• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

تفسير قرآن كريم (8)؛ سورة بقره، آية 48 (شفاعت در

آيات قرآن در باب شفاعت متفاوت است. برخي منکر شفاعت و برخي

بیشتر...

رو سفیدان و رو سیاهان

شرح آیات 26 و 27 سوره مبارکه یونس

26لِلَّذینَ أَحْسَنُوا

بیشتر...

علل آفرینش و فلسفه زندگی انسان

منبع : علامه جعفری، در محضر حکیم، ص: 65

پرسش:

علت آفرینش

بیشتر...

روایت از حضرت عیسی (ع)،مرحوم آیت الله

دریافت فایل صوتی

حجم: 2.8 MB

زمان: 23 دقیقه

بیشتر...

انحطاط فرهنگى در آيينه قرآن

 

در بسيارى از آيات قرآن «سمع‏» بر «بصر» مقدم شده و در

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
51986
77265
137874476
امروز سه شنبه, 08 فروردين 1402
اوقات شرعی

آغاز سوره مبارکه بقره، حروف مقطعه

شرح آیات 1 لغایت 2 سوره مبارکه بقره

بِسمِ اللهِ الرَّحمانِ الرَّحیمِ * الم

ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

این کتاب با عظمتى است که هیچگونه شکى در آن نیست و مایه هدایت پرهیزکاران است

در آغاز سوره «بقره» که دومین سوره قرآن مجید است با نخستین مورد از حروف مقطعه که در ابتداى این سوره آمده برخورد مى کنیم «الف، لام، میم» (الم).

چنان که مى دانیم آغاز بیست و نه سوره قرآن با حروف مقطعه شروع شده است و چنان که از نامش پیدا است، این حروف، حروفى بریده از هم به نظر مى رسد، و کلمه مفهومى را ظاهراً نمى سازد.

حروف مقطعه قرآن، همیشه جزء کلمات اسرارآمیز قرآن محسوب مى شده، و مفسران براى آن تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند، و با گذشت زمان و تحقیقات جدید دانشمندان، تفسیرهاى تازه اى براى آن پیدا مى شود.

جالب این که در هیچ یک از تواریخ ندیده ایم که عرب جاهلى و مشرکان وجود حروف مقطعه در آغاز بسیارى از سوره هاى قرآن را بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خرده بگیرند، و آن را وسیله اى براى استهزاء و سخریه قرار دهند، و این خود مى رساند که گویا آنها نیز از اسرار وجود حروف مقطعه کاملاً بى خبر نبوده اند.

به هر حال از میان این تفاسیر، چند تفسیر است که از همه مهم تر و معتبرتر به نظر مى رسد، و هماهنگ با آخرین تحقیقاتى است که در این زمینه به عمل آمده، و ما این چند تفسیر را به تدریج در آغاز این سوره، و سوره «آل عمران»، و سوره «اعراف» به خواست خدا بیان خواهیم کرد، اکنون به مهم ترین آنها در اینجا مى پردازیم:

این حروف اشاره به این است که: این کتاب آسمانى با آن عظمت و اهمیتى که تمام سخنوران عرب و غیر عرب را متحیر ساخته، و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز نموده است، از نمونه همین حروفى است که در اختیار همگان قرار دارد.

در عین این که قرآن از همان حروفِ «الف، باء» و کلمات معمولى ترکیب یافته، به قدرى کلمات آن موزون است و معانى بزرگى در بر دارد، که در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى کند، روح را مملو از اعجاب و تحسین مى سازد، و افکار و عقول را در برابر خود به تعظیم وا مى دارد، جمله بندى هاى مرتب و کلمات آن، در بلندترین پایه قرار گرفته و معانى بلند را در قالب زیباترین الفاظ مى ریزد، که همانند و نظیر ندارد.

فصاحت و بلاغت قرآن، بر کسى پوشیده نیست، این گفته صرف ادعا نمى باشد; زیرا آفریدگار جهان، همان کسى که این کتاب را بر پیامبر نازل کرده همه انسان ها را دعوت به مقابله به مثل نموده است و از آنها خواسته اگر مى توانند همانند آن، یا لااقل یک سوره مثل آن را، بیاورند، او دعوت نموده است عموم جهانیان (جن و انس) با همکارى و هم فکرى اگر مى توانند مانند آن را بیاورند اما همه عاجز و ناتوان ماندند، و این نشان مى دهد که این آیات مولود فکر آدمى نیست.

درست همان طور که خداوند بزرگ از خاک، موجوداتى همچون انسان، با آن ساختمان شگفت انگیز، انواع پرندگان زیبا، جانداران متنوع، و گیاهان و گل هاى رنگارنگ، مى آفریند و ما از آن کاسه و کوزه و مانند آن مى سازیم.

همچنین خداوند از حروف الفبا و کلمات معمولى، مطالب و معانى بلند را در قالب الفاظ زیبا و کلمات موزون ریخته و اسلوب خاصى در آن به کار برده که همه انگشت حیرت به دندان گرفته اند.

آرى، همین حروف در اختیار انسان ها نیز هست ولى توانائى ندارند ترکیب ها و جمله بندى هائى بسان قرآن، ابداع کنند.

* * *

جالب توجه این که: عصر جاهلیت یک عصر طلائى از نظر ادبیات بود، همان اعراب بادیه نشین، همان پا برهنه ها و نیمه وحشى ها با تمام محرومیت هاى اقتصادى و اجتماعى دل هائى سرشار از ذوق ادبى و سخن سنجى داشتند، به طورى که اشعار یادگار آن دوران طلائى، از اصیل ترین و پرمایه ترین اشعار عرب محسوب مى شود، و ذخائر گران بهائى براى علاقمندان ادبیات عربى اصیل است، این خود بهترین دلیل براى نبوغ ادبى و ذوق سخن پرورى اعراب در آن دوران مى باشد.

عرب ها در زمان جاهلیت یک بازارِ بزرگِ سال، به نام «بازار عکاظ» داشتند که در عین حال یک «مجمع مهم ادبى» و کنگره سیاسى و قضائى نیز محسوب مى شد.

در این بازار، علاوه بر فعالیت هاى اقتصادى، عالى ترین نمونه هاى نظم و نثر عربى از طرف شعراء و سخن سرایان توانا، در این کنگره بزرگ عرضه مى گردید، و بهترین آنها به عنوان «شعر سال» انتخاب مى شد که هفت قطعه (یا ده قطعه) آن به نام «سبعه یا عشره معلقه» معروف است، و البته موفقیت در این مسابقه بزرگ ادبى، افتخار بزرگى براى سراینده آن شعر و قبیله اش بود.

در چنان عصرى، قرآن آنها را دعوت به مقابله به مثل کرد، و همه از آوردن مانند آن اظهار عجز کردند، و در برابر آن زانو زدند (شرح بیشتر در زمینه تحدى قرآن و ناتوان ماندن از آوردن مثل آن را ذیل آیه 23 همین سوره خواهید خواند).

* * *

گواه زنده این تفسیر براى حروف مقطعه، حدیثى است که از على بن الحسین(علیهما السلام) امام سجاد(علیه السلام) رسیده است آنجا که مى فرماید: کَذَبَتْ قُرَیْشٌ وَ الْیَهُودُ بِالْقُرْآنِ وَ قالُوا: سِحْرٌ مُبِینٌ، تَقَوَّلَهُ، فَقالَ اللّهُ: «الم ذلِکَ الْکِتابُ...» أَیْ یا مُحَمَّدُ هذَا الْکِتابُ الَّذِی أَنْزَلْتُهُ عَلَیْکَ هُوَ الْحُرُوفُ الْمُقَطَّعَةُ الَّتِی مِنْها أَلِفٌ، لامٌ، مِیمٌ وَ هُوَ بِلُغَتِکُمْ وَ حُرُوفِ هِجائِکُمْ، فَأْتُوا بِمِثْلِهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین...:

«قریش و یهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است، آن را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است، خداوند به آنها اعلام فرمود: «الم ذلِکَ الْکِتابُ» یعنى: اى محمّد کتابى که بر تو فرو فرستادم از همین حروف مقطعه (الف ـ لام ـ م) و مانند آن است که همان حروف الفباى شما است».(1)

شاهد دیگر: حدیثى است که از امام على ابن موسى الرضا(علیهما السلام) رسیده است آنجا که مى فرماید: ...ثُمَّ قالَ(علیه السلام) إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى أَنْزَلَ هذَا الْقُرْآنَ بِهذِهِ الْحُرُوفِ الَّتِی یَتَداوَلُها جَمِیعُ الْعَرَبِ، ثُمَّ قالَ: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآن...: «...خداوند بزرگ قرآن را نازل فرمود با همین حروفى که جمیع عرب با آن تکلم مى کنند، سپس فرمود: بگو اگر انس و جن با هم همکارى کنند که مثل قرآن را بیاورند توانائى بر آن را ندارند...».(2)

نکته دیگرى که این نظریه را درباره معنى حروف مقطعه قرآن تائید مى کند این است که در 24 مورد از آغاز سوره هائى که با این حروف شروع شده است، بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به میان آمده، این خود نشان مى دهد که ارتباطى میان این دو، (حروف مقطعه و عظمت قرآن) موجود است.

اینک چند نمونه از آنها:

1 ـ (الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیم خَبیر).(3)

2 ـ (طس تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتاب مُبین).(4)

3 ـ (الم * تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیم).(5)

4 ـ (المص * کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْک).(6)

در تمام این موارد، و موارد بسیار دیگر از آغاز سوره هاى قرآن پس از ذکر حروف مقطعه سخن از قرآن به میان آمده، و از عظمت آن بحث شده است.

* * *

بعد از بیان حروف مقطعه قرآن اشاره به عظمت این کتاب آسمانى کرده مى گوید: «این همان کتاب با عظمت است که هیچ گونه تردید در آن وجود ندارد» (ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ).

این تعبیر، ممکن است اشاره به آن باشد که خداوند به پیامبر خویش وعده داده کتابى براى راهنمائى انسان ها بر او نازل کند که براى همه حق طلبان مایه هدایت و براى حقیقت جویان جاى تردید در آن نباشد، و اکنون به وعده خود وفا کرده است.

اما این که مى گوید: هیچ گونه شک و تردید در آن وجود ندارد، این یک ادعا نیست بلکه منظور این است که: محتواى قرآن آن چنان است که خود شهادت بر حقانیت خویش مى دهد، و «همچون طبله عطار است خاموش و هنرنماى» و به تعبیر دیگر: آن چنان آثار صدق، عظمت، انسجام، استحکام، عمق معانى، شیرینى و فصاحت لغات و تعبیرات، در آن نمایان است که هر گونه وسوسه و شک را از خود دور مى کند، و مصداق «آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است» مى باشد.

جالب این که گذشت زمان، نه تنها طراوت آن را نمى کاهد، بلکه با پیشرفت علوم و برداشته شدن پرده از روى اسرار کائنات، حقائق قرآن روشن تر مى گردد، و هر قدر علم به سوى تکامل پیش مى رود درخشش این آیات بیشتر مى شود.

این یک ادعا نیست، واقعیتى است که به خواست خدا در لابلاى همین کتاب تفسیر، به آن پى خواهیم برد.

* * *

مى دانیم کلمه «ذلِک» در لغت عرب اسم اشاره بعید است، بنابراین «ذلِکَ الْکِتاب» مفهومش «آن کتاب» است، در حالى که در اینجا باید از اشاره به نزدیک استفاده مى شد، و «هذَا الْکِتاب» مى گفت; چرا که قرآن در دسترسى مردم قرار گرفته بود.

این به خاطر آن است که: گاهى از اسم اشاره بعید براى بیان عظمت چیز، یا شخصى استفاده مى شود، یعنى آن قدر مقام آن بالا است که گوئى در نقطه دور دستى در اوج آسمان ها، قرار گرفته است، در تعبیرات فارسى نیز نظیر آن را داریم فى المثل در حضور افراد بزرگ مى گوئیم: «اگر آن سرور اجازه دهند چنین کارى را مى کنیم». در حالى که باید این سرور گفته شود، این تنها براى بیان عظمت و بلندى مقام است.

در بعضى دیگر از آیات قرآن تعبیر به «تِلْکَ» شده که آن هم اشاره بعید است مانند: (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ).(7)

* * *

«کتاب» به معنى مکتوب و نوشته شده است، و بدون تردید منظور از کتاب در آیه مورد بحث قرآن مجید است.

در اینجا این سؤال پیش مى آید: مگر تمام قرآن در آن روز نوشته شده بود؟

در پاسخ این سؤال مى گوئیم: نوشته شدن تمام قرآن لازم نیست; چرا که قرآن، هم به کل این کتاب گفته مى شود و هم به اجزاء آن.

به علاوه «کتاب»، گاهى به معنى وسیع ترى اطلاق مى شود به معنى مطالبى که درخور نوشتن است و به صورت مکتوب بیرون خواهد آمد، هر چند تا آن زمان نوشته نشده باشد، در سوره «ص» آیه 29 مى خوانیم: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِه: «این کتابى است که بر تو نازل کردیم، کتابى است پر برکت تا مردم در آیات آن بیندیشند» مسلّم است قرآن قبل از نزولش به صورت نوشته اى در میان انسان ها وجود نداشت.

این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به کتاب اشاره به مکتوب بودنش در «لوح محفوظ» باشد (درباره لوح محفوظ در جاى خود بحث خواهیم کرد).(8)

* * *

کلمه «هدایت» در قرآن در موارد فراوانى استعمال شده است ولى ریشه و اساس همه آنها به دو معنى بازگشت مى کند:

1 ـ «هدایت تکوینى» که در تمام موجودات جهان وجود دارد (منظور از هدایت تکوینى رهبرى موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندى هاى حساب شده جهان هستى است).

قرآن مجید در این زمینه از زبان موسى(علیه السلام) مى گوید: رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى: «پروردگار ما همان کسى است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد».(9)

2 ـ «هدایت تشریعى» که به وسیله پیامبران و کتاب هاى آسمانى انجام مى گیرد و انسان ها با تعلیم و تربیت آنان در مسیر تکامل پیش مى روند، شاهد آن نیز در قرآن فراوان است از جمله مى خوانیم: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا: «آنها را راهنمایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت مى کنند».(10)

* * *

مسلماً قرآن براى هدایت همه جهانیان نازل شده، ولى چرا در آیه فوق هدایت قرآن مخصوص پرهیزکاران، معرفى گردیده؟

علت آن این است که: تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسلیم در مقابل حق و پذیریش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدایت کتاب هاى آسمانى و دعوت انبیاء بهره بگیرد.

به تعبیر دیگر: افراد فاقد ایمان دو گروهند: گروهى هستند که در جستجوى حق اند و این مقدار از تقوا در دل آنها وجود دارد که هر جا حق را ببینند پذیرا مى شوند.

گروه دیگرى افراد لجوج، متعصب و هوا پرستى هستند که نه تنها در جستجوى حق نیستند بلکه هر جا آن را بیابند براى خاموش کردنش تلاش مى کنند.

مسلماً قرآن و هر کتاب آسمانى دیگر تنها به حال گروه اول مفید بوده و هست و گروه دوم از هدایت آن بهره اى نخواهند گرفت.

و باز به تعبیر دیگر: علاوه بر «فاعلیت فاعل» «قابلیت قابل» نیز شرط است، هم در هدایت تکوینى و هم در هدایت تشریعى.

زمین شوره زار، هرگز سنبل بر نیارد، اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد، بلکه باید زمین آماده باشد تا از قطرات زنده کننده باران بهره گیرد.

سرزمین وجود انسانى نیز تا از لجاجت و عناد و تعصب پاک نشود، بذر هدایت را نمى پذیرد، و لذا خداوند مى فرماید: «قرآن هادى و راهنماى متقیان است».(11)

* * *


 

1 ـ تفسیر «برهان»، جلد 1، صفحه 54 (جلد 1، صفحه 126، حدیث 319 ـ 9، چاپ بنیاد بعثت) ـ «بحار الانوار»، جلد 89، صفحه 377، حدیث 10 (با اندکى تفاوت) و جلد 17، صفحه 217، حدیث 21 (با اندکى تفاوت).

2 ـ «توحید صدوق»، صفحه 162، چاپ 1375 هجرى قمرى (صفحه 234، حدیث 1، انتشارات جامعه مدرسین، 1357 هـ .ش) ـ «بحار الانوار»، جلد 2، صفحه 319، حدیث 3.

3 ـ هود، آیه 1.

4 ـ نمل، آیه 1.

5 ـ لقمان، آیات 1 و 2.

6 ـ اعراف، آیات 1 و 2.

7ـ لقمان، آیه 2.

 
 

8 ـ به جلد دهم تفسیر «نمونه»، صفحه 241 مراجعه شود (ذیل آیه 39 سوره رعد).

9 ـ طه، آیه 50.

 

10 ـ انبیاء، 73 ـ سجده، 14.

11 ـ «هُدىً لِلْمُتَّقِیْنَ» (بقره، 2).

4 ـ چرا هدایت قرآن ویژه پرهیزکاران است؟

3 ـ هدایت چیست؟

2 ـ معنى «کتاب»

1 ـ چرا اشاره به دور؟

شاهد گویا

عصر طلائى ادبیات عرب

تحقیق درباره حروف مقطعه قرآن.

آخرین ویرایش در یکشنبه, 23 آبان 1400 ساعت 10:06

احسن الحدیث در شبکه های اجتماعی    aparat telegram instagram whatsapp 300x300 این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری