َنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ، وَمَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ.
امام(عليه السلام) فرمود: صبر و شكيبايى به اندازه مصيبت نازل مى شود و كسى كه دستش را (به سبب بى تابى و ناشكرى) به هنگام مصيبت بر زانو زند اجر او ضايع مى گردد (و پاداشى در برابر مصيبت نخواهد داشت).
شرح و تفسير
توازن صبر و معصيت
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته اشاره مى كند. نخست توازن در ميان صبر و مصيبت و سپس بر باد رفتن اجر انسان به خاطر بى تابى و جزع. مى فرمايد: «صبر و شكيبايى به اندازه مصيبت نازل مى شود و كسى كه دستش را (به عنوان بى تابى و ناشكرى) به هنگام مصيبت بر زانو زند اجر او ضايع مى گردد (و پاداشى در برابر مصيبت نخواهد داشت)»; (يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ، وَمَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ). شك نيست كه در زندگى دنيا هميشه مشكلاتى بوده و خواهد بود. اين طبيعت حيات دنياست; ولى خداوندى كه انسان را براى زندگى در اين جهان آفريده نيروهايى در وجود او براى مقابله با مشكلات خلق كرده از جمله صبر و تحملى است كه به انسان داده تا بتواند مصائب را برتابد. گاه ديده ايم مادرى كه فرزند عزيزش را در جوانى از دست مى دهد، لحظات اول چنان بى تابى مى كند كه گويى مى خواهد جان به جان آفرين تسليم نمايد; اما ساعات يا ايامى مى گذرد، كم كم آرامش بر وجود او مسلط مى شود; گويى نيرويى از درون او مى جوشد و با آن مصيبت بزرگ به مبارزه بر مى خيزد و تدريجاً آن را مهار مى كند و هر قدر مصيبت سنگين تر باشد اين نيروى مقاومت كه نامش صبر و شكيبايى است قوى تر است. البته افرادى هم پيدا مى شوند كه بر خلاف اين اصل كلى رشته صبر را از دست مى دهند; يا دست به خودكشى مى زنند و يا مرگ ناگهانى به زندگى آنها پايان مى دهد. اين بيان امام(عليه السلام) در واقع مايه تسلى خاطر براى تمام مصيبت ديدگان است كه وقتى با مصيبت روبرو مى شوند بى تابى نكنند و بدانند خدا صبر لازم را به آن ها مرحمت خواهد كرد. بعضى از مفسران نهج البلاغه تفسيرى براى اين جمله ذكر كرده اند كه به ظاهر مراد امام(عليه السلام) نيست و آن اين كه تلخى صبر هميشه به اندازه تلخى مصيبت است و اين خود واقعيتى است. اما اين كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: كسى كه دست خود را به هنگام مصيبت به زانو بزند اجر او ضايع مى گردد به سبب چيزى است كه در روايات اسلامى آمده است كه اگر انسان در مقابل مصيبت صبور و شكور باشد خداوند به او پاداش مى دهد و اگر ناشكرى و بى تابى و جزع كند اجر و پاداشى نخواهد داشت، چنان كه در ضمن حكمت 291 خواهد آمد كه امام(عليه السلام) به هنگام تسليت به «اشعث بن قيس» درباره مرگ فرزندش فرمود: «إنْ صَبَرْتَ جَرى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْجوُرٌ، وَاِنْ جَزِعْتَ جَرى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْزورٌ; اگر صبر كنى مقدّرات انجام مى شود و تو اجر و پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى كنى باز هم مقدّرات انجام مى شود و تو گناه كار خواهى بود». اين مطلب در بحارالانوار نيز با اندك تفاوتى از امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل شده است. البته گريه و عزادارى براى مرگ عزيزان در اسلام ممنوع نيست، زيرا سرچشمه هاى عاطفى دارد و اسلام هرگز با عواطف مردم مبارزه نكرده است. آنچه ممنوع است بى تابى و اظهار ناشكرى و حركات و سخنانى است كه دليل بر شكايت از تقديرات الهى باشد. حديث معروف پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه به هنگام وفات فرزندش ابراهيم در كتب مختلف نقل شده نيز اشاره به همين معناست; هنگامى كه خبر وفات فرزند به او رسيد اشك در چشمان حضرت حلقه زد و سرازير شد. شايد بعضى به آن حضرت ايراد كردند، فرمود: «تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَيَحْزَنُ الْقَلْبُ وَلا نَقُولُ ما يُسْخَطُ الرَّبُ; چشم مى گريد و قلب محزون مى شود اما چيزى كه موجب خشم خدا شود نمى گويم».