لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّة اعْتَلَّهَا: يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ، وَيَحُتُّهَا حَتَّ الاَْوْرَاقِ. وَإِنَّمَا الاَْجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ، وَالْعَمَلِ بِالاَْيْدِي وَالاَْقْدَامِ، وَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَالسَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ.
امام(عليه السلام) هنگامى كه يكى از ياران خود را بيمار مى بيند (ضمن احوال پرسى) به او مى فرمايد: و پاكى باطن (نيز) داخل بهشت مى كند. مرحوم سيّد رضى در ذيل اين كلام حكمت آميز نياز به توضيح ديده و با عبارات شيوايى آن را شرح مى دهد و مى گويد: آنچه امام(عليه السلام) در اينجا فرموده راست و درست است; بيمارى اجر و پاداش ندارد، هر چند از قبيل امورى است كه استحقاق عوض دارد (نه اجر و ثواب) زيرا انسان عوض را در مقابل كارهاى خداوند نسبت به بندگانش مانند بيمارى ها و مانند آن مستحق مى شود; اما اجر و ثواب، در مقابل فعل بندگان است، بنابراين بين اين دو فرق است; فرقى كه امام(عليه السلام) با آن علم نافذ و نظريه صائب خود به آن اشاره فرموده است; (قالَ الرَّضىُ: وَأقُولُ: صَدَقَ(عليه السلام)، إنَّ الْمَرَضَ لا أجْرَ فيهِ، لاِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَبيلِ ما يُسْتَحِقُّ عَلَيْهِ الْعِوَضُ، لاِنَّ الْعِوَضَ يُسْتَحِقُّ عَلى ما كانَ في مُقابِلَة فِعْلِ اللّهِ تَعالى بِالْعَبْدِ، مِنَ الاْلامِ وَالاْمْراضِ، وَما يَجْرى مَجْرى ذلِكَ. وَالاْجْرٌ وَالثَّوابُ يُسْتَحِقانِ عَلى ما كانَ فى مُقابِلَةِ فِعْلِ الْعَبْدِ، فَبَيْنَهُما فَرْقٌ قَدْ بَيَّنَهُ(عليه السلام)، كَما يَقْتَضيهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ وَرَأيُهُ الصّائِبُ).
شرح و تفسير
بيمارى و ريزش گناهان مطابق اين روايت، امام(عليه السلام) هنگامى كه يكى از ياران خود را بيمار مى بيند (ضمن احوال پرسى) به او مى فرمايد: «خداوند اين درد و بيمارى تو را سبب ريزش گناهانت قرار داد»; (وَقَالَ(عليه السلام): لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّة اعْتَلَّهَا: جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ). اين بشارت بزرگى بود كه امام(عليه السلام) به آن يار بيمار داد كه قطعا سبب شادى او شد، و فشار درد و بيمارى را براى او كاست و روحيه اى را كه بيمار براى مبارزه با مرض بايد پيدا كند در او دميد. مى دانيم درد و رنج ها و بلاها و حوادث ناگوار فلسفه ها متعددى دارد; يكى از آن فلسفه ها آمرزش گناهان است; يعنى خداوند مى خواهد بنده صالحش را كه لغزشى داشته در همين دنيا پاك كند تا حساب او به قيامت نيفتد. اضافه بر اين، انسان در حال بيمارى توجه خاصى به خدا پيدا مى كند و گاه به ياد مرگ مى افتد و از گناهان خود توبه مى كند و همين بيدارى و آگاهى و توبه نيز سبب ديگرى براى ريزش گناهان اوست. قرآن مجيد در آيه 12 سوره يونس مى فرمايد: «(وَإِذا مَسَّ الاِْنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً); هنگامى كه به انسان زيان (و ناراحتى و بيمارى) برسد ما را (در هر حال) در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده است مى خواند»، هر چند براى بعضى اين بيدارى موقتى است و با تغيير احوال و اوضاع و برطرف شدن آن ناراحتى به حال سابق باز مى گردند، همان گونه كه قرآن در ادامه اين آيه مى فرمايد: «(فَلَمّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَّمْ يَدْعُنا إِلَى ضُرّ مَسَّهُ); اما هنگامى كه ناراحتى او را برطرف ساختيم چنان مى رود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود نخوانده است». آن گاه امام راز اين نكته را كه چرا فرمود: بيمارى سبب سقوط گناهان است و نفرمود: پاداش و اجر دارد، بيان مى كند و مى فرمايد: «زيرا بيمارى پاداشى در آن نيست; ولى گناهان را مى ريزد، همچون ريزش برگ درختان»; (فَإِنَّ الْمَرَضَ لاَ أَجْرَ فِيهِ، وَلَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ، وَيَحُتُّهَا حَتَّ الاَْوْرَاقِ). «حطّ» به معناى هرگونه ريزش و پايين آوردن است و «حتّ» در اصل به معناى ريزش برگ از درختان است. سپس براى توضيح بيشتر مى فرمايد: «اجر و پاداش، تنها در گفتار به زبان و عمل با دست و پاست»; (وَإِنَّمَا الاَْجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ، وَالْعَمَلِ بِالاَْيْدِي وَالاَْقْدَامِ). روشن است كه پاداش مربوط به عمل است; خواه با زبان انجام گيرد و يا با اعضاى بدن انسان; ولى يك بيمارى ناخواسته كه به انسان عارض مى شود كارى نيست كه او انجام داده باشد تا خداوند اجر و پاداشى براى او قرار دهد. البته اگر اين بيمارى بر اثر اعمال و طاعاتى باشد; مثلا سرباز مجاهدى كه به سوى ميدان جنگ مى رود، خسته و ناتوان و بيمار گردد اين بيمارى كه زاييده اطاعات اوست ممكن است اجر داشته باشد، همان طور كه قرآن درباره مجاهدان فى سبيل الله مى فرمايد: «(ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ في سَبيلِ اللّهِ... إِلاّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ); اين به خاطر آن است كه هيچ تشنگى، خستگى و گرسنگى در راه خدا به آنها نمى رسد... مگر اين كه به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مى شود». آن گاه امام(عليه السلام) در پايان اين سخن مى افزايد: «خداوند سبحان كسانى را از بندگانش كه بخواهد (و لايق بداند)، به موجب صدق نيت و پاكى باطن داخل بهشت مى كند»; (وَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَالسَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ). اشاره به اين كه خداوند به نيت خوب و اراده اعمال صالح به انسان پاداش مى دهد، زيرا نيت و اراده، عملى است باطنى كه در بسيارى از روايات براى آن پاداش ذكر شده است. سريره صالح و باطن نيكو نيز مولود اعمال صالحى است كه در گذشته انجام داده و آن هم داراى پاداش نيك است. گاه كسانى هستند كه تصميم بر كارهاى نيك گسترده اى دارند; ولى دستشان به جايى نمى رسد و يا در سايه خودسازى داراى سريره صالحه شده اند. خداوند به لطف و كرمش، اين گونه افراد را وارد بهشت مى كند. مرحوم سيّد رضى در ذيل اين كلام حكمت آميز (گويا نياز به توضيح ديده و با عبارات شيوايى آن را شرح مى دهد و) مى گويد: «آنچه امام(عليه السلام) فرموده راست و درست است; بيمارى اجر و پاداش ندارد، چرا كه از قبيل امورى است كه استحقاق عوض دارد (نه اجر و ثواب) زيرا عوض و پاداش را انسان در مقابل كارهاى خداوند نسبت به بندگانش مانند بيمارى ها و مانند آن مستحق مى شود; اما اجر و ثواب، در مقابل فعل بندگان است، بنابراين بين اين دو فرق است; فرقى كه امام با آن علم نافذ و نظريه صائب خود به آن اشاره فرموده است»; (قالَ الرَّضىُ: وَأقُولُ: صَدَقَ(عليه السلام)، إنَّ الْمَرَضَ لا أجْرَ فيهِ، لاِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَبيلِ ما يُسْتَحِقُّ عَلَيْهِ الْعِوَضُ، لاِنَّ الْعِوَضَ يُسْتَحِقُّ عَلى ما كانَ في مُقابِلَة فِعْلِ اللّهِ تَعالى بِالْعَبْدِ، مِنَ الاْلامِ وَالاْمْراضِ، وَما يَجْرى مَجْرى ذلِكَ، وَالاْجْرٌ وَالثَّوابُ يُسْتَحِقانِ عَلى ما كانَ فى مُقابِلَةِ فِعْلِ الْعَبْدِ، فَبَيْنَهُما فَرْقٌ قَدْ بَيَّنَهُ(عليه السلام)، كَما يَقْتَضيهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ وَرَأيُهُ الصّائِبُ). در واقع مرحوم سيّد رضى به نكته تازه اى اشاره مى كند و آن فرق ميان عوض با اجر و پاداش است; يكى را مربوط به فعل خدا مى داند و ديگرى را مربوط به فعل بندگان خدا. اين شبيه چيزى است كه متكلمان در علم كلام گفته اند كه خداوند حكيم اگر گروهى را گرفتار آفات و بلاها مى كند حكمتش ايجاب مى كند كه در برابر آن عوضى به آنها بدهد وگرنه با حكمت خدا سازگار نيست. آنچه در كلام حكمت آميز بالا آمد بيان يكى از آثار بيمارى است در حالى كه در حديث پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دو اثر ديگر نيز براى بيمارى ذكر شده است آنجا كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در عيادت سلمان فارسى فرمود: «يَا سَلْمَانُ إِنَّ لَكَ فِي عِلَّتِكَ إِذَا اعْتَلَلْتَ ثَلاَثَ خِصَال أَنْتَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى بِذِكْر وَدُعَاؤُكَ فِيهَا مُسْتَجَابٌ وَلاَ تَدَعُ الْعِلَّةُ عَلَيْكَ ذَنْباً إِلاَّ حَطَّتْهُ; اى سلمان براى تو به هنگام بيمارى سه فايده (بزرگ است) تو به ياد خدا مى افتى و دعاى تو در اين حالت مستجاب است و بيمارى هيچ گناهى بر تو نمى گذارد مگر اين كه آن را فرو مى ريزد». بديهى است انسان در مشكلات بيش از هر زمان ديگر به ياد خداست مخصوصاً در حال بيمارى كه افزون بر ياد خدا به فكر مرگ و معاد و قيامت نيز مى افتد و از گناهان خود توبه مى كند و سعى دارد مسير زندگى نادرست خويش را اصلاح كند و روشن است كه در چنين حالتى دعا به استجابت مقرون تر است. مجموعه اين جهات سبب مى شود كه گناهان انسان به سبب بيمارى فرو بريزد. اين نكته نيز شايان توجه است كه در بعضى از روايات اجر و ثواب هايى براى بيمارى ذكر شده كه منظور از آن همان فرو ريختن گناهان و يا تفضلات الهى به بيماران با ايمانى است كه تقصيرى در ابتلاى به بيمارى نداشتند. از بعضى از روايات نيز استفاده مى شود كه عباداتى كه انسان در حالت سلامت انجام مى داد اگر بر اثر بيمارى ترك شود خداوند از باب تفضل ثواب آنها را براى او مى نويسد. نكته يك داستان آموزنده در كتاب صفين نصر بن مزاحم چنين نقل شده است هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) از صفين باز مى گشت و گروهى همراه او بودند به «نخيله» (اردوگاهى نزديك كوفه) رسيدند و خانه هاى كوفه از دور نمايان بود. امام پيرمردى را ديد كه در سايه ديوارى نشسته و آثار بيمارى در چهره اش نمايان است. به او فرمود: چرا چهره تو را اين گونه درهم و منقلب مى بينم؟ آيا از بيمارى است؟ عرض كرد: آرى. فرمود: شايد از اين بيمارى ناراحت شده باشى؟ عرض كرد: دوست نمى داشتم كه چنين بيمارى اى به من عارض شود. فرمود: آيا اين بيمارى را تقدير نيك الهى نمى دانى؟ عرض كرد: آرى مى دانم. امام(عليه السلام) فرمود: بشارت باد بر تو به رحمت پروردگار و آمرزش گناهانت. سپس فرمود: نامت چيست؟ عرض كرد: صالح بن سليم فرمود: از كدام قبيله؟ عرض كرد: اصل من از «سلامان بن طىّ» و زندگى من در كنار «بنى سليم بن منصور» است. امام(عليه السلام) فرمود: سبحان الله چه اسم خوبى تو دارى و چه نام خوبى پدرت دارد و چه اسم خوبى قبيله ات. (تمام آنها سلامت است و صلاح). آن گاه امام(عليه السلام) از او سؤال كرد: تو در ميدان صفين با ما بودى؟ عرض كرد: والله نبودم ولى دلم مى خواست شركت مى كردم! اين بيمارى و آتش سوزان تب مرا باز داشت. امام(عليه السلام) آيه شريفه (لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى...). را تلاوت فرمود كه دليل بر معذور بودن اين گونه افراد از شركت در ميدان جهاد است. سپس فرمود: بگو ببينم مردم درباره آنچه ميان ما و اهل شام اتفاق افتاد چه مى گويند؟ عرض كرد: گروهى خوشحال اند (كه اين جنگ به نتيجه نهايى منتهى نشد) آنها افراد نادان و كودنى هستند; ولى گروهى ديگر تأسف مى خورند و آنها خيرخواهان تو در برابر مردم اند. آن مرد مى خواست از خدمت امام مرخص شود كه امام به او فرمود: «صَدَقْتَ جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِك...; راست گفتى خداوند اين بيمارى تو را سبب ريزش گناهان تو قرار داد... (تا پايان عبارتى كه در بالا آمد)».