• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

شرح خطبه 77 نهج البلاغه

    شرح خطبه 77 نهج البلاغه - استاد
بیشتر...

حکمت 126 نهج البلاغه

عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ

بیشتر...

حکمت 48 نهج البلاغه

الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ، وَالْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْي،

بیشتر...

خطبه بیست و ششم،بخش دوم، آیت الله مکارم شیرازی

خطبه بیست و ششم،بخش دوم، آیت الله مکارم شیرازی

فَنَظَرْتُ

بیشتر...

قرآن، مائده آسمانى


قرآن، حيات روشن دلهاست قرآن فروغ و شمع محفل هاست دل از

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
2001
21326
138801519
امروز پنج شنبه, 16 آذر 1402
اوقات شرعی

خبر مهم!

شرح آیات 1 لغایت 5 سوره مبارکه نبأ

1عَمَّ یَتَساءَلُونَ

2عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ

3الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ

4کَلاّ سَیَعْلَمُونَ

5ثُمَّ کَلاّ سَیَعْلَمُونَ

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 ـ آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال مى کنند؟!

2 ـ از خبر بزرگ (رستاخیز)!

3 ـ همان خبرى که در آن اختلاف دارند!

4 ـ چنین نیست، به زودى مى فهمند!

5 ـ باز هم چنین نیست، به زودى مى فهمند (که قیامت حق است)!

 
تفسیر:

خبر مهم!

در نخستین آیه این سوره، با عنوان یک استفهام آمیخته با تعجب مى فرماید:

«آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال مى کنند»؟ (عَمَّ یَتَساءَلُونَ).(1)

* * *

پس از آن، بى آن که در انتظار پاسخ آنها باشد، خود به پاسخگوئى پرداخته مى افزاید: «آنها از خبر بزرگ و پر اهمیت سؤال مى کنند» (عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ).

* * *

«همان خبرى که پیوسته در آن اختلاف دارند» (الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ).

در این که: منظور از این خبر بزرگ (نبأ عظیم) چیست؟ مفسران پاسخ هاى متعددى گفته اند:

گروهى، آن را اشاره به روز رستاخیز،

بعضى اشاره به نزول قرآن مجید،

و بعضى به همه اصول دین، از توحید گرفته تا معاد،

و در روایاتى نیز تفسیر به مسأله ولایت و امامت شده است، که در نکته هاى آینده به آن اشاره خواهد شد.

دقت در مجموع آیات این سوره، مخصوصاً تعبیراتى که در آیات بعد آمده، و جمله «إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ مِیقاتاً» که بعد از ذکر نشانه هاى قدرت خداوند در زمین و آسمان آمده، و توجه به این حقیقت که شدیدترین مخالفت مشرکان در مسأله «معاد» بود، تفسیر اول یعنى معاد و رستاخیز را تأئید مى کند.

«نبأ» به گفته «راغب» در «مفردات»، به معنى خبرى است که «مهم» و داراى «فایده» باشد و انسان نسبت به آن «علم» یا «ظن غالب» پیدا کند، و این امور سه گانه در معنى «نبأ» شرط است.(2)

بنابراین، توصیف به «عظیم» تأکید بیشترى را مى رساند و روى هم رفته نشان مى دهد: این خبر که گروهى در آن تردید داشتند، واقعیتى بوده است شناخته شده، پر اهمیت، و با عظمت، و چنان که گفتیم: مناسب تر از همه این است که: منظور، خبر رستاخیز باشد.

جمله: یَتَسائَلُونَ: «از یکدیگر سؤال مى کنند» ممکن است تنها اشاره به کفار باشد، که آنها همواره درباره معاد از یکدیگر سؤال مى کردند، نه سؤال براى تحقیق و درک حقیقت.

این احتمال نیز وجود دارد که: منظور از آن سؤال از مؤمنان، و یا از شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد.(3)

در اینجا سؤالى مطرح شده که: اگر منظور از «نبأ عظیم» رستاخیز است، این امر، ظاهراً مورد انکار همه کفار بوده پس چرا مى فرماید: «آنها در آن اختلاف دارند»؟

در پاسخ مى گوئیم: انکار معاد به صورت مطلق، حتى در میان مشرکان قطعى نیست، چه این که بسیارى از آنها بقاى روح را بعد از بدن، و به تعبیر دیگرى معاد روحانى را اجمالاً قبول داشتند.

اما در مورد معاد جسمانى، بعضى در آن اظهار تردید و شک مى کردند که: لحن آیات قرآن آن را منعکس کرده است،(4) و بعضى شدیداً منکر بوده و حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به خاطر ادعاى معاد جسمانى (نعوذ باللّه) دیوانه، یا مفترى بر خدا، مى دانستند(5) و به این ترتیب، اختلاف آنها در مسأله معاد قابل انکار نیست.

* * *

سپس، مى افزاید: «این چنین نیست که آنها درباره قیامت مى گویند و فکر مى کنند، به زودى مى فهمند» (کَلاّ سَیَعْلَمُونَ).(6)

* * *

«باز هم چنین نیست که آنها مى پندارند، به زودى آگاه خواهند شد» (ثُمَّ کَلاّ سَیَعْلَمُونَ).

«آن روز با خبر مى شوند که فریاد وا حسرتاى آنها بلند است، و از تفریط و کوتاهى خود سخت پشیمان مى شوند» (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ).(7)

آن روز که امواج عذاب گرداگرد آنها را مى گیرد، و تقاضاى بازگشت به دنیا را مى کنند: هَلْ إِلى مَرَدّ مِنْ سَبِیل: «آیا راهى براى بازگشت وجود دارد».(8)

حتى در لحظه مرگ، که حجاب ها از برابر چشم انسان کنار مى رود، و حقایق عالم دیگر در برابر او آشکار مى شود، و به برزخ و معاد یقین پیدا مى کند در همان لحظه نیز فریادش بلند مى شود که: «مرا بازگردانید * تا عمل صالحى انجام دهم» (رَبِّ ارْجِعُونِ *لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ).(9)

تعبیر به «سَیَعْلَمُون» (با «س» که معمولاً براى آینده نزدیک مى آید)، اشاره به این است: قیامت امرى است نزدیک، و تمام عمر دنیا در برابر آن ساعتى بیش نیست!

در این که: دو آیه فوق که به صورت تکرار آمده، به منظور تأکید یک واقعیت (آگاهى آنها در آینده نزدیک از قیامت و رستاخیز) است، یا بیان دو مطلب جداگانه (اولى اشاره به این که در آینده نزدیک عذاب دنیا را مى بینند، و دومى اشاره به این که عذاب آخرت را بعد از آن خواهند دید)، مفسران دو احتمال داده اند، ولى تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.

این احتمال نیز داده شده: منظور این است که: با پیشرفت علم و دانش بشر، شواهد و دلائل بر وجود رستاخیز آن قدر فراوان مى شود که، حتى منکران چاره اى جز اعتراف به آن نمى بینند.

لکن، اشکال این تفسیر آن است که: چنین آگاهى براى آیندگان از نوع بشر خواهد بود، نه براى آن گروهى که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى زیستند و در امر قیامت اختلاف داشتند، در حالى که آیه درباره آنها سخن مى گوید.

* * *

 
نکته ها:

1 ـ مسأله «ولایت» و «نبأ عظیم»

چنان که گفتیم: «نبأ عظیم» به چند معنى تفسیر شده: قیامت، قرآن، تمام اصول عقائد دینى اعم از مبدأ و معاد، ولى قرائن موجود در مجموعه آیات این سوره، نشان مى دهد که: تفسیر آن به «معاد» از همه برترى دارد.

ولى، در روایات زیادى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) و بعضى از طرق اهل سنت نقل شده، «نبأ عظیم» (خبر بزرگ) به مسأله ولایت و امامت امیر مؤمنان على(علیه السلام)که مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود، یا به مسأله «ولایت به طور اعم» تفسیر شده است.

این روایات، گاه از خود على(علیه السلام)، و گاه از امامان دیگر(علیهم السلام) نقل شده، که به عنوان نمونه سه روایت را در اینجا مى آوریم:

1 ـ روایتى است که حافظ، «محمّد بن مؤمن شیرازى» که از علماى اهل سنت است نقل کرده که: رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) در تفسیر «عَمَّ یَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» فرمود: منظور ولایت على(علیه السلام) است که از انسان در قبر درباره آنها سؤال مى شود، و هیچ کس در شرق و غرب عالم، در برّ و بحر از دنیا نمى رود، مگر این که فرشتگان از او درباره ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) بعد از مرگ پرسش مى کنند، و به او مى گویند: دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ و امامت کیست؟.(10)

2 ـ در حدیث دیگرى آمده است: روز جنگ «صفین» مردى از لشکر «شام» در حالى که سلاح بر تن پوشیده، و قرآنى حمایل کرده بود، وارد میدان شد، و سوره «عَمَّ یَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» را تلاوت مى کرد، على(علیه السلام)شخصاً به میدان او آمد و به او فرمود: أَتَعْرِفُ النَّبَأَ الْعَظِیْمِ الَّذِى هُمْ فِیْهِ مُخْتَلِفُونَ: «آیا مى دانى نبا عظیمى که در آن اختلاف دارند چیست»؟!

آن مرد در جواب گفت:نه ، نمى دانم!

امام فرمود: أَنَا وَ اللّهِ النَّبَأُ الْعَظِیْمُ الَّذِى فِیْهِ إِخْتَلَفْتُمْ وَ عَلى وِلایَتِى تَنازَعْتُمْ، وَ عَنْ وِلایتَىِ رَجَعْتُمْ بَعْدَ ما قَبِلْتُم... وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَعْلَمُونَ ما عَمِلْتُمْ: «منم آن نبأ عظیم که درباره آن اختلاف دارید! و در ولایت من به نزاع برخاسته اید، شما از ولایت من باز گشتید بعد از آن که پذیرفتید، و در قیامت خواهید دانست که چه عملى انجام داده اید»!.(11)

3 ـ در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: أَلنَّبَأُ الْعَظِیْمُ الْوَلایَةُ: «نبأ عظیم همان مسأله ولایت است».(12)

جمع میان محتواى این روایات، و آنچه در مورد تفسیر آیه به مسأله «معاد» ذکر کردیم، از دو راه ممکن است:

نخست این که: «نبأ عظیم» مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که همه اینها را شامل مى شود، هر چند به هنگام نزول این آیات تکیه قرآن بیش از همه در بیان این جمله، روى مسأله معاد بود، ولى این مانع نمى شود که آیه مصداق هاى دیگرى نیز داشته باشد.

دیگر این که: همان گونه که مى دانیم و بارها نیز گفته ایم، قرآن داراى بطون مختلفى است، یعنى یک آیه ممکن است معانى متعددى داشته باشد که از میان آنها یک معنى ظاهر است، و معانى دیگر، بطون قرآن است که به کمک قرائن مختلفى از آن استفاده مى شود، و یا به تعبیر دیگر، نوعى دلالت التزامى است که براى همه کس جز خاصان روشن نیست.

تنها این آیه نیست که داراى ظاهر و باطنى است، آیات زیاد دیگرى در قرآن کریم داریم که در روایات اسلامى تفسیرهاى گوناگونى براى آن آمده، که بعضى هماهنگ با ظاهر است، و بعضى معنى باطن را بیان مى کند.

ولى، این نکته را مؤکداً یادآور مى شویم که: فهم باطن قرآن بدون وجود قرائن روشن، یا تفسیرهائى که از شخص پیغمبر و امامان معصوم(علیهم السلام)رسیده است، جائز نیست، و وجود بطون براى قرآن نباید دستاویزى براى هوسبازان و منحرفان شود، که آیات قرآن را هرگونه بخواهند به میل خود تفسیر کنند.

* * *

 

2 ـ این همه تکیه بر «معاد» براى چیست؟

گفتیم: از مهم ترین مسائلى که در جزء سى ام قرآن مجید ـ که اکثریت قریب به اتفاق سوره هاى آن «مکّى» است ـ روى آن تکیه شده، مسأله «معاد» و شرح احوال انسان در روز رستاخیز است.

این به خاطر آن است که: براى اصلاح انسان، نخستین گام این است که بداند حساب و کتابى در کار است.

دادگاهى وجود دارد که چیزى بر دادرسان آن مخفى نمى ماند.

محکمه اى که نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه.

نه توصیه و رشوه در آن کارساز است، و نه امکان دروغ و انکار، و بالاخره هیچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نیست، تنها راه، ترک گناه در اینجاست.

ایمان به وجود چنین محکمه و دادگاهى انسان را تکان مى دهد، و ارواح خفته را بیدار مى کند، روح تقوا و تعهد و احساس مسئولیت را زنده مى کند، و او را به وظیفه شناسى دعوت مى نماید.

اصولاً، در هر محیطى فساد رخنه کند، عامل آن یکى از دو چیز است: ضعف نیروى مراقبت، یا ضعف تشکیلات قضائى، اگر مراقبین تیزبین، اعمال انسان ها را زیر نظر بگیرند، و دادگاه ها دقیقاً به جرائم متخلفان برسند، و هیچ «جرمى» بدون «جریمه» نماند، در چنین محیطى مسلماً فساد و گناه و تجاوز و تعدى و طغیان به حداقل خواهد رسید.

جائى که زندگى مادى در پرتو مراقبین، و دادگاه هاى آن چنین باشد، تکلیف زندگى معنوى و الهى انسان روشن است.

ایمان به وجود مبدئى که همه جا با او است: لایَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّة: «به اندازه سنگینى ذره اى چیزى از علم او مخفى نمى گردد».(13)

و ایمان به وجود معادى که به مصداق: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ *وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ»(14) ذره اى کار خوب و بد به دست فراموشى سپرده نمى شود، و در آنجا در برابر او قرار مى گیرد، چنین ایمانى، چنان تقوائى در انسان ایجاد مى کند که در تمام زندگى مى تواند راهنماى او در مسیر خیر باشد.

* * *


1 ـ «عمّ» مخفف «عمّا» و مرکب از «عَن» و «ما» استفهامیه است.

2 ـ «مفردات راغب»، ماده «نبأ».

3 ـ باید توجه داشت: باب «تفاعل» هر چند غالباً به معنى کارى است که به صورت متقابل انجام مى شود، ولى در بعضى از موارد، معنى «ثلاثى مجرد» و یا معانى دیگرى دارد (بعضى از اهل لغت براى تفاعل پنج معنى ذکر کرده اند: 1 ـ مشارکت دو نفر یا بیشتر در انجام کارى. 2 ـ مطاوعه، مانند «تباعد». 3 ـ اظهار چیزى بدون واقعیت مانند «تمارض». 4 ـ وقوع چیزى تدریجاً مانند «توارد». 5 ـ معنى فعل ثلاثى مانند «تعالى» که به معنى «علا» مى باشد).

4 ـ نمل، آیه 66.

5 ـ سبأ، آیات 7 و 8.

6 ـ معروف در میان علماى ادب عربى و مفسران این است که: «کَلاّ» حرف ردع است، و معنى آن نفى یا نهى نسبت به مطالب قبل مى باشد، ولى، بعضى گفته اند که در معانى دیگرى نیز به ندرت استعمال مى شود، که سه معنى را نام برده اند: «تأکید» و «أَلا» استفتاحیه و «حرف جواب به منزله نعم» که هر کدام را بعضى برگزیده اند (مجمع البحرین و کتب دیگر).

7 ـ زمر، آیه 56.

8 ـ شورى، آیه 44.

9 ـ مؤمنون، آیات 99 و 100.

10 ـ «رسالة الاعتقاد» «ابوبکر محمّد بن مؤمن الشیرازى» (طبق نقل احقاق الحق، جلد 3، صفحه 484).

11 ـ تفسیر «برهان»، جلد 4، صفحه 420، حدیث 9 ـ «بحار الانوار»، جلد 36، صفحه 2 (با اندکى تفاوت).

12 ـ تفسیر «برهان»، جلد 4، صفحه 419، حدیث 3.

13 ـ سبأ، آیه 3.

14 ـ زلزله، آیات 7 و 8.

.......................

تفسیر نمونه

احسن الحدیث در شبکه های اجتماعی    aparat telegram instagram whatsapp 300x300 این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری