• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

انسان، گل سر سبد موجودات

شرح آیات 70 لغایت 72 سوره مبارکه الاسراء

70وَ لَقَدْ

بیشتر...

شرح خطبه 193 نهج البلاغه - جلسه دهم

شرح نهج البلاغه - استاد مفسر دکتر محمدعلی انصاری
بیشتر...

علی بن حسن طبرسی

ابوالفضل، علی بن حسن بن فضل بن حسن طبرسی فرزند حسن بن فضل

بیشتر...

خطبه صد و چهل و هفت، بخش دوم

 

وَإنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ

بیشتر...

عدالت و جایگاه آن در قرآن

 

از مهم ترین مباحث موجود در فلسفه سیاسی اصل عدالت است .

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
25001
15346
144141052
امروز شنبه, 17 آذر 1403
اوقات شرعی

فرمان جنگ با ستمکاران

شرح آیات 190 لغایت 193 سوره مبارکه بقره

190- وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ

191- وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ

192- فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

193- وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ

190- و در راه خدا، با کسانى که با شما مى جنگند، نبرد کنید; و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا متجاوزان را دوست ندارد.

191- و آنها[= مشرکان فتنه گر ]را هر کجا یافتید، به قتل برسانید; و از آن جا که شما را بیرون ساختند، آنها را بیرون کنید و فتنه از کشتار نیز بدتر است و با آنها، در نزد مسجدالحرام [= در تمام حرم] جنگ نکنید; مگر این که در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید. چنین است جزاى کافران!

192- و اگر (از جنگ و فتنه) خوددارى کردند، خداوند آمرزنده و مهربان است.

193- و با آنها پیکار کنید; تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند; و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید; زیرا) تعدّى جز بر ستمکاران روا نیست.

بعضى از مفسران، دو شأن نزول براى نخستین آیه از این آیات نقل کرده اند.

نخست این که: این آیه، اولین آیه اى بود که درباره جنگ با دشمنان اسلام نازل شد، و پس از نزول این آیه، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با آنها که از در پیکار در آمدند، پیکار کرد و نسبت به آنان که پیکار نداشتند، خوددارى مى کرد، و این ادامه داشت تا دستور: أُقْتُلُوا الْمُشْرِکِیْنَ که اجازه پیکار با همه مشرکان را مى داد، نازل گشت.(1)

دوم شأن نزولى است به نقل از «ابن عباس» که این آیه، در مورد صلح حدیبیه نازل گردید، و جریان چنین است: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با 1400 نفر از یاران خود، آماده عمره شدند، چون به سرزمین حدیبیه (محلى است در نزدیکى مکّه) رسیدند، مشرکان از ورود آنها به «مکّه» و انجام مناسک عمره، ممانعت کردند، و پس از گفتگوى زیاد با پیامبر(صلى الله علیه وآله) مصالحه کردند، که سال بعد براى انجام عمره به «مکّه» بیایند و آنان «مکّه» را سه روز براى او و مسلمانان خالى نمایند تا طواف خانه خدا کنند.

سال بعد هنگامى که آماده رفتن به «مکّه» شدند، از این خائف بودند که مشرکان به وعده خود وفا نکنند، و مانع شوند، و جنگى به وقوع بپیوندد، و در صورت وقوع حادثه یا جنگ، پیامبر از مقاتله در ماه حرام ناراحت بود، که آیه فوق در این مورد نازل شد، و دستور داد: اگر دشمن نبرد را شروع کند شما هم در برابر او به مبارزه برخیزید.(2)

به نظر مى رسد شأن نزول اول، مناسب آیه اول، و شأن نزول دوم مناسب آیات بعد است، ولى به هر حال مفهوم آیات دلالت دارد که همه با هم، یا با فاصله کمى نازل شده.

 
تفسیر:

فرمان جنگ با ستمکاران

در نخستین آیه، قرآن دستور مقاتله و مبارزه با کسانى که شمشیر به روى مسلمانان مى کشند را صادر کرده و به آنان اجازه داده است: براى خاموش ساختن دشمنان، دست به اسلحه ببرند، و به تعبیر دیگر، دوران صبر و شکیبایى مسلمانان تمام شده بود، و به قدر کافى قوت و قدرت پیدا کرده بودند که با شجاعت و صراحت، از خود و حقوق خویش دفاع کنند، مى فرماید: «با کسانى که با شما مى جنگند در راه خدا پیکار کنید» (وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ).

تعبیر به «فى سبیل اللّه»، هدفِ اصلىِ جنگ هاىِ اسلامى را روشن مى سازد که جنگ در منطق اسلام، هرگز به خاطر انتقام جویى، یا جاه طلبى، یا کشور گشایى و یا به دست آوردن غنائم، و اشغال سرزمین هاى دیگران نیست.

اسلام همه اینها را محکوم مى کند و مى گوید: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط باید در راه خدا، و براى گسترش قوانین الهى، بسط توحید، عدالت، دفاع از حق، و ریشه کن ساختن ظلم و فساد و تباهى باشد.

همین نکته است که جنگ هاى اسلامى را از تمام جنگ هایى که در جهان روى مى دهد جدا مى سازد و نیز همین هدف، در تمام ابعاد جنگ اثر مى گذارد و کمیت و کیفیت جنگ، نوع سلاح، چگونگى رفتار با اسیران، را به رنگِ فى سبیل اللّه در مى آورد.

«سبیل» به گفته «راغب» در «مفردات» در اصل، به معنى راهى است که پیمودن آن آسان است، و بعضى آن را منحصراً به معنى راه حق، تفسیر کرده اند، ولى با توجه به این که این واژه در قرآن مجید، هم به راه هاى حق و هم به راه هاى باطل اطلاق شده، شاید منظورشان این باشد: از قرائن، حق بودن آن را استفاده کرده اند.

شک نیست: پیمودن راه خدا (سبیل اللّه) یا به تعبیر دیگر راه دین و آئین او، با تمام مشکلاتى که دارد، چون موافق روح و جان افراد با ایمان است، کارى است آسان و گوارا، به همین دلیل، مؤمنان داوطلبانه و آشکارا، از آن استقبال مى کنند، هر چند سرانجامش شهادت باشد.

جمله «اَلَّذِیْنَ یُقاتِلُونَکُمْ» نیز صراحت دارد این دستور مخصوص مقابله با کسانى است که دست به اسلحه مى برند، و تا دشمن به مقاتله و مبارزه بر نخیزد، مسلمانان نباید حمله کنند، و چنان که خواهیم دید، این اصل (جز در بعضى موارد استثنایى که خواهد آمد) همه جا محترم شمرده شده است.

جمعى از مفسران، مفهوم «اَلَّذِیْنَ یُقاتِلُونَکُمْ» را در دایره خاصى محدود کرده اند، در حالى که آیه مفهوم گسترده اى دارد و تمام کسانى که به نحوى از انحاء به پیکار بر مى خیزند را شامل مى شود.

ضمناً از این آیه استفاده مى شود: هرگز غیر نظامیان (مخصوصاً زنان و کودکان) نباید مورد تهاجم واقع شوند; زیرا آنها به مقاتله بر نخاسته اند، بنابراین مصونیت دارند.

سپس توصیه به رعایت عدالت، حتى در میدان جنگ و در برابر دشمنان کرده مى فرماید: «از حدّ تجاوز نکنید» (وَ لا تَعْتَدُوا).

«چرا که خداوند، تجاوزکاران را دوست نمى دارد» (إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ).

آرى، هنگامى که جنگ براى خدا و در راه خدا باشد، هیچگونه تعدى و تجاوز، نباید در آن باشد، و درست به همین دلیل است که در جنگ هاى اسلامى
ـ بر خلاف جنگ هاى عصر ما ـ رعایت اصول اخلاقى فراوانى توصیه شده است، مثلاً افرادى که سلاح بر زمین بگذارند، و کسانى که توانایى جنگ را از دست داده اند، یا اصولاً قدرت بر جنگ ندارند، همچون مجروحان، پیر مردان، زنان و کودکان نباید مورد تعدى قرار گیرند، باغستان ها، گیاهان و زراعت ها را نباید از بین ببرند، و از مواد سمّى براى زهرآلود کردن آب هاى آشامیدنى دشمن (جنگ شیمیایى و میکروبى) نباید استفاده کنند.

على(علیه السلام) ـ طبق آنچه در «نهج البلاغه» آمده ـ به لشکریانش، قبل از شروع جنگ صفّین دستور جامعى در این زمینه داده که شاهد گویاى بحث ما است:

لا تُقاتِلُوهُمْ حَتّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللّهِ عَلى حُجَّة، وَ تَرْکُکُمْ إِیّاهُمْ حَتّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرى لَکُمْ عَلَیْهِمْ، فَإِذا کانَتِ الْهَزِیمَةُ بِإِذْنِ اللّهِ فَلاتَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاتُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاتُجْهِزُوا عَلى جَرِیح وَ لاتَهِیجُوا النِّساءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْراضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَراءَکُم:

«با آنها نجنگید تا آنها جنگ را آغاز کنند، چه این که شما ـ بحمد اللّه ـ (براى حقانیت خود) داراى حجت و دلیل هستید، و واگذاشتن، تا آنها نبرد را آغاز کنند; حجت دیگرى است به سود شما و بر زیان آنان، آن گاه که به اذن خدا آنان را شکست دادید، فراریان را نکشید، بر ناتوان ها ضربه نزنید و مجروحان را به قتل نرسانید ، و با اذیت و آزار، زنان را به هیجان نیاورید، هر چند به شما دشنام دهند، و به سرانتان ناسزا گویند».(3)

این نکته نیز لازم به یادآورى است که، بعضى از مفسران، طبق پاره اى از روایات،(4) این آیه را ناسخ آیه اى که منع از پیکار مى کند، دانسته اند مانند: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ: «دست به پیکار نزنید».(5)

و بعضى آن را منسوخ به آیه: وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً: «با همه مشرکان پیکار کنید»(6) شمرده اند.

ولى حق این است: این آیه، نه ناسخ است و نه منسوخ; زیرا ممنوع بودن جنگ با کفار متجاوز، زمانى بود که مسلمانان از توان کافى برخوردار نبودند و با تغییر شرایط، موظف شدند: از خود دفاع کنند.

و نیز مسأله پیکار با مشرکان در واقع یک استثناء نسبت به آیه محسوب مى شود.

بنابراین، تغییر حکم به خاطر تغییر شرایط، نه نسخ است و نه استثناء، ولى قرائن نشان مى دهد در روایات و همچنین کلمات پیشینیان نسخ، مفهومى غیر از مفهوم امروز داشته به طورى که معنى گسترده آن شامل این گونه امور نیز مى شده است.

* * *

در آیه بعد که تکمیلى است بر دستور آیه قبل، با صراحت بیشترى سخن مى گوید، مى فرماید: «آنها (همان مشرکانى که از هیچ گونه ضربه زدن به مسلمین خوددارى نمى کردند) را هر کجا بیابید به قتل برسانید و از آنجا که شما را بیرون ساختند («مکّه») آنها را بیرون کنید»; چرا که این یک دفاع عادلانه و مقابله به مثل منطقى است (وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ).

پس از آن، مى افزاید: «فتنه از کشتار هم بدتر است» (وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ).

در این که «فِتْنَه» چیست؟ مفسران و ارباب لغت، درباره آن بحث هایى دارند، این واژه در اصل از «فَتْن» (بر وزن متن) گرفته شده که به گفته «راغب» در «مفردات» به معنى قرار دادن طلا در آتش، براى ظاهر شدن میزانِ خلوصِ آن از ناخالصى است و به گفته بعضى، گذاشتن طلا در آتش براى خالص شدن از ناخالصى هاست.(7)

واژه «فتنه» و مشتقات آن در قرآن مجید، ده ها بار ذکر شده و در معانى مختلفى به کار رفته است:

گاه به معنى آزمایش و امتحان است، مانند: أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ: «مردم گمان مى کنند، همین که گفتند: ایمان آوردیم، رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد».(8)

گاه، به معنى فریب دادن، چنان که مى فرماید: یا بَنِى آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ: «اى فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد».(9)

گاه، به معنى بلا و عذاب آمده مانند: یَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ یُفْتَنُونَ * ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ: «آن روز که آنها بر آتش، عذاب مى شوند و به آنها گفته مى شود: بچشید عذاب خود را»!(10)

گاه، به معنى گمراهى آمده، مانند: وَ مَنْ یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً: «کسى که خدا گمراهى او را بخواهد (و از او سلب توفیق کند) هیچ قدرتى براى نجات او، در برابر خداوند نخواهى داشت».(11)

و گاه به معنى شرک و بت پرستى یا سدّ راه ایمان آورندگان، آمده مانند آیه مورد بحث، و بعضى آیات بعد از آن که مى فرماید: وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ: «با آنها پیکار کنید تا شرک از میان برود، و دین مخصوص خداى یگانه باشد».

ولى ظاهر این است: تمام این معانى به همان ریشه اصلى که در معنى فتنه گفته شد باز مى گردد (همان گونه که غالب الفاظ مشترک چنین حالى را دارند); زیرا با توجه به این که معنى اصلى، قرار دادن طلا در زیر فشار آتش براى خالص سازى، یا جدا کردن سره از ناسره است، در هر مورد که نوعى فشار و شدت وجود داشته باشد این واژه به کار مى رود، مانند امتحان که معمولاً با فشار و مشکلات همراه است، و عذاب که نوع دیگرى از شدت و فشار است، و فریب و نیرنگ که تحت فشارها انجام مى گیرد و همچنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق که هر کدام متضمن نوعى فشار و شدت است.

کوتاه سخن این که: آئین بت پرستى و فسادهاى گوناگون فردى و اجتماعىِ مولود آن، در سرزمین «مکّه» رایج شده بود، حرم امن خدا را آلوده کرده بود، و فساد آن از قتل و کشتار هم بیشتر بود، آیه مورد بحث، مى گوید: «به خاطر ترس از خون ریزى، دست از پیکار با بت پرستى بر ندارید که بت پرستى از قتل، بدتر است».

این احتمال نیز از سوى بعضى از مفسران داده شده که: منظور از «فتنه» در اینجا همان فساد اجتماعى باشد، از جمله تبعید کردنِ مؤمنان از وطنِ مألوفشان که این امور، گاه از کشتن هم دردناک تر است، یا سبب قتل و کشتارها در اجتماع مى شود، در آیه 73 سوره «انفال» چنین مى خوانیم: إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِى الأَرْضِ وَ فِسادٌ کَبِیرٌ: «اگر این دستور را (قطع رابطه با کفار) انجام ندهید، فتنه و فساد عظیمى در زمین روى مى دهد» (در این آیه فتنه و فساد در کنار هم قرار گرفته).

سپس، به مسأله دیگرى در همین رابطه اشاره کرده، مى فرماید: مسلمانان باید احترام مسجد الحرام را نگهدارند، و این حرم امن الهى باید همیشه محترم شمرده شود، لذا «با آنها (مشرکان) نزد مسجد الحرام پیکار نکنید، مگر آن که آنها در آنجا با شما بجنگند» (وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّى یُقاتِلُوکُمْ فیهِ).

«ولى اگر آنها با شما در آنجا جنگ کردند، آنها را به قتل برسانید، چنین است جزاى کافران» (فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ).

چرا که وقتى آنها حرمت این حرم امن را بشکنند، دیگر سکوت در برابر آنان جایز نیست و باید پاسخ محکم به آنان گفته شود، تا از قداست و احترام حرم امن خدا، هرگز سوء استفاده نکنند.

* * *

اما از آنجا که اسلام همیشه نیش و نوش و انذار و بشارت را با هم مى آمیزد تا معجون سالم تربیتى براى گنهکاران فراهم کند، در آیه بعد راه بازگشت را به روى آنها گشوده، مى فرماید: «اگر دست از جنگ بردارند و خوددارى کنند، خداوند آمرزنده و مهربان است» (فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ).

آرى، اگر از شرک دست بردارند، و آتش فتنه و فساد را خاموش کنند، آنها برادران مسلمان شما خواهند بود، و حتى چنان که در دستورات دیگر آمده است از مجازات و غرامت هائى که براى مجرمان است در مورد آنان صرف نظر مى شود.

بعضى جمله فَأِنِ انْتَهَوْا: «اگر خوددارى کنند» را به معنى خوددارى از شرک و کفر تفسیر کرده اند (چنان که در بالا گفتیم).

و بعضى به معنى خوددارى از جنگ در مسجد الحرام یا اطراف آن، دانسته اند.

جمع میان هر دو معنى نیز ممکن است.

* * *

در آخرین آیه این قسمت، به هدف جهاد در اسلام اشاره کرده، مى فرماید: «با آنها پیکار کنید تا فتنه از میان برود» (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ).

«و دین مخصوص خدا باشد» (وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ).

سپس، اضافه مى کند: «اگر آنها (از اعتقاد در اعمال نادرست خود) دست بردارند (مزاحم آنان نشوید; زیرا) تعدى جز به ستمکاران روا نیست» (فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَى الظّالِمینَ).

در ظاهر، سه هدف براى جهاد در این آیه ذکر شده: از میان بردن فتنه ها، محو شرک و بت پرستى، و جلوگیرى از ظلم و ستم.

این احتمال وجود دارد که: منظور از فتنه، همان شرک بوده باشد، بنابراین هدف اول و دوم در هم ادغام مى شود، و نیز این احتمال وجود دارد که منظور از ظلم در اینجا نیز همان شرک باشد چنان که در آیه 13 سوره «لقمان» مى خوانیم: إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ: «شرک ظلم بزرگى است».

به این ترتیب، هر سه هدف، به یک هدف باز مى گردد، و آن مبارزه با شرک و بت پرستى که سرچشمه انواع فتنه ها، مظالم و ستم هاست.

بعضى نیز ظلم را در این آیه، به معنى آغازگر جنگ بودن دانسته اند، و یا آغازگر جنگ بودن، در حرم امن خدا.

ولى احتمال اول، که آیه، سه هدف جداگانه را براى جنگ تعقیب کند قوى تر به نظر مى رسد.

درست است که شرک، یکى از مصادیق فتنه است ولى «فتنه» مفهومى گسترده تر از شرک دارد.

و درست است که شرک یکى از مصادیق ظلم است، ولى «ظلم» مفهوم وسیع ترى دارد، و اگر گاهى تفسیر به شرک شده بیان یک مصداق است.

به این ترتیب، جهاد اسلامى نه به خاطر فرمانروائى در زمین و کشورگشایى، نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهیه بازارهاى فروش یا تملک منابع حیاتى کشورهاى دیگر، یا برترى بخشیدن نژادى بر نژاد دیگر است، بلکه:

هدف یکى از سه چیز است: خاموش کردن آتش فتنه ها و آشوبها که سلب آزادى و امنیت از مردم مى کند، همچنین محو آثار شرک و بت پرستى، و نیز مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است.

* * *

نکته ها:

1 ـ مسأله جهاد در اسلام

در بسیارى از مذاهب انحرافى، جهاد، به هیچ وجه وجود ندارد و همه چیز بر محور توصیه ها، نصایح و اندرزها دور مى زند، حتى، بعضى هنگامى که مى شنوند جهاد مسلحانه، یکى از ارکان برنامه هاى اسلامى است در تعجب فرو مى روند که مگر دین مى تواند، توأم با جنگ باشد.

اما با توجه به این که همیشه افراد زورمند و خودکامه، فرعون ها، نمرودها و قارون ها ـ که اهداف انبیاء را مزاحم خویش مى دیده اند ـ در برابر آن ایستاده و جز به محو دین و آئین خدا راضى نبودند، روشن مى شود: دینداران راستین در عین تکیه بر عقل و منطق و اخلاق، باید در مقابل این گردن کشان ظالم و ستمگر بایستند و راه خود را با مبارزه و در هم کوبیدن آنان به سوى جلو باز کنند.

اصولاً جهاد یکى از نشانه هاى موجود زنده، و یک قانون عمومى در عالم حیات است، تمام موجودات زنده، اعم از انسان، حیوان و گیاه، براى بقاى خود، با عوامل نابودى خود در حال مبارزه اند ـ شرح بیشتر این سخن را در سوره «نساء» ذیل آیات 95 و 96 خواهید خواند ـ

به هر حال، از افتخارات ما مسلمانان، آمیختن دین با حکومت و داشتن دستور جهاد در برنامه هاى دینى است، منتها باید دید جهاد اسلامى چه اهدافى را تعقیب مى کند، آنچه ما را از دیگران جدا مى سازد همین است.

* * *

2 ـ اهداف جهاد در اسلام

بعضى از غرب زده ها اصرار دارند، جهاد اسلامى را منحصراً در جهاد دفاعى خلاصه کنند، و با هر زحمتى که هست تمام غزوات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و یا جنگ هاى بعد از آن حضرت را، در این راستا توجیه کنند، در حالى که نه دلیلى بر این مسأله داریم، و نه تمام غزوات رسول الله در این معنى خلاصه مى شود، بهتر این است: به جاى این استنباط هاى نادرست، به قرآن باز گردیم و اهداف جهاد را از قرآن بگیریم، اهدافى که همه، منطقى و قابل عرضه کردن به دوست و دشمن است.

چنان که در آیات بالا خواندیم، جهاد در اسلام براى چند هدف، مجاز شمرده شده است:

الف ـ جهاد براى خاموش کردن فتنه ها

و به تعبیر دیگر جهاد ابتدائىِ آزادى بخش.

مى دانیم: خداوند دستورها و برنامه هائى براى سعادت، آزادى، تکامل، خوشبختى و آسایش انسان ها طرح کرده است، و پیامبرانِ خود را موظف ساخته این دستورها را به مردم ابلاغ کنند، حال اگر فرد یا جمعیتى ابلاغ این فرمان ها را مزاحم منافع پست خود ببینند، و بر سر راه دعوت انبیاء موانعى ایجاد نمایند آنها حق دارند، نخست از طریق مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد، با توسل به زور این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبلیغ را براى خود کسب کنند.

به عبارت دیگر: مردم در همه اجتماعات این حق را دارند که نداى منادیان راه حق را بشنوند، و در قبول دعوت آنها آزاد باشند، حال اگر کسانى بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند، و اجازه ندهند صداى منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد، و از قید اسارت و بردگى فکرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران این برنامه حق دارند براى فراهم ساختن این آزادى، از هر وسیله اى استفاده کنند، و از اینجا ضرورت «جهاد ابتدائى» در اسلام و سایر ادیان آسمانى روشن مى گردد.

همچنین اگر کسانى مؤمنان را تحت فشار قرار دهند که به آئین سابق باز گردند براى رفع این فشار نیز از هر وسیله اى مى توان استفاده کرد.

ب ـ جهاد دفاعى

آیا صحیح است کسى به انسان حمله کند، و او از خود دفاع ننماید؟ یا ملتى متجاوز و سلطه گر هجوم بر ملت دیگر ببرند، و آنها دست روى دست گذارده نابودى کشور و ملت خویش را تماشا کنند.

در اینجا تمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى که مورد هجوم واقع شده حق مى دهد، براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند.

این نوع جهاد را، «جهاد دفاعى» مى نامند، جنگ هایى مانند جنگ احزاب و احد و موته و تبوک و حُنین و بعضى دیگر از غزوات اسلامى جزء این بخش از جهاد بوده، و جنبه دفاعى داشته است.

هم اکنون بسیارى از دشمنان اسلام، جنگ را بر مسلمین تحمیل کرده اند و سرزمین هاى اسلامى را اشغال نموده و منابع آنها را زیر سلطه خود گرفته اند چگونه اسلام اجازه مى دهد در مقابل آنها سکوت شود؟

ج ـ جهاد براى حمایت از مظلومان

شاخه دیگرى از جهاد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده، جهاد براى حمایت از مظلومان است، در آیه 75 سوره «نساء» مى خوانیم: وَ ما لَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لدُنْکَ وَلِیّاً وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً:

«چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند پیکار نمى کنید، همان افراد (ستمدیده اى) که مى گویند: خدایا! ما را از این شهر («مکّه») که اهلش ستمگرند بیرون ببر، و براى ما از سوى خود، ولیّى قرار ده، و براى ما از سوى خود یار و یاورى معین فرما»!

به این ترتیب، قرآن از مسلمانان مى خواهد: هم در راه خدا و هم در راه آزادى مستضعفان مظلوم، جهاد کنند، و اصولاً این دو، از هم جدا نیستند و با توجه به این که در آیه فوق، قید و شرطى نیست، این مظلومان و مستضعفان در هر نقطه جهان، باشند، باید از آنها دفاع کرده و نزدیک و دور، داخل و خارج کشور تفاوت نمى کند.

و به تعبیر دیگر: حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود، حتى اگر به جهاد منتهى گردد، اسلام اجازه نمى دهد مسلمانان در برابر فشارهایى که به مظلومان جهان وارد مى شود بى تفاوت باشند، و این دستور، یکى از ارزشمندترین دستورات اسلامى است که از حقانیت این آئین خبر مى دهد.

د ـ جهاد براى محو شرک و بت پرستى

اسلام در عین این که آزادى عقیده را محترم مى شمرد، و هیچ کس را با اجبار دعوت به سوى این آئین نمى کند، به همین دلیل، به اقوامى که داراى کتاب آسمانى هستند، فرصت کافى مى دهد که با مطالعه و تفکر، آئین اسلام را بپذیرند، و اگر نپذیرفتند، با آنها به صورت یک «اقلیت هم پیمان» (اهل ذِمّه) معامله مى کند و با شرایط خاصى که نه پیچیده است و نه مشکل با آنها همزیستى مسالمت آمیز بر قرار مى نماید، در عین حال نسبت به شرک و بت پرستى، سختگیر است; زیرا:

شرک و بت پرستى، نه دین است، نه آئین و نه محترم شمرده مى شود، بلکه یک نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع یک نوع بیمارى فکرى و اخلاقى است که باید به هر قیمت که ممکن شود، آن را ریشه کن ساخت.

کلمه آزادى و احترام به فکر دیگران، در مواردى به کار برده مى شود که فکر و عقیده، لا اقل یک ریشه صحیح داشته باشد، اما انحراف، خرافه، گمراهى و بیمارى چیزى نیست که محترم شمرده شود، و به همین دلیل اسلام دستور مى دهد: بت پرستى به هر قیمتى که شده است حتى به قیمت جنگ، از جامعه بشریت ریشه کن گردد. بت خانه ها و آثار شوم بت پرستى اگر از طرق مسالمت آمیز ممکن نشد باید با زور ویران و منهدم گردند.

آرى، اسلام مى گوید: باید صفحه زمین از آلودگى به شرک و بت پرستى پاک گردد و به همه مسلمین نوید مى دهد: سرانجام توحید و یکتاپرستى بر تمام جهان حاکم خواهد شد و شرک و بت پرستى ریشه کن خواهد گشت.

از آنچه در بالا ـ در مورد اهداف جهاد ـ آمد، روشن مى شود: اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته، و هرگز آن را وسیله سلطه جویى، کشورگشائى، غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده، و استعمار و استثمار قرار نداده است.

ولى مى دانیم: دشمنان اسلام ـ مخصوصاً ارباب کلیسا و مستشرقان مغرض ـ با تحریف حقایق، سخنان زیادى بر ضد مسأله جهاد اسلامى ایراد کرده اند و اسلام را متهم به خشونت، توسل به زور و شمشیر براى تحمیل عقیده ساخته اند. و به این قانون اسلامى سخت هجوم برده اند.

به نظر مى رسد: وحشت آنها از پیشرفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوى، و برنامه هاى حساب شده، سبب شده است که از اسلام چهره دروغین وحشتناکى بسازند، تا جلو پیشرفت اسلام را در جهان بگیرند.

* * *

3 ـ چرا فرمان جهاد در مدینه نازل شد؟

مى دانیم: جهاد در سال دوم هجرت، بر مسلمانان واجب گشت و قبل از آن واجب نبود.

دلیل این موضع روشن است; زیرا از یک طرف تعداد مسلمانان در «مکّه» به اندازه اى کم بود که عملاً قیام مسلحانه مفهومى جز انتحار و خودکشى نداشت و از طرف دیگر، دشمن در «مکّه» فوق العاده نیرومند بود و در واقع مرکز اصلى قدرت هاى ضد اسلامى محسوب مى شد، و مبارزه کردن با آنها در داخل «مکّه» امکان پذیر نبود.

ولى هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «مدینه» آمد، عده زیادى به او ایمان آوردند، دعوت خود را آشکار، در داخل و خارج «مدینه» گسترش داد و توانست یک حکومت صالح به وجود آورد و وسایل لازم را براى مبارزه و پیکار با دشمن آماده سازد و چون «مدینه» از «مکّه» فاصله زیادى داشت این کار با فراغت خاطر صورت گرفت و نیروهاى انقلابى و آزادى بخش، آماده مبارزه و دفاع در برابر دشمن شدند.


1 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 5، صفحه 127 ـ «بحار الانوار»، جلد 20، صفحه 320 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «ابن کثیر»، جلد 1، صفحه 386، ذیل آیه مورد بحث.

2 ـ «مجمع البیان»، جلد 1، صفحه 284، ذیل آیه مورد بحث. در تفاسیر دیگر نیز اشاراتى به این شأن نزول ها دیده مى شود («بحار الانوار»، جلد 20، صفحه 319 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 2، صفحه 347، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «رازى»، جلد 5، صفحه 287، ذیل آیه مورد بحث).

3 ـ «نهج البلاغه»، نامه 14 ـ «کافى»، جلد 5، صفحه 38، حدیث 3 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 15، صفحه 92، حدیث 20053 (آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 33، صفحه 448، حدیث 661، و صفحه 458، حدیث 674.

4 ـ «بحار الانوار»، جلد 20، صفحه 320 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «متشابه القرآن»، جلد 2، صفحه 227 (انتشارات بیدار) ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 518، حدیث 410 (مؤسسه اسماعیلیان).

5 ـ نساء، آیه 77.

6 ـ توبه، آیه 36.

7 ـ «روح المعانى»، جلد 2، صفحه 65.

8 ـ عنکبوت، آیه 2.

9 ـ اعراف، آیه 27.

10 ـ ذاریات، آیات 13 و 14.

11 ـ «مجمع البیان»، جلد 1، صفحه 284، ذیل آیه مورد بحث. در تفاسیر دیگر نیز اشاراتى به این شأن نزول ها دیده مى شود («بحار الانوار»، جلد 20، صفحه 319 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 2، صفحه 347، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «رازى»، جلد 5، صفحه 287، ذیل آیه مورد بحث).

.....................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری