حضرت موسیبنجعفر(ع) در مدت ۲۰ سال از محضر پدر بزرگوارش علوم و اسرار امامت را آموخت و در همان سنین، شگفتى و تحسین دانشمندان را برانگیخت. برای نمونه در تحفالعقول ماجرایی نقل شده و آمده است: ابوحنیفه مىگوید: در روزگار حضرت جعفربن محمد صادق(ع) حج گزاردم و در بازگشت به مدینه رفته و به خانه حضرت صادق(ع) درآمدم و در دهلیز، منتظر اجازه ورود بودم. کودکى نزدم آمد، به او گفتم: فدایت شوم، گناه از که صادر مىشود؟ نگاهى به من کرد و فرمود: بنشین تا تو را خبر دهم. نشستم و به گفتههایش گوش فرا دادم. آنگاه فرمود: لزوماً گناه یا از بنده صادر مىشود و یا از خداى او و یا از هر دو. اگر چنان چه گناه از سوى خداوند باشد، او عادلتر از آن است که بندهاش را به جرم گناه ناکرده مجازات کند. اگر از سوى خدا و بنده باشد، پس خدا قویترین شریک است و توانا سزاوارتر است که بنده ناتوان و ضعیف خود را ببخشد و اگر گناه به تنهایى از بنده سر زند، که همین امر درست است، پس امر و نهى متوجه اوست و اگر خداوند او را ببخشد با او کریمانه رفتار کرده و اگر مجازات و کیفر کند همانا نتیجه عمل بنده بوده است.
امام کاظم(ع) و حاکمان همعصر ایشان
برخورد خصمانه کسانى که تا دیروز بر گرفتاریها و فشارهاى آل على مىگریستند، در روزگار امام کاظم(ع) به رویارویى مبدل شده بود. آنان تا آنجا که در توان داشتند بر علویان سخت مىگرفتند و آنها را آواره میکردند و عدهاى نیز به جرم علوى بودن کشته شدند. امام کاظم(ع) در مدت ۲۰ سال در کنار پدر، این وقایع را از نزدیک لمس مىکرد. امامت ۳۵ ساله امام کاظم(ع) در این جو و خفقان حاکم بر آن آغاز شد؛ فضایى که کینه اهلبیت(ع) در آن پراکنده بود. اما ایشان جانب احتیاط را مىگرفت و تنها کسانى که شایستگى تبلیغ امامت او را داشتند، به این امر مهم مأمور میشدند. راویان، سخنان منقول از آن حضرت را کمتر با نام مبارکشان ذکر مىکردند، بلکه به کنیه و اشاره اکتفا مىکردند. آنان چنین نقل روایت مى کردند: از ابو ابراهیم، ابوالحسن، عبد صالح، عالم، سید و رجل شنیدیم ... که این امر نشاندهنده تحت نظر بودن آن حضرت است. آن حضرت همچنین براى حفظ جان یاران خود، از آنان مىخواست که در امور دینى و عبادى تقیه کنند تا مبادا مورد تعرض و انتقام حاکمان جور قرار گیرند.
امام کاظم(ع) بارها در روزگار عباسیان به بغداد احضار شد و به بند و زندان درمیآمد و آزاد مىشد، اما روزگارى را که آن حضرت در دوران هارون به سر برد سختترین دوران حیات ایشان بود. هارون تمام تجهیزات خود را براى کنترل حرکات آن حضرت به کار گرفت. در آغاز خلافتش بارها امام را به بغداد فرا خواند و ایشان را به زندان افکند و پس از مدتى او را آزاد ساخته و چنین وانمود مىکرد که او را محترم و گرامى مىدارد.
امام کاظم(ع) ۲۰ سال از عمر مبارک خود را که در کنار پدر بزرگوار خود بود، پنج سال آن را در روزگار امویان، چهار سال و شش ماه در دوران سفاح و کمتر از ۱۰ سال در دوران حکومت منصور دوانیقى گذراند. او پس از پدر ۳۵ سال زیست و امامت و رهبرى روحى و معنوى مردم را به عهده گرفت. آن حضرت ۱۰ سال را در دوران منصور، ۱۰ سال در دوران محمدالمهدى پسر منصور، یک سال در دوران موسىالهادى و ۱۵ سال دیگر عمر خود را در دوران هارونالرشید برادر منصور سپرى کرد و سرانجام و بنابر نقل مشهور، در رجب سال ۱۸۳ قمری در زندان هارون و به دست سندىبنشاهک، زندانبان هارون به وسیله زهر به شهادت رسید.
پرتوی از صفات امام کاظم(ع)
کسانى که به توصیف حضرت موسیبنجعفر(ع) پرداختهاند، معتقدند که او عابدترین، زاهدترین، فقیهترین، بخشندهترین و کریمالنفسترین مردم روزگار خود بود. مردم او را عبد صالح خواندند و بیشتر با این نام شناخته میشد و از اینرو او را «کاظم» مىخواندند که خشم خود را فرو مىبرد و بر گرفتاریها شکیبایى مىورزید. در نقلی آمده است که یکى از فرزندان عمربنخطاب ساکن مدینه بود و امام کاظم(ع) را میآزرد و امیرالمؤمنین على(ع) را دشنام مىداد، تنى چند از یاران امام از آن حضرت خواستند تا اجازه دهد او را به سزای عملش برسانند، حضرت با آنان به درشتى سخن گفت و از این کار نهى فرمود.
زندگى امامان شیعه وقف علمشان و خدمت به مردم بود، اما موقعیتهاى سخت و رخدادهایى پیش میآمد که آنان را از اهدافشان باز مىداشت. آنان جز در مقاطع کوتاه، در آسایش نبودند و هر گاه فرصتى دست مىداد آن را غنیمت شمرده و صرف اهداف و مصالح اسلام و نشر تعالیم و احکام آن مىکردند. از این منظر، در جو اختناقى که حاکمان عباسى براى امامان شیعه و پیروانشان به وجود آورده بودند، امام کاظم(ع) رسالت الهى را که از پدرانش به ارث برده بود دنبال مىکرد. با توجه به اینکه آن حضرت فشارهاى شدید حاکمان جور و زندان را تحمل کرد، اما روایتهاى زیادى در موضوعهاى گوناگون، از ایشان نقل شده است و شاگردان مکتب او، از هر فرصتى براى کسب دانش از محضرش بهره مىجستند و فرصتها را از دست نمىدادند.
برخى وصایا و جملات قصار حضرت موسیبنجعفر(ع)
در تحفالعقول آمده است که امام کاظم(ع) به یکى از فرزندانش چنین سفارش مىکرد: اى فرزندم، مبادا که خداوند تو را در حال ارتکاب معصیتى ببیند و مبادا تو را در جایى که فرمان داده (در میان بندگان صالح) نبیند. خود را در عبادت حق، مقصر بدان، زیرا خداوند آنگونه که باید، عبادت نشده است، و بپرهیز از کمحوصلگى و تنبلى که این دو صفت، تو را از بهره (نعمت) دنیا و آخرت محروم مىکند؛ و یا در جای دیگری از ایشان نقل شده است که فرمودهاند: مؤمن همانند دو کفه ترازوست که هر چه بر ایمان او افزوده شود، گرفتاریاش فزونى میگیرد.
منابع:
۱) کتاب «حیات فکری و سیاسی امامان شیعه»، نوشته رسول جعفریان،
۲) مقاله «امام کاظم(ع) اسوه صلابت و ظلمستیزی»، نوشته عبدالکریم پاکنیا، نشریه مبلغان، شماره ۵۷، سال ۱۳۸۳،
۳) مقاله «نگرشى بر زندگى امام کاظم(ع)»، نوشته هاشم حسین اسلامی، نشریه پاسدار اسلام شماره ۱۸۶ سال ۱۳۷۶