• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

آیا خدا هم مثال مى زند؟!

شرح آیه 26 سوره مبارکه بقره

26- ۞ إِنَّ اللَّهَ لَا

بیشتر...

خطبه دویست و نوزده

 

لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّد بِهذَا الْمَکَانِ

بیشتر...

قوم عاد

 

"عاد" از ریشۀ (ع و د) است که در لغت به معنی بازگشتن به

بیشتر...

هدف آفرینش

 

7وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ فی

بیشتر...

تجزیه گران و التقاطى ها!

شرح آیات 85 لغایت 91 سوره مبارکه حجر

85وَ ما خَلَقْنَا

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
16041
33471
142774602
امروز یکشنبه, 27 خرداد 1403
اوقات شرعی

تعظیم شعائر الهى نشانه تقواى دل ها است

شرح آیات 31 لغایت 33 سوره مبارکه حج

31حُنَفاءَ لِلّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَالسَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکان سَحِیق

32ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ

33لَکُمْ فِیها مَنافِعُ إِلى أَجَل مُسَمّىً ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ

ترجمه:

31 ـ (مناسک حج را انجام دهید) در حالى که همگى براى خدا باشد! همتائى براى او قائل نشوید! و هر کس همتائى براى خدا قرار دهد، گوئى از آسمان سقوط کرده، و پرندگان او را مى ربایند; و یا باد او را به جاى دورى پرتاب مى کند!

32 ـ این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دل هاست.

33 ـ در آن (حیوانات قربانى)، منافعى براى شماست تا زمان معینى (روز ذبح آنها;) سپس محل آن، خانه قدیمى و گرامى (کعبه) است.

تفسیر:

تعظیم شعائر الهى نشانه تقواى دل ها است

از آنجا که در آخرین آیات بحث گذشته، تأکید روى مسأله توحید و اجتناب از هر گونه بت و بت پرستى شده بود، آیات مورد بحث نیز، همین مسأله مهم را دنبال کرده مى گوید:

«مراسم حج و گفتن لبیک را در حالى انجام دهید که قصد و برنامه شما خالص براى خدا باشد، و هیچگونه شرکى در آن راه نیابد» (حُنَفاءَ لِلّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ).(1)

حنفاء» جمع «حنیف» به معنى کسى است که از گمراهى و انحراف به استقامت و اعتدال تمایل پیدا کند، و به تعبیر دیگر، بر صراط مستقیم گام بردارد; زیرا «حنف» (بر وزن صدف) به معنى تمایل است، و تمایل از هر گونه انحراف نتیجه اش قرار گرفتن بر صراط مستقیم است.

و به این ترتیب، آیه فوق مسأله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرک اصلى در حج و عبادات به طور کلى یادآور مى شود; چرا که روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتى است که هیچگونه انگیزه غیر خدائى و شرک در آن نباشد.

در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: در پاسخ سؤال از تفسیر «حنیف» فرمود: هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا، لا تَبْدِیْلَلِخَلْقِ اللّهِ قالَ فَطَرَهُمُ اللّهُ عَلَى الْمَعْرِفَةِ: «حنیف آن فطرت الهى است که مردم را بر آن آفریده و دگرگونى در آفرینش خدا نیست سپس فرمود: خدا توحید را در سرشت انسان ها قرار داده است».(2)

تفسیرى که در این روایت وارد شده، در واقع اشاره به ریشه اصلى اخلاص یعنى فطرت توحیدى است، که قصد قربت و محرک الهى نیز از آن سرچشمه مى گیرد.

سپس ترسیم بسیار گویا و زنده اى از وضع حال مشرکان، سقوط، بدبختى و نابودى آنها مى کند و چنین مى گوید: «کسى که شریک براى خدا قرار دهد گوئى از آسمان به زمین سقوط کرده، و در این میان پرندگان شکارى او را در وسط زمین و آسمان مى ربایند (و هر قطعه از گوشت او در منقار پرنده مردار خوارى مى افتد) و یا (اگر از چنگال آنها به سلامت بگذرد) تندباد او را به مکان دورى پرتاب مى کند» (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکان سَحِیق).(3)

در حقیقت، آسمان کنایه از «توحید» است و شرک سبب سقوط از این آسمان مى گردد، طبیعى است در این آسمان ستارگان مى درخشند و ماه و خورشید مى تابند و خوشا به حال کسى که اگر در این آسمان همچون آفتاب و ماه نیست، لااقل همانند ستاره درخشانى است اما هنگامى که انسان از این علو و رفعت سقوط کند، گرفتار یکى از دو سرنوشت دردناک مى شود:

یا در وسط راه قبل از آن که به زمین سقوط کند طعمه پرندگان لاشخور مى گردد، و به تعبیر دیگر، با از دست دادن این پایگاه مطمئن در چنگال هوا و هوس هاى سرکش گرفتار مى شود که هر یک از آنها بخشى از هستى او را مى ربایند و نابود مى کنند.

و یا اگر از دست آنها جان به سلامت ببرد، به دست طوفان مرگبارى مى افتد که او را در گوشه اى دور دست آنچنان بر زمین مى کوبد که بدنش متلاشى و هر ذره اى از آن به نقطه اى پرتاب مى شود، و این طوفان گویا کنایه از شیطان است که در کمین نشسته!.

مسلماً کسى که از آسمان سقوط مى کند، قدرت تصمیم گیرى را از دست مى دهد، با سرعت و شتابى که هر لحظه فزونى مى گیرد به سوى نیستى پیش مى رود و سرانجام محو و نابود مى گردد.

آرى، کسى که پایگاه آسمان توحید را از دست داد، دیگر نمى تواند زمام سرنوشت خود را به دست گیرد، و هر چه در این مسیر جلوتر مى رود، شتابش در سقوط فزونى مى یابد، و سرانجام، تمام سرمایه هاى انسانى خود را از دست خواهد داد.

راستى تشبیهى گویاتر و زنده تر از این تشبیه، براى «شرک» پیدا مى شود؟!

این نکته، نیز قابل توجه است که: امروز ثابت شده: انسان در حال «سقوط آزاد» هیچگونه وزنى ندارد، و لذا براى تمرین حالت بىوزنى براى مسافران فضائى، از سقوط آزاد استفاده مى کنند، حالت اضطراب فوق العاده اى که انسان در لحظات سقوط پیدا مى کند، به علت همین مسأله بىوزنى است.

آرى، کسى که از ایمان به سوى شرک روى مى آورد، و تکیه گاه مستقر و ثابت خود را از دست مى دهد، گرفتار چنین حالت بىوزنى در درون روح و جان خود مى شود، و به دنبال آن اضطراب فوق العاده اى بر وجود او حاکم مى گردد.

* * *

آیه بعد، بار دیگر یک جمع بندى روى مسائل حج و تعظیم شعائر الهى کرده مى گوید: «مطلب چنین است که گفته شد» (ذلِکَ).

«و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد و به نشانه هاى آئین خدا و پرچم هاى اطاعت او، احترام بگذارد این از تقواى دل ها است» (وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ).

«شعائر» جمع «شعیره» به معنى علامت و نشانه است، بنابراین «شعائر اللّه» به معنى «نشانه هاى پروردگار» است که شامل سر فصل هاى آئین الهى، برنامه هاى کلى و آنچه در نخستین بر خورد با این آئین چشمگیر است ـ و از جمله مناسک حج ـ مى باشد که انسان را به یاد خدا مى اندازد.

گر چه، بدون شک «مناسک حج» از جمله شعائرى است که در این آیه مقصود بوده است، مخصوصاً مسأله قربانى که در آیه 36 همین سوره، صریحاً جزء شعائر محسوب گردیده جزء آن است، ولى روشن است: با این حال عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامى به قوت خود باقى است و هیچگونه دلیلى بر تخصیص آن به خصوص قربانى، یا همه مناسک حج، وجود ندارد، به خصوص این که: قرآن در مورد قربانى حج با ذکر کلمه «مِن» که براى «تبعیض» است این حقیقت را گوشزد کرده که: قربانى یکى از آن شعائر است، همان گونه که در مورد «صفا و مروه» نیز در آیه 158 سوره «بقره» مى خوانیم که: «آن هم از شعائر الهى است»(إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ).

کوتاه سخن این که: تمام آنچه در برنامه هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او مى اندازد، شعائر الهى است و بزرگداشت آن، نشانه تقواى دل ها است.

این نکته نیز، قابل توجه است که: منظور از «بزرگداشت» ـ آنچنان که بعضى از مفسران ظاهر بین گفته اند ـ بزرگى جسمانى قربانى و مانند آن نیست، بلکه، حقیقت تعظیم، آن است که: مقام و موقعیت این شعائر را در افکار، اذهان، ظاهر و باطن بالا ببرند و آنچه درخور احترام و عظمت آنها است به جاى آورند.

ارتباط این عمل با تقواى دل ها نیز روشن است; زیرا علاوه بر این که «تعظیم» جزء عناوین قصدیه است، بسیار مى شود که افراد متظاهر، یا منافق تظاهر به تعظیم شعائر مى کنند، ولى چون از تقواى قلب آنها سرچشمه نمى گیرد، بى ارزش است تعظیم و بزرگداشت حقیقى از آن کسانى است که تقواى دل دارند. و مى دانیم تقوا، روح پرهیزگارى و احساس مسئولیت در برابر فرمان هاى الهى چیزى است که کانون آن قلب و روح آدمى است، و از آنجا است که به جسم سرایت مى کند، لذا مى توان گفت: احترام و بزرگداشت شعائر الهى از نشانه هاى تقواى دل است.(4)در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرده، فرمود: التَّقْوى هاهُنا: «حقیقت تقوا اینجا است»!.(5)

* * *

از بعضى از روایات چنین استفاده مى شود: گروهى از مسلمانان عقیده داشتند هنگامى که شترى یا یکى دیگر از چهار پایان به عنوان قربانى تعیین مى شد، و از راه هاى دور و نزدیک آن را با خود به سوى احرامگاه، و از آنجا به سوى سرزمین مکّه مى آوردند، نباید بر آن مرکب سوار شد، و نباید شیر آن را بدوشند و از آن استفاده کنند، و به کلى آن را از خود جدا مى پنداشتند، قرآن این تفکر خرافى را نفى کرده، مى گوید: «از براى شما در این حیوانات قربانى منافع و سودهائى است تا زمان معین (یعنى تا روز ذبح آنها) فرا رسد» (لَکُمْ فِیها مَنافِعُ إِلى أَجَل مُسَمّىً).

در حدیثى مى خوانیم: پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در طریق مکّه از کنار مردى عبور کرد که با نهایت زحمت گام بر مى داشت در حالى که شترى همراه داشت و کسى بر آن سوار نبود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اِرْکَبْها: «بر آن سوار شو»! عرض کرد: یا رَسُولَ اللّهِ اِنَّها هَدْىٌ!: «اى پیامبر خدا این قربانى است»!.

فرمود: اِرْکَبْها وَیْلَکَ!: «واى بر تو مى گویم سوار شو»!.(6)

در روایات متعددى که از طرق اهلبیت(علیهم السلام) رسیده نیز روى همین مطلب تأکید شده است از جمله «ابوبصیر» از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که در تفسیر آیه فوق فرمود: إِنِ احْتَاجَ إِلَى ظَهْرِهَا رَکِبَهَا، مِنْ غَیْرِ أَنْ یَعْنُفَ عَلَیْهَا وَ إِنْ کَانَ لَهَا لَبَنٌ حَلَبَهَا حِلاباً لا یَنْهَکُهَا:

«اگر نیاز به سوارى دارد بر آن سوار شود، ولى آن حیوان را به زحمت نیفکند، و اگر شیر دارد، شیرش را بدوشد، اما براى دوشیدن شیر آن را در فشار قرار ندهد».(1)

در واقع دستور فوق، دستورى است معتدل و حدّ وسط در میان دو کار افراطى و خارج از رویه، از یکسو، بعضى احترام حیوانات قربانى را اصلاً نگاه نمى داشتند و گاه قبل از محل آنها را ذبح کرده و از گوشتشان استفاده مى نمودند که در آیه دوم سوره «مائده» از آن نهى شده (لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامِ وَ لاَ الْهُدى وَ لاَ الْقَلائِدَ).

و از سوى دیگر، بعضى آنچنان راه افراط را پیش مى گرفتند که: به مجرد این که نام قربانى بر حیوان گذارده مى شد، نه از شیر آن استفاده مى کردند و نه بر آن سوار مى شدند، ـ هر چند از راه دور به سوى مکّهمى آمدند ـ که در آیه مورد بحث این معنى مجاز شمرده شده است.

تنها ایرادى که ممکن است بر تفسیر فوق گرفته شود این است که: در آیات گذشته سخن از حیوانات قربانى در میان نبود، چگونه ضمیر به آن باز مى گردد؟

اما با توجه به این که: حیوانات قربانى مسلماً یکى از مصداق هاى «شعائر اللّه» است که در آیه قبل به آن اشاره شده، و بعداً نیز خواهد آمد، پاسخ این ایراد روشن مى شود.(2)


1 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 497.

2 ـ آنچه در بالا گفتیم تفسیر روشن آیه است، و در اینجا دو تفسیر دیگر نیز ذکر کرده اند:

نخست این که: ضمیر در «فیها» به تمام مناسک حج بر مى گردد، بنابراین، مفهوم آیه چنین مى شود: «براى شما در مجموع مناسک حج منافعى است تا زمان معین (زمان پایان حج یا زمان پایان دنیا) سپس، آخرین مراسم حج که شخص مُحرم از احرام بیرون آمده و مُحِلّ مى شود و در کنار خانه کعبه و پس از انجام طواف زیارت و نساء است» بنابراین آیه فوق شبیه آیه «لیشهدوا منافع لهم» مى شود که سابقاً تفسیر شد.

دوم این که: ضمیر «فیها» به همه شعائر الهى و برنامه هاى چشمگیر اسلام باز مى گردد در این صورت معنى آیه چنین مى شود: «براى شما پاداش ها و منافع پرارزشى است در مجموع برنامه هاى اسلامى و شعائر الهى تا پایان جهان، سپس پاداش شما بر آفریننده بیت العتیق خانه کعبه است».

ولى تفسیرى که در متن آوردیم از این دو مناسب تر و نزدیک تر و هماهنگ تر با سایر آیات و روایات اسلامى مى باشد.

به هر حال، در پایان آیه در مورد سرانجام کار قربانى، چنین مى گوید: «سپس محل آن خانه کعبه، آن خانه قدیمى و گرامى است» (ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ ).

و به این ترتیب، مادام که حیوانات مخصوص قربانى به محل قربانگاه نرسیده اند مى توان از آنها بهره گرفت، و پس از وصول به قربانگاه، باید وظیفه قربانى کردن را درباره آنها انجام داد.

البته، طبق آنچه فقها بر اساس مدارک اسلامى گفته اند، اگر قربانى مربوط به حج باشد، در سرزمین «منى»باید ذبح شود، و اگر براى «عمره مفرده» باشد در سرزمین «مکّه».

و از آنجا که آیات مورد بحث از «مراسم حج» سخن مى گوید باید «بیت العتیق» (خانه کعبه) در اینجا به معنى وسیع کلمه باشد تا اطراف مکّه (منى) را نیز شامل گردد (دقت کنید).

.............................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری