إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ; یُنْکَرْنَ مُقْبِلات، وَ یُعْرَفْنَ مُدْبِرَات، یَحُمْنَ حَوْمَ الرِّیَاحِ، یُصِبْنَ بَلَداً وَ یُخْطِئْنَ بَلَداً. أَلاَ وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی اُمَیَّةَ، فإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ: عَمَّتْ خُطَّتُهَا، وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلاَءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا، وَ أَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِىَ عَنْهَا. وَایْمُ اللهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوْء بَعْدِی، کَالنَّابِ الضَّرُوسِ: تَعْذِمُ بِفِیهَا، وَ تَخْبِطُ بِیَدِهَا، وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا، وَ تَمنَعُ دَرَّهَا، لاَیَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لاَیَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ، أَوْ غَیْرَ ضَائِر بِهِمْ.وَ لاَ یَزَالُ بَلاؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتّى لا یَکوُنَ انْتِصارُ أَحَدِکُمْ مِنْهُمْ إلاّ کَانْتِصارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ، تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِیَّةً، وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّةً، لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدىً، وَ لاَ عَلَمٌ یُرَى.
هنگامى که فتنه ها روى مى آورد به شکل حق خودنمايى مى کند و هنگامى که پشت مى کند (مردم را از ماهيّت خود) آگاه مى سازد. در حال روى آوردن ناشناخته است و به هنگام پشت کردن شناخته مى شود; مانند گرد بادها به بعضى از شهرها اصابت مى کند و از بعضى مى گذرد. آگاه باشيد! وحشتناکترين فتنه ها براى شما از نظر من، فتنه بنى اميّه است! چرا که فتنه اى است کور و تاريک; و حکومت آن فراگير است (و همه تحت فشار آن حکومت ظالم قرار مى گيرند،) ولى بلاى آن ويژه گروه خاصّى است، هر کس در آن فتنه بصير و بينا باشد (و با آن به ستيز برخيزد) بلا دامان او را مى گيرد. و هر کس در برابر آن نابينا باشد، بلائى به او نمى رسد. به خدا سوگند! بعد از من، بنى اميّه را براى خود زمامداران بدى خواهيد يافت! آنها همچون شتر شرور و بدخويى هستند که صاحب خود را گاز مى گيرد; با دست خود بر سر او مى کوبد و با پا او را دور مى سازد. و از دوشيدن شيرش او را منع مى کند. آنها به اين وضع ادامه مى دهند. (و نيکان و مجاهدان را نابود مى کنند)، مگر اينکه در مسير منافع آنها قرار گيرد، يا لااقل ضررى به آنها نرساند. بلا و ستم هاى آنها نسبت به شما نيز همچنان ادامه خواهد يافت تا آنجا که (هيچ پناهگاهى نيابيد و) استمداد شما از آنها به استمداد برده اى مى ماند که در برابر ظلم مالک خويش، از او کمک بطلبد; يا همچون دوستى که از (تعدّى و احجاف دوست خود) به او پناه برد. (آرى!) فتنه هاى آنها پست سر يکديگر بر شما وارد مى شود; با قيافه اى زشت و ترسناک و همراه پاره اى از آداب و رسوم جاهليّت; در آن زمان نه راهنمايى در آن ميان خواهد بود و نه پرچم نجاتى.
شرح و تفسیر
فتنه خطرناک بنى امیّه!
امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه، گوشه اى از حوادث تلخ آینده و فتنه هایى که به مسلمانان روى مى دهد خبر داد و در ادامه آن، در این بخش: اوّلا، به یک قانون کلّى درباره فتنه ها اشاره مى کند; قانونى که آگاهى بر آن مى تواند خطر فتنه ها را تا حدّ زیادى تقلیل دهد و ثانیاً، انگشت روى یک فتنه خاص - که در واقع مهمترین فتنه ها بوده است - مى گذارد و مردم را نسبت به آن هشدار مى دهد و آن، فتنه بنى امیّه است که امام در این کلام کوتاه، بسیارى از ویژگى هاى آن را بر شمرده است.
نخست مى فرماید: «هنگامى که فتنه ها روى آورند خود را به لباس حق در مى آورند و هنگامى که پشت مى کنند (مردم را از ماهیّت خود) آگاه مى سازند». (إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ).
در واقع، به هنگام روى کرد، اغفال کننده است و به هنگام پشت کردن، بیدار کننده.
سپس به نکته اى که در حقیقت علّت این موضوع است اشاره کرده، مى فرماید: «آنها در حال روى آوردن ناشناخته اند و به هنگام پشت کردن شناخته مى شوند». (یُنْکَرْنَ مُقْبِلاَت، وَ یُعْرَفْنَ مُدْبِرَات).
این، یک نکته بسیار مهمّ اجتماعى و سیاسى است، که فتنه گران و سود جویانِ تبهکار، ماهیّت خود را در چهره ساختگى حق به جانب، پنهان مى دارند تا مردم را به دنبال خود بکشند; ولى هنگامى بر مرکب مراد سوار شدند، چهره واقعى خود را نشان مى دهند و همین امر، تدریجاً سبب نابودى آنها مى شود. این قانون و قاعده اى است براى تمام اعصار و قرون; به همین دلیل طرفداران حق باید همیشه با دقّت و هشیارى به حوادث نگاه کنند، مبادا فریب چهره هاى حق به جانب دروغین را بخورند و غافلگیر شوند. هرگونه سطحى نگرى و حسن ظنّ بى دلیل در این گونه موارد، جز زیان و خسران به بار نمى آورد.
در ادامه این سخن به این نکته اشاره مى فرماید که فتنه ها همیشه فراگیر نیستند; بلکه «مانند گردبادها به بعضى از شهرها اصابت مى کنند و از کنار بعضى مى گذرند!» (یَحُمْنَ(1)). حَوْمَ الرِّیَاحِ، یُصِبْنَ بَلَداً و یُخْطِئْنَ بَلَداً
زیرا زمینه هاى ظهور و بروز فتنه ها در همه شهرها یکسان نیست; بلکه عوامل متعدّد و پیچیده اى دارد که در جایى هست و در جایى دیگر نیست.
بنابراین، اگر آثارى از فتنه در شهرهایى دیده نشد، نباید فریب خورد; اى بسا شهر خاصّى را به خاطر آمادگى هایش هدف قرار دهد.
در ادامه این سخن، به سراغ فتنه بنى امیّه مى رود و مى فرماید: «آگاه باشید! وحشتناکترین فتنه ها از نظر من براى شما، فتنه بنى امیّه است; چرا که فتنه اى است کور و تاریک». (أَلاَ وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی اُمَیَّةَ، فإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ).
فتنه هاى کور و تاریک فتنه هایى است که هیچ کس و هیچ چیز را به رسمیّت نمى شناسد و همه ارزشها را پایمال مى کند و نیکان را بدون توجّه به سوابق و شخصیّت آنها درهم مى کوبد و فتنه بنى امیّه براستى چنین بود!! در عصر حکومت آنها، ارزش هاى عصر جاهلیّت، ناگهان زنده شد و بازماندگان کثیف و آلوده آن زمان، پست هاى حسّاس حکومت اسلامى را اشغال کردند و نیکان و پاکان از صحنه اجتماع عقب رانده شدند و آنها که مقاومت کردند، نابود گشتند.
سپس به یکى از ویژگى هاى این فتنه اشاره کرده، مى فرماید: «حکومت آن فراگیر است (و همه تحت فشار آن حکومت ظالم هستند) و بلاى آن ویژه گروهى است; هر کس در آن فتنه بصیر و بینا باشد (و با آن ستیزه جویى کند) بلا دامان او را مى گیرد و هر کس در برابر آن نابینا باشد، بلایى به او نمى رسد». (عَمَّتْ خُطَّتُهَا(2)بَلِیَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلاَءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا، وَ أَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِىَ عَنْهَا).، وَ خَصَّتْ
بدیهى است آثار شوم فتنه سرانجام دامان همه اجتماع را خواهد گرفت و تعبیر به «عَمَّتْ خُطَّتُهَا» ممکن است اشاره به همین معنا باشد; ولى لبه تیز آن، متوجّه آگاهان مجاهدو مبارز است ولى ناآگاهان و آگاهان بى مسئولیّت و بى درد، از بلاهاى خاص درامان مى مانند.
سپس امام(علیه السلام) در بیان دومین ویژگى حکومت بنى امیّه مى افزاید: «به خدا سوگند! بعد از من بنى امیّه را براى خود زمامداران بدى خواهید یافت; آنها همچون شتر شرور و بدخویى هستند که صاحب خود را گاز مى گیرد; با دست خود، بر سر او مى کوبد; و با پا او را دور مى سازد; و از دوشیدن شیرش او را منع مى کند». (وَایْمُ اللهَ(3)لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوْء بَعْدِی کَالنَّابِ(4)(7)بِیَدِهَا، وَ تَزْبِنُ(8)(9)). بِرِجْلِهَا، وَ تَمنَعُ دَرَّهَا، الضَّرُوسِ:(5) تَعْذِمُ(6) بِفِیهَا، وَ تَخْبِطُ
چه تشبیه جالبى! انسان انتظار دارد از شیر شترش استفاده کند و بر او سوار شود و به مقصد برسد; همان گونه انسان انتظار دارد حکومت به او کمک کند و مشکلاتش را حل نماید و در مسیر پیشرفت هاى فردى و اجتماعى یار و یاورش باشد; ولى حکّام ظالم، بى رحم و بى منطق - که جز به منافع زودگذر خود و اشباع هوس هاى خویش نمى اندیشند - نه تنها مشکلى را از جامعه حل نمى کنند، بلکه مردم را گرفتار سخت ترین مشکلات ساخته، از هر سو ضربه تازه اى بر آنان وارد مى سازند.
چقدر این پیشگویى صحیح بود و على(علیه السلام) با قلب پاکش تمام حوادث آینده را مى دید که این گروه بى رحم و درنده خو، چه بلایى بر سر اسلام و مسلمین مى آورند.
در ویژگى سوم مى فرماید: «آنها به این وضع ادامه مى دهند (و همواره با شما به سختى رفتار مى کنند). تا کسى باقى نماند مگر اینکه در مسیر منافع آنها قرار گیرد; یا لااقل، ضررى به آنها نرساند». (لاَیَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لاَیَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ، أَوْ غَیْرَ ضَائِر بِهِمْ).
همه صداهاى حق طلبان را در گلوهایشان خفه مى کنند و هر مخالفى را در هر جا باشد، از روى زمین بر مى دارند و به هیچ کس حق حیات و زندگى نمى دهند، جز کسانى که در خدمت آنها باشند، یا کمترین ضررى به منافع آنها نرسانند. براى آنها تفاوت نمى کند این حق طلب و عدالت جو، فرزند رسول خدا باشد، یا صحابه پیامبر، یا عالم و دانشمند بزرگ دینى و یا زاهد و عابد! و به این ترتیب، عمومیت و گسترش فتنه را که امام(علیه السلام) در آغاز کلام اشاره فرمود، در عمل به طور کامل پیاده مى کنند.
در ویژگى چهارم به این نکته اشاره مى فرماید که مشکل عظیم در این حکومت این است که هیچ پناهگاهى براى در امان ماندن از ظلم آنها وجود نخواهد داشت و هیچ دادرسى در برابر ستم هاى آنها پیدا نمى شود و مردم ناچارند از ظلم این ظالمان به خودشان شکایت برند و تکلیف چنین شکایت و شاکیان روشن است. مى گوید: «بلا و ستم هاى آنها نسبت به شما همچنان ادامه خواهد یافت، تا آنجا که (هیچ پناهگاهى نیابید و) استمداد شما از آنها به استمداد برده اى مانَد که در برابرِ ظلمِ مالک، از او کمک بطلبند; یا همچون دوستى که (از تعدّى و احجاف دوست خود،) به او پناه برد». (وَ لاَ یَزَالُ بَلاَؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتَّى لاَ یَکُونَ انْتِصَارُ أَحَدِکُمْ مِنْهُمْ إِلاَّ کَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ).
و چنین است سرنوشت مردمى که حکومت جائر و ظالمشان تمام زبان حق گویان را قطع کند; عالمان را خانه نشین سازد; عزیزان را ذلیل و خوار کند و تمام قدرت هاى مردمى را درهم بکوبد و همه را به استخدام خود درآورد.
در پنجمین و آخرین ویژگى - که در واقع تأکیدى است بر ویژگى هاى قبل - مى فرماید: «فتنه هاى آنها پشت سر یکدیگر بر شما وارد مى شود، با قیافه اى زشت و ترسناک، و همراه پاره هایى از آداب و رسوم جاهلیّت; نه راهنمایى در آن میان خواهد بود و نه پرچم نجاتى». (تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ(10)لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدىً، وَ لاَ عَلَمٌ یُرَى). مَخْشِیَّةً(11)، وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّةً،
امام(علیه السلام) با این ویژگى ها تمام شرایط و اوضاع حکومت بنى امیّه را ترسیم کرده و پایان آن را نشان داده; گویى در این دورانِ تاریک هشتاد ساله، مى زیسته است و همه چیز را به رأى العین دیده، حکومتى که از قانون خدا پیروى مى کرد، نه بهایى براى ارزش هاى اسلامى قائل بود و نه قوانین اسلامى را به رسمیّت مى شناخت. حکومتى خود کامه، ظالم، بى منطق و مملوّ از فتنه ها که نمایانگر عصر جاهلیّت بود. حکومتى که حتّى به مصالح و منافع مادّى خویش نمى اندیشید و آن قدر ظلم و ستم در این دورانِ هشتاد سال مرتکب شد، که در تاریخ بشریّت کم نظیر است.
آرى! امام همه اینها را براى مسلمانان پیش بینى کرد و هشدار داد. تعبیر به «أَرْبَابَ سُوء بَعْدِی» اشاره لطیفى به این حقیقت است که، شما که به حکومت اسلامى و انسانى عادلانه من تن ندادید و در حفظ و دفاع از آن کوتاهى کردید باید در انتظار چنین زمامداران و حُکّام سوئى بوده باشید.
بعضى از «شارحان نهج البلاغه» مطلبى نقل کرده اند که نشان مى دهد بنى امیه با گروهى از مردم واقعاً به صورت برده و غلام رفتار مى کردند، تا آنجا که در «شرح نهج البلاغه تسترى» آمده است که آنها بسیارى از مسلمین را به بردگى گرفتند و به گردن آنها مهر بردگى مى زدند و در کف دست هاى آنها علامتى مى گذاشتند.(12)
نکته ها
1- ویژگى هاى فتنه!
«فتنه» واژه اى است که همه از آن وحشت دارند و نتیجه آن را شوم و ناگوار مى دانند، ولى فتنه چیست؟ و نشانه هاى آن کدام است؟ امام(علیه السلام) در این خطبه، هم نشانه هاى فتنه را بیان فرمود و هم تعریف آن را با تکیه بر این نشانه ها، روشن ساخته است.
فتنه به حوادث پیچیده اى مى گویند که ماهیّت آن روشن نیست; ظاهرى فریبنده دارد و باطنى مملوّ از فساد; جوامع انسانى را به بى نظمى، تباهى، عداوت، دشمنى، جنگ و خونریزى، و فساد اموال و اعراض مى کشاند. و از همه بدتر این که قابل کنترل نیست.
غالباً، در ابتدا چهره حق به جانبى دارد و ساده اندیشان را به دنبال خود مى کشاند و تا مردم از ماهیّت آن آگاه شوند، ضربات خود را بر همه چیز وارد ساخته است.
فتنه ها، هیچ قانونى را به رسمیّت نمى شناسند; ممکن است در یک شهر همه چیز را به آتش کشد و در کنار آن شهر دیگرى باشد که در امان بماند. فتنه همان گونه که امام(علیه السلام) در فراز بالا بیان فرمود، مانند گِردباد است که همه چیز را با خود مى چرخاند و مى برد و گاه دیده شده گردبادهاى سنگین، انسانها، حتّى اتومبیل را از جا کنده و به آسمان برده و به هر سو پرتاب مى کنند!! فتنه ها نیز با شخصیّت هاى بزرگ اجتماعى، دینى، علمى و سیاسى و با اموال مردم و سرمایه هاى جامعه، همین کار را مى کند.
مى دانیم گردبادها بر اثر وزشِ دو جبهه قوىّ باد در دو جهت مخالف، پیدا مى شود; یعنى دو جبهه مخالف در هم مى پیچند و به گرد هم مى گردند و گردباد را به وجود مى آورند; فتنه ها نیز بیشتر از اختلافات بر مى خیزد; آنگاه که دو جناح، بى فکر و بى مطالعه، بى رحمانه به جان هم مى افتند، فضاى جامعه را تیره و تار مى سازند، نتیجه اش آن است که گردبادهاى حوادث و ناامنى، همه چیز را از بیخ و بن مى کند و نابود مى سازد!
به همین دلیل، در برابر حوادث اجتماعى باید خوش بینى ها را تا حدّى کنار گذاشت و درباره کسانى که روى صحنه و پشت صحنه هستند، دقّت کرد و سوابق آنها را بررسى نمود و اگر فتنه اى در کار است، مردم را با خبر ساخت و این وظیفه اندیشمندان هر جامعه است.
جنگ هایى که در دوران حکومت امیر مؤمنان على(علیه السلام) به وقوع پیوست، هر کدام نمونه بارزى از فتنه بود; در «جنگ جمل»، «عایشه» همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بر شتر سوار کردند و دو نفر از صحابه پیامبر - که سوابق نسبتاً خوبى در اسلام داشتند - بر اثر هوا و هوس و وسوسه هاى شیطان آتش فتنه را بر افروختند و نخستین بانگ اختلاف را در امّت اسلامى سر دادند; در این میان، نزدیک به بیست هزار نفر از مسلمانان در این آتش فتنه سوختند و خانه هاى زیادى ویران شد. تا آن که با تدبیر امیرمؤمنان على(علیه السلام) آتش فتنه خاموش گشت.
فتنه «شامیان» و «جنگ صفّین» و ادّعاى واهى خونخواهى عثمان و بر سرِ نیزه کردن قرآن ها نمونه دیگرى از این فتنه ها بود و هنوز شعله آن خاموش نشده بود، فتنه سومى از آن برخاست! گروهى از متنسّکان جاهل و متعبّدان بى فکر، زیر پوشش «حکم فقط حکم خداست»(13) آتش جنگ نهروان را برافروختند.
دقّت در این نمونه هاى عینى، مى تواند تمام ویژگیهاى فتنه را که امام(علیه السلام) در این خطبه بیان کرده، عملا به انسان بیاموزد.
2- حکومت جنایت بار بنى امیّه
همان گونه که امام(علیه السلام) در خطبه بالا فرموده، بنى امیّه سخت ترین و خطرناکترین فتنه اى بود که دامان مسلمانان را در آغاز اسلام گرفت و تمدّن اسلامى را دگرگون ساخت و چهره حکومتى خونخوار، مستبد و بى منطق به حکومت اسلامى داد.
بنى امیّه از دودمان «اُمیّة بن عبد شمس بن عبد مناف» (جدّ اعلاى بنى امیّه) مى باشند.
«ابوسفیان» که از نواده هاى امیّه است، سرسخت ترین دشمن اسلام بود و آتش افروز اصلى بسیارى از جنگ هاى عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله) محسوب مى شود، که تا آخرین نفس آنچه مى توانست براى نابودى اسلام تلاش و کوشش کرد، ولى نقشه هاى او به لطف پروردگار نقش برآب شد و سرانجام در نهایت ذلّت، تسلیم سپاه نیرومند اسلام گردید و چون ظاهراً اسلام آورده بود، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) از جنایات او صرف نظر کرد، ولى معروف این است که تا آخر عمر در باطن ایمان نیاورد.
«ابن ابى الحدید» از «شَعبى» (یکى از معاریف تابعین است) نقل مى کند: هنگامى که «عثمان» به حکومت رسید «بنى امیّه» به خانه او آمدند و خانه پُر شد; سپس درِ خانه را بستند، ابوسفیان که در آن روز نابینا بود رو به آنها کرد و گفت: «آیا شخصى غیر از شما بنى امیّه در اینجا حضور دارد؟» گفتند: «نه!» سپس این جمله مشهورش را بیان کرد: «یَا بَنِی أُمَیَّةَ تَلْقَّفُوهَا تَلَقُّفُ الْکُرَةِ! فَوَالَّذِی یَحْلِفُ بِهِ أَبُوسُفْیَانَ! مَا مِنْ عَذَاب، وَ لاَحِسَاب، وَ لاَ جَنَّة، وَ لا نار، وَ لاَ بَعْث، وَ لاَ قِیَامَة; اى بنى امیّه! گوى خلافت را بربایید (و آن را در میان خود نگهدارید) قسم به کسى که ابوسفیان به او سوگند مى خورد (گویا اشاره به بتها است!) نه عذابى در کار است و نه حسابى و نه بهشت و دوزخى و نه رستاخیز و قیامتى».(14) همان سخنى که نظیر آن را «معاویه» در داستان «مغیره» و «یزید» در اشعار معروفش بعد از مشاهده سربریده امام حسین(علیه السلام) بیان کرد.
دانشمندان اهل سنّت و شیعه، کتب و مقالات فراوانى درباره جنایات و زشتى هاى حکومت بنى امیّه نگاشته اند که نشان مى دهد آنچه در روایات اسلامى قبل از این حکومت ظالم و جائر، پیش بینى شده - که بنى امیّه آفت این امّتند - عین حقیقت است.
در اینجا کافى است به گوشه اى از کلمات بعضى از بزرگان اهل سنّت اشاره کنیم.
مرحوم «مُغنیه» در شرح «نهج البلاغه» از «طه حسین» در کتاب «مرآة الاسلام» چنین نقل مى کند که: معاویه خلافت را تبدیل به سلطنت کرد و آن را در فرزندان خود موروثى نمود; امورى که قرآن آنها را تحریم کرده بود مباح شمرد... سپس پى درپى بر ضدّ کتاب و سنّت قیام کرد; چرا که گناه، همیشه دعوت به گناه دیگر مى کند و انسان دنیا پرست هرگز سیر نمى شود. خداوند در قرآن مجید، حرم مکّه را محترم شمرده و پیامبر(صلى الله علیه وآله) حرم مدینه را بر آن افزود; ولى بنى امیّه هم احترام مکّه را هتک کردند و هم احترام مدینه را! در آغاز «یزید بن معاویه» مدینه را (به خاطر این که اهل آن در برابر حکومت یزید تسلیم نشده بودند) مباح شمرد و به لشکریان خود اجازه داد که سه روز هر چه را در آن است، غارت کنند (نوامیس مردم مدینه نیز در این سه روز در امان نبود) سپس «عبدالملک بن مروان» به «حجّاج» اجازه دادکه هتک احترام مکّه کند... همه اینها به خاطر آن بود که سرزمین هاى مقدّس را مجبور به تسلیم کنند و «ابن زیاد» هتک احترام خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نمود و امام حسین(علیه السلام) و فرزندان و برادرانش را به قتل رسانید و دختران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به اسارت گرفت و اموال مسلمین بازیچه دست خلفاى بنى امیّه شد، هرگونه که خود مى خواستند آن را صرف مى کردند، نه آن گونه که خدا مى خواست.(15)
همین نویسنده معروف، در تعبیر دیگرى در مقایسه على(علیه السلام) با معاویه مى گوید: «چه مى گویى درباره مردى که برادرش «عقیل بن ابى طالب» براى گرفتن کمک نزد او آمد و او به فرزندش حسن(علیه السلام) گفت هنگامى که بیت المال را تقسیم کردم، عمویت را به بازار ببر و لباس و کفش تازه اى براى او بخر و چیز بیشترى از بیت المال به او نداد; ولى همین «عقیل»، هنگامى که ناراضى و عصبانى به شام نزد «معاویه» آمد صد هزار (درهم یا دینار) از بیت المال مسلمین به او بخشید.»(16)
درباره جنایات بنى امیّه و تغییراتى که در حکومت اسلامى ایجاد کردند و فجایع زندگى آنها، فهرست نسبتاً کاملى را در جلد سوم همین کتاب ذیل خطبه 77 به طور مستند آورده ایم، که مطالعه آن هر خواننده منصفى را در وحشت فرو مى برد.
با این همه به راستى جاى تعجّب است! که هنوز بعضى از غافلان اصرار دارند معاویه، سردمدار بنى امیّه را در اعمالش تبرئه کنند; به عنوان اینکه مجتهد بوده و بر مجتهد گناهى نیست! سخنى که با هیچ منطق و میزان عقلى تناسب ندارد و اگر بنا شود بدترین جنایات تاریخ را این گونه توجیه کنیم، دیگر جنایت کارى در سراسر تاریخ باقى نمى ماند!!
1. «يَحمن» از مادّه «حوم» (بر وزن قوم) به معناى چرخيدن است. 2. «خُطّه» از مادّه «خطّ» به معناى علامت گذاردن است و واژه «خطّه» به معناى حالت و موضوع مى آيد. 3- «أيم» به اعتقاد بعضى از اُدبا در اصل «أيمن» جمع «يمين» بوده، که نون آن ساقط شده و هنگامى که گفته شود «وَ أَيْمُ اللهِ» يعنى: من به خدا سوگندها مى خورم
(ابن ابى الحديد در تفسير اين کلمه بحث مشروحى دارد که علاقه مندان مى توانند به جلد 7، صفحه 54، مراجعه کنند) 4. «أَلنّاب» به معناى شتر ماده پير است. 5. «ضَروس» به معناى حيوان کج خلقى است که گاز مى گيرد و در اصل از مادّه «ضرس» (بر وزن حرص) به معناى دندان آسيا است. 6. «تَعذم» از مادّه «عذم» (بر وزن جزم) به معناى خوردن چيزى با فشار حريصانه است که لازمه آن گاز گرفتن است. 7- «تَخبط» از مادّه «خبط» (بر وزن ضبط) به معناى زدن و کوبيدن با دست است. 8. «تَزبن» از مادّه «زبن» (بر وزن دفن) به معناى دور کردن و لگد زدن است. 9. «دَرّ» به معناى ريزش شير فراوان است; سپس به هر خير و برکتى اطلاق شده است. 10. «شوهاء» از مادّه «شوه» (بر وزن قوم) به معناى زشتى است و «شوهاء» به معناى زشت و قبيح است. 11. «مخشيّه» به معناى مخوف از مادّه «خشيت» به معناى خوف گرفته شده است. 12. شرح نهج البلاغه تسترى، جلد 6، صفحه 106. 13. لاَحُکْمَ إَلاَّ للهِ. 14. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 9، صفحه 53. 15. مرآة الاسلام، صفحه 268، چاپ سال 1959 م. 16. مجموعه آثار طه حسين، جلد 4، صفحه 489.