• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

خطبه هشتاد و سه، بخش نهم

 

فَهَلْ دَفَعَتِ الاَْقَارِبُ، أَوْ نَفَعَتِ

بیشتر...

شرح خطبه 193 نهج البلاغه - جلسه نوزدهم

شرح نهج البلاغه - استاد مفسر دکتر محمدعلی انصاری
بیشتر...

خطبه صد و سه، بخش دوم

 

رَحِمَ اللهُ امْرَأً تَفَکَّرَ فَاعْتَبَرَ، واعْتَبَرَ

بیشتر...

موقعیت دقیق اصحاب کهف

شرح آیات 17 تا 18 سوره مبارکه کهف

17وَ تَرَى الشَّمْسَ

بیشتر...

قوم نوح، رسولان را تکذیب کردند

شرح آیات 105 لغایت 115 سوره مبارکه شعرا

105کَذَّبَتْ

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
8616
22091
142525083
امروز دوشنبه, 24 ارديبهشت 1403
اوقات شرعی

مردی که عاقبت به خیر شد

مردی که عاقبت به خیر شد

میرداماد در کتاب فضائل السادات به نقل از شهید ثانی علیه الرحمه و ایشان نیز از کتاب مدهش بن جوزی نقل کرده است که: یکی از صالحین وارد مصر شد و در آنجا آهنگری را دید که با دست خود آهن سرخ کرده را از کوره بیرون می آورد و حرارت آهن به او صدمه نمی رساند. با خود گفت این مرد البته از اوتاد است. پیش او آمده سلام کرد و گفت: ای بنده خدا، به حقّ آن کسی که این کرامت را به تو داده، دعایی در حق من کن. آهنگر با شنیدن این کلمات شروع به اشک ریختن کرد و گفت: ای مرد! گمان تو درمورد من اشتباه است، من خود را از صالحین نمی دانم. آن مرد گفت: این عمل تو از کسی جز بندگان خالص صالح خدا ممکن نیست. حتما به دلیلی ممکن شده، بر من منت گذار و آن سبب را بگو. گفت: روزی در همین دکان مشغول کار بودم، زنی صاحب جمال که مانندش را ندیده بودم بر من وارد شد و از فقر و پریشانی خود شکایت نمود. من شیفته جمالش شده بودم. گفتم: اگر مراد مرا می دهی حوائج تو را برآورده خواهم کرد. گفت: ای مرد از خدا بترس، من اهل این عمل نیستم. من هم گفتم: پس از مغازه من بیرون برو و حاجت خود را نزد دیگری ببر. آن زن با حال پریشانی رفت. بعد از چندی برگشت و گفت: ضرورت مرا به اینجا کشانید که تو را اجابت کنم. فورا آن زن را برداشته به خانه رفتم و درب خانه را قفل کردم. زن گفت: چرا درب خانه را قفل کردی؟ گفتم: ترسیدم مردم از حالم باخبر شوند. گفت: چرا از خدا نمی ترسی؟ گفتم: خدا غفور و رحیم است. چون نزدیکش رفتم دیدم چون گیاه تازه رسته که از باد تند مضطرب می شود در ترس و اضطراب افتاد و سیلاب اشک از چشمش جاری شد. گفتم تو را چه می شود؟ گفت: از خدای خود خائف و ترسناکم که حاضر و ناظر بر ماست، ای مرد، اگر دست از من برداری ضمانت می کنم که خداوند آتش دنیا و آخرت را بر تو حرام کند. کلام آن زن در من اثر کرد، دست از مقصود خود کشیدم و آنچه داشتم به او دادم و گفتم: ای زن به سلامت برو که تو را از ترس خدا رها کردم. آن زن خوشحال و مسرور به خانه اش برگشت. آن شب بانوی محترمی که تاجی از یاقوت بر سر داشت را در خواب دیدم، به من فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد. گفتم شما کیستید؟ فرمود: مادر آن زنی که نزد تو آمد و او را از ترس خدا ترک کردی، خدا تو را به آتش دنیا و آخرت نسوزاند. گفتم: آن زن از نسل که بود؟ گفت: از نسل رسول خدا (ص). پس شکر خدا را به جا آوردم و از آن روز آتش به من اثر نمی کند و امیدوارم که در آخرت هم مرا نسوزاند.۱ .: وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَ‌بِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَىٰ ۲:. .: و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس خود را از هوس باز داشت پس جایگاه او همان بهشت است :.

منبع: وبلاگ تسنیم

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری