استاد و بحث تحصيل مى كند.[38]

امّا نوع ديگرى از علم است كه در مكتب استاد نيست و به تعبير ديگر از درون مى جوشد نه از برون؛اين علم موهبتى الهى است و مشخّصات و نشانه هاى بارز و روشنى دارد كه آن را از علوم  اكتسابى  ممتاز مى سازد. در این زمینه پيامبر صلى الله عليه و آله در روایتی فرمودند: كسى كه در دنيا زهد اختيار كند و به آن بى اعتنا باشد خداوند علوم را در قلبش مى رويانَد.[39]

کلام نورانی رسول اکرم(ص) نشان می دهد ريشه هاى حكمت و علم در قلب مى رويَد و از قلب بر زبان جريان مى يابد و اين درست عكس علوم اكتسابى است، زيرا آنها ابتدا بر زبان جارى و سپس از طريق زبان به قلب وارد مى شوند.[40]

حال وقتی علماى بزرگ که  به مرحله اى از كمال علم مى رسند يك وقت احساس مى كنند آنچه دارند حبابى بر آب است و چيزى بيش از آن نيست و سراغ همان علمى كه علم حقيقى است مى روند كه در اين روايت نبی مکرم اسلام(ص) به آن اشاره شده است.[41]

مرحوم شيخ بهايى  رحمه الله از جمله كسانى است كه مقامات زيادى در علوم پيدا كرد و در آخر عمرش حالش دگرگون شد و احساس كرد تمام علومى را كه كسب كرده مثل آبى است كه از بيرون به چاه مى ريخته اند.[42]

در حالی که  چشمه جايى است كه آب از درونش مى جوشد و به بيرون مى ريزد و اين  آبى درونى است نه بيرونى. چاه حقيقى چاهى است كه آب از خودش بجوشد، نه اينكه در زمستان آب در آن بريزند و انبار كنند.[43]

لذا شیخ بهایی به مانند دیگر علمای بزرگ ، در اواخر عمرشان اين احساس را داشتند كه اين علومى را كه كسب كرده اند همانند آب هايى بوده كه از بيرون در چاه ريخته اند یعنی گرچه علوم اکتسابی مهم است، امّا قابل اعتماد نيست، زيرا علم، علم است ولى علم حقيقى علمى است كه عطش انسان را فرو نشانَد و روح و قلبش را سيراب سازد. ازاين رو آن عالم ربانی به علم درون روی آورد و سراغ اخلاص و تقواى الهى رفت.[44]

البتّه معنی این کلام این نیست که انسان در راه  علوم اكتسابى سست شود؛ زيرا در اسلام به ما دستور داده اند كه سراغ علوم اكتسابى برويد. قرآن در اين زمينه دستورهاى فراوانى داده است. مثلًا به ما دستور مى دهد كه بنگريد، بفهميد، درك كنيد، عبرت بگيريد. [45]

بلکه منظور از طرح اين سخنان اين است كه در كنار اين علوم اكتسابى  باید بكوشيم كه چشمه اى از درون باز شود، چون همان آبى هم كه از بيرون مى ريزد آب است و رفع تشنگى مى كند، امّا غير از آبى است كه از درون بجوشد. و اين حاصل نمى شود مگر در پرتو عمل به دستورهايى كه داده شده است. يعنى بايد پشتوانه اين علوم اكتسابى(علم قال) علوم الهى(علم حال) باشد و ريشه اين علوم اكتسابى از آنها گرفته شود، تا انسان بتواند از علم خود بهره ببرد.[46]

ضرورت توجه پژوهشگران حوزه و دانشگاه به آثار شیخ بهایی

به راستى اگر علماى  شيعه نبودند و متحمّل  زحمات فراوان  نمى شدند، و علوم و آثار اهل بيت عليهم السلام را نسل به نسل به شيعيان نمى رساندند، و با تألیف آثار متعدد در علوم اسلامی در مقابل بمباران شبهه افكنى ها و دروغها و تهمتهاى دشمنان دانا و نادان از آنان دفاع نمى كردند، اكنون شيعه در كدام وادى، حيران و سرگردان بود؟[47]

لذا باید برای احیای آثار آن علمای بزرگ اهتمام ورزید؛ در این بین  تلاش زيادى براى احياى آثار علماى  پيشين شيعه، و كشف كتب خطّى و چاپ آنها صورت گرفته است [48] لیکن این تلاش ها کافی نیست به ویژه آنکه علمایی هم چون   شیخ بهایی آثار گرانبها و تأليفات ارزنده اى از خود به يادگار گذارده است.[49]

نباید فراموش کرد  آشنایی دانشجویان با افتخارات اسلامی موجب اعتماد به نفس و تقویت روحیه علمی آنها می شود و تدوین یک دایرةالمعارف جامع در این زمینه ضروری است. لذا جای تاریخ علوم اسلام در دانشگاه ها خالی است زیرا دانشجویان با افتخارات علمی شیخ بهایی ها آشنا نیستند.[50]

بی تردید بزرگانی چون شیخ بهایی، را می توان با عنوان سند برترین ها شناخت؛ لذا  باید آثار این عالم بزرگ را منتشر کرد و در اختیار محققان و نویسندگان عصر حاضر به ویژه پژوهشگران حوزه و دانشگاه  قرار داد.[51]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص77.

[2] اعتقاد ما ؛ ص123.

[3] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص661.

[4] ر.ک:« تأسيس الشيعة الكرام لفنون الاسلام» و « الشيعه و فنون الاسلام».

[5] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 662.

[6] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای سازمان انرژی اتمی ؛30/9/1390.

[7] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص512.

[8] تنقيح المقال؛ ب محمّد؛ ش 10597؛ ج 3؛ ص 107.

[9] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص248.

[10] پيام قرآن، ج 9، ص: 369.

[11] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص248.

[12] همان.

[13] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 597.

[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛24/7/1387.

[15] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه اخبار شیعیان؛ بهمن 1388؛ش 39.

[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه افق حوزه؛ آذر  1381؛ش 14.

[17] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نامه جامعه؛آبان1390؛ش86.

[18] همان.

[19] سورۀ آل عمران؛آیۀ109.

[20] سوره جاثیة؛آیۀ4.

[21] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه افق حوزه؛ آذر  1381؛ش 14.

[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار وزیر و مسؤولان آموزش و پرورش؛24/2/1389.

[23] آيات ولايت در قرآن ؛ ص455.

[24] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص161.

[25] همان.

[26] همان.

[27] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص321.

[28] همان؛ص 322.

[29]  بحار الانوار؛ ج 2؛ ص 36.

[30] غرر الحكم؛ ميزان الحكمه؛ ج 6؛ ص 503.

[31] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص322.

[32]  غرر الحكم؛ ميزان الحكمه؛ ج 6؛ ص 503 .

[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص322.

[34] همان؛ ص 323.

[35] همان.

[36] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (علیه السلام) ؛ ص54.

[37] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛24/7/1387.

[38] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص510.

[39] همان.

[40] همان.

[41] همان؛ص511.

[42] همان؛ص512.

[43] همان؛ ص513.

[44] همان.

[45] همان.

[46] همان.

[47] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص132.

[48] اعتقاد ما ؛ ص124.

[49] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص664.

[50] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛24/7/1387.

[51] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛مجله اخبار شیعیان؛ آبان 1387 ؛ ش 36

در تاریخ پیدایش علوم اسلامی، مردان بزرگى قرار دارند كه طراح علوم  اسلامى  بودند و با همت و سعى و كوشش پيگير خود علوم مختلف را پايه گذارى كردند[1] در این بین شيعه، در پيدايش علوم  اسلامى  نقش مؤثّرى داشته است، بعضى معتقدند كه علوم  اسلامى  از آنها نشأت گرفته، حتّى كتاب يا كتاب هايى در اين زمينه نوشته شده و اسناد و مداركى ارائه داده اند، ولى ما مى گوييم حدّاقل، آنها در پديد آوردن اين علوم سهم بسزايى داشته اند، و بهترين شاهد و گواه اين مسأله كتاب هايى است كه از علماى شيعه در علوم و فنون اسلام ديده مى شود. هزاران كتاب در فقه و اصول، كه بعضى بسيار گسترده و در نوع خود بى نظير است، هزاران كتاب در تفسير و علوم قرآنى، و هزاران كتاب در عقايد و علم كلام، و هزاران كتاب در علوم ديگر، بسيارى از اين كتاب ها هم اكنون در كتابخانه هاى ما و كتابخانه هاى معروف دنيا موجود است و در معرض ديد همگان قرار دارد و هر كس مى تواند صدق اين ادّعا را با مراجعه به اين كتابخانه ها بداند.[2]

امروزه محّققان بزرگ با دلايل زنده و گويايى ثابت كرده اند كه اكثر و[3] يا همه پايه گذاران علوم  اسلامى  شيعه بوده و آنان نخستين افرادى بودند كه راه اين دانشهاى اسلامى را به روى بشر گشوده اند[4]،[5]به همین دلیل بزرگانی در علوم مختلف مانند بوعلی سیناها و زکریای رازی ها و شیخ بهایی ها و خواجه نصیرالدین طوسی ها از کنار حوزه های علوم دینی برخاستند و در دامان فرهنگ اسلامی پرورش یافتند.[6] به ویژه مرحوم شيخ بهايى  رحمه الله که  از جمله كسانى است مقامات زيادى در علوم پيدا كرد[7]؛ شيخ حرّ عاملى در امل الآمل درباره شيخ بهايى مى نويسد:جايگاه او در فقه، علم، فضل، تحقيق، دقّت نظر، بزرگى شأن و منزلت و نيكو نوشتن و همه خوبى ها آشكارتر از آن است كه نيازى به ذكر و يادآورى باشد[8]،[9] لذا ضروری است ارا و اندیشه های معرفتی آن عالم ربانی به خوبی مورد دقّت و بررسى قرار  گیرد.[10]

شيخ بهايى در یک نگاه

بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن علی بن حسین بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی، معروف به شیخ ‌بهایی در سال 953 ه.ق در بعلبك از توابع جبل عامل در یك خاندان علم و دانش كه تبار و نسب خود را به حارث همدانی یكی از یاران مخلص امام علی علیه السلام می رسانند، پا به عرصه حیات نهاد پدر عالیقدر او، عالم بزرگوار، شیخ حسین فرزند عبدالصمد حارثی (متوفی 984 ه.ق)، یكی از شاگردان مبرز فقیه نامدار شیعه، مرحوم شهید ثانی (مستشهد 966 ه.ق) است. [11]

شيخ بهاء الدّين محمّد بن حسين عبد الصّمد عاملى معروف به «شيخ بهايى » از جمله صاحبان فتوا و اجتهاد در قرن یازدهم به شمار می رود؛ رساله عمليّه ايشان به زبان فارسى به نام «جامع عبّاسى » است اما برخى كتب فقهى و اصولى ديگر ايشان عبارتند از: «الحبل المتين فى احكام الدين ، رسالة فى فقه الصلاة، زبدة فى اصول الفقه ، رسالة فى معرفة القلبة، رسالة فى المواريث ، الاسئلة الجزائرية».[12]

شیخ بهایی؛ عالم ذوالفنون تشیع

البته  همواره مسلمانان خود را با سلاح روز و علوم  روز مجهّز مى كردند، لذا مسلمانان صدر اسلام تا چندين قرن علوم  ديگران را از قبيل فلسفه، فيزيك و شيمى، حساب و هندسه، هيئت و نجوم و ... به زبان اسلامى ترجمه كردند و با افكار خود آن را تكميل نمودند و دانشگاههاى بزرگ و كتابخانه هاى با عظمتى تأسيس كردند و از اين طريق خود را از بيگانگان بى نياز ساخته و مشعلدار علوم  گرديدند.[13]

در این بین، و در میان علمای ما افراد معدودی هستند که ذوحیاتین اند که همه علوم جدید و قدیم را در حد اعلا دارند.[14]لذا اگر به گذشته بر گردیم می بینیم که حوزه و دانشگاه یعنی علمای دینی با علمای دیگر علوم در زیر یک سقف درس می خواندند؛ مثل شیخ بهایی که در میان بزرگان، از افراد معدود بوده و دو علم جدید و قدیم را در حد اعلا دارا بوده است.[15]  هم دینی بود و هم عالم علوم روز مانند علم ریاضی.[16]

آری  شیخ بهایی از علمای بزرگ شیعه است که دوران زندگی او در قرون وسطی بود در حالی که در قرون وسطی کلیسا علمای علوم طبیعی را به شدت مجازات می کرد ند ؛ از این رو صاحبان علوم جدید را محاکمه می کردند و عالمان به آن علوم را یا می سوزاندند و یا به توبه وادار می کردند.[17]

 اما در کنار مدارس دینی شیعه، علوم جدید فرا گرفته می شد و بر این اساس می توانیم برتری اسلام را به تشکیلات تبشیری مسیحیت ثابت کنیم.[18]

با این تفاسیر می توان دریافت حوزه و دانشگاه و علوم اسلامی و علوم جدیده نیز جدا شدنی نیستند ؛دلیل ما بخش مهمی از آیات مربوط به اثبات اصل توحید در قرآن مجید است که موضوع آن همان علوم طبیعی است مانند:«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب؛[19] مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است.» و « و فی خلقکم و ما یبث من دابه آیات لقوم یوقنون[20]؛ و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه‌هایی است برای جمعیّتی که اهل یقینند. » دلایل توحید بر محور علوم طبیعی دور می زند، حوزه و دانشگاه چه طور می توانند از هم جدا باشند و اگر علوم دانشگاهی با عینک دینی دیده شود تمام، درس توحید و خداشناسی است و جدایی این دو از هم ممکن نیست.[21]

لذا می گوئیم  اروپا و در زمان قرون وسطی که دانشمندانی مانند گالیله را محاکمه می کردند، در کشور ما با تعامل خوبی که بین حوزه علمیه و سایر ارگان های آموزشی وجود داشت، شیخ بهایی ها و ... خود را نشان دادند و امیدواریم که آن تعاملات بین حوزه و دانشگاه بیشتر و بیشتر شود.[22]

شيخ بهايى  و ترويج نظام ارزشی علم گرایی

بدون شك سهم اسلام از تمام اديان الهى در ترويج  و تشويق مردم به علم  و دانش بيشتر است؛ بدين جهت، اگر اسلام را دين «علم و دانش» بناميم، سخن به گزاف نگفته ايم.[23] در این میان شيخ بهايى رحمه الله از علماى بزرگ شيعه به شمار می آید که  خدمات زياد و كارهاى مهمّى در ترویج نظام ارزشی علم انجام داد.[24]

در تاریخ می خوانیم شاه عبّاس تصميم گرفت به عنوان تقدير و تشكّر از زحمات شيخ جايزه اى به وى تقديم كند. در اين زمينه با آن عالم جليل القدر مشورت كرد. شيخ گفت: من هيچ توقّعى از شما ندارم، جز اين كه يك روز اسب مخصوص سلطنتى را در اختيارم بگذارى تا در خيابان چهار باغ سوار بر آن شوم و تو پياده همراه من بيايى!» شاه گفت: اين چه درخواستى است و چه فايده اى براى تو دارد؟ شيخ گفت: بعداً آثار آن را خواهيد ديد! شاه عباس موافقت كرد و آن كار انجام شد، و مردم به ارزش و موقعيّت علم و علما پى بردند و علم و دانش از ارزش هاى اصيل جامعه شد و اقبال مردم به حوزه هاى علميّه زياد شد.پس از يك سال تمام مدارس علميّه اصفهان مملوّ از طلّاب علوم دينيّه شد.[25]

آرى هر چيزى كه به عنوان ارزش در جامعه مطرح شود مردم به سوى همان چيز جذب مى شوند. لذا بايد نسبت به اين مسأله مهم توجّه كافى و لازم را مبذول داشت كه اگر ارزش ها از مسير اصلى خود منحرف شوند جوان هاى جامعه نيز به انحراف كشيده مى شوند.[26]

شیخ بهایی و بسط و گسترش علوم دینی در جامعه اسلامی

گفتنی است  عنوان عالم در مكتب اسلام  بسته بر عمل است اگر عمل بعد از علم بود مى توان به او اطلاق عالم كرد، گويا بعد از علم آموختن صبر مى كنند تا ببينند اين آدم به علم خود[27]عمل  مى كند يا نه، اگر علوم را در جامعه پیاده  كرد در جامعه  اسلامى به عنوان عالم شناخته مى شود. مثل اينكه بگويند كسى كه دكتر شده تا عمل نكند و علم  را در بوته عمل نگذارد، مدرك به او داده نمى شود و به عنوان پزشك به او اطلاق نمى شود.[28]

از نظر روانى اثبات شده كه اگر علم به مرحله اجرا درنيايد، به تدريج در اثر موريانه بى عملى از بين مى رود، در وادى بى عملى كبوتر علم نمى نشيند، و اگر بنشيند زود به پرواز درآمده كوچ مى كند، قلب عالم بى عمل شوره زارى است كه پرنده علم رغبت به فرود آمدن در آنجا را ندارد و اگر مجبور به فرود شود قصد اقامت ندارد. اين مضمون روايت مولى على (عليه السلام) در نهج البلاغه است كه مى فرمايد:«لاتَجْعَلُوا عِلْمَكُم جهلا و يقينَكم شكا اذا علمتم فَاعملُوا و اذا اتيقَّنتُم فاقدموا؛علم خود را جهل و نادانى و يقين خود را شك قرار ندهيد زمانى كه دانستيد عمل  كنيد، و وقتى يقين كرديد اقدام كنيد!»[29] چگونه مى شود علم جهل مى شود؟ وقتى كه عمل به آن نشود.آنقدر عمل در اين مكتب مورد توجه است كه مولى على (عليه السلام) مى فرمايند:«انَّكم الَى العَمَل بما عَلِمتُم أحوج منكم الى تَعَلُّم مالم تَكُونُؤا تَعْلَمون؛[30]شما به عمل به آنچه مى دانيد محتاجتريد تا يادگيرى آنچه ياد نگرفته ايد» يعنى عمل به آنچه مى دانى بهتر از يادگيرى آن چيزى است كه نمى دانى.[31]

در روايتى ديگر مولى مى فرمايند: بر عالم است كه عمل به آنچه مى داند كند، سپس دنبال يادگيرى آنچه نمى داند رود.[32]،[33]آری علم بى عمل در نفوس مردم مؤثر نخواهد بود، در مقدمه كتاب معالم الاصول از مرحوم كلينى نقل مى كند كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:«انّ العالم اذا لم يعمل بِعلمه زلّت موعظَتُه عن القلوب كما يَزلّ المطَرُ عن الصّفا؛عالم هنگامى كه  عمل به عملش نكند، موعظه و پند او از قلبها مى لغزد، چنانكه باران از روى جسم صاف (مثل سنگ صاف) مى لغزد و نفوذ نمى كند».[34]

علم كه بايد مؤثر در قلوب شود، نفوذناپذير مى شود، كارائى علم و نفوذپذيرى آن به عمل است. علم بى عمل نه تنها مفيد نيست، كه دور كننده از خداوند و رحمت او نيز هست. بعضى مى گويند علم بى عمل بى فائده است، ولى بايد گفت اى كاش چنين بود يعنى اى كاش مانند حيوان چهارپائى بود كه بر او كتاب بار است و به او ضرر نمى زند، علم بى عمل سنگدلى و قساوت و بدبختى مى آورد و نتيجه آن دورى از رحمت الهى است.[35]

آری وجود يك عالم در جامعه  نعمت است، زيرا آنها كه نمى دانند از علم  او استفاده مى كنند. شخص آگاه به خيابان هاى شهر سر چهار راهى ايستاده است، من به آنجا مى رسم، راه صحيح كه مرا به مقصد برساند را نمى دانم، اگر از آن شخص آگاه نپرسم گمراه مى شوم. عقل حكم مى كند كه از علم و آگاهى وى استفاده كنم، و با سؤال از او زودتر و راحت تر به مقصد برسم. اين همان چيزى است كه به آن تقليد و پيروى ناآگاه از آگاه گفته مى شود.[36]و به راستی شیخ بهایی تنها یک عالم نبود بلکه یک مجری بود که علوم دینی خود را به شایستگی در جامعۀ اسلامی پیاده کرد.[37]

علم قال و علم حال در آیینه سلوک شیخ بهایی

از روايات اسلامى استفاده مى شود كه علم بر دو گونه است: اكتسابى، موهبتى،علم اكتسابى همان است كه انسان از راه مدرسه و استاد و بحث تحصيل مى كند.[38]

امّا نوع ديگرى از علم است كه در مكتب استاد نيست و به تعبير ديگر از درون مى جوشد نه از برون؛اين علم موهبتى الهى است و مشخّصات و نشانه هاى بارز و روشنى دارد كه آن را از علوم  اكتسابى  ممتاز مى سازد. در این زمینه پيامبر صلى الله عليه و آله در روایتی فرمودند: كسى كه در دنيا زهد اختيار كند و به آن بى اعتنا باشد خداوند علوم را در قلبش مى رويانَد.[39]

کلام نورانی رسول اکرم(ص) نشان می دهد ريشه هاى حكمت و علم در قلب مى رويَد و از قلب بر زبان جريان مى يابد و اين درست عكس علوم اكتسابى است، زيرا آنها ابتدا بر زبان جارى و سپس از طريق زبان به قلب وارد مى شوند.[40]

حال وقتی علماى بزرگ که  به مرحله اى از كمال علم مى رسند يك وقت احساس مى كنند آنچه دارند حبابى بر آب است و چيزى بيش از آن نيست و سراغ همان علمى كه علم حقيقى است مى روند كه در اين روايت نبی مکرم اسلام(ص) به آن اشاره شده است.[41]

مرحوم شيخ بهايى  رحمه الله از جمله كسانى است كه مقامات زيادى در علوم پيدا كرد و در آخر عمرش حالش دگرگون شد و احساس كرد تمام علومى را كه كسب كرده مثل آبى است كه از بيرون به چاه مى ريخته اند.[42]

در حالی که  چشمه جايى است كه آب از درونش مى جوشد و به بيرون مى ريزد و اين  آبى درونى است نه بيرونى. چاه حقيقى چاهى است كه آب از خودش بجوشد، نه اينكه در زمستان آب در آن بريزند و انبار كنند.[43]

لذا شیخ بهایی به مانند دیگر علمای بزرگ ، در اواخر عمرشان اين احساس را داشتند كه اين علومى را كه كسب كرده اند همانند آب هايى بوده كه از بيرون در چاه ريخته اند یعنی گرچه علوم اکتسابی مهم است، امّا قابل اعتماد نيست، زيرا علم، علم است ولى علم حقيقى علمى است كه عطش انسان را فرو نشانَد و روح و قلبش را سيراب سازد. ازاين رو آن عالم ربانی به علم درون روی آورد و سراغ اخلاص و تقواى الهى رفت.[44]

البتّه معنی این کلام این نیست که انسان در راه  علوم اكتسابى سست شود؛ زيرا در اسلام به ما دستور داده اند كه سراغ علوم اكتسابى برويد. قرآن در اين زمينه دستورهاى فراوانى داده است. مثلًا به ما دستور مى دهد كه بنگريد، بفهميد، درك كنيد، عبرت بگيريد. [45]

بلکه منظور از طرح اين سخنان اين است كه در كنار اين علوم اكتسابى  باید بكوشيم كه چشمه اى از درون باز شود، چون همان آبى هم كه از بيرون مى ريزد آب است و رفع تشنگى مى كند، امّا غير از آبى است كه از درون بجوشد. و اين حاصل نمى شود مگر در پرتو عمل به دستورهايى كه داده شده است. يعنى بايد پشتوانه اين علوم اكتسابى(علم قال) علوم الهى(علم حال) باشد و ريشه اين علوم اكتسابى از آنها گرفته شود، تا انسان بتواند از علم خود بهره ببرد.[46]

ضرورت توجه پژوهشگران حوزه و دانشگاه به آثار شیخ بهایی

به راستى اگر علماى  شيعه نبودند و متحمّل  زحمات فراوان  نمى شدند، و علوم و آثار اهل بيت عليهم السلام را نسل به نسل به شيعيان نمى رساندند، و با تألیف آثار متعدد در علوم اسلامی در مقابل بمباران شبهه افكنى ها و دروغها و تهمتهاى دشمنان دانا و نادان از آنان دفاع نمى كردند، اكنون شيعه در كدام وادى، حيران و سرگردان بود؟[47]

لذا باید برای احیای آثار آن علمای بزرگ اهتمام ورزید؛ در این بین  تلاش زيادى براى احياى آثار علماى  پيشين شيعه، و كشف كتب خطّى و چاپ آنها صورت گرفته است [48] لیکن این تلاش ها کافی نیست به ویژه آنکه علمایی هم چون   شیخ بهایی آثار گرانبها و تأليفات ارزنده اى از خود به يادگار گذارده است.[49]

نباید فراموش کرد  آشنایی دانشجویان با افتخارات اسلامی موجب اعتماد به نفس و تقویت روحیه علمی آنها می شود و تدوین یک دایرةالمعارف جامع در این زمینه ضروری است. لذا جای تاریخ علوم اسلام در دانشگاه ها خالی است زیرا دانشجویان با افتخارات علمی شیخ بهایی ها آشنا نیستند.[50]

بی تردید بزرگانی چون شیخ بهایی، را می توان با عنوان سند برترین ها شناخت؛ لذا  باید آثار این عالم بزرگ را منتشر کرد و در اختیار محققان و نویسندگان عصر حاضر به ویژه پژوهشگران حوزه و دانشگاه  قرار داد.[51]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص77.

[2] اعتقاد ما ؛ ص123.

[3] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص661.

[4] ر.ک:« تأسيس الشيعة الكرام لفنون الاسلام» و « الشيعه و فنون الاسلام».

[5] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 662.

[6] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای سازمان انرژی اتمی ؛30/9/1390.

[7] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص512.

[8] تنقيح المقال؛ ب محمّد؛ ش 10597؛ ج 3؛ ص 107.

[9] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص248.

[10] پيام قرآن، ج 9، ص: 369.

[11] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص248.

[12] همان.

[13] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 597.

[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛24/7/1387.

[15] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه اخبار شیعیان؛ بهمن 1388؛ش 39.

[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه افق حوزه؛ آذر  1381؛ش 14.

[17] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نامه جامعه؛آبان1390؛ش86.

[18] همان.

[19] سورۀ آل عمران؛آیۀ109.

[20] سوره جاثیة؛آیۀ4.

[21] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه افق حوزه؛ آذر  1381؛ش 14.

[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار وزیر و مسؤولان آموزش و پرورش؛24/2/1389.

[23] آيات ولايت در قرآن ؛ ص455.

[24] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص161.

[25] همان.

[26] همان.

[27] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص321.

[28] همان؛ص 322.

[29]  بحار الانوار؛ ج 2؛ ص 36.

[30] غرر الحكم؛ ميزان الحكمه؛ ج 6؛ ص 503.

[31] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص322.

[32]  غرر الحكم؛ ميزان الحكمه؛ ج 6؛ ص 503 .

[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص322.

[34] همان؛ ص 323.

[35] همان.

[36] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (علیه السلام) ؛ ص54.

[37] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛24/7/1387.

[38] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص510.

[39] همان.

[40] همان.

[41] همان؛ص511.

[42] همان؛ص512.

[43] همان؛ ص513.

[44] همان.

[45] همان.

[46] همان.

[47] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص132.

[48] اعتقاد ما ؛ ص124.

[49] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص664.

[50] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛24/7/1387.

[51] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛مجله اخبار شیعیان؛ آبان 1387 ؛ ش 36

احسن الحدیث در شبکه های اجتماعی    aparat telegram instagram whatsapp 300x300 این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری