الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ.
امام(عليه السلام) فرمود: غم و اندوه نيمى از پيرى است.
شرح و تفسير
پيرى زودرس!
امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و حكيمانه تأثير غم و اندوه را در جسم و روح انسان بيان مى دارد و مى فرمايد: «غم و اندوه نيمى از پيرى است»; (الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ). اشاره به اين كه بسيار مى شود كه غم و اندوه، انسان را پير مى كند، هرچند انسان به حسب سن و سال پير نشده باشد; موهاى او تدريجاً سفيد مى شود، قامت وى خميده و قواى بدن رو به تحليل مى رود و از نظر فكرى و روحى نيز احساس پيرى مى كند. منظور امام(عليه السلام) اين است كه انسان تا مى تواند غم و اندوه را به خود راه ندهد و از آثار سوء آن بپرهيزد. البته انكار نمى توان كرد اسباب غم و اندوه مختلف است و بخشى از آن قابل اجتناب نيست; گاه مربوط به مسائل دينى و معنوى است كه انسان به هر حال با آن دست به گريبان خواهد بود. حتى در حديث معروفى از ابن عباس مى خوانيم كه مى گفت: هيچ آيه اى شديدتر و مشكل تر از اين آيه (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ ...) بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل نشد و از اين رو هنگامى كه اصحاب آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا! چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان گشته فرمود: «شَيَّبَتْني هُودُ وَالْواقِعَةُ; سوره «هود» و «واقعه» مرا پير كرد». گفته شده علت همان دستورى است كه خداوند به پيغمبرش درباره استقامت در مقابل دشمنان سرسخت و كينه توز و بى رحم داده است. (و مى دانيم سوره «هود» و «واقعه» هر دو در مكه نازل شده در زمانى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)سخت از طرف مشركان در فشار بود و گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب» و «خديجه» نازل شد كه امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاك پيامبر(صلى الله عليه وآله) را احاطه كرده بود). ولى به هر حال بسيارى از عوامل غم و اندوه امورى است كه انسان مى تواند خود را از آن دور دارد يا نسبت به آن بى اعتنا باشد، از اين رو در حديثى آمده است كه زيارت اهل قبور غم و اندوه را زايل مى كند، زيرا سرچشمه بسيارى از اندوه ها امور مادى است; هنگامى كه انسان به زيارت اهل قبور مى رود و پايان كار دنيا را مى بيند كه ثروتمند و مسكين همه در يك جا خفته اند و هيچ كدام جز كفنى با خود از اين دنيا نبرده اند آرامش پيدا مى كند. در طب امروز اين مسئله به روشنى ثابت شده كه سرچشمه بسيارى از بيمارى هاى جسمى ناراحتى هاى روحى است; بيمارى هاى اعصاب، قلب، معده و غير آن در بسيارى از موارد از فشارهاى عصبى و به اصطلاح استرس ها و غم و اندوه ها ناشى مى شود و درمانى جز خلاص كردن خود از غم و اندوه ها ندارد و اگر انسان عزم راسخ و اراده قوى داشته باشد مى تواند خود را از آن دور دارد. بسيارى از حكما و شعرا براى كمك كردن به انسان ها براى فراموشى اسباب اين گونه غم و اندوه ها سخنان نغز و پربارى دارند. شاعر عرب مى گويد: ما فاتَ مَضى وَما سَيَأْتيكَ فَأَيْنَ *** قُمْ فَاغْتَنِمِ الْفُرْصَةَ بَيْنَ الْعَدَمَيْنِ و شاعر فارسى زبان مى گويد: از دى كه گذشت هيچ از آن ياد مكن *** فردا كه نيامدست فرياد نكن در واقع اين دو شاعر گويا مطلب خود را از حديث امام صادق(عليه السلام)اخذ كرده اند آنجا كه مى فرمايد: «اصْبِرُوا عَلَى الدُّنْيا فَإنَّما هِىَ ساعَةٌ فَما مَضى مِنْهُ فَلا تَجِدُ لَهُ أَلَماً وَلا سُروراً وَما لَمْ يَجِىءْ فَلا تَدْري ما هُوَ وَإنَّما هِىَ ساعَتُكَ الَّتي أنْتَ فيها فَاصْبِرْ فيها عَلى طاعَةِ اللهِ وَاصْبِرْ فيها عَلى مَعْصِيَةِ اللهِ; در برابر امور دنيا صبر و شكيبايى پيشه كنيد، زيرا ساعتى بيش نيست; آنچه گذشته است نه دردى از آن احساس مى كنى نه سرورى و آنچه نيامده است نمى دانى چيست، بنابراين دنيا براى تو همان ساعتى است كه در آن هستى پس در برابر اطاعت خداوند شكيبايى پيشه كن و بر ترك معصيت صبر نما». در حقيقت بسيارى از افكار غم انگيز افكار بيهوده اى است كه ما خودمان آن را براى خود فراهم مى كنيم مثلا مى نشينيم خود را با افراد بالادست مقايسه مى كنيم و بر محروميت خود اشك حسرت مى ريزيم و گاه مى گوييم: اى كاش فلان فرصت را از دست نمى دانيم كه اگر نداده بوديم امروز چه ثروت يا چه مقامى داشتيم. به همين دليل دستور داده شده است كه هميشه به پايين تر از خود نگاه كنيد تا شاد و خرم باشيد و نگاه به بالاتر نكنيد تا غمگين و اندوهگين شويد. نيز بسيار مى شود كه به هنگام وقوع حوادث ما يك روى سكه را مى بينيم و نگران مى شويم در حالى كه سوى ديگر سكه ممكن است امورى باشد كه بهترين كمك را به ما كند. قرآن مجيد مى فرمايد: «(فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً); چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد». شاعر مى گويد: جبين گره مكن از هر بدى كه پيش آيد *** كز اين نوشته تو يك روى صفحه مى خوانى به روى ديگر آن نعمتى نهفته خداى *** كه شكر كردن آن تا به حشر نتوانى.