• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

وابستگی و ارتباط جانی انسان با ماورای غیب، آیت

دریافت فایل

حجم: 11 MB

زمان: 24 دقیقه

بیشتر...

اعجاز علمی قرآن و کاربردهای آن در نظام آموزشی

اشاره

مقاله«اعجاز علمی قرآن و کاربردهای آن در نظام

بیشتر...

تفسیر سوره مبارکه علق

    تفسیر سوره مبارکه علق - استاد مفسر
بیشتر...

نگاهى به عرفان اسلامى با الهام ازقرآن ‏و عترت

 

«و اذا سَمِعوا ما اُنزِلَ الى الرسولِ تَرى اَعيُنَهم

بیشتر...

شرح دعای ششم صحیفه سجادیه ، بخش پایانی ، استاد

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
14561
33471
142767202
امروز یکشنبه, 27 خرداد 1403
اوقات شرعی

خطبه دویست و بیست و پنج

اَللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسَارِ، وَ لاَ تَبْذُلْ جَاهِیَ بِالاِْقْتَارِ، فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِی رِزْقِکَ، وَ أَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِکَ، وَ أُبْتَلَى بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی، وَ أُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی، وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الاِْعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ; «إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ».

خداوندا آبرويم را با بى نيازى و غنا محفوظ دار و شخصيتم را بر اثر فقر ضايع مکن! مبادا از کسانى درخواست روزى کنم که آنها خود، از تو روزى مى طلبند و از افراد بدکردار و پست، خواستار عطوفت و بخشش گردم و سرانجام به ستودن آن کس که به من چيزى عطا کرده، مبتلا شوم (هر چند شايسته ستايش نباشد) و به نکوهش کردن آن کس که مرا محروم داشته گرفتار گردم، هر چند در خور نکوهش نباشد، اين در حالى است که تو در ماوراى همه اينها سرپرست و صاحب اختيار بخشش و منع هستى و تو بر هر چيز توانايى.

 

شرح و تفسیر

از خلق شرور بى نیازم کن!

امام(علیه السلام) در این دعاى کوتاه، ضمن هشت جمله مطالب پرمعنایى ذکر مى کند که هم دعاست و هم درس اخلاق. نخست در ضمن دو جمله اصل دعا را بیان کرده عرضه مى دارد: «خداوند آبرویم را با بى نیازى محفوظ دار و شخصیتم را بر اثر فقر ضایع مکن!»; (اَللَّهُمَّ صُنْ(1) وَجْهِی(2) بِالْیَسَارِ(3)، وَ لاَ تَبْذُلْ جَاهِیَ(4) بِالاِْقْتَارِ(5)).

منظور از «یسار» (بى نیازى) غنا و توانگرى به آن معنا که در عرف است نیست، بلکه منظور بى نیازى از دیگران و داشتن زندگى توأم با عفاف و کفاف است وگرنه غناى به آن معنا، گاه سبب بى آبرویى هم مى شود.

جمله «وَ لاَ تَبْذُلْ جَاهِیَ بِالاِْقْتَارِ» با توجّه به اینکه «ولا تبذل» از ریشه «بذل» است و «بذل» دو معنا دارد: یکى بخشیدن و از دست دادن و دیگرى کهنه کردن و ضایع ساختن، دو تفسیر متفاوت دارد: نخست اینکه «خداوندا شخصیت مرا با فقر از من مگیر» و دیگر اینکه «شخصیت مرا با فقر به ابتذال مکشان».

سپس بعد از آن در چهار جمله به آثار فقر و نیازمندى به دیگران پرداخته، مى فرماید: «در نتیجه از کسانى درخواست روزى کنم که آنها خود، از تو روزى مى طلبند و از افراد بدکردار و پست، خواستار عطوفت و بخشش گردم و سرانجام به ستودن آن کس که به من چیزى عطا کرده، مبتلا شوم (هر چند شایسته ستایش نباشد) و به نکوهش کردن آن کس که مرا محروم داشته گرفتار گردم، هر چند در خور نکوهش نباشد»; (فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِی رِزْقِکَ، وَ أَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِکَ، وَ أُبْتَلَى بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی، وَ أُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی).

در پایان مى فرماید: «این در حالى است که تو در ماوراى همه اینها سرپرست و صاحب اختیار بخشش و منع هستى و تو بر هر چیز توانایى»; (وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الاِْعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ; «إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ»).

امام(علیه السلام) در این عبارت کوتاه به چهار اثر سوء فقر و نیازمندى که در دو مرحله انجام مى شود، اشاره فرموده: نخست مى فرماید: حدّاقل چیزى که بر آن مترتّب مى شود این است که دست نیاز به سوى نیازمندان درگاه تو دراز کنم و از آن بدتر اینکه حلّ مشکل در دست بدان و افراد پست قرار بگیرد که راستى زندگى کردن در چنان شرایطى براى افراد با ایمان و با شخصیت بسیار سخت و دردناک است.

در مرحله دوم; یعنى پس از درخواست اگر طرف مقابل، اجابت کند انسان ناگزیر از مدح و ستایش اوست و اى بسا انسانى باشد که هرگز شایسته مرگ نیست و اگر از کمک کردن به دلایل خاصّى دریغ دارد زبان به نکوهش او بگشایم در حالى که اى بسا در خور نکوهش و مذمت نباشد و خودش مشکلات اهمّى دارد که باید به آنها برسد; ولى از آنجایى که «صاحِبُ الْحاجَةِ لا یَرى إلاّ حاجَتَهُ; حاجت مند جز حاجت خود را نمى بیند»(6) همین که دست ردّ بر سینه من زد من او را متّهم به بخل و خسیس بودن مى کنم در حالى که چه بهتر آب را از سرچشمه بگیرم و رو به درگاه تو آورم که تو ولىّ اعطا و منعى و بر هر چیز قادرى!

بدیهى است روح بلند و بزرگ امام(علیه السلام) هرگز چنین امورى را نمى پذیرد، هر چند گرفتار نیازمندى باشد. امام مى خواهد آثار طبیعى فقر را که در بسیارى از مردم آشکار است بیان فرماید تا بکوشند و با فقر مبارزه کنند و هرگز دست نیاز به سوى کسى دراز نکنند.

نکته

آثار زیانبار فقر

 

گرچه در روایات متعددى از فقر ستایش شده، مانند حدیث معروف پیامبر

اکرم(صلى الله علیه وآله): «اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ أفْتَخِرُ» و روایت امام صادق(علیه السلام): خداوند به حضرت موسى(علیه السلام) فرمود: «إذا رَأَیْتَ الفَقْرَ مُقبِلا فَقُلْ مَرْحباً بِشِعارِ الصّالِحینَ وَ اِذا رَأَیْتَ الْغِنى مُقْبِلا فَقُلْ: ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ; هنگامى که دیدید فقر روى آورده بگو اى شعار صالحین خوش آمدى و هنگامى که ببینى غنا روى آورده بگو لابد گناهى از من سر زده که مجازاتش به سرعت فرا رسیده»(7) و روایات دیگرى مانند آن.

ولى روشن است که فقر به معناى تهیدستى مخصوصاً در آنجا که بر اثر تنبلى و کوتاهى و ضعف مدیریت حاصل شود نه مایه افتخار است و نه شعار صالحان، بلکه سبب ذلّت و خوارى و آلودگى به انواع گناهان است.

مایه افتخار، فقر الى الله است، چرا که عالم همه نیازمندند و خداوند بى نیاز: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ)(8) و این شبیه همان چیزى است که در حدیث امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است که عرضه مى داشت: «کَفى بی عِزّاً أنْ أکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفى بی فَخْراً أنْ تَکُونَ لی رَبّاً».(9)

یا اینکه منظور از فقر، زندگى ساده و خالى از تشریفات و تکلّفات است در برابر ثروتى که موجب مستى و غرور و تشریفات و تجمّلات مى شود.

تعبیر به «شعار الصالحین» از فقر و تعبیر به «مجازات زودرس» از غنا، گواه روشنى بر این معناست، زیرا شعار صالحان به یقین چیزى است که موجب صلاح و فلاح باشد; مانند زهد و ساده زیستى و عقوبت گناه، مربوط به چیزى است که گناه آلود باشد.

این احتمال نیز وجود دارد که قسمتى از این روایات که در آن مدح فقر آمده، اشاره به فقر تحمیلى باشد که بر اثر انجام وظیفه دامنگیر انسان مى شود; مثلا در آغاز اسلام گروه عظیمى از مسلمانان مجبور به مهاجرت از مکّه به مدینه شدند و هرگز نتوانستند امکانات خویش را در مکّه، به مدینه منتقل کنند و طبعاً در آنجا گرفتار فقر شدیدى شدند و یا مسلمانانى که در شعب ابى طالب در محاصره اقتصادى دشمن قرار گرفتند واقعاً فقیر شدند فقرى که بر اثر ایمان به خدا و اطاعت فرمان او از سوى دشمن به آنها تحمیل شد و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به آنها دلدارى مى داد که این فقر مایه افتخار است و شعار صالحان.

همچنین در دورانهاى بعد، جمع زیادى از خاصّان اهل بیت(علیهم السلام) به مضمون مثل معروف «اَلْبَلاءُ لِلْوِلاءِ» گرفتار چنین فقر تحمیلى مى شدند و این امر تا عصر و زمان ما ادامه دارد. چنین فقرى نه تنها عیب نیست، بلکه افتخار است; عیب آن است که انسان براى دنیا دست از انجام وظیفه بردارد و تسلیم دشمن شود.

حدیث شریف «مَنْ أَحَبَّنا أهْلَ الْبَیْتِ فَلْیُعدَّ لِلْفَقْرِ جِلْباباً; هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد باید چادر فقر را آماده کند»(10) نیز اشاره به این مطلب دارد.

بنابراین فقر بى دلیل که ناشى از تنبلى و فرار از کار یا سوء مدیریت حاصل شود هرگز مطلوب انسان نیست.

کلام امام(علیه السلام) در دعاى مورد بحث، به خوبى نشان مى دهد که یک سلسله رذائل اخلاقى از فقر به معناى تهیدستى نشأت مى گیرد، تواضع در برابر اشرار و ستایش کسانى که شایسته ستایش و نکوهش کسانى که در خور نکوهش نیستند از جمله رذائل اخلاقى است که از فقر به معناى تهیدستى نشأت مى گیرد.

جمله «لا تَبْذُلْ جاهی بِالاْقْتارِ» دلیل بر این است که فقر فردى، آبروى انسان و فقر اجتماعى آبروى جامعه را مى برد و این هرگز با عزّت ناشى از ایمان سازگار نیست: (وَللهِِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَعْلَمُونَ).(11)

در حدیثى از امیرمؤمنان مى خوانیم که فقر سرچشمه عیوب بزرگى است، فرمود: «یا بُنَىَّ الْفَقیرُ حَقیرُ لایُسْمَعُ کَلامُهُ وَ لایُعْرَفُ مَقامُهُ لَوْ کانَ الْفَقیرُ صادِقاً یُسَمُّونَهُ کاذِباً وَلَوْ کانَ زاهِداً یُسَمُّونَهُ جاهِلا; فرزندم فقیر حقیر است کسى گوش به سخنش فرا نمى دهد و براى مقامش ارزشى قائل نیستند; اگر فقیر صادق باشد او را دروغگو مى نامند و اگر زهد پیشه کند جاهلش مى نامند».

سپس افزود: «یا بُنَىَّ مَنِ ابْتَلى بِالْفَقرِ ابْتَلى بِأَرْبَعِ خِصال بِالضَّعْفِ فی یَقینِهِ وَالنُّقْصانِ فی عَقلِهِ وَالرِّقَّةِ فی دینِهِ وَقِلَّةِ الْحَیاءِ فی وَجْهِهِ فَنَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الْفَقْرِ; فرزندم کسى که به فقر مبتلا شود به چهار خصلت و عیب بزرگ مبتلا مى گردد ضعف در یقین، نقصان در عقل، کمبود در دین و کمى حیا، بنابراین به خدا پناه مى بریم از فقر».(12)

امروز با چشم خود مى بینیم که فقر سرچشمه مفاسد بى شمارى; مانند ابتلا به مواد مخدّر، فحشا، خیانت، سرقت، خدمت به اجانب و مانند آن مى شود به همین دلیل در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «غِنًى یَحْجُزُکَ عَنِ الظُّلمِ خَیرٌ مِنْ فَقْر یَحْمِلُکَ عَلَى الاْثمِ; غنایى که تو را از ظلم باز دارد بهتر از فقرى است که تو را به گناه وا دارد».(13)

به همین دلیل در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فقر مایه روسیاهى در دو جهان: «اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجهِ فِى الدّارَینِ»(14) و در حدیث دیگرى از همان حضرت فقر در سر حدّ کفر: «کادَ الْفَقْرُ أنْ یَکُونَ کُفراً»(15) شمرده شده است.

بدیهى است اگر فقر جامعه اى را فرا گیرد عیوب و نقایصى که به آن اشاره شده به صورت خطرناک ترى آشکار مى شود و امروز مى بینیم بعضى از جوامع فقیر مسلمانان، چنان در چنگال بیگانگان و دشمنان اسلام گرفتار شده اند که انسان شدیداً بر آنها تأسّف مى خورد.

این بحث را با سخنى از امام سجاد(علیه السلام) در یکى از دعاهاى پرمعنایش پایان مى دهیم; عرضه مى دارد: «أللّهُمَّ إنّی أسئَلُکَ خَیْرَ الْمَعیشَةِ مَعیشَةً أقْوى بِها عَلى طاعَتِکَ وَ أبْلُغُ بِها جَمیعَ حاجاتى وَ أَتَوَسَّلُ بِها إِلَیکَ فی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فی الآخِرَةِ مِنْ غَیْرِ أنْ تَتْرُفَنی فیها فَأطْغى أوْ تَقْتُرَها عَلیّ فَأَشْقى; خداوندا من از تو معیشت و زندگى خوبى تقاضا مى کنم معیشتى که با آن قدرت بر اطاعتت داشته باشم و به تمام نیازهایم برسم، به وسیله آن در دنیا و آخرت به تو نزدیک شوم، بى آنکه ثروت غرورآفرین و مست کننده اى به من دهى که سر به طغیان بردارم یا چنان بر من تنگ گیرى که بدبخت شوم».(16)

1. «صن» از ريشه «صيانت» به معناى محفوظ نگه داشتن است.
2. «وجه» در اينجا به معناى آبروست، هر چند اصل معناى آن صورت است.
3. «يسار» از ريشه «يسر» به معناى سهولت و آسانى و بى نيازى است و در جمله بالا معناى اخير اراده شده است.
4. «جاه» به معناى قدر و مقام و شرف است.
5. «اقتار» از ريشه «قتور» بر وزن «فتور» به معناى سخت گرفتن در خرج کردن است.
6. اين عبارت در روايات ديده نشده بلکه به صورت ضرب المثل معروفى است که با تعبيرات
مختلف گفته مى شود، مانند «صاحِبُ الْحاجَةِ لا يَرُومُ إلاّ قَضائِها» يا «صاحِبُ الحاجَةِ أرعن لا يُريدُ إِلا قَضائَها» يا «صاحِبُ الْحاجَةِ أعْمى وَلَو کانَ بَصيراً». (کشف الخفاء، تأليف عجلونى، ج 2، ص 18). 7. کافى، ج 2، ص 263، ح 12 از باب فضل فقراء مسلمين. 8. فاطر، آيه 15 . 9. خصال، ج 2، ص 420، ح 14. 10. بحارالانوار، ج 46، ص 36 . 11. منافقون، آيه 8 . 12. بحارالانوار، ج 69، ص 47، ح 58، از باب فضل الفقر والفقراء. 13. وسائل الشيعه، ج 12، ص 17، ح 7 . 14. بحارالانوار، ج 69، ص 30 . 15. همان مدرک. 16. بحارالانوار، ج 87، ص 12، ح 2.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری