مقاله«اعجاز علمی قرآن و کاربردهای آن در نظام
- تـازه هـا
- آموزش قرآن
- پربازدید
اعجاز علمی قرآن و کاربردهای آن در نظام آموزشی
هنر ايجاد انس با قرآن
هدف اين نوشته، يافتن راههايي براي ايجاد اُنس كودكان،
خطبه صد و هفتاد و چهار
قَدْ کُنْتُ وَ مَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لاَ
توجّه به معاد؛ نیروی کنترلکننده،آیت الله العظمی
شهود در قرآن
در این بخش از مقاله با بهره گیری از آیات
آمار بازدید
خائنان و امینان اهل کتاب
شرح آیات 75 و 76 سوره مبارکه آل عمران
75- وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَّا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
76- بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
75- و در میان اهل کتاب، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، آن را به تو باز مى گردانند; و کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى گردانند; مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلّط) باشى. این بخاطر آن است که گفتند: «ما در برابر امّیّین [= غیر یهود]، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ مى بندند; در حالى که (دروغ بودن آن را) مى دانند.
76- آرى، کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مى دارد; زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.
این آیه، درباره دو نفر از یهود نازل گردیده که یکى امین و درستکار، و دیگرى خائن و پست بود نفر اول «عبداللّه بن سلام» بود که مرد ثروتمندى 1200 اُوقِیِّه(1) طلا نزد او به امانت گذارد، عبداللّه همه آن را به موقع به صاحبش رد کرد و به واسطه امانت دارى خداوند او را در آیه فوق مى ستاید.
نفر دوم «فنحاص بن عازورا» است که مردى از قریش یک دینار به او امانت سپرد، «فنحاص» در آن خیانت کرد، خداوند او را به واسطه خیانت در امانت نکوهش مى کند.(2)
بعضى گفته اند: منظور در جمله اول، جمعى از نصارى بودند و اما کسانى که خیانت در امانت نمودند یهود مى باشند.(3)
اگر هر دو هم مراد باشد مانعى ندارد; زیرا مى دانیم، گرچه غالب آیات قرآن در مورد خاص نازل شده اما جنبه عمومى دارد و به اصطلاح مورد مخصص نخواهد بود.
تفسیر:
خائنان و امینان اهل کتاب
آیات فوق، چهره دیگرى از اهل کتاب را مشخص مى کند; زیرا جمعى از یهود عقیده داشتند: مسئول حفظ امانتهاى دیگران نیستند، حتى حق دارند امانات آنها را تملک کنند، منطق آنها این بود: ما اهل کتابیم، و پیامبر الهى و کتاب آسمانى او در میان ما بوده است، بنابراین اموال دیگران براى ما احترامى ندارد، ولى همه اهل کتاب با این طرز تفکر غیر انسانى موافق نبودند، بلکه گروهى از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران مى دانستند.
در نخستین آیه مورد بحث، قرآن به هر دو گروه اشاره کرده، حق هر کدام را ادا مى کند، مى فرماید: «در میان اهل کتاب کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى به تو باز مى گردانند (و به عکس) کسانى هستند که اگر یک دینار به عنوان امانت به آنها بسپارى به تو باز نمى گردانند، مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشى» (وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطار یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینار لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً).
«قِنْطار» همان گونه که در تفسیر آیه 14 همین سوره گفته شد، در اصل به معنى چیز محکم است سپس به مال زیاد نیز گفته شده، پل را به خاطر استحکامش «قَنْطَرَه»، و اشخاص با هوش را «قِنْطِر» مى گویند، چون داراى تفکر محکمى هستند.
منظور از «قِنْطار» در این آیه همان مال فراوان است، و منظور از دینار، مال اندک.
به هر حال، قرآن مجید به خاطر خلافکارى گروهى از آنها، همه آنها را محکوم نمى کند، و این یک درس مهم اخلاقى به همه مسلمین است.
ضمناً نشان مى دهد آن گروهى که خود را در تصرف و غصب اموال دیگران مجاز و مأذون مى دانستند، هیچ منطقى جز منطق زور، و سلطه را پذیرا نیستند، و نمونه آن را به طور گسترده در دنیاى امروز در صهیونیست ها مشاهده مى کنیم، آرى این گروه از یهود چنان هستند که در پرداخت حقوق دیگران هیچ اصلى را جز اصل قدرت، به رسمیت نمى شناسند، تصویب نامه هاى جهانى، افکار عمومى مردم دنیا، و مفاهیمى از قبیل حق و عدالت براى آنها معنى ندارد و این در حقیقت از مسائل جالبى است که در قرآن مجید در آیه فوق پیشگویى شده، و به همین دلیل، مسلمانان براى استیفاى حقوق خود از آنان، هیچ راهى جز کسب قدرت ندارند.
پس از آن در ادامه همین آیه، منطق این گروه را در مورد غصب اموال دیگران بیان مى کند، مى فرماید: «این به خاطر آن است که آنها مى گویند: ما در برابر اُمِّیِّین (غیر اهل کتاب) مسئول نیستیم» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الأُمِّیِّینَ سَبیلٌ).
«أُمِّیِّین» به معنى افراد درس نخوانده و بى سواد است، ولى منظور آنها مشرکان عرب و اعراب بود که معمولاً از خواندن و نوشتن آگاهى نداشتند، و یا این که منظور آنها تمام کسانى بود که از خواندن تورات و انجیل بى بهره بودند.
آرى، آنها با این خود برتربینى و امتیاز دروغین، به خود حق مى دادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان، تملک کنند.
بى شک این منطق از اصل خیانت آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناک تر بود; زیرا اگر افراد خائن، کار خود را غلط بدانند، لااقل مرتکب یک گناه اند اما اگر در این کار، خود را صاحب حق بدانند گناه بزرگ ترى مرتکب شده اند.
قرآن مجید در پاسخ آنها در پایان همین آیه با صراحت مى گوید: «آنها بر خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند» (وَ یَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
آنها به خوبى مى دانستند که در کتب آسمانیشان به هیچ وجه اجازه خیانت در امانت هاى دیگران به آنان داده نشده، در حالى که آنها براى توجیه اعمال ننگین خویش چنین دروغ هایى را مى ساختند و به خدا نسبت مى دادند.
* * *
آیه بعد، ضمن نفى کلام اهل کتاب که مى گفتند: لَیْسَ عَلَیْنا فِی الأُمِّیِّینَ سَبیلٌ:«خوردن اموال غیر اهل کتاب براى ما حرام نیست» و به همین دلیل، براى خود آزادى عمل قائل بودند، همان آزادى که امروز هم در اعمال بسیارى از آنها مى بینیم که هر گونه تعدى و تجاوز به حقوق دیگران را، براى خود مجاز مى دانند، مى فرماید: «آرى کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزکارى پیشه نماید (خدا او را دوست دارد; زیرا) خداوند پرهیزکاران را دوست مى دارد» (بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ).
یعنى معیار برترى انسان، و مقیاس شخصیت و ارزش آدمى، وفاى به عهد، عدم خیانت در امانت، و تقوا و پرهیزکارى به طور عام است، آرى، خداوند چنین کسانى را دوست دارد، نه دروغگویان خائنى که هر گونه غصب حقوق دیگران را براى خود مجاز مى دانند، بلکه آن را به خدا نسبت مى دهند.
* * *
نکته ها:
1 ـ سؤال:
در اینجا ممکن است ایراد شود: در اسلام نیز همین حکم نسبت به اموال بیگانگان دیده مى شود; زیرا اسلام اجازه مى دهد: مسلمانان اموال آنها را تملک کنند.
پاسخ:
چنین نسبتى به اسلام دادن بدون تردید «تهمت» است; زیرا از جمله احکام قطعى اسلام که در روایات متعددى به آن اشاره شده این است که: خیانت در امانت جایز نیست، خواه این امانت مربوط به مسلمانان باشد یا غیر آنها، و حتى مشرکان و بت پرستان، در حدیث معروفى از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
عَلَیْکُمْ بِأَداءِ الأَمَانَةِ فَوَ الَّذِى بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ قاتِلَ أَبِیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیّ أَبِى طالِب(علیه السلام) ائْتَمَنَنِی عَلَى السَّیْفِ الَّذِی قَتَلَهُ بِهِ لاَ َدَّیْتُهُ إِلَیْهِ:
«اداى امانت بر همه شما لازم است، سوگند به خدائى که محمّد(صلى الله علیه وآله) را به حق مبعوث کرده است اگر قاتل پدرم حسین بن على بن ابیطالب(علیه السلام) همان شمشیرى را که با آن مرتکب قتل او شد، به رسم امانت به من مى سپرد (و من از او مى پذیرفتم) امانت او را ادا مى کردم».(4)
در روایت دیگرى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
إِنَّ اللّهَ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً قَطُّ إِلاّ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ مُؤَدّاةً إِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ: «خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد مگر این که «راستگوئى» و «اداى امانت» جزء برنامه هاى او بود، که هم درباره نیکان و هم بدان باید رعایت گردد».(5)
بنابراین، آنچه در آیه فوق در مورد اقدام یهود بر خیانت در امانت و منطق آنها براى توجیه این خیانت گفته شد به هیچ وجه درباره مسلمانان اجازه داده نشده است و آنها موظف اند در امانات مردم ـ بدون هیچگونه استثناء ـ خیانت نکنند.(6)
* * *
2 ـ کلمه «بَلى» در لغت عرب، براى اثبات مطلبى است ولى معمولاً در مواردى ذکر مى گردد که سؤال به صورت منفى طرح شود، مانند این که خداوند مى فرماید: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ: «آیا من پروردگار شما نیستم» قالُوا بَلى: «گفتند: آرى».(7)
همچنان که کلمه «نَعَمْ» در جواب سؤال اثباتى ذکر مى گردد مانند: فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً قالُوا نَعَمْ: «آیا آنچه را پروردگار شما وعده داده بوده به حقیقت یافتید؟ گفتند: آرى».(8)
1 ـ «اُوقِیِّه» یک دوازدهم «رِطْل»، معادل هفت مثقال است و جمع آن «أَواق و أَواقِّى» است.
2 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 71 ـ تفسیر «قرطبى»، ذیل آیه ـ«بحر المحیط»، ذیل آیه ـ تفسیر «فخر رازى»، ذیل آیه ـ تفسیر «کشاف»، ذیل آیه.
3 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 71 ـ «بحر المحیط»، ذیل آیه ـ تفسیر «فخر رازى»، ذیل آیه ـ تفسیر «کشاف»، ذیل آیه.
4 ـ «امالى صدوق»، صفحه 149، («امالى مترجم»، صفحه 246، حدیث 6، مجلس 43) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 19، صفحه 76، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحه 278 (با اندکى تفاوت) و جلد 72، صفحه 114.
5 ـ «سفینة البحار»، ماده «أمن» ـ «کافى»، جلد 2، صفحه 104، دار الکتب الاسلامیه ـ «وسائل الشیعه»، جلد 19، صفحه 73، چاپ آل البیت ـ «مستدرک الوسائل»، جلد 8، صفحه 455، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 67، و جلد 68، صفحه 2 و جلد 72، صفحه 116 ـ «مشکوة الانوار»، صفحه 46، 52 و 171، کتابخانه حیدریه، 1380 هـ ق.
6 ـ و اگر گفته شده مال کفار حربى حلال است به خاطر این که در حال نبرد و جنگ است و به هنگام جنگ در هیچ مکتبى زیان به طرف مقابل ممنوع نیست.
7 ـ اعراف، آیه 172.
8 ـ اعراف، آیه 44.
......................
تفسیر نمونه