مـحـمد باقر بن محمد اکمل بهبهانی، معروف به وحید بهبهانی این مرد شاگرد سید صدر الدین رضوی قمی شارح وافیه، و او شاگرد آقا جمال خوانساری است.
وی از علمای دوره صفویه میباشد، که بعد از اینکه حوزه اصفهان از انقراض صفویه از مرکزیت افتاد در اثر فتنه افغان به عتبات عالیات مهاجرت کردند.
وحـیـد بهبهانی کربلا را مرکز قرار داد و شاگردان بسیار مبرز تربیت کرد . همچنین او در راه دفاع از اجتهاد و مبارزه با اخباری گری که در آن وقـت سـخت رواج یافته بود مبارزه پیگیری کرد. وحید بهبهانی نسب به مجلسی اول میبرد، یعنی از نوادههای دخـتری مجلسی اول (البته به چند واسطه) است، و او آمنه بیگم همسر ملا صالح مازندرانی بوده کـه زنـی فـاضله و فـقـیهه بوده است، گاهی آمنه بیگم مشکلات علمی شوهر فاضل خود را حل می کرده است. [۱]
ولادت
ولادتش در سال ۱۱۱۷ ه ق در اصفهان، به فاصله چند سال پس از درگذشت مجلسی بوده است او در دامن مادر مهربان و پدر بزرگوار رشد و نما کرد و پس ازرشد و نما، در آغاز امر در بهبهان سکونت گزید و در اواخر به کربلا انتقال یافت.
عـلامـه بـزرگوار، مرحوم آقا محمد باقر اصفهانی، یکی از بزرگترین و نامورترین فقیهان نامدار می باشد که از دویست سال پیش تا عصر ما، خود و شاگردانش از استوانه های بزرگ فقهی به شمار آمده و سرمنشا تحولات عظیم در فقه و دفاع از آئین پاک تشیع بوده اند.
او یـکـی از نـام آورترین مشعل داران علم اصول فقه در تاریک ترین دورانهای حیات علمی آن بوده است که به حمایت و دفاع از آن برخاست و علم اصول را از نوپایه گذاری و احیا نمود.
اسـتـاد اکبر و مروج شریعت سید البشر، علامه ثانی و محقق ثالث، آقا وحیدبهبهانی، یکی از اکابر فقهای اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری قمری می باشد او از شاگردان سید صدر الدین رضوی قمی، شارح وافیه، و او شاگرد آقا جمال خوانساری بوده است، و پدرش محمد اکمل شیرازی فاضل عصر خویش، از شاگردان مبرز شیخ جعفر قاضی و ملا میرزا محمد شیروانی و علامه مجلسی بود،و مادرش دختر نورالدین بن ملا محمد صالح مازندرانی و جده پدری مادرش، عالمه فاضله، آمنه بیگم دختر مجلسی اول و خواهر مجلسی دوم بوده است، از این رو ازاول به جد و از دومی به خال تعبیر آورده می شود.
خاندان
طـبق سلسله نسبی که در دست فرزندان و رجال فامیل ایشان است، نسب او با چهارده واسطه به شیخ مفید دانشمند والامقام و فقیه نامور اسلامی می رسد و از طرف مادر نیز نسبی بس بزرگ و شـریـف دارد، چه مادر وی نوه فقیه عالیقدر، مرحوم ملا صالح مازندرانی و داماد علامه مجلسی اول اسـت، و پدرش، ملا محمد اکمل، دراجازات و کتب خود از مجلسی اول و ملا صالح، به عنوان جـد، و از مجلسی دوم به دایی تعبیر می کند پس از بررسی شرح حال هر یک از این مردان بزرگ، پی میبریم که خاندان ایشان از نظر نسب بسیار بلندمرتبت بوده اند.
مهاجرت به بهبهان
وحـیـد بهبهانی که در اصفهان به دنیا آمده بود، پس از طی مراحل آغازین زندگی، در این شهر، هـمـراه پـدرش بـه بهبهان آمد و به تحصیل اشتغال ورزید، و شایدعامل مهاجرت پدر ایشان به بهبهان، بر اساس تصریح جمعی، برای مبارزه با مسلک اخباری گری باشد که توسعه چشم گیری در ایـن شـهـر یـافته بود در این شهر مردم را که اختلافی با هم داشتند، دعوت به برادری نمود، و بـیش از سی سال در این شهر به تدریس اشتغال ورزید و گروه زیادی از مردم را از اخباری گری رویگردان نمود.
سفر به کربلا
عـلامـه بهبهانی، پس از طی این مدت به کربلا عزیمت فرمود و علت آن را برخی این گونه نـوشته اند: روزی ایشان در بهبهان مشغول برگزاری نماز بودند و دربین دو نماز، خواجه عزیز کـلانـتر (حاکم وقت شهر) به ایشان گفت: ببینید بر اثردستوری که دادهام چه قدر مردم در نماز جماعت شما شرکت کرده اند و جمعیت چه قدر زیاد شده است این سخن وحید را منقلب نـمود و از بیم آنکه مبادا یک نفر نادان زنگ ریا را در دلش بنشاند، قصد عزیمت به کربلا را نمود و در سال ۱۱۵۹ ه ق به اتفاق تمام فامیل و بستگانشان بهبهان را به قصد عتبات عالیات ترک گفت.
مبارزه با اخباری گری
عدهای دیگر علت عزیمت او را این موضوع می دانند که نفوذ اخباریین در این منطقه زیاد شده بود و آقا می خواستند آن را ریشه کن سازند و در آن شرایط میسور نبود، بعد از ورود وحید بهبهانی به عراق او ابتدا به نجف اشرف رفت و در مجلس درس مدرسین آنجا شرکت کرد و پس از مدتی به کربلا مهاجرت نمود. آن وقت متوجه شد که استاد کاملی که بتواند از او اسـتـفـاده کند، وجود ندارد از این رو خود به کربلا انتقال یافت در کربلا نفوذ اخباری ها بسیار زیاد بود، به طوریکه وقتی برخی از آنها میخواستند کتابی را که قبلا در دست مجتهدین بوده است، به دسـت گیرند، دستمال بر دور کتاب پیچیده و آن را برمی داشتند، چون آن را نجس می دانستندو ایـن وضـع مـجـتـهدین در کربلا بود، وحید بهبهانی پس از ورود به کربلا و شرکت در مجلس درس آنان، روزی در صحن شریف ایستاد و با صدای بلند فریاد زد: «مردم! من حجت خدا بر شما هستم» علما و فضلا از هر طرف متوجه او شدند و دور او اجتماع نمودند و گفتند چه میخواهی؟
وحید گفت: میخواهم شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق منبرش را در اختیار من بگذارد و دستور دهد تا شاگردانش پای منبر من حاضر شوند.
چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، تقاضای وحید را پذیرفت.
وحید بهبهانی سه روز به درس و بحث پرداخت و در نتیجه دو سوم شاگردان شیخ یوسف به روش اصولی روی آوردند.
نفوذ اخباریها در کربلا روز به روز کمتر شد و حتی شیخ یوسف بحرانی هم نماز خواندن پشت سر وحید را صحیح دانسته و گفته بود که بعد از مرگش وحید بر جنازه اش نماز بخواند. این قضیه مقام و منزلت والا و عظمت تفکر و اطلاعات عمیق و وسیع علامه وحید بهبهانی را میرساند.
به همین جهت هم وحید را «مجدد مذهب» مینامیدند و شاگردانش همه جا او را مروج دین حنیف و مجدد طریق اجتهاد و تقلید و احیا کننده اساس تشیع میدانستند.
جایگاه علمی و اجتماعی
علامه بزرگوار وحید بهبهانی، یکی از بزرگترین و نامورترین فقیهان و اصولیانی است که از دویست سال پیش تا عصر ما زیستهاند. او و شاگردانش از استوانههای بزرگ فقهی به شمار آمده و سر منشا تحولات عظیم در فقه و دفاع از آئین پاک تشیع بودهاند.
او یکی از نام آورترین مشعل داران علم اصول فقه در دوران رکود آن علم بود که به حمایت و دفاع از آن برخاست و علم اصول فقه را از نو پایه گذاری و احیاء نمود.
او تقوا را در حد کمال داشت و شاگردانش برای او احترام بسیاری قائل بودند.
درباره مقام علمی ایشان، همین بس که شاگردانی چون علامه بحر العلوم و صاحب ریاض او را علامه بهبهانی، و صاحب جواهر و شیخ انصاری و دیگران، همه جا او را «استاد اکبر» و «استاد کل» خواندهاند.
و دیگر اینکه ایشان در دیباچه حاشیه کتاب مدارک نوشته است که صاحب مدارک را در خواب دید که اعتراف به غفلتهای خود و یادآوریهای او نمود و از وی در این خـصوص اظهار خوشنودی کرد. در مورد خصوصیات و فضایل اخلاقی ایشان تعاریف زیادی شده است. وی بسیار خوش رو و خوش صحبت و لطیفهگو بوده و در عین حال بسیار زاهد بوده است، به طوری که لباسهایش کرباس بوده و به ظواهر دنیا هیچ نظری نداشته است.
تالیفات
این مرد بزرگوار، قریب شصت کتاب تصنیف فرمود و تعدادی از تالیفاتش به فارسی، و بسیار متین و پرفایده می باشد، که از آن میان کتب زیر را می توان به اختصاربرشمرد:.
۱ ـ ابطال القیاس.
۲ ـ اثبات التحسین و التقبیح العقلیین.
۳ ـ الاجتهاد و الاخبار.
۴ ـ اصاله البرائه.
۵ ـ اصاله الصحه فی المعاملات و عدمها.
۶ ـ الاستصحاب.
۷ ـ اصول الاسلام و الایمان.
۸ ـ التحفه الحسینیه.
۹ ـ التعلیقه البهبهانیه.
۱۰ ـ التقیه.
۱۱ ـ حاشیه ارشاد علامه.
۱۲ ـ حاشیه تهذیب علامه.
۱۳ ـ حاشیه ارشاد اردبیلی.
۱۴ ـ حاشیه مسالک الافهام.
۱۵ ـ حاشیه معالم.
۱۶ ـ شرح مفاتیح الکلام.
اساتید
۱. آقا سید محمد طباطبایی بروجردی
۲. آقا صدر الدین همدانی
۳. پدرش ملا محمد اکمل .
شاگردان
۱.سید مهدی بحرالعلوم،
۲.آقا سید علی طباطبایی (صاحب ریاض)،
۳.میرزا محمد مهدی شهرستانی،
۴.سید محمد باقر اصفهانی شفتی معروف به حجت الاسلام،
۵.میرزا مهدی شهید مشهدی،
۶.سید جواد صاحب مفتاح الکرامه،
۷.سید محسن اعرجی
۸. شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا
وفات
عـمـر وحـیـد بهبهانی در حدود نود سال بود و در اواخر عمر، ضعف بر وی مستولی شد و درس و بـحـث را تـرک نـمـود و تـنـهـا بـه تـدریـس شرح لمعه اکتفا ورزید و دستور داد که سرآمد شـاگـردانـش، علامه بحرالعلوم به نجف اشرف بازگردد و مستقلا به تشکیل حوزه درس و بحث و رسیدگی به امور شیعیان همت گمارد به گفته نوه عالیقدرش، آقا احمد، ایشان در ۲۹ شوال ۱۲۰۵ هـ ق وفـات یـافـتـند او در کربلای معلی، به جوار رحمت حق پیوست و در رواق حضرت امام حسین (ع)، پایین پای شهدا مدفون گردید. [۲] [۳] [۴] ـ [۵]
در مورد او گفتهاند:
و البهبهانی معلم البشر مجدد المذهب فی الثانی عشر
ازاح کل شبهة و ریب فبان للمیلاد کنه الغیب
یعنی: بهبهانی معلم بشریت است- او زنده کننده مذهب شیعه در قرن دوازدهم هجری است او هر شبهه و شکی را از میان برد- و آفرینش نو برای آشکار شدن ناشناختهها بود.
آری این مرد بزرگوار، تمام عمر گرانبهای خود را صرف نگاهداری علوم و اخبار و آثار اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسّلام و تعلیم و تربیت نوابغ و برجستگان نمود و خدمات فراوانی به مذهب شیعه کرد. از ایشان فرزندان عالم و بزرگواری بر جای مانده که راه پدر را ادامه داده و در تبلیغ دین مبین اسلام کوشیدهاند.
عناوین مرتبط
حاشیة الوافی (کتاب)
پانویس
۱.آشنایی با علوم اسلامی، ص۳۰۷ .
۲.ریـحـانـه الادب، ج ۱، ص ۵۳.
۳.نـقـش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، حامد الگار، ص ۵۱.
۴.تفکر نوین سیاسی در اسلام، دکتر حمید عـنـایت، ص ۲۳۰.
۵.روضه الصفا،هدایت، ج ۹، صفحات ۲۰۴- ۲۰۵.
.......................
سایت اندیشه قم
ویکی فقه