• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

تفاوت بین اخلاق و نظم، آیت الله جوادی آملی

دریافت فایل

زمان: 35 دقیقه

بیشتر...

خطبه نود و چهار، بخش چهارم

 

اعْمَلُوا رَحِمَکُمُ اللهُ، عَلَى أَعْلاَم بَیِّنَة،

بیشتر...

سیری در صحیفه سجادیه 7،آیت الله جوادی

دریافت فایل صوتی

حجم: 21.6 MB

زمان: 62 دقیقه

بیشتر...

ما را در مرتبه‏ ى آنان که نماز را در اوقات خود به

صحیفه سجادیه - دعای شماره ۴۴ - فراز ۹

وَ أَنْزِلْنَا

بیشتر...

خطبه سیزدهم،آیت الله مکارم شیرازی

و من کلام له(علیه السلام) فی ذمّ اهل البصرة بعد وقعة الجمل.
بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
3586
14446
138801663
امروز سه شنبه, 14 آذر 1402
اوقات شرعی

دروغگویان هرگز رستگار نخواهند شد

شرح آیات 115 لغایت 119 سوره مبارکه نحل

115إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِاللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغ وَ لا عاد فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

116وَ لاتَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌلِتَفْتَرُوا عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَلایُفْلِحُونَ

117مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

118وَ عَلَى الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُوَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

119ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَوَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

ترجمه:

115 ـ خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریده اند، بر شما حرام کرده است; اما کسانى که ناچار شوند، در حالى که تجاوز و تعدى از حدّ ننمایند (خدا آنها را مى بخشد; چرا که) خدا آمرزنده و مهربان است.

116 ـ به خاطر دروغى که بر زبانتان جارى مى شود نگوئید: «این حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببندید، به یقین کسانى که به خدا دروغ مى بندند، رستگار نخواهند شد.

117 ـ بهره کمى است (که در این دنیا نصیبشان مى شود); و عذاب دردناکى در انتظار آنان است!.

118 ـ بر یهود حرام کردیم چیزهائى را که پیش از این براى تو شرح دادیم، ما به آنها ستم نکردیم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم مى کردند.

119 ـ اما پروردگارت نسبت به آنها که از روى جهالت، بدى کرده اند، سپس توبه کرده و در مقام جبران بر آمده اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است.

تفسیر:

دروغگویان هرگز رستگار نخواهند شد

از آنجا که در آیات گذشته، سخن از نعمتهاى پاکیزه الهى و شکر این نعمتها به میان آمده بود، آیات مورد بحث، از محرمات واقعى و محرمات غیر واقعى که از طریق بدعت در آئین خدا تحریم شده بودند، سخن مى گوید، تا این حلقه تکمیل گردد.

نخست مى گوید: «خداوند منحصراً چهار چیز را از مواد غذائى مربوط به حیوانات را بر شما تحریم کرده است: مردار، خون، گوشت خوک و حیواناتى که با نام غیر اللّه سر بریده شده اند» (إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ).(1)

فلسفه تحریم گوشت مردار، خون و گوشت خوک را مفصلاً ذیل آیه 173 سوره «بقره» آوردیم.(2)

ولى، آلودگى این سه، امروز بر کسى پوشیده نیست، «مردار» منبع انواع میکربهاست، «خون» نیز از تمام اجزاء بدن از نظر فعالیت میکربها آلوده تر است، و «گوشت خوک» نیز عاملى براى چند نوع بیمارى خطرناک است.

و از همه اینها گذشته، همانطور که در سوره «بقره» آورده ایم، خوردن گوشت خوک و خون، منهاى زیانهاى جسمانى، آثار زیانبار روانى و اخلاقى از طریق تأثیر در هورمونها به یادگار مى گذارد (گوشت مردار نیز، چون ذبح نشده و خون از آن خارج نگردیده، علاوه بر زیانهاى دیگر، زیان تغذیه از خون را نیز دارد).

اما در مورد حیواناتى که با نام غیر «اللّه» ذبح مى شدند (به جاى بسم اللّه
ـ که امروز ما مى گوئیم ـ نام بتها برده مى شد، و یا اصلاً هیچ نامى را نمى بردند) مسلماً فلسفه تحریم آن جنبه بهداشتى نیست، بلکه جنبه اخلاقى و معنوى دارد، زیرا مى دانیم در اسلام علت حلال و حرام بودن چیزى تنها جنبه هاى بهداشتى آن نیست، بلکه، قسمتى از محرمات، صرفاً جنبه معنوى دارد و در رابطه با تهذیب روح و مسائل اخلاقى تحریم شده، حتى گاهى، به خاطر حفظ نظام اجتماع، اشیائى تحریم گردیده اند.

تحریم حیواناتى که بدون نام خدا ذبح مى شوند نیز به خاطر جنبه اخلاقى آنست، چرا که از یکسو، مبارزه اى است با آئین شرک و بت پرستى، و از سوى دیگر، توجهى است به آفریننده این نعمتها.

ضمناً از مجموع محتواى این آیه و آیات بعد، این نکته استفاده مى شود که: اسلام، اعتدال را در استفاده از گوشت توصیه مى کند، نه مانند گیاهخواران که این منبع غذائى را به کلى تحریم کرده، و نه مانند مردم عصر جاهلیت و گروهى از به اصطلاح متمدنان زمان ما که اجازه استفاده از هر نوع گوشتى (حتى سوسمار و خرچنگ و انواع کرمها) را مى دهند.

* * *

پاسخ به یک سؤال

در اینجا سؤالى پیش مى آید که: آیه فوق، حیوانات حرام یا اجزاى محرم حیوان را منحصر در چهار قسمت کرده است، در حالى که ما مى دانیم محرمات فراوان دیگرى مانند: گوشت حیوانات درنده، و انواع حیوانات دریائى جز ماهیان فلس دار وجود دارد، و حتى در بعضى از سوره هاى دیگر قرآن، تعداد محرمات بیش از چهار ذکر شده است (سوره «مائده»، آیه 3) بنابراین، محدود بودن در چهار چیز براى چیست؟

پاسخ این سؤال، همان گونه که در ذیل آیه 145 سوره «انعام»(3) گفتیم، یک نکته است و آن این که: حصر در اینجا به اصطلاح «حصر اضافى» است، یعنى: هدف از گفتن «اِنَّما» ـ که براى منحصر ساختن است ـ نفى بدعتهائى است که مشرکان در زمینه تحریم پاره اى از حیوانات داشتند ، در واقع قرآن مى گوید: «اینها حرام است نه آنها که شما مى گوئید».

این احتمال نیز، وجود دارد: این چهار موضوع که در قرآن ذکر شده محرمات اصلى و بنیادى و ریشه اى است (حتى «مُنْخَنِقَه» یعنى حیواناتى را که خفه کرده اند و مانند آن ـ که در آیه 3 سوره «مائده» آمده ـ نیز در این چهار، داخل است، چون از مردار محسوب مى شود).

اما محرمات دیگر از اجزاى حیوانات و یا انواع حیوانات مانند درندگان در درجه بعد، قرار دارد و لذا در سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) حکم تحریم آنها آمده است.

به این ترتیب، حصر در آیه، حصر حقیقى مى تواند باشد (دقت کنید).

و در پایان آیه، همان گونه که روش قرآن، در بسیارى از موارد است، موارد استثناء را بیان کرده مى گوید: «آنها که ناچار از خوردن گوشتهاى حرام شوند (فى المثل در بیابانى بدون غذا بمانند و جانشان در خطر باشد) در صورتى که به مقدار حفظ جان، از آن استفاده کنند، و از حدّ تجاوز ننمایند بر آنها ایرادى نیست چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است» (فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغ وَ لا عاد فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

«باغ» یا «باغى» از ماده «بَغْى» به معنى «طلب» است، و در اینجا به معنى طلب لذت، و یا حلال شمردن حرام الهى تفسیر شده.

«عاد» یا «عادى» از ماده «عَدْو» به معنى «تجاوز» است و در اینجا منظور کسى است که بیش از حدّ لازم، به هنگام ضرورت از این گوشتها استفاده کند.

البته، در روایاتى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده، گاهى «باغى» به معنى «ظالم» و «عادى» به معنى «غاصب» تفسیر شده، حتى «باغى» به معنى کسى که بر ضد امام، قیام کند و «عادى» به معنى «دزد» آمده است.

این روایات، ممکن است اشاره به آن باشد که: «اضطرار» به گوشتهاى حرام، معمولاً در مسافرت ها پیدا مى شود، و اگر کسى در راه ظلم، غضب و دزدى سفر کند و گرفتار چنین گوشتهائى شود، گرچه موظف است براى حفظ جان خود از آنها استفاده کند ولى خدا این گناه را بر آنها نخواهد بخشید.

به هر حال، این تفسیرها با آنچه در مفهوم کلى آیه ذکر شد، منافات ندارد و قابل جمع است.

* * *

آیه بعد، بحثى را که در زمینه تحریمهاى بى دلیل مشرکان که به طور ضمنى قبلاً مطرح شده بود با صراحت شرح داده، مى گوید: «به خاطر دروغى که زبانهاى شما توصیف مى کند نگوئید: این حلال است و آن حرام، تا چیزى را به دروغ به خدا افترا ببندید» (وَ لاتَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ).(4)

یعنى، این یک دروغ آشکار است که: تنها از زبان شما تراوش کرده که اشیائى را از پیش خود حلال مى کنید، و اشیائى را حرام (اشاره به چهارپایانى بوده که بعضى را بر خود تحریم مى کردند، و بعضى را حلال مى دانستند و قسمتى را به بتها اختصاص مى دادند).

آیا خداوند، به شما چنین حقى داده است، که قانونگزارى کنید؟ این افترا و دروغ بر خدا نیست؟! و یا این که: افکار خرافى و تقلیدهاى کورکورانه، شما را به چنین بدعتهائى واداشته است؟!

در آیه 136 سوره «انعام» به وضوح آمده است که: آنها علاوه بر این تحلیل و تحریم، بخشى از زراعت و چهارپایانشان را سهم خدا قرار مى دادند و بخشى را براى بتها! و عجب این که مى گفتند: سهمى که براى بتها قرار داده شده، هرگز به خدا نمى رسد، اما سهمى که براى خدا است به بتها مى رسد! بنابراین، اگر سهم «اللّه» آسیب مى دید، از سهم بتها جبران نمى شد، اما اگر سهم بتها آسیب مى دید از سهم «اللّه» جبران مى شد! و از این گونه خرافات فراوان داشتند.

همچنین از آیه 148 سوره «انعام»«سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْء» به خوبى استفاده مى شود که: آنها این حق را براى خود قائل بودند که اشیائى را حلال یا حرام کنند، و معتقد بودند: خدا هم موافق بدعتهاى آنها است، (نخست بدعتى مى گذاردند و حلال و حرامى درست مى کردند، سپس، آن را به خدا نسبت مى دادند و مرتکب افتراى دیگرى مى شدند).(5)

در پایان آیه، به عنوان یک اخطار جدى مى گوید: «کسانى که به خدا دروغ و افترا مى بندند هیچ گاه رستگار نخواهند شد» (إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ لایُفْلِحُونَ).

اصولاً دروغ و افترا، مایه بدبختى و عدم رستگارى است، درباره هر کس که باشد، تا چه رسد به این که: درباره خداوند بزرگ صورت گیرد، که گناه و آثار سوء آن، مضاعف مى گردد.

* * *

آیه بعد، این عدم رستگارى را چنین توضیح مى دهد: «با این اعمال در این دنیا تمتع و بهره کمى مى گیرند، ولى، در برابر آن عذاب دردناکى در انتظار آنها است» (مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).

این متاع قلیل، ممکن است، اشاره به جنین هاى مرده حیوانات باشد که: براى خود حلال مى شمردند، و از گوشت آن استفاده مى کردند.

یا اشاره به اشباع حسّ خودخواهى و خودپرستیشان، که به وسیله این بدعتها صورت مى گرفت، و یا این که بدین وسیله، پایه هاى شرک و بت پرستى را تحکیم مى کردند و مردم را با آن سرگرم ساخته، مدتى بر آنها حکومت مى نمودند که اینها همه «مَتاعَ قَلِیْل» بود، که: به دنبال آن «عَذاب أَلیم» قرار داشت.

* * *

در اینجا ممکن است سؤالى، مطرح شود که: چرا غیر از آن چهار چیز که در بالا گفته شد، اشیاء دیگرى از حیوانات بر قوم یهود، حرام بوده است؟

آیه بعد، گویا به پاسخ این سؤال پرداخته، مى گوید: «ما بر یهود چیزهائى را که قبلاً براى تو شرح دادیم تحریم کردیم» (وَ عَلَى الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ).

اشاره به امورى است که در آیه 146 سوره «انعام» آمده: وَ عَلَى الَّذِیْنَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُر وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما اِلاّ ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوایا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْم ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ اِنّا لَصادِقُونَ: «بر یهودیان هر حیوان ناخن دارى را حرام کردیم (اشاره به حیواناتى که سُم یکپارچه دارند همچون اسب) و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم، مگر چربى هائى را که بر پشت آنها قرار داشت، و یا در لابلاى امعاء، و دو طرف پهلوها، و یا با استخوان آمیخته بود، این را به خاطر ظلم و ستم آنها، به عنوان کیفر، قرار دادیم و ما راست مى گوئیم».

در حقیقت، این محرمات اضافى، جنبه مجازات و کیفر در برابر مظالم و ستمهاى یهود داشته، و لذا در پایان آیات مورد بحث، اضافه مى کند: «ما به آنها ستم نکردیم ولى آنها به خویشتن ستم روا مى داشتند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).

در سوره «نساء» آیات 160 و 161 نیز مى خوانیم: فَبِظُلْم مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّبات أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ کَثِیراً * وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ:

«به خاطر ظلم یهود، قسمتى از غذاهاى پاکیزه را که ذاتاً حلال بود بر آنها تحریم کردیم، چرا که مردم را از راه خدا باز مى داشتند * و رباخوارى مى کردند با این که: از آن نهى شده بودند، و اموال مردم را بدون جهت مى خوردند».

بنابراین، تحریم قسمتى از گوشتها بر یهود جنبه مجازات داشت، و هرگز مشرکان نمى توانستند به آن استدلال کنند.

به علاوه، چیزهائى را که مشرکان تحریم کرده بودند، نه در آئین یهود بود، و نه در آئین اسلام، صرفاً بدعتهائى بود که: از ریشه خرافات، مایه مى گرفت (آیه مورد بحث، ممکن است اشاره به این نکته نیز باشد که: شما کارى کردید که با هیچ کتاب آسمانى سازگار نیست).

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، آن چنان که روش قرآن است، درهاى بازگشت به روى افراد فریب خورده، و یا پشیمان را گشوده، مى گوید: «پروردگارت نسبت به آنها که از روى جهل اعمال بد انجام داده اند، سپس، بعد از آن توبه کرده اند و اصلاح و جبران نمودند، آرى پروردگارت بعد از این توبه و اصلاح، آمرزنده و مهربان است» (ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).

قابل توجه این که:

اولاً ـ علت ارتکاب گناه را «جهالت» مى شمرد، چرا که جهل، عامل اصلى بسیارى از گناهان است، و این گونه افرادند که پس از آگاهى به راه حق باز مى گردند، نه آنها که آگاهانه و از روى استکبار، غرور یا تعصب، لجاجت و مانند آن، راه غلط را مى پیمایند.

ثانیاً ـ مسأله توبه را به توبه قلبى و ندامت درونى محدود نمى کند، بلکه روى اثر عملى آن تأکید کرده، و اصلاح و جبران را مکمل توبه مى شمارد، تا این فکر غلط را از مغز خود بیرون کنیم که: هزاران گناه را با یک جمله «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ» مى توان جبران کرد، نه، باید عملاً خطاها جبران گردد و قسمتهائى که از روح انسان و یا جامعه بر اثر گناه آسیب یافته، اصلاح و مرمت شود. توبه حقیقى این است نه لقلقه لسان.

ثالثاً ـ به قدرى روى این مسأله تأکید دارد که: مجدداً با جمله: «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» تأکید مى کند که: مشمول آمرزش و رحمت الهى شدن تنها بعد از توبه و اصلاح امکان پذیر است.

به عبارت دیگر، این واقعیت که پذیرش توبه حتماً بعد از ندامت و جبران و اصلاح است با سه تعبیر، ضمن یک آیه بیان شده است: نخست به وسیله کلمه «ثُمَّ»، پس از آن «مِنْ بَعْدِ ذلِکَ» و سرانجام با کلمه «مِنْ بَعْدِها»، تا آلودگانى که پشت سر هم گناه مى کنند و مى گویند: ما به لطف خدا و غفران و رحمتش امیدواریم این فکر نادرست را از سر به در کنند.

* * *


1 ـ «أُهِلَّ» از ماده «اِهلال» و آن هم در اصل از «هِلال» گرفته شده است، و به معنى بلند کردن صدا به هنگام «رؤیت هلال» است، و چون مشرکان به هنگام ذبح حیوانات نام بتهایشان را با صداى بلند مى بردند، از این کار تعبیر به «أُهِلَّ» شده است.

2 ـ جلد اول، ذیل آیه.

3 ـ جلد 6، صفحه 15.

4 ـ ترکیب جمله «وَ لاتَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ» چنین است که: «لام» در آن «لام تعلیل» است و «ما» در «لِما تَصِفُ»، «ما مصدریه»، و «کَذِب» مفعول «تَصِفُ»، که مجموعاً چنین مى شود: «لاتَقُولُوا هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَوْصِیْفِ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ».

5 ـ به همین دلیل، در آیه مورد بحث، افتراى به خدا که با «لام» ذکر دشه به عنوان نتیجه و غایت بدعتهاى آنها معرفى شده است (دقت کنید).

......................

تفسیر نمونه

احسن الحدیث در شبکه های اجتماعی    aparat telegram instagram whatsapp 300x300 این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری