شرح آیات 89 لغایت 90 سوره مبارکه بقره
89- وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ
90- بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُوا بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَىٰ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ ۚ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ
89- و هنگامى که از طرف خداوند، کتابى براى آنها آمد که هماهنگ با نشانه هایى بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید (آمدن این کتاب و) پیروزى بر کافران را مى دادند، با این همه، هنگامى که این (کتاب، و پیامبرى) را که شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند; پس لعنت خدا برکافران باد!
90- آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند; که به آیاتى که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و از روى حسادت گفتند: چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل مى کند؟! از این رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى کافران مجازاتى خوارکننده است.
از امام صادق(علیه السلام) ذیل این آیات چنین نقل شده: «یهود در کتاب هاى خویش دیده بودند هجرتگاه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بین کوه «عیر» و کوه «اُحد» (دو کوه در دو طرف «مدینه») خواهد بود، یهود از سرزمین خویش بیرون آمدند و در جستجوى سرزمین مهاجرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) پرداختند، در این میان به کوهى به نام «حداد» رسیدند.
گفتند: «حداد» همان «اُحد» است در همانجا متفرق شدند و هر گروهى در جائى مسکن گزیدند.
بعضى در سرزمین «تیما».
و بعضى دیگر در «فدک» و عده اى در «خیبر».
آنان که در «تیما» بودند میل دیدار برادران خویش نمودند، در این اثنا عربى عبور مى کرد، مرکبى را از او کرایه کردند، وى گفت: من شما را از میان کوه «عیر» و «اُحد» خواهم برد، به او گفتند: هنگامى که بین این دو کوه رسیدى ما را آگاه نما.
مرد عرب هنگامى که به سرزمین «مدینه» رسید اعلام کرد: اینجا همان سرزمین است که بین دو کوه «عیر» و «اُحد» قرار گرفته است.
سپس اشاره کرده گفت: این عیر است و آن هم اُحد، یهود از مرکب پیاده شدند و گفتند: ما به مقصود رسیدیم دیگر احتیاج به مرکب تو نیست، و هر جا مى خواهى برو.
نامه اى به برادران خویش نوشتند که ما آن سرزمین را یافتیم، شما هم به سوى ما کوچ کنید.
آنها در پاسخ نوشتند ما در اینجا مسکن گزیده ایم، خانه و اموالى تهیه کرده ایم و از آن سرزمین فاصله اى نداریم، هنگامى که پیامبر موعود به آنجا مهاجرت نمود به سرعت به سوى شما خواهیم آمد!
آنها در سرزمین «مدینه» ماندند و اموال فراوانى کسب نمودند این خبر به سلطانى به نام «تُبَّع» رسید با آنها جنگید، یهود در قلعه هاى خویش متحصن شدند، وى آنها را محاصره کرد، سپس به آنها امان داد، آنها به نزد سلطان آمدند «تُبَّع» گفت: من این سرزمین را پسندیده ام و در این سرزمین خواهم ماند، در پاسخ وى گفتند: این چنین نخواهد شد; زیرا این سرزمین هجرتگاه پیامبرى است که جز او کسى نمى تواند به عنوان ریاست در این سرزمین بماند.
تُبَّع گفت: بنابراین من از خاندان خویش کسانى را در اینجا قرار خواهم داد تا آن زمانى که پیامبر موعود بیاید وى را یارى نمایند، لذا او دو قبیله معروف «اوس» و «خزرج» را در آن مکان ساکن نمود.
این دو قبیله هنگامى که جمعیت فراوانى پیدا کردند به اموال یهود تجاوز نمودند، یهودیان به آنها مى گفتند: هنگامى که محمّد(صلى الله علیه وآله)مبعوث گردد شما را از سرزمین ما بیرون خواهد کرد!
هنگامى که محمّد(صلى الله علیه وآله)مبعوث شد، اوس و خزرج که به نام انصار معروف شدند به او ایمان آوردند و یهود وى را انکار نمودند این است معنى آیه «وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا».(1)
آرى، همان جمعیتى که با عشق و علاقه مخصوص براى ایمان به رسولخدا (صلى الله علیه وآله) آمده بودند و در برابر اوس و خزرج افتخارشان این بود که پیامبرى مبعوث خواهد شد و آنها یاران خاص وى خواهند بود، بر اثر تعصب، لجاج و دنیاپرستى در صف دشمنان او قرار گرفتند در حالى که دور افتادگان گرد او را گرفته و به یارانش پیوستند.
* * *
تفسیر:
خود مبلغ بوده، خود کافر شدند!
باز در این آیات، سخن از یهود و ماجراهاى زندگى آنها است، آنها ـ همان گونه که در شأن نزول آمده است ـ با عشق و علاقه مخصوصى براى ایمان به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در سرزمین «مدینه» سکنى گزیده بودند، و نشانه هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)را در کتاب آسمانى خود «تورات» مى خواندند، و با بى صبرى در انتظار ظهورش بودند «ولى هنگامى که از طرف خداوند کتابى (قرآن) براى آنها آمد، که موافق نشانه هائى بود که با خود داشتند و پیش از این به خود نوید پیروزى بر کافران را مى دادند، با این همه، هنگامى که این (کتاب و پیامبرى) را که (از قبل) شناخته بودند، نزدشان آمد، نسبت به او کافر شدند» (وَ لَمّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ).
«لعنت خداوند بر کافران باد»! (فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکافِرینَ).
آرى، گاه انسان عاشقانه، به دنبال حقیقتى مى دود، ولى هنگامى که به آن رسید و آن را مخالف منافع شخصى خود دید، بر اثر هوا پرستى به آن پشت پا مى زند و آن را وداع مى گوید، بلکه گاه به مخالفتش بر مى خیزد.
* * *
اما در حقیقت یهود، معامله زیان آورى انجام داده اند، کسانى که براى پیروى از پیامبر موعود از سرزمین هاى خود کوچ کرده بودند و با مشکلات فراوان در سرزمین «مدینه» مسکن گزیدند تا به مقصود برسند، سر انجام در صف منکران و کافران قرار گرفتند، لذا قرآن مى گوید: «آنها در برابر چه بهاى بدى خود را فروختند»؟ (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ).
«آنها به آنچه خداوند نازل کرده بود، به خاطر حسد کافر شدند، و معترض بودند; چرا خداوند آیات خود را بر هر کس از بندگان خود بخواهد به فضل خویش نازل مى کند» (أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
گویا انتظار داشتند پیامبر موعود(صلى الله علیه وآله) از بنى اسرائیل و از میان خود آنها باشد و از نزول قرآن بر دیگرى ناراحت بودند!
و در پایان آیه مى گوید: «لذا شعله هاى خشم خداوند یکى پس از دیگرى آنها را فرو گرفت و براى کافران مجازات خوارکننده است» (فَبائُوا بِغَضَب عَلى غَضَب وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ).
* * *
نکته ها:
1 ـ یک معامله زیان آور
آرى، یهود معامله زیان آورى انجام دادند; چرا که در آغاز از منادیان اسلام بودند و حتى زندگى در «مدینه» را با تمام مشکلاتش براى رسیدن به این مقصود بر گزیدند، اما پس از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، تنها به خاطر این که او از بنى اسرائیل نیست و یا منافع شخصیشان را به خطر مى اندازد به او کافر شدند، چه
معامله اى از این زیانبارتر که انسان نه تنها به مقصودش نرسد بلکه پس از صرف تمام نیروها در جهت ضد آن قرار گیرد، و خشم و غضب خدا را براى خود فراهم سازد.
در سخنى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: إِنَّهُ لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ فَلاتَبِیعُوها إِلاّ بِها: «براى وجود شما قیمتى جز بهشت نیست، خود را به غیر آن نفروشید».(2)
قابل توجه این که در اینجا سرمایه معامله را اصل وجود آنان ذکر مى کند چرا که با کفر، ارزش هستى آنها به کلى سقوط مى کند، گوئى فاقد شخصیت خود مى شوند، و به تعبیر دیگر به بردگانى مى مانند که وجود خود را فروخته و به اسارت دیگرى در آمده اند، آرى آنها اسیر هوى و بنده شیطانند.
کلمه «اشْتَرَوا» گر چه معمولاً به معنى «خریدارى کردن» مى آید، ولى گاه ـ چنان که در لغت تصریح شده ـ به معنى فروختن نیز آمده است، و آیه فوق از این قبیل است.
* * *
2 ـ تفسیر «بائُوا بِغَضَب عَلى غَضَب»
قرآن مجید در سرگذشت بنى اسرائیل هنگامى که در بیابان (سینا) سرگردان بودند، مى گوید: فَبائُوا بِغَضَب مِنَ اللّهِ: «آنها به غضب خدا باز گشتند» سپس اضافه مى کند «این خشم خداوند نسبت به آنها به خاطر کشتن انبیاء و کافر شدن به آیات خدا بود».
در سوره «آل عمران» آیه 112 نیز همین معنى دیده مى شود که یهود به خاطر کفر به آیات خدا و قتل پیامبران، مورد خشم خدا قرار گرفتند، این غضب اول است که دامنگیر آنها شد.
بازماندگان آنان بعد از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) همان روش نیاکان را در مورد این پیامبر ادامه دادند، یعنى نه تنها به آئین او کافر شدند بلکه در برابر او به مبارزه برخاستند، این سبب شد که خشم و غضب تازه اى آنها را فرا گیرد و این غضب دوم است لذا مى گوید: «فَبائُوا بِغَضَب عَلى غَضَب».
«بائُوا» در اصل، به معنى بازگشتند و منزل گرفتند، مى باشد و در اینجا کنایه از استحقاق پیدا کردن است، یعنى آنها خشم پروردگار را همچون منزل و مکانى براى خود برگزیدند.
این گروه طغیانگر هم قبل از قیام موسى(علیه السلام) و هم قبل از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)از طرفداران سرسخت چنین قیامى بودند، اما پس از ظهور هر دو، از عقیده خود برگشتند و خشم و غضب خدا را یکى پس از دیگرى به جان خریدند.
1 ـ «کافى»، جلد 8، صفحات 308 و 309، حدیث 481 ـ «بحار الانوار»، جلد 15، صفحات 225 و 226، حدیث 49 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.
2 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله 456 ـ «کافى»، جلد 1، صفحه 19، با اندکى تفاوت (دار الکتب الاسلامیة) ـ «بحار الانوار»، جلد 70، صفحه 132، و جلد 75، صفحات 13، 303 و 306 (با اندکى تفاوت).
......................
تفسیر نمونه