• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

تفسیر سوره مبارکه عنکبوت - جلسه هجدهم

    تفسیر قرآن - استاد مفسر دکتر محمدعلی
بیشتر...

برج هاى آسمانى

شرح آیات 60 لغایت 62 سوره مبارکه فرقان

60وَ إِذا قِیلَ

بیشتر...

خطبه صد و نه، بخش سوم

 

سُبْحَانَکَ خَالِقاً وَ مَعْبُوداً! بِحُسْنِ بَلاَئِکَ

بیشتر...

خطبه بیست و سوم بخش سوم،آیت الله مکارم شیرازی

خطبه بیست و سوم بخش سوم،آیت الله مکارم شیرازی

أَیُّهَا

بیشتر...

شرح خطبه 70 نهج البلاغه

    شرح خطبه 70 نهج البلاغه - استاد
بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
17331
14446
138870388
امروز سه شنبه, 14 آذر 1402
اوقات شرعی

موسى (ع) در خانه «شعیب»

شرح آیات 26 لغایت 28 سوره مبارکه القصص

26قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الأَمِینُ

27قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّه مِنَ الصّالِحِینَ

28قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللّه عَلى ما نَقُولُ وَکِیلٌ

ترجمه:

26 ـ یکى از آن دو (دختر) گفت: پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسى را که مى توانى استخدام کنى آن کس است که قوى و امین باشد (و او همین مرد است)!

27 ـ (شعیب) گفت: «من مى خواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو در آورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى; و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى، محبتى از ناحیه توست; من نمى خواهم کار سنگینى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء اللّه مرا از صالحان خواهى یافت»!

28 ـ (موسى) گفت: «(مانعى ندارد،) این قراردادى میان من و تو باشد; البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مى گوئیم گواه است»!

تفسیر:

موسى در خانه «شعیب»

این، «ششمین صحنه» از زندگى موسى(علیه السلام)، در این ماجراى بزرگ است.

موسى(علیه السلام) به خانه «شعیب»(علیه السلام) آمد، خانه اى ساده و روستائى، خانه اى پاک و مملو از معنویت، بعد از آنکه سرگذشت خود را براى «شعیب»(علیه السلام) بازگو کرد، یکى از دخترانش زبان به سخن گشود و با این عبارت کوتاه و پر معنى، به پدر پیشنهاد استخدام موسى(علیه السلام) براى نگهدارى گوسفندان کرد، «گفت: اى پدر! این جوان را استخدام کن، چرا که بهترین کسى که مى توانى استخدام کنى، آن فرد است که قوى و امین باشد» او هم امتحان نیرومندى خود را داده هم پاکى و درستکارى را (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ).

دخترى که در دامان یک پیامبر بزرگ پرورش یافته، باید این چنین مؤدبانه و حساب شده سخن بگوید، و در عبارتى کوتاه و با کمترین الفاظ، حق سخن را ادا کند.

این دختر، از کجا مى دانست که این جوان هم نیرومند است و هم درستکار؟ با این که نخستین بار که او را دیده بر سر چاه بوده و سوابق زندگیش براى او روشن نیست.

پاسخ این سؤال، معلوم است: قوت او را به هنگام کنار زدن چوپان ها از سر چاه براى گرفتن حق این مظلومان، و کشیدن دلو سنگین یک تنه از چاه فهمیده بود، و امانت و درستکاریش آن زمان روشن شد که در مسیر خانه «شعیب»(علیه السلام)راضى نشد دختر جوانى پیش روى او راه برود، چرا که باد ممکن بود لباس او را جابه جا کند(1).

به علاوه، از خلال سرگذشت صادقانه اى که براى «شعیب»(علیه السلام) نقل کرد نیز، قدرت او در مبارزه با «قبطیان» روشن مى شد، و هم امانت و درستى او که هرگز با جباران سازش نکرد، و روى خوش نشان نداد.

* * *

در اینجا، «شعیب»(علیه السلام) از پیشنهاد دخترش استقبال کرد، رو به موسى(علیه السلام)نموده چنین «گفت: من مى خواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو در آورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى»! (قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج).(2)

سپس افزود: «و اگر هشت سال را به ده سال تکمیل کنى محبتى کرده اى، اما بر تو واجب نیست»! (فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ).

و به هر حال «من نمى خواهم کار را بر تو مشکل بگیرم، و انشاء اللّه به زودى خواهى دید که من از صالحانم» (وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّه مِنَ الصّالِحِینَ).

من به عهد و پیمانم وفادارم و هرگز سخت گیرى نخواهم کرد و با خیر و نیکى با تو رفتار خواهم نمود.

در اطراف این پیشنهاد، ازدواج و مهریه و سایر خصوصیات آن، سؤالات بسیارى مطرح است که در بحث نکاح ان شاء اللّه خواهد آمد.

* * *

موسى(علیه السلام)، به عنوان موافقت و قبول این عقد «گفت: این قراردادى میان من و تو باشد» (قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ).

البته، «هر کدام از این دو مدت (هشت سال یا ده سال) را انجام دهم، ظلمى بر من نخواهد بود و در انتخاب آن آزادم» (أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ).

و براى محکم کارى و استمداد از نام پروردگار، افزود: «و خدا بر آنچه ما مى گوئیم شاهد و گواه است» (وَ اللّه عَلى ما نَقُولُ وَکِیلٌ).

و به همین سادگى موسى(علیه السلام) داماد «شعیب»(علیه السلام) شد!

* * *

نکته ها:

1 ـ دو شرط اساسى براى مدیریت صحیح

در جمله کوتاهى که در آیات فوق از زبان دختر «شعیب»(علیه السلام) در مورد استخدام موسى(علیه السلام) آمده بود، مهم ترین و اصولى ترین شرایط مدیریت، به صورت کلى و فشرده خلاصه شده بود: «قدرت و امانت».

بدیهى است، منظور از «قدرت»، تنها قدرت جسمانى نیست، بلکه مراد، قدرت و قوت بر انجام مسئولیت است.

یک پزشک قوى و امین، پزشکى است که از کار خود، آگاهى کافى و بر آن تسلط کامل داشته باشد.

یک مدیر قوى، کسى است که حوزه مأموریت خود را به خوبى بشناسد، از «انگیزه ها» با خبر باشد، در «برنامه ریزى» مسلط، و از «ابتکار»، سهم کافى، و در «تنظیم کارها»، مهارت لازم داشته باشد، «هدف ها را روشن کند» و نیروها را براى رسیدن به هدف «بسیج» نماید.

در عین حال، دلسوز و خیرخواه و امین و درستکار باشد.

آنها که در سپردن مسئولیت ها و کارها، تنها به امانت و پاکى قناعت مى کنند، به همان اندازه در اشتباهند که براى پذیرش مسئولیت داشتن، تخصص را کافى بدانند.

«متخصصان خائن و آگاهان نادرست» همان ضربه را مى زنند که «درستکاران نا آگاه و بى اطلاع»!

اگر بخواهیم کشورى را تخریب کنیم، باید کارها را به دست یکى از این دو گروه بسپاریم: «مدیران خائن»، و «پاکان غیر مدیر» و نتیجه هر دو یکى است!

منطق اسلام، این است که، هر کار باید به دست افرادى نیرومند و توانا و امین باشد، تا نظام جامعه به سامان رسد، و اگر در علل زوال حکومت ها در طول تاریخ بیندیشیم، مى بینیم، عامل اصلى، سپردن کار به دست یکى از دو گروه فوق بوده است.

جالب این که، در برنامه هاى اسلامى، در همه جا «علم» و «تقوا» در کنار هم قرار دارد، مرجع تقلید، باید «مجتهد» و «عادل» باشد، قاضى و رهبر باید «مجتهد» و «عادل» باشد (البته در کنار این دو شرط، شرائط دیگرى نیز هست، اما اساس و پایه، این دو است «علم و آگاهى»، توأم با «عدالت و تقوى»).

* * *

2 ـ پاسخ به چند سؤال در مورد ازدواج دختر «شعیب» با موسى

گفتیم آیات فوق، سؤالات فراوانى را برانگیخته است که باید جواب همه را به طور فشرده بیاوریم:

الف: آیا از نظر فقهى، صحیح است دخترى که مى خواهد به ازدواج کسى در آید، دقیقاً معلوم نباشد بلکه به هنگام اجراى صیغه عقد گفته شود: یکى از این دو دختر را به ازدواج تو درمى آورم.

«پاسخ»: معلوم نیست که عبارت فوق به هنگام اجراى صیغه گفته شده باشد، بلکه، ظاهر این است که گفتگوى مقدماتى و به اصطلاح «مقاوله» است تا بعد از موافقت موسى، طرفین یکدیگر را انتخاب کنند و صیغه عقد جارى شود.

ب: آیا مى توان «مهر» را به صورت مجهول و مردد، میان کم و زیاد قرار داد؟

«پاسخ»: از لحن آیه، به خوبى برمى آید که مهریه واقعى، هشت سال خدمت کردن بوده است، و دو سال دیگر مطلبى بوده است، موکول به اراده و میل موسى.

ج: اصولاً، آیا مى توان «کار و خدمات» را مهریه قرار داد؟ و چگونه مى توان با چنین همسرى هم بستر گردید، در حالى که هنوز زمان پرداخت تمام مهریه او فرا نرسیده است و حتى قدرت بر پرداخت همه آن یک جا ندارد؟

«پاسخ»: هیچ دلیلى بر عدم جواز چنین مهرى وجود ندارد، بلکه اطلاقات «ادله مهر» در شریعت ما نیز، هر چیزى را که ارزش داشته باشد شامل مى شود، این هم لزومى ندارد که تمام مهر را یک جا بپردازند، همین اندازه که تمام آن در ذمّه شوهر قرار گیرد و زن مالک آن شود کافى است، اصل «سلامت» و «استصحاب» نیز حکم مى کند که: این شوهر، زنده مى ماند و توانائى بر اداء این خدمت را دارد.

د: اصولاً چگونه ممکن است خدمت کردن به پدر، مهر دختر قرار داده شود؟ مگر دختر کالائى است که او را به آن خدمت بفروشند؟.(3)

«پاسخ»: بدون شک، «شعیب» از سوى دخترش در این مسأله احراز رضایت نموده، و وکالت داشت که چنین عقدى را اجرا کند، و به تعبیر دیگر، مالک اصلى در ذمه موسى، همان دختر «شعیب» بود، اما از آنجا که زندگى همه آنها به صورت مشترک و در نهایت صفا و پاکى مى گذشت، و جدائى در میان آنها وجود نداشت، (همان گونه که هم اکنون در بسیارى از خانواده هاى قدیمى یا روستائى دیده مى شود، که زندگى یک خانواده کاملاً به هم آمیخته است) این مسأله مطرح نبود، که اداى این دین چگونه باید باشد، خلاصه این که: مالک مهر تنها دختر است، نه پدر، و خدمات موسى نیز در همین طریق بود.

هـ : مهریه دختر «شعیب»، مهریه نسبتاً سنگینى بوده; زیرا اگر به حساب امروز، کار یک کارگر معمولى را در یک ماه و یک سال محاسبه کنیم و سپس آن را در عدد 8 ضرب نمائیم، مبلغ قابل ملاحظه اى مى شود.

«پاسخ»: اولاً، این ازدواج یک ازدواج ساده نبود، بلکه مقدمه اى بود براى ماندن موسى در مکتب «شعیب»، مقدمه اى بود، براى این که موسى یک دانشگاه بزرگ را در این مدت طولانى طى کند، و خدا مى داند که در این مدت موسى چه ها از «پیر مدین» فرا گرفت.

از این گذشته، اگر موسى این مدت را براى «شعیب» کار مى کرد، در عوض «شعیب» نیز تمام زندگى او و همسرش را از همین طریق تأمین مى نمود، بنابراین اگر هزینه موسى و همسرش را از مزد این کار کم کنیم، مبلغ زیادى باقى نخواهد ماند و تصدیق خواهیم کرد مهر ساده و سبکى بوده است!.

* * *

3 ـ ضمناً، از این داستان استفاده مى شود، آنچه امروز در میان ما رائج شده که پیشنهاد پدر و کسان دختر را در مورد ازدواج با پسر عیب مى دانند، درست نیست: هیچ مانعى ندارد کسان دختر، شخصى را که لایق همسرى فرزندشان مى دانند، پیدا کنند، و به او پیشنهاد دهند، ـ همان گونه که «شعیب» چنین کرد، و در حالات بعضى از بزرگان اسلام نظیر آن دیده شده است ـ .

* * *

4ـ نام دختران «شعیب» را «صفوره» (یا صفورا) و «لیا» نوشته اند که اوّلى با موسى ازدواج کرد.(4)

* * *


1 ـ همین مضمون در روایتى که در تفسیر «على بن ابراهیم»، جلد 2، صفحه 138 نقل شده، آمده است که وقتى «شعیب» از دخترش سؤال کرد: قوت این جوان معلوم است که دلو بزرگ را از چاه کشیده، امانتش از کجا؟ گفت: براى این که حاضر نبود پشت سر زنان نگاه کند (تفسیر نور الثقلین، جلد 4، صفحه 123).

2 ـ «حِجَج» جمع «حجة» است و «حجة» به معنى یک سال است نظر به این که معمول عرب این بود که در هر سال، یک حج به جا مى آوردند و از زمان ابراهیم به یادگار مانده بود.

3 ـ مرحوم «محقق حلى» در «شرایع» مى گوید: «یَصِحُّ الْعَقْدُ عَلى مَنْفَعَةِ الْحُرِّ کَتَعْلِیْمِ الصَّنْعَةِ وَ السُّورَةِ مِنَ الْقُرآنِ وَ کُلِّ عَمَل مُحَلَّل وَ عَلى اِجازَةِ الزُّوجَ نَفْسِهِ مُدَّةً مُعَیَّنَةً» ـ و مرحوم فقیه بزرگوار «صاحب جواهر» بعد از ذکر این عبارت مى گوید: «وِفاقاً لِلْمَشْهُور» («جواهر الکلام»، جلد 31، صفحه 4).

4 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 249.

..........................

تفسیر نمونه

احسن الحدیث در شبکه های اجتماعی    aparat telegram instagram whatsapp 300x300 این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری