شرح آیات 19 تا 25 سوره مبارکه الرحمن
19مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ
20بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغِیانِ
21فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ
22یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ
23فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ
24وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِى الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ
25فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ
ترجمه:
19 ـ دو دریاى مختلف را در کنار هم قرار داد، در حالى که با هم تماس دارند.
20 ـ در میان آن دو برزخى است که یکى بر دیگرى غلبه نمى کند (و به هم نمى آمیزند)!
21 ـ پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟!
22 ـ از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج مى شود.
23 ـ پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟!
24 ـ و براى او است کشتیهاى ساخته شده که در دریا به حرکت درمى آیند و همچون کوهى هستند!
25 ـ پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟!
تفسیر:
دریاها با ذخائر گرانبهایشان
در ادامه شرح نعمتهاى پروردگار، سخن از «دریاها» به میان مى آورد، اما نه همه دریاها، بلکه کیفیت خاصى در پاره اى از دریاها که، هم پدیده اى است عجیب و نشانه اى است از قدرت بى پایان حق، و هم وسیله اى است براى پدید آمدن بعضى از متاعهاى مورد استفاده انسانها.
مى فرماید: «دو دریاى مختلف را در کنار هم قرار داد، در حالى که با هم تماس دارند» (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ).
* * *
«اما در میان آن دو، برزخى است که مانع از طغیان و غلبه یکى بر دیگرى مى باشد» (بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغِیانِ).
ماده «مرج» (بر وزن فلج) به معنى مخلوط کردن و یا فرستادن و رها نمودن است، و در اینجا به قرینه جمله «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغِیانِ» به معنى فرستادن و در کنار هم قرار دادن مى باشد.
منظور از این دو دریا، به گواهى آیه 53 سوره «فرقان»، دو دریاى آب «شیرین» و «شور» است، آنجا که مى فرماید: وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً: «او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد، یکى گوارا و شیرین، و دیگرى شور و تلخ، و در میان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند».
اما در این که این دو دریاى شیرین و شور، کجاست که بر یکدیگر غلبه نمى کنند؟ و این برزخى که میان آن دو قرار دارد چیست؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است، و بعضى از آنها تعبیراتى دارند که نشان مى دهد وضع دریاهاى زمین در آن زمان براى آنها کاملاً مشخص نبوده است، از جمله این که، گفته اند: منظور از این دو دریا «دریاى فارس» و «دریاى روم» است، در حالى که مى دانیم این هر دو دریا، آب شور دارد و برزخى در میان آن دو نیست.
یا این که گفته اند: منظور «دریاى آسمان» است، و «دریاى زمین» که اولى «شیرین» و دومى «شور» است، در حالى که مى دانیم دریائى در آسمان وجود ندارد، جز ابرها و بخاراتى که از اقیانوسهاى زمین برمى خیزد.
یا این که گفته اند: منظور از دریاى شیرین «آبهاى زیرزمینى» است، که با آبهاى دریاها مخلوط نمى شود، و برزخ میان این دو، دیوارهاى مخازن آنها است. در حالى که مى دانیم در زیرزمین چیزى به صورت دریا کمتر یافت مى شود، بلکه ذرات آب در لابلاى ذرات خاک و شن مرطوب، مخفى و پنهان است، هنگامى که در نقطه اى چاه مى کنند این رطوبتها تدریجاً جمع شده و آب ظاهر مى گردد، به علاوه لؤلؤ و مرجان که در آیات بعد به آن اشاره شده، از آبهاى زیرزمینى به دست نمى آید.
پس منظور از این دو دریا چیست؟
سابقاً در تفسیر سوره «فرقان» به این واقعیت اشاره کردیم که، رودخانه هاى عظیم آب شیرین، هنگامى که به دریاها و اقیانوسها مى ریزند، معمولاً دریائى از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل مى دهند و آب شور را به عقب مى رانند، و عجب این که تا مدت زیادى این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمى شوند.
در مسافرت با هواپیما، در مناطقى که این رودخانه ها به دریا مى ریزند، منظره دریاهاى آب شیرین و شور که در کنار هم قرار دارند و از هم جدا هستند به خوبى از بالا نمایان است، و هنگامى که کناره این آبها به یکدیگر مخلوط شوند، آبهاى شیرین تازه جاى آنها را مى گیرند، به طورى که این دو دریاى جدا از هم، دائماً جلب توجه مى کند.
جالب این که، به هنگام «مدّ» دریا، که سطح اقیانوس بالا مى آید، آبهاى شیرین به عقب رانده مى شود، بى آنکه با آب شور مخلوط گردد (مگر در مواقع خشکسالى و کم آبى) و قسمت زیادى از خشکى را مى پوشانند، لذا ساحل نشینان در این مناطق با مهار کردن این آبهاى شیرین، نهرهاى زیادى در منطقه ساحلى به وجود مى آورند که، به وسیله آن زمینهاى فراوانى مشروب مى شود.
این نهرها که از برکت «جزر و مدّ» ساحلى و تأثیر آن در آب این نهرها به وجود مى آید، در شبانه روز دو بار از آب شیرین پر و خالى مى شود، و وسیله بسیار مؤثرى براى آبیارى مناطق وسیعى هستند.
درباره این دو دریا، تفسیر جالب دیگرى از ناحیه بعضى گفته شده که: منظور از آن احتمالاً جریان «گلف استریم» است که شرح آن را به خواست خدا در نکات، ذیل همین آیات بیان خواهیم کرد.
* * *
بار دیگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر این نعمتها از آنها سؤال کرده، مى فرماید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
* * *
سپس در ادامه همین سخن، مى افزاید: «از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان خارج مى شود»! (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).
* * *
«کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
* * *
«لؤلؤ» و «مرجان» دو وسیله جالب زینتى است و در طب و معالجه بیماریها نیز مورد استفاده قرار مى گیرد، ضمناً مال التجاره و کالاى خوبى است که از آن عوائد زیادى به دست مى آید، و روى همین جهات، به عنوان دو نعمت در آیات فوق به آن اشاره شده است.
اما «لؤلؤ» که در فارسى آن را «مروارید» گویند، دانه شفاف و قیمتى است که در درون «صدف» در اعماق دریاها پرورش مى یابد، و هر قدر درشت تر باشد، گرانبهاتر است، و در طب موارد استعمال گسترده اى دارد، اطباى پیشین داروهائى از آن براى تقویت قلب و اعصاب، و برطرف کردن انواع خفقان، و حالت ترس و وحشت، و تقویت کبد، و رفع بدبوئى دهان، و سنگهاى کلیه و مثانه و یرقان، تهیه مى کردند، حتى در بیماریهاى چشم نیز از آن استفاده مى نمودند.(1)
«مرجان»، بعضى آن را به معنى «لؤلؤهاى کوچک» تفسیر کرده اند، ولى حقیقت چیز دیگر است، «مرجان» موجود زنده اى است، شبیه شاخه کوچک درخت، که در اعماق دریاها مى روید، و تا مدتها دانشمندان آن را نوعى «گیاه» مى پنداشتند، ولى بعداً روشن شد که نوعى حیوان است، هر چند به صخره هاى کف دریا مى چسبد، و گاه، منطقه وسیعى را مى پوشاند و تدریجاً افزوده مى شود، و جزائرى تشکیل مى دهد که به «جزائر مرجانى» معروف است.
«مرجان»، معمولاً در آبهاى ساکن نشو و نما مى کند، و صیادان آن را از سواحل «دریاى احمر» و «مدیترانه» و بعضى نقاط دیگر، صید مى کنند.
بهترین نوع مرجان زینتى، «مرجان سرخ رنگ» است و هر قدر سرخ تر باشد، قیمتى تر است، و تشبیهات شعرا در اشعارشان نیز بر همین اساس است، و بدترین نوع مرجان «مرجان سفید» است که به طور فراوان یافت مى شود، و در میان این دو، «مرجان سیاه» قرار دارد.
«مرجان» نیز، علاوه بر جنبه زینت، استعمال طبى دارد، و خواص زیادى براى آن ذکر کرده اند، از جمله، از آن داروهائى مى سازند که براى تقویت قلب، دفع سم افعى، تقویت اعصاب، معالجه اسهال، و خونریزى هاى رحم، بهره گیرى مى کنند، و گفته اند: براى بیمارى صرع نیز مفید است.(2)
ذکر این نکته نیز لازم است که، بعضى از مفسران تصریح کرده اند: لؤلؤ و مرجان، تنها در آب شور، پرورش مى یابند، و لذا در تفسیر آیه «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» (از آن دو لؤلؤ و مرجان بیرون مى آید) به زحمت افتاده اند، و گفته اند: منظور یکى از آن دو است.(3)
ولى، ما هیچ دلیلى بر این معنى نداریم، بلکه بعضى تصریح کرده اند: لؤلؤ و مرجان در آبهاى شیرین و شور هر دو یافت مى شود.
* * *
باز، در ادامه همین بخش از نعمتها، به مسأله کشتیها که در حقیقت بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر در گذشته و حال بوده است، اشاره کرده، مى فرماید: «براى خدا است کشتیهاى ساخته شده اى که در دل دریا به حرکت در مى آیند که همچون کوهى هستند»! (وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِى الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ).
«جَوار» جمع «جاریه» توصیفى است براى «سفن» به معنى «کشتى ها» که به خاطر اختصار در تقدیر است، زیرا آنچه بیشتر مورد توجه است، همین جریان و حرکت کشتیهاست، به همین جهت، روى همین وصف تکیه شده است (دقت کنید).
و این که، «کنیز» را «جاریه» مى گویند، به خاطر حرکت و کوشش او در انجام خدمات است، و نیز اگر به دختر جوان «جاریه» گفته مى شود به خاطر جریان نشاط جوانى در وجود او است.
«مُنشَآت» جمع «منشأ» اسم مفعول از «انشاء» به معنى «ایجاد» است و جالب این که، در عین تعبیر به «منشآت» که حکایت از مصنوع بودن کشتى به وسیله انسان مى کند، مى فرماید «وَ لَهُ» (از براى خدا است...) اشاره به این که، مخترعان و سازندگان کشتى از خواص خداداد، در مصالح مختلفى که در کشتى ها به کار مى رود استفاده مى کنند، همچنین از خاصیت سیّال بودن آب دریاها، و نیروى وزش بادها، بهره مى گیرند، و خدا است که در آن مواد، و در دریا و باد این خواص و آثار را آفریده.
و لذا، در جاى دیگر قرآن تعبیر به «تسخیر» شده: وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِىَ فِى الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ: «خداوند کشتى را مسخر فرمان شما کرد که به فرمانش در دریا به حرکت درآید».(4)
بعضى، «منشأ» را از ماده «انشاء» به معنى «مرتفع ساختن» تفسیر کرده اند، و آن را اشاره، به کشتیهاى بادبانى مى دانند که، از برافراشتن بادبانها و قرار دادن آنها در مسیر بادها به عنوان نیروى محرک کشتیها استفاده مى کردند.
«اعلام» جمع «علم» (بر وزن قلم) به معنى «کوه» است، هر چند در اصل به معنى علامت و اثرى است که از چیزى خبر مى دهد، و چون کوهها از دور نمایان هستند، از آنها تعبیر به «علم» شده است، همان گونه که پرچم را نیز «علم» مى گویند.
به این ترتیب، قرآن روى کشتیهاى بزرگ، که بر صفحه اقیانوسها و دریاها حرکت مى کنند، تکیه کرده است، و بر خلاف آنچه بعضى تصور مى کنند، کشتیهاى بزرگ، مخصوص عصر موتور و بخار نیست، در داستان جنگهاى «یونانیان» و کشورهاى دیگر مى خوانیم که: از کشتیهاى بسیار بزرگ نیروبر، استفاده مى کردند.
* * *
و بار دیگر این سؤال پر معنى را تکرار کرده مى فرماید: «کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟ (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
* * *
نکته ها:
1 ـ دریا، کانون نعمتهاى الهى
همان گونه که دیدیم، در این بخش از آیات، به موضوع «دریا و اهمیت آن» در زندگى بشر اشاره شده است، مى دانیم، دریاها تقریباً سه چهارم سطح کره زمین را فرا گرفته اند، و منبع عظیمى براى مواد غذائى، داروئى، زینت آلات، و طریق مهمى براى حمل و نقل انسانها و کالاها است، و از همه مهمتر، نزول بارانها، تعدیل هوا، و حتى بخشى از وزش بادها از برکات دریاها است.
اگر سطح دریاها، کمتر یا بیشتر از آنچه اکنون هست، بود، کره زمین به خشکى مى گرائید، و یا آنچنان مرطوب مى شد که جاى زندگى نبود!
لذا، قرآن بارها و به تعبیرات مختلف، انسانها را به این نعمت بزرگ توجه داده و آنها را به اندیشه وا مى دارد، گاه، مى گوید: «خداوند دریا را براى شما
تسخیر کرد» (سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ).(5)
و گاه، مى گوید: «کشتى ها را براى شما تسخیر کرد» (سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ).(6)
و گاه، مى گوید: «آنچه در روى زمین است مسخر شما ساخت» (سَخَّرَ لَکُمْ ما فِى الاَرْضِ).(7)
از همه اینها گذشته، دریا، «دیار عجائب» است، کوچکترین گیاهان ذره بینى، و بلندترین درختان عالم، در دریاها مى رویند، همچنین کوچکترین حیوانات و عظیم ترین حیوانات غول پیکر، در دریاها زندگى مى کنند!
زندگى در اعماق دریاها، در آنجا که نه نورى وجود دارد و نه غذائى، به قدرى شگفت انگیز است که، انسان از مطالعه آن سیر نمى شود، و عجب این که، حیوانات در آنجا از خودشان نور پخش مى کنند، مواد غذائى آنها در سطح آب ساخته مى شود و ته نشین مى شود، و اندام آنها چنان محکم و مقاوم و توأم با فشار داخلى ساخته شده که، در مقابل آن فشار عظیم آب، که اگر انسان به حال عادى در آنجا قرار گیرد، استخوانهایش تبدیل به آرد مى شود، مقاومت مى کند!
* * *
2 ـ «گلف استریم»، و رودهاى عظیم دریائى!
اگر تعجب نکنید، در سراسر اقیانوسهاى جهان، رودهاى عظیمى در حرکت است که، یکى از نیرومندترین آنها «گلف استریم» نام دارد.
این رود عظیم، از «سواحل آمریکاى مرکزى» حرکت مى کند، سراسر «اقیانوس اطلس» را مى پیماید و به «سواحل اروپاى شمالى» مى رسد. این آبها که از مناطق نزدیک به «خط استوا» حرکت مى کنند، گرم هستند، و حتى رنگ آنها گاه با رنگ آبهاى مجاور متفاوت است، و عجب این که، عرض همین رود عظیم دریائى (گلف استریم) در حدود 150 کیلومتر، و عمق آن چند صد متر مى باشد! سرعت آن در بعضى از مناطق به قدرى است که در یک روز 160 کیلومتر راه را طى مى کند.
تفاوت درجه حرارت این آبها با آبهاى مجاور، در حدود 10 تا 15 درجه است، و لذا حاشیه غربى آن را «دیوار سرد» مى نامند.
«گلف استریم» بادهاى گرمى به وجود مى آورد، و مقدار قابل توجهى از حرارت خود را به طرف کشورهاى شمالى قاره اروپا مى برد، و هواى آن کشورها را بسیار مطبوع مى کند، و شاید اگر این جریان نبود، زندگى در آن کشورها بسیار سخت و طاقت فرسا بود.
باز تکرار مى کنیم، «گلف استریم»، یکى از این رودهاست، و در آبهاى پنج قاره جهان، نظیر این جریان دریائى فراوان است.
و عامل اصلى آن، تفاوت حرارت «منطقه استوائى» زمین و «مناطق قطبى» است که، این حرکت را در آب دریاها به وجود مى آورد.
این موضوع را با یک تجربه ساده مى توان دریافت: اگر ظرف بزرگ آبى داشته باشیم، در یک طرف آن قطعه یخى قرار دهیم، و در طرف دیگر قطعه آهن داغى، و روى سطح آب کمى کاه بریزیم، مى بینیم جریانى در سطح این آب پیدا مى شود و آبها آهسته از آن منطقه گرم به سوى منطقه سرد حرکت مى کنند، عین این ماجرا در کل دریاهاى جهان روى مى دهد، و سرچشمه پیدایش این رودهاى دریائى است.
عجب این که، این رودهاى عظیم دریائى با آبهاى اطراف خود کمتر آمیخته مى شوند، و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت مى پیمایند، و مصداق «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغِیانِ» را به وجود مى آورند!
و از آن جالبتر این که، در محل برخورد این آبهاى گرم با آبهاى سرد مجاور، پدیده اى رخ مى دهد که براى انسان بسیار پر سود است; زیرا در محل تقاطع این آبهاى گرم و سرد، یک نوع حالت بى حسى یا مرگ دسته جمعى براى حیوانات ذره بینى که در میان آب معلق هستند، به وجود مى آید، و از این راه مواد غذائى فراوان و بى حساب جمع مى شود که، سبب جلب دسته هاى بزرگ ماهیان مى گردد، و به این ترتیب، این منطقه، یکى از بهترین مناطق صید ماهى در کره زمین است.(8)
و لذا یکى از تفسیرها براى آیات فوق همین است و منافاتى با سایر تفسیرها ندارد، و جمع میان همگى ممکن است.
* * *
3 ـ تفسیرى از بطون آیات
در حدیثى از «امام صادق»(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ...» فرمود: عَلِىُّ وَ فاطِمَةُ(علیهما السلام) بَحْرانِ عَمِیْقانِ، لایَبْغِی أَحَدُهُما عَلى صاحِبِهِ، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ، قالَ: الحَسَنُ وَ الْحَسَیْنُ(علیهما السلام): «على و فاطمه دو دریاى عمیقند که هیچ یک بر دیگرى تجاوز نمى کند، و از این دو دریا، لؤلؤ و مرجان یعنى حسن و حسین خارج شده اند».(9)
در تفسیر «درّ المنثور» همین معنى از بعضى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.(10)
مرحوم «طبرسى» نیز در «مجمع البیان» آن را با مختصر تفاوتى نقل کرده است.
مى دانیم قرآن مجید داراى بطونى است و یک آیه ممکن است چندین معنى، و یا دهها معنى داشته باشد، و آنچه در این حدیث آمده است، از بطون قرآن مى باشد که منافاتى با معنى ظاهر آن ندارد.
* * *
1 ـ «تحفه حکیم مؤمن» و «دائرة المعارف دهخدا» و منابع دیگر.
2 ـ «دائرة المعارف فرید وجدى» و کتب دیگر.
3 ـ مانند آیه 31 سوره «زخرف».
4 ـ ابراهیم، آیه 32.
5 ـ جاثیه، آیه 12.
6 ـ ابراهیم، آیه 32.
7 ـ حج، آیه 65.
8 ـ «دائرة المعارف فرهنگ نامه»، جلد 12، صفحه 1228 و نشریه «بند رو دریا»، شماره 4، صفحه 100 و منابع دیگر.
9 ـ تفسیر «قمى»، جلد 2، صفحه 344.
10 ـ «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 142.