• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

رابطه سالک با طول امل،مرحوم آیت الله

دریافت فایل صوتی

حجم: 3.2 MB

زمان: 30 دقیقه

بیشتر...

گماردن وجود بنده به کارى که خدا از او مى‏ پذیرد

صحیفه سجادیه - دعای شماره ۲۱ - فراز ۹

اللَّهُمَّ صَلِّ

بیشتر...

درخواست پاداش‏ هاى ویژه براى والدین

صحیفه سجادیه - دعای شماره ۲۴ - فراز ۲

وَ اخْصُصِ

بیشتر...

معنای دعا از لفظ آن مهمتر است ، حجت الاسلام فاطمی

دریافت فایل

حجم: 3 MB

زمان: 7 دقیقه

بیشتر...

معاد جسمانی،آیت الله العظمی مظاهری

دریافت فایل صوتی

حجم: 6.9 MB

زمان: 30 دقیقه

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
1226
22381
144363842
امروز چهارشنبه, 10 بهمن 1403
اوقات شرعی

دوست بد!

شرح آیات 27 لغایت 29 سوره مبارکه فرقان

27وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِسَبِیلاً

28یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً

29لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلاْ ِنْسانِخَذُولاً

ترجمه:

27 ـ و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مى گزد و مى گوید: «اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم!

28 ـ اى واى بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!

29 ـ او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (یاد حق) به سراغ من آمده بود». و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است!

شأن نزول:

براى این آیات شأن نزولى نقل کرده اند که، فشرده اش چنین است:

«در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) دو نفر دوست در میان مشرکان به نام «عقبه» و «أِبِّى» بودند هر زمان «عقبه» از سفر مى آمد غذائى ترتیب مى داد و اشراف قومش را دعوت مى کرد و در عین حال دوست مى داشت به محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) برسد هر چند اسلام را نپذیرفته بود.

روزى از سفر آمد، و طبق معمول، غذائى ترتیب داد و دوستان را دعوت کرد، در ضمن از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز دعوت نمود.

هنگامى که: سفره را گسترده و غذا حاضر شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من ندهى، از غذاب تو نمى خورم، «عقبه» شهادتین را بر زبان جارى کرد.

این خبر به گوش دوستش «اُبِّى» رسید، پرسید: اى «عقبه»! از آئینت منحرف شدى؟

گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم، و لکن مردى بر من وارد شد که حاضر نبود از غذایم بخورد، جز این که شهادتین بگویم، من از این شرم داشتم که او از سر سفره من برخیزد، بى آن که غذا خورده باشد، لذا شهادت دادم!

«أبِّى» گفت: من هرگز از تو راضى نمى شوم مگر این که: در برابر او بایستى و سخت توهین کنى!، «عقبه» این کار را کرد و مرتد شد، و سرانجام در جنگ «بدر» در صف کفار به قتل رسید و رفیقش «أُبِّى» نیز در روز جنگ «احد» کشته شد.(1)

آیات فوق، نازل گردید و سرنوشت مردى را که، در این جهان گرفتار دوست گمراهش مى شود و او را به گمراهى مى کشاند، شرح داد.

بارها گفته ایم: شأن نزول ها گرچه خاص است ولى هرگز مفهوم آیات را محدود نمى کند، بلکه، کلیّت آن شامل تمام افراد مشابه مى گردد.

* * *

تفسیر:

دوست بد مرا گمراه کرد!

روز قیامت صحنه هاى عجیبى دارد که: بخشى از آن، در آیات گذشته آمد و در آیات مورد بحث، بخش دیگرى خاطر نشان شده، و آن مسأله حسرت فوق العاده ظالمان از گذشته خویش است، نخست مى فرماید:

«به خاطر آور روزى را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت، به دندان مى گزد، مى گوید: اى کاش! با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) راهى برگزیده بودم» (وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً).(2)

«یَعَضُّ» از ماده «عَضّ» (بر وزن سدّ) به معنى گاز گرفتن با دندان است، و معمولاً این تعبیر در مورد کسانى که از شدت حسرت و تأسف ناراحتند، به کار مى رود، چنان که در فارسى نیز ضرب المثل است که فلان کس «انگشت حسرت به دندان مى گزید» (ولى در عربى به جاى انگشت، دست گفته مى شود، و شاید رساتر باشد، چون همیشه انسان در چنین حالاتى انگشت نمى گزد بلکه گاه پشت دست را مى گزد، مخصوصاً در زبان عربى بسیار مى شود که: همچون آیه مورد بحث، «یَدَیْهِ» یعنى هر دو دست، گفته مى شود که شدت تأسف و حسرت را به طرز گویاترى بیان مى کند).(3)

این کار، شاید به خاطر این باشد که: این گونه اشخاص، هنگامى که گذشته خویش را مى نگرند، خود را مقصر مى دانند و تصمیم بر انتقام از خویشتن مى گیرند و این نوعى انتقام است، تا بتوانند در سایه آن کمى آرامش یابند.

و به راستى، آن روز را باید «یَوْمُ الْحَسْرَةِ» گفت، چنان که در قرآن از روز قیامت نیز به همین عنوان یاد شده است(4)، چرا که افراد خطاکار، خود را در برابر یک زندگى جاویدان در بدترین شرائط مى بینند، در حالى که: مى توانستند با چند روز صبر، شکیبائى و مبارزه با نفس، جهاد و ایثار، آن را به یک زندگى پر افتخار و سعادت بخش مبدل سازند.

حتى براى نیکوکاران هم روز تأسف است، تأسف از این که: چرا بیشتر از این نیکى نکردند؟!

* * *

آن گاه مى افزاید: این ظالم بیدادگر که در دنیائى از تأسف فرو رفته مى گوید: «اى واى بر من! کاش! فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم» (یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً).(5)

روشن است: منظور از «فلان» همان شخصى است که او را به گمراهى کشانده: شیطان، دوست بد، یا خویشاوند گمراه، و فردى همچون «اُبَىّ» براى «عقبه» که در شأن نزول آمده بود.

در واقع این آیه، و آیه قبل، دو حالت نفى و اثبات را در مقابل هم قرار مى دهد در یک جا مى گوید: «اى کاش! راهى با پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیدا کرده بودم» و در اینجا مى گوید: «اى کاش! فلان شخص را دوست خود انتخاب نکرده بودم» که تمام بدبختى در ترک رابطه با پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قبول رابطه با این دوست گمراه بود.

* * *

باز، ادامه داده، مى گوید: «بیدارى و آگاهى به سراغ من آمده بود، (و سعادت در خانه مرا کوبید) ولى، این دوست بى ایمان مرا گمراه ساخت» (لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی).

اگر از ایمان و سعادت جاویدان، فاصله زیادى مى داشتم، این اندازه جاى

تأسف نبود، ولى تا نزدیک مرز، پیش رفتم، یک گام بیشتر نمانده بود که: براى همیشه خوشبخت شوم، اما این کور دلِ متعصبِ لجوج، مرا از لب چشمه آب حیات، تشنه بازگرداند، و در گرداب بدبختى فرو برد.

«ذِکْر» در جمله بالا معنى وسیعى دارد، و تمام آیات الهى را که در کتب آسمانى نازل شده، شامل مى شود، بلکه، هر چیز که موجب بیدارى و آگاهى انسان باشد، در آن جمع است.

و در پایان آیه، مى گوید: «شیطان همیشه مخذول کننده انسان بوده است» (وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلاْ ِنْسانِ خَذُولاً).

چرا که: انسان را به بیراهه ها و مناطق خطر مى کشاند، و بعد او را سرگردان رها کرده و به دنبال کار خود مى برد.

باید توجه داشت که: «خَذُول» صیغه مبالغه است، به معنى بسیار مخذول کننده.

حقیقت خذلان این است: کسى دل به یارى دیگرى ببندد، ولى او درست در لحظات حساس، دست از کمک و یاریش بردارد.

در این که: جمله اخیر (کانَ الشَّیْطانُ لِلاْ ِنْسانِ خَذُولاً) گفتار خداوند به عنوان هشدار براى همه ظالمان و گمراهان، و یا دنباله گفتار این افراد حسرت زده در قیامت است؟ مفسران دو تفسیر ذکر کرده اند، و هر دو با معنى آیه متناسب است ولى گفتار خدا بودن، تناسب بیشترى دارد.

* * *

نکته:

نقش دوست در سرنوشت انسان

بدون شک عامل سازنده شخصیت انسان ـ بعد از اراده، خواست و تصمیم او ـ امور مختلفى است که: از اهم آنها همنشین، دوست و معاشر است; چرا که انسان خواه و ناخواه، تأثیرپذیر است، و بخش مهمى، از افکار و صفات اخلاقى خود را از طریق دوستانش مى گیرد، این حقیقت، هم از نظر علمى و هم از طریق تجربه و مشاهدات حسى به ثبوت رسیده است.

این تأثیرپذیرى، از نظر منطق اسلام تا آن حدّ است که: در روایات اسلامى از پیامبر خدا حضرت سلیمان(علیه السلام) چنین نقل شده: لاتَحْکُمُوا عَلَى رَجُل بِشَیْء حَتَّى تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ یُصَاحِبُ، فَإِنَّمَا یُعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْکَالِهِ وَ أَقْرَانِهِ وَ یُنْسَبُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَخْدَانِهِ:

«درباره کسى قضاوت نکنید، تا به دوستانش نظر بیفکنید; چرا که انسان به وسیله دوستان، یاران و رفقایش شناخته مى شود».(6)

امام امیرالمؤمنین على بن ابیطالب(علیه السلام) در گفتار گویاى خود، مى فرماید: فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ، فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطائِهِ، فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللَّهِ فَهُوَ عَلى دِینِ اللَّهِ، وَ إِنْ کانُوا عَلى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ فَلا حَظَّ لَهُ مِنْ دِینِ اللَّهِ:

«هر گاه وضع کسى بر شما مشتبه شد، و دین او را نشناختید، به دوستانش نظر کنید، اگر اهل دین و آئین خدا باشند، او نیز پیرو آئین خدا است، و اگر بر آئین خدا نباشند، او نیز بهره اى از آئین حق ندارد».(7)

به راستى، گاه، نقش دوست در خوشبختى و بدبختى یک انسان، از هر عاملى مهمتر است، گاه او را تا سر حدّ فنا و نیستى پیش مى برد، و گاه او را به اوج افتخار مى رساند.

آیات مورد بحث، و شأن نزول آن، به خوبى نشان مى دهد: انسان چگونه ممکن است تا مرز سعادت پیش برود، اما یک وسوسه شیطانى از ناحیه یک دوست بد، او را به قهقرا بازگرداند، و سرنوشتى مرگبار براى او فراهم سازد که: از حسرت آن، روز قیامت هر دو دست را به دندان بگزد، و فریاد «یا وَیْلَتى» از او بلند شود.

در کتاب «العِشْرة» (آداب معاشرت) روایات بسیارى در همین زمینه وارد شده، که نشان مى دهد: تا چه اندازه اسلام، در مسأله انتخاب دوست سختگیر، دقیق و مو شکاف است.

این بحث کوتاه را با نقل دو حدیث در این زمینه، پایان مى دهیم، و آنها که اطلاعات بیشترى در این زمینه مى خواهند، به کتاب «العِشْرة، بحار الانوار» جلد 74 مراجعه کنند.

در حدیثى از نهمین پیشواى بزرگ اسلام امام محمّد تقى الجواد(علیه السلام)مى خوانیم: إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الشَّرِیرِ فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أَثَرُهُ:

«از همنشینى بدان بپرهیز که همچون شمشیر برهنه اند، ظاهرش زیبا و اثرش بسیار زشت است»!.(8)

پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: أَرْبَعٌ یُمِتْنَ الْقَلْبَ: الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ... وَ مُجالَسَةُ الْمَوْتَى، فَقِیلَ لَهُ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْمَوْتى؟ قالَ: کُلُّ غَنِیّ مُتْرِف:

«چهار چیز است که قلب انسان را مى میراند: تکرار گناه ـ تا آنجا که فرمود: ـ و همنشینى با مردگان، کسى پرسید: اى رسول خدا مردگان کیانند؟!

فرمود: ثروتمندانى که مست ثروت اند».(9)


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 166، ذیل آیات مورد بحث.

2 ـ جمله «یَوْمَ یَعَضُّ...» از نظر ادبى، عطف است بر «یَوْمَ یَرَوْنَ» که در چند آیه قبل گذشت، بعضى نیز آن را متعلق به جمله مقدر (اذکر) دانسته اند.

3 ـ البته، گاه در فارسى نیز دست به دندان گزیدن نیز گفته مى شود چنانکه در شعر «سعدى» آمده است:

حذر کن، ز آنچه دشمن گوید: آن کن *** که بر دندان گزى دست «تغابن»

4 ـ مریم، آیه 39.

5 ـ «خلیل» به دوست خاص و صمیمى گفته مى شود که: انسان او را مشاور خود قرار مى دهد، البته «خلیل» معانى دیگرى نیز دارد که در جلد چهارم، صفحه 145، ذیل آیه 125 سوره «نساء» آورده ایم.

6 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 27 (ماده صدق).

7 ـ «بحار الانوار»، جلد 74، صفحه 197.

8 ـ «بحار الانوار»، جلد 74، صفحه 198.

9 ـ «خصال صدوق»، جلد 1، صفحه 228 (طبق نقل «بحار الانوار»، جلد 74، صفحه 195).

......................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری