• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

سوء ظن به خالق و مخلوق،آیت الله

دریافت فایل صوتی

حجم: 3 MB

زمان: 27 دقیقه

بیشتر...

تفسیر سوره مبارکه همزه

    تفسیر سوره مبارکه همزه - استاد دکتر
بیشتر...

تلاوت، حفظ و فهم قرآن، آیت الله جوادی آملی

در سلسله مطالب روزانه که توسط سایت احسن الحدیث مطالب

بیشتر...

تفسیر قرآن کریم، استاد مفسر دکتر محمدعلی انصاری

تفسیر قرآن کریم،تفسیر سوره مبارکه عنکبوت
تهران: خیابان
بیشتر...

کیفر ارتداد

شرح آیات 86 لغایت 89 سوره مبارکه آل عمران

86- كَيْفَ

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
15376
30036
144078679
امروز سه شنبه, 13 آذر 1403
اوقات شرعی

بازپرسى عمومى

شرح آیات 6 تا 9 سوره مبارکه اعراف

در آیات گذشته اشاره اى به شناسائى خدا و نزول قرآن مجید بود، اما آیات مورد بحث، که سخن از معاد مى فرماید، در واقع مکمّلى است براى آیات گذشته.

به علاوه در آیه قبل، سخن از مجازات دنیوى ستمکاران در میان بود، در این آیات بحث از مجازات اخروى آنها مى شود و به این ترتیب پیوندى روشن دارند.

نخست به عنوان یک قانون عمومى مى فرماید: «از تمام کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند، به طور قطع در روز قیامت سؤال مى کنیم» (فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ).

نه تنها از آنها سؤال مى کنیم «از پیامبرانشان نیز مى پرسیم که رسالت خویش را چگونه انجام دادند» (وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ).

بنابراین، هم رهبران مسئولند و هم پیروان، هم پیشوایان و هم تابعان، منتها چگونگى مسئولیت هاى این دو گروه متفاوت است.

حدیثى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در این زمینه نقل شده، نیز این معنى را تأئید مى کند، آنجا که مى فرماید: فَیُقامُ الرُّسُلُ فَیُسْئَلُونَ عَنْ تَأْدِیَةِ الرِّسالاتِ الَّتِى حَمَلُوها إِلى أُمَمِهِمْ فَأُخْبِرُوا أَنَّهُمْ قَدْ أَدُّوا ذلِکَ إِلى أُمَمِهِمْ...:

«پیامبران را نگه مى دارند و از آنها سؤال مى کنند که آیا رسالت خویش را به امت ها رساندند یا نه؟ آنها پاسخ مى گویند که: این وظیفه را انجام داده اند».(1)

در روایت دیگرى که در تفسیر «على بن ابراهیم» نقل شده نیز به این معنى تصریح شده است.(2)

* * *

در آیه بعد، براى این که: کسى تصور نکند سؤال از امت ها و پیامبرانشان دلیل بر این است که: چیزى از علم خدا مخفى مى ماند، با قاطعیت و صراحت و تأکید آمیخته با قسم مى فرماید: «ما با علم و دانش خویش تمام اعمالشان را براى آنها شرح مى دهیم; زیرا ما هرگز از آنها غائب نبودیم، همه جا با آنها بودیم و در هر حال همراهشان» (فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْم وَ ما کُنّا غائِبینَ).

«فَلَنَقُصَّنَّ» که از ماده «قصّه» گرفته شده است، در اصل به معنى پشت سر هم قرار گرفتن است، و چون در شرح یک ماجرا، مطالب پشت سر هم، پیاده مى شود، به آن «قصّه» مى گویند.

و همچنین مجازاتى که پشت سر جنایت انجام مى گردد، «قصاص» گفته مى شود.

و به قیچى «مِقَصّ» (بر وزن پسر) مى گویند، چون موها را پشت سر هم قطع مى کند.

و نیز جستجوى درباره چیزى را «قَصّ» (بر وزن مَسّ) مى گویند; زیرا شخص جستجوگر حوادث را پشت سر هم تعقیب و دنبال مى کند.

از آنجا که در آیه، چهار نوع تأکید در این زمینه دیده مى شود (لام قسم، نون تأکید، و کلمه «علم» ـ که به صورت نکره ذکر شده و منظور از آن بیان عظمت است ـ و جمله: ما کُنّا غائِبینَ: «هیچ گاه غایب نبوده ایم») استفاده مى شود که منظور آن است: ما تمام جزئیات کار آنها را «مو به مو» و «پشت سر هم» برایشان تشریح مى کنیم تا بدانند، کوچک ترین نیّت یا عملى از علم ما پنهان نمى ماند.(3)

* * *

در آیه بعد، براى تکمیل بحث رستاخیز، اشاره به مسأله «سنجش اعمال» مى کند که نظیر آن در سوره هاى دیگر قرآن از جمله در سوره «مؤمنون» آیات 102 و 103 و سوره «قارعه» آیات 6 و 8 آمده است.

نخست مى فرماید: «مسأله توزین اعمال در آن روز حق است» (وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذ الْحَقُّ).(4)

 

در جمله بعد مى فرماید: «آنها که میزان هاى سنجششان سنگین است رستگارانند» (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

* * *

و بلافاصله در آیه بعد مى فرماید: «و آنها که میزان هاى سنجششان سبک است کسانى هستند که سرمایه وجود خود را به خاطر ظلم و ستمى که در برابر آیات ما داشتند از دست داده اند» (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوابِآیاتِنا یَظْلِمُونَ).

بدیهى است منظور از سبکى و سنگینى میزان اعمال، سبکى و سنگینى خود میزان نیست بلکه ارزش و وزن چیزهائى است که با میزان سنجیده مى شود.

ضمناً تعبیر: خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: «سرمایه وجود خود را از دست دادند» اشاره لطیفى به این واقعیت است که: این گونه اشخاص، گرفتار بزرگ ترین زیان و خسران مى شوند; زیرا گاهى انسان زیان مى کند و تنها مال یا مقام خود را از دست مى دهد.

ولى گاهى زیان مى کند و اصل وجود هستى او به هدر مى رود، بدون این که سرمایه اى در برابر آن به دست آورده باشد، و این بزرگ ترین زیان است.

تعبیر به «ظلم به آیات» که در آخر آیه ذکر شده، اشاره به این است که: این گونه اشخاص نه تنها به خود ستم مى کنند، که به برنامه هاى هدایت الهى نیز ستم کرده اند; زیرا این برنامه ها مى بایست وسیله هدایت و نجات گردد، و اگر به آن بى اعتنائى شد، و این اثر از آنها به دست نیامد، به آنها ستم شده است.

در بعضى از روایات آمده است: منظور از آیات در اینجا، پیشوایان بزرگ دین و ائمه هدى هستند،(5) البته همان طور که بارها گفته ایم، معنى این گونه تفسیرها منحصر ساختن مفهوم آیه در آنها نیست، بلکه آنها مصداق روشن آیات الهى هستند.

جمعى از مفسران «ظلم به آیه» را به معنى «کفر و انکار» آن گرفته اند، و این معنى از مفهوم ظلم دور نیست، در بعضى دیگر از آیات قرآن نیز «ظلم» به همین معنى آمده است.

* * *

نکته ها:

1 ـ سؤال براى چیست؟

نخستین بحثى که در اینجا پیش مى آید این است که: ما مى دانیم خدا همه چیز را مى داند و اصولاً در همه جا حاضر و ناظر است، با این حال چه نیازى به سؤال دارد که انبیاء و امت ها را عموماً و بدون استثناء مورد بازپرسى قرار دهد؟!

جواب این پرسش روشن است، زیرا اگر سؤال براى استعلام و درک واقعیت چیزى باشد، در مورد کسى که عالم است معنى ندارد.

ولى اگر منظور توجه دادن خود شخص و اتمام حجت به او و امثال آن بوده باشد، هیچ مانعى ندارد.

درست مثل این که: ما به شخص فراموشکارى خدمت هاى زیاد کرده ایم، و او به جاى خدمت، مرتکب خیانت هائى شده و همه این مسائل پیش ما روشن است، او را مورد بازپرسى قرار داده و مى گوئیم:

آیا ما این همه به تو خدمت نکردیم؟

و آیا تو حق این خدمات را ادا کردى؟!

این سؤال براى کسب علم نیست، بلکه براى تفهیم طرف است، و یا این که: براى ابراز قدردانى از یک فرد خدمتگذار و تقدیر و تشویق از او مى پرسیم:

در این سفر مأموریتى که داشتى چه کارهائى انجام دادى؟ با این که از جزئیات آن قبلاً آگاه شده ایم.

* * *

2 ـ آیات سؤال در قرآن

ممکن است تصور شود، آیات مورد بحث که با صراحت و تأکید و قسم مى گوید: از همه در روز قیامت سؤال مى کنیم، با بعضى دیگر از آیات قرآن منافات دارد، مثلاً در سوره «الرحمن» مى خوانیم: فَیَوْمَئِذ لایُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ... * یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ...: «در آن روز از هیچ کس نه انس و نه جن، سؤالى نمى شود... * بلکه افراد گناهکار از سیمایشان شناخته مى شوند...».(6)

و همچنین آیات دیگر که سؤال را نفى مى کند با آیه مورد بحث که سؤال را اثبات مى کند، چگونه سازگار است؟

ولى دقت در این آیات، هر گونه ابهامى را برطرف مى سازد; زیرا از مجموعه آیات مربوط به سؤال و جواب در روز قیامت، چنین استفاده مى شود که: مردم در آن روز، مراحل مختلفى را مى پیمایند، در پاره اى از مراحل هیچ گونه سؤال و پرسشى از آنها نمى شود، حتى مهر بر دهان آنها مى گذارند و تنها اعضاى پیکرشان که آثار اعمال را در خود حفظ کرده اند، به عنوان یک گواه گویا و انکارناپذیر، چگونگى اعمالشان را بازگو مى کنند.

در مرحله بعد، مهر از زبان آنها برداشته مى شود، به سخن مى آیند و از آنها پرسش مى شود، آنها نیز با مشاهده روشن شدن حقایق در پرتو گواهى اعضا، به اعمال خود اعتراف مى کنند، درست همانند مجرمى که با مشاهده آثار عینى جرم، چاره اى جز اعتراف نمى بیند.

بعضى از مفسران نیز در تفسیر این آیات احتمال داده اند که: آیات نفى کننده سؤال، اشاره به سؤال و جواب زبانى است.

و آیات اثبات کننده سؤال، اشاره به سؤالاتى است که از اعضاى بدن مى شود و آنها به زبان حال ـ همانند رنگ رخساره انسان که خبر از سرّ درون او مى دهد ـ حقایق را بازگو مى کنند.

و در هر صورت اختلافى در میان این دو دسته آیات نیست.

* * *

3 ـ ترازوى سنجش اعمال در قیامت چیست؟

درباره چگونگى توزین اعمال در روز رستاخیز، بحث فراوانى در میان مفسران و متکلمان شده است، و از آنجا که بعضى چنین تصور کرده اند، «وزن» و «ترازو»، در آن جهان، همانند وزن و ترازو در این جهان است، و از طرفى اعمال انسان سنگینى و وزنى ندارد که بتوان آن را با ترازو سنجید، ناچار شده اند، از طریق تجسم اعمال، و یا این که خود اشخاص را به جاى اعمالشان در آن روز وزن مى کنند، مشکل را حل نمایند، و حتى عبارتى از «عبید بن عمیر» نقل شده است که مى گوید: یُؤْتى بِالرَّجُلِ الطَّوِیْلِ الْعَظِیْمِ فَلا یَزِنُ جَناحَ بَعُوضَة: «در آن روز، فرد بزرگ جثه اى را مى آورند که در ترازوى سنجش به اندازه بال مگسى وزن ندارد»!(7) اشاره به این که ظاهراً آدم هاى باشخصیتى بودند و در باطن هیچ!

ولى اگر مسأله مقایسه زندگى آن جهان را با زندگى دنیا کنار بگذاریم و توجه داشته باشیم که: همه چیز در آنجا با اینجا متفاوت است، درست همانند تفاوتى که میان زندگى جنین در عالم رحم، با زندگى انسان در این دنیا وجود دارد.

و نیز توجه داشته باشیم که: در فهم معانى الفاظ، نباید همیشه، به دنبال مصداق هاى موجود و معین برویم، بلکه مفاهیم را از نظر نتیجه بررسى کنیم، مسأله «وزن در روز رستاخیز» کاملاً حل خواهد شد.

توضیح این که:

در گذشته هنگامى که مثلاً نام «چراغ» برده مى شد، ظرفى به نظر مى رسید که مقدارى ماده روغنى در آن ریخته شده بود و فتیله اى در میان آن نصب گردیده، و احتمالاً حبابى نیز روى آن براى تنظیم هوا قرار داده شده بود.

در حالى که امروز از کلمه «چراغ» چیز دیگرى مى فهمیم، دستگاهى که نه ظرفى براى روغن دارد، نه فتیله اى، و نه حبابى براى تنظیم هوا، اما آنچه چراغ امروز را با دیروز پیوند مى دهد، همان هدف و نتیجه آن است، یعنى وسیله اى که تاریکى را از میان مى برد.

در مسأله «میزان» نیز چنین است، در همین جهان مى بینیم با گذشت زمان «ترازوها» چه اندازه دگرگون شده اند، و حتى لفظ میزان به وسائل دیگر سنجش نیز گفته مى شود، مانند: میزان الحراره: «وسیله سنجش گرما»، میزان الهوا: «وسیله سنجش هوا» و مانند آن.

بنابراین، آنچه مسلّم است این است که: در روز رستاخیز اعمال انسان با وسیله خاصى سنجیده مى شود نه با ترازوهائى همانند ترازوهاى دنیا، و چه بسا آن وسیله، همان وجود انبیاء، امامان و افراد صالح بوده باشد، و در روایاتى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده این مطلب به خوبى دیده مى شود.

در «بحار الانوار» از امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سؤال از تفسیر آیه «وَ نَضَعُ الْمَوازِیْنَ الْقِسْطَ» چنین مى خوانیم: وَ الْمَوازِیْنُ الأَنْبِیاءُ وَ الأَوْصِیاءُ وَ مِنَ الْخَلْقِ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِساب!: «میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیاى آنها هستند و از مردم کسانى مى باشند که بدون حساب وارد بهشت مى شوند»! (یعنى کسانى که در پرونده اعمال آنها نقطه تاریکى وجود ندارد).(8)

و در روایت دیگرى چنین نقل شده است: إِنَّ أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الأَئِمَّةَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْمَوازِیْنُ: «یعنى امیر مؤمنان و امامان از فرزندان او ترازوهاى سنجش اند».(9)

و در یکى از زیارات مطلقه امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: اَلسَّلامُ عَلى مِیْزانِ الأَعْمال: «سلام بر میزان سنجش اعمال»!

در واقع مردان و زنان نمونه جهان، مقیاس هاى سنجش اعمال انسان ها هستند و هر کس به آن اندازه که به آنها شباهت دارد، وزن دارد، و آنها که از ایشان بیگانه اند، کم وزن یا بىوزنند.

حتى در این جهان نیز دوستان خدا مقیاس سنجشند، ولى از آنجا که بسیارى از حقایق در این عالم در پرده ابهام مى ماند، و در روز قیامت که به مقتضاى «وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار»(10) روز بروز و ظهور است این واقعیت ها آشکار مى گردد.

و از اینجا روشن مى شود که: چرا «موازین» جمع بسته شده است، زیرا اولیاى حق که ترازوهاى سنجشند، متعددند.

این احتمال نیز وجود دارد که هر کدام از آنها در صفتى ممتاز بوده اند، بنابراین، هر یک میزان سنجش یکى از صفات و اعمال آدمى هستند و چون اعمال و صفات انسان ها مختلف است، الگوها و ترازوهاى سنجش نیز باید مختلف باشد.

و نیز از اینجا روشن مى شود که: آنچه در بعضى از روایات مانند روایتى از امام صادق(علیه السلام) وارد شده که پرسیدند: ما مَعْنَى الْمِیْزانِ قالَ الْعَدْلُ: «معنى میزان چیست؟ فرمود: عدل است»(11) با آنچه گفتیم منافاتى ندارد; زیرا دوستان خداوند و مردان و زنان نمونه جهان، مظهر عدل مى باشند: عدل از نظر فکر،

عدل از نظر عقیده،

و عدل از نظر صفات و اعمال (دقت کنید).

* * *


1 ـ تفسیر «مجمع البیان»، و تفسیر «تبیان»، بحث فوق را در زمینه معنى «قصه» در ذیل آیه آورده اند.

2 ـ بنابراین «وَزن» به معنى مصدرى است، یعنى «وزن کردن»، و این کلمه مبتدا و «الحَقّ» خبر آن است، گر چه احتمالات دیگرى در ترکیب جمله فوق داده شده ولى آنچه گفتیم از همه نزدیک تر است.

3 ـ «بحار الانوار»، جلد 90، صفحه 101 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 482 و جلد 2، صفحه 4، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ تفسیر «صافى»، جلد 1، صفحه 452، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق ـ «احتجاج طبرسى»، جلد 1، صفحه 242، نشر مرتضى، مشهد، 1403 هـ ق.

4 ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 4، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحه 224، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسه دار الکتاب قم، طبع سوم، 1404 هـ ق.

5 ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحه 208 ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 6، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ «جامع البیان»، جلد 8، صفحه 164، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، جلد 1، صفحه 224، مؤسسه دار الکتاب قم، طبع سوم، 1404 هـ ق ـ «المیزان»، جلد 8، صفحه 17، انتشارات جامعه مدرسین قم.

6 ـ الرحمن، آیات 39 و 41.

7 ـ این روایت را در تفسیر «مجمع البیان» و تفسیر «طبرى» از «عبید بن عمیر» نقل مى کنند، و ظاهر عبارت این است که این سخن از خود «عبید» است نه از پیامبر(صلى الله علیه وآله).

(«بحار الانوار»، جلد 7، صفحه 244 و جلد 68، صفحه 226 ـ «مجمع البیان»، جلد 4، صفحه 220، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «نور البراهین»، جلد 2، صفحه 82، انتشارات جامعه مدرسین قم، طبع اول، 1418 هـ ق ـ «جامع البیان»، جلد 8، صفحه 162، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق).

8 ـ «کافى»، جلد 1، صفحه 419، دار الکتب الاسلامیة ـ «بحار الانوار»، جلد 7، صفحات 249، 250 و 251 و جلد 24، صفحات 188 و 352 ـ «تأویل الآیات»، صفحه 322، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1409 هـ ق ـ «اعتقادات شیخ مفید»، صفحه 74، تحقیق: عصام عبد السیّد.

9 ـ «بحار الانوار»، جلد 7، صفحه 252 ـ «تصحیح الاعتقاد»، صفحه 115، کنگره شیخ مفید، 1413 هـ ق.

10 ـ ابراهیم، آیه 48.

11 ـ «المیزان»، جلد 8، صفحه 16، انتشارات جامعه مدرسین قم ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 5 و جلد 5، صفحه 658، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ «بحار الانوار»، جلد 7، صفحه 249، و جلد 10، صفحه 187 ـ تفسیر «صافى»، جلد 2، صفحه 181، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق ـ «مستدرک سفینة البحار»، جلد 10، صفحه 295، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1419 هـ ق.

.................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری