فَیَالَهَا أَمْثَالا صَائِبَةً، وَ مَوَاعِظَ شَافِیَةً، لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً، وَأَسْمَاعاً وَاعِیَةً، وَآرَاءً عَازِمَةً، وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً! فَاتَّقُوا اللهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ، وَاقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ، وَ وَجِلَ فَعَمِلَ، وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ، وَأَیْقَنَ فَأَحْسَنَ، وَ عُبِّرِ فَاعْتَبَرَ، وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ، وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ، وَأَجَابَ فَأَنَابَ،وَ رَاجَعَ فَتَابَ، وَاقْتَدَى فَاحْتَذَى، وَ أُرِیَ فَرَأَى، فَأَسْرَعَ طَالِباً، وَ نَجَا هَارِباً، فَأَفَادَ ذَخِیرَةً، وَأَطَابَ سَرِیرَةً، وَ عَمَّرَ مَعَاداً، وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً، لِیَوْمِ رَحِیلِهِ، وَ وَجْهِ سَبِیلِهِ، وَ حَالِ حَاجَتِهِ، وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ. فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ، وَاحْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَاسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَکُمْ بِالْتَّنَجُّزِ لِصِدْقِ مِیعَادِهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ.
اوه! چه مَثَل هاى صائب و رسايى، و چه اندرزهاى شفابخشى، به شرط آن که با قلب هاى پاک و گوش هاى شنوا و اراده هاى قاطع و عقل هاى دورانديش روبرو شود. پس تقواى الهى پيشه کنيد! تقواى کسى که چون (اوامر و نواهى الهى را) بشنود خضوع کند (و در برابر آن) تسليم شود، و چون گناه کند (عذر تقصير به پيشگاه خدا آورد و) اعتراف کند (و در مقام توبه برآيد) و چون خاشع گردد (به وظايف خود) عمل کند، و چون بيمناک شود به اطاعت حق مبادرت نمايد، و چون (به مرگ و لقاى پروردگار) يقين کند، نيکى نمايد، و هرگاه درس عبرت به او دهند، عبرت پذيرد، و هر زمان او را (از اعمال خلاف) بر حذر دارند، حذر کند، و اگر (از نافرمانى خدا) منعش کنند، باز ايستد، و آنگاه که (به زبان) اجابت (دعوت حق) کند (در عمل) به سوى او باز گردد و چون باز گردد، توبه کند، و چون تصميم به پيروى (از پيشوايان دين) گيرد، به دنبال آنها گام بردارد، و چون (حقايق را) به او نشان دهند (چشم باز کند و) ببيند. کسى که با سرعت در طلب حق، حرکت کند و از نافرمانى ها بگريزيد، در نتيجه از اين راه ذخيره اى به دست آورد و باطن خويش را پاکيزه کند و آخرت خود را آباد سازد و توشه اى براى روز حرکت به سوى مقصد و هنگام حاجت و منزلگاه نياز با خود بردارد و پيشاپيشِ خود به سراى جاودانيش بفرستد. پس تقواى الهى پيشه کنيد اى بندگان خدا! در راستاى هدفى که شما را براى آن آفريده. و از مخالفت فرمانش بر حذر باشيد! آنچنان که به شما هشدار داده و بدين وسيله استحقاق آنچه را به شما وعده داده است، پيدا کنيد که وعده او صادق و قطعى است! و به اين طريق، از وحشت روز رستاخيز در امان بمانيد.
شرح و تفسیر
مواعظ تکان دهنده!
در این بخش از کلام امام(علیه السلام) که در واقع تکمیلى است بر بخش گذشته، اشاره به موعظه هاى نافذ و مؤثّرو مَثَل هاى روشنگر و اندرزهایى که سبب نجات انسانها است، کرده، چنین مى فرماید: «اوه! چه مَثَل هاى صائب و رسایى، و چه اندرزهاى شفابخشى، به شرط آن که با قلب هاى پاک و گوش هاى شنوا و اراده هاى قاطع و عقل هاى دوراندیش روبرو شود» (فَیَالَهَا أَمْثَالا صَائِبَةً، وَ مَوَاعِظَ شَافِیَةً، لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً، وَأَسْمَاعاً وَاعِیَةً، وَآرَاءً عَازِمَةً، وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً!(1)).
این جمله ممکن است، اشاره به مواعظ و مَثَل هایى باشد که در بخش هاى گذشته این خطبه در کلام امام(علیه السلام) آمد و یا اشاره به مجموعه مَثَل ها و اندرزهایى که از طریق وحى و اولیاى الهى به ما رسیده است; به قرینه تعبیراتى که در بخش قبل، راجع به هدایت الهى به طُرُق نجات و کنارزدن پرده هاى شک و تردید و مهلت کافى براى پرورش انسانهاى شایسته و اتمام حجّت به تقصیرکاران آمده است.
به هرحال، هدف بیان این نکته است که اگر گوش شنوا و عقل آگاه و دل بیدارى باشد، مواعظ هدایتگر، به قدر کافى در اختیار است و به تعبیر دیگر: در فاعلیّت فاعل، نقصى نیست، اگر نقصانى باشد در قابلیّت قابل است.
تعبیر به «صَائِبَة» در مورد اَمثال، اشاره به این است که این مَثَل ها دقیقاً مطابق واقع است و تعبیر به «أَسْمَاع وَاعِیة» اشاره به این است که بعد از شنیدن یک سخن، باید آن را در خود نگاه داشت، و براى اندیشه بیشتر آماده ساخت; نه مانند افرادى که مطابق ضرب المثل معروف: «مطالب را از یک گوش مى شنوند و از گوش دیگر بیرون مى فرستند.» نسبت به آن بى توجّه بود.
تفاوت «آرَاء عَازِمَة» و «اَلْبَابِ حَازِمَة» ظاهراً در این جهت است که «آرَاء عَازِمَة» اشاره به تصمیم هاى محکم است; چراکه انسان بدون اراده و تصمیم قاطع، هرگز از مواعظ عالیه و اندرزهاى «اولیاءاللّه» بهره اى نمى گیرد; هرچند ممکن است تصدیق کند و بپذیرد، امّا قدرت بر تصمیم گیرى - براثر ضعف اراده - نداشته باشد و «اَلْبَابِ حَازِمَة» اشاره به اندیشه هاى ژرف و عمیق است که عواقب کار را به خوبى مى بیند و با دورنگرى، جوانب هر مسأله را بررسى مى کند. آرى کسى که داراى فکر عمیق و اراده قوى و گوش شنوا و قلب پاک باشد، بهترین بهره را از مَثَل ها و مواعظ و اندرزها مى گیرد.
سپس امام(علیه السلام) امر به تقوا کرده و با جمله هاى کوتاه و بسیار پرمعنا که قریب «بیست» جمله مى شود جلوه هاى مختلف تقوا را بیان مى کند. در حقیقت گمشده اى که بسیارى از راهیان راه قرب پروردگار، درباره کشفِ حقیقتِ تقوا دارند، در این جمله ها بیان شده است.
مى فرماید: «تقواى الهى پیشه کنید، تقواى کسى که چون (اوامر و نواهى الهى را) بشنود، خضوع کند (و در برابر آن تسلیم شود)» (فَاتَّقُوا اللهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ)
«و چونگناه کند (عذر تقصیر به پیشگاه خدا آورد) و اعتراف کند (و در مقام توبه برآید)»(وَاقْتَرَفَ(2)). فَاعْتَرَفَ
«و چون خاشع گردد (به وظایف خود) عمل کند»(وَ وَجِلَ فَعَمِلَ).
«و چون بیمناک شود، به اطاعت حق مبادرت نماید» (وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ).
«و چون (به مرگ و لقاى پروردگار) یقین کند، نیکى نماید» (وَأَیْقَنَ فَأَحْسَنَ).
«و هر گاه درس عبرت به او بدهند، عبرت پذیرد» (وَ عُبِّرِ فَاعْتَبَرَ).
«و هر زمان او را (از اعمال خلاف) بر حذر دارند، حذر کند» (وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ).
«و اگر (از نافرمانى خدا) منعش کنند، باز ایستد» (وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ).
«و آنگاه که به زبان، اجابت (دعوت حق) کند، در عمل به سوى او باز گردد» (وَأَجَابَ فَأَنَابَ).
«و چون باز گردد، توبه کند» (وَ رَاجَعَ فَتَابَ).
«و چون تصمیم به پیروى (از پیشوایان دین) گیرد، به دنبال آنان گام بردارد» (وَاقْتَدَى فَاحْتَذَى(3)).
«و چون (حقایق را) به او نشان دهند (چشم باز کند و) ببیند» (وَ أُرِیَ فَرَأَى).
در این «دوازده» جمله کوتاه و بسیار پر معنا، جلوه هاى تقوا به خوبى نشان داده شده است. تقوا تنها ادّعا نیست و تنها پرهیز از ناپاکى ها نمى باشد. تقوا از شنیدن سخنان روح پرورِ منادیان حق، شروع مى شود و قلب و جان در برابر آن خاضع مى گردد; نخست در مقام توبه بر مى آید و به گناهان خویش، در برابر حق اعتراف مى کند، سپس خوف الهى او را به سوى عمل مى فرستد و با سرعت در این راه گام برمى دارد; به مقام یقین مى رسد و آثارش در اعمال او ظاهر مى گردد; از حوادث تاریخى و آنچه با چشم خود مى بیند، عبرت مى گیرد و از هشدارها درس مى آموزد; گوش به امر و نهى الهى دارد و دعوت حق را اجابت مى کند; اگر لغزشى پیدا کند، راه توبه پیش مى گیرد و همواره گام در جاى گام هاى رهبران الهى مى گذارد; چشم مى گشاید و حقایقى را که به او در مسیر راه نشان مى دهند، به خوبى مى بیند.
در ادامه این توصیف جالب و زیبا مى فرماید: «کسى که با سرعت در طلب حق حرکت کند، و از نافرمانى ها بگریزد» (فَأَسْرَعَ طَالِباً وَ نَجَا هَارِباً).
«در نتیجه، ذخیره اى به دست آورد، باطن خویش را پاکیزه کند، آخرت را آباد سازد، توشه اى براى روز حرکت به سوى مقصد، هنگام حاجت، و منزلگاه نیاز، با خود بردارد، و پیشاپیش خود، به سراى جاودانیش بفرستد» (فَأَفَادَ ذَخِیرَةً، وَأَطَابَ سَرِیرِةً، وَ عَمَّرَ مَعَاداً، وَ اسْتَظْهَرَ(4)مَوْطِنِ فَاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ). زَاداً، لِیَوْمِ رَحِیلِهِ، وَ وَجْهِ سَبِیلِهِ، وَ حَالِ حَاجَتِهِ، وَ
در واقع اینها جلوه هاى دیگرى از تقواست که انسان را با شتاب به دنبال حق مى فرستد و گناه گریزى را در او زنده مى کند و جهت به دست آوردن زاد و توشه، براى منزلگاه ابدى و روز نیاز و درماندگى بسیج مى کند.
در ادامه این سخن بار دیگر دعوت به تقوا فرموده و در یک نتیجه گیرى روشن مى فرماید: «اى بندگان خدا! تقواى الهى پیشه کنید در راستاى هدفى که شما را براى آن آفریده» (فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ(5)).
به یقین، آفرینش انسان هدفى داشته: «أَیَحْسَبُ الاِْنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى;(6) آیا انسان گمان مى کند بى هدف رها مى شود!» و به یقین دست یابى به هدف آفرینش، بدون تقوا حاصل نمى شود; هدف این بوده که انسان در مسیر بندگى خدا گام بردارد و به جوار قرب الهى برسد و هر روز مشمول رحمت و صاحب کمال تازه اى شود; واضح است پیمودن این راه، تنها با بال و پر معرفت و تقوا میسّر است.
سپس توضیح بیشترى داده، مى فرماید: «از مخالفت فرمانش بر حذر باشید! آنچنان که به شما هشدار داده» (وَاحْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ(7)). مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ
تعبیر به «کُنْه» اشاره لطیفى به این حقیقت است که در برابر هشدارهاى الهى تنها به ظواهر قناعت نکنید و صورت را بر معنا مقدّم ندارید; بلکه به عمق این هشدارها برسید و رضا و خشنودى خدا را بطلبید.
در پایان آثار پربار تقوا را بیان کرده، مى فرماید: «بدین وسیله استحقاق آنچه را به شما وعده داده است، پیدا کنید، که وعده او صادق و قطعى است، و به این طریق از وحشت روز رستاخیز در امان بمانید» (وَاسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَکُمْ بِالتَّنَجُّزِ(8)مِیعَادِهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ). لِصِدْقِ
تعبیرات امام(علیه السلام) در اینجا، اشاره به آیاتى مانند آیه «نهم» سوره «مائده» است که مى فرماید: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلوُ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجَرٌ عَظیِمٌ; خداوند به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است». و آنچه در آیه «پانزدهم» سوره «آل عمران» آمده که مى فرماید: «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ; براى کسانى که تقوا پیشه کرده اند، در نزد پروردگارشان باغهایى است از بهشت که نهرها از پاى درختانش مى گذرد». و آنچه در آیه 68 سوره «توبه» آمده است: «وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا; خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار وعده آتش دوزخ داده که جاودانه در آن خواهند ماند».
* * *
نکته
«ریشه ها» و «شاخه هاى» تقوا
تقوا، یعنى: بزرگترین افتخار بشر، بهترین وسیله قرب خدا، معیار کرامت انسان و زاد و توشه راهیان راه خدا، ریشه ها و شاخه ها و میوه هایى دارد که در فراز بالا از این خطبه گرانبها، به آن اشاره شده است.
سرچشمه تقوا گوش هاى شنوا و دل هاى آگاه و اراده هاى قوى و افکار نورانى است، که انسان را آماده پیمودن راه تقوا مى کند و در آغاز این بخش از خطبه، به آن اشاره شده است و شاخه ها و میوه هاى این درخت برومند، خشوع در برابر پروردگار و اعتراف به گناهان و توبه از آن و نیکوکارى و عبرت پذیرى و اقتدا به پیشوایان الهى است. هنگامى که بذر تقوا در درونِ دلِ آماده اى، افشانده بشود و و با آب «مراقبه» و «محاسبه» آبیارى گردد، میوه هاى خوف و خشیت و خشوع و توبه وانابه و بازگشت بسوى حق ظاهر و آشکار مى شود.
1. «حازم» از مادّه «حزم» (بر وزن جزم) به معناى تفکّر عميق و صحيح است و به افراد دورانديش «حازم» گفته مى شود و «حِزام» (بر وزن کتاب) به معناى کمربند است که از نظر استحکام، تناسبى با معناى اصلى دارد. 2. «اِقْتَرَفَ» از مادّه «قَرْف» (بر وزن حرف) به معناى بدست آوردن چيزى است و «اقتراف» در مورد انجام گناه بکار مى رود. 3. «اِحْتَذى» از مادّه «حَذو» (بر وزن حذف) در اصل به معناى برش کفش مطابق الگو و اندازه معيّن است; سپس به مطابقت چيزى که مانند ديگرى صورت گيرد «حذو» و «احتذاء» گفته شده و
به کفش «حِذاء» مى گويند; در خطبه بالا به معناى پيروى کردن و مطابق الگوهاى الهى در همه چيز حرکت کردن است. 4. «اِسْتَظهر» از مادّه «ظَهر» (بر وزن دهر) به معناى پشت، گرفته شده و «اِسْتَظْهَرَ زَاداً» به معناى حمل کردن زاد و توشه، بر پشت خويش، يا بر پشت مرکب است. 5. در اينکه جمله «جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ» «ظرف» است يا «مفعولٌ به» براى فعل مقدّر، يا «مفعولُ لاَِجله» احتمالات متعدّدى داده شده است; ولى شايد احتمال اوّل از همه روشن تر باشد . 6. سوره قيامت، آيه 36. 7. «کُنْه» به معناى حقيقت و باطن چيزى است و گاه به معناى سرانجام و پايان وقت چيزى آمده است و در جمله بالا همان معناى اوّل منظور شده است. 8. «تَنجُّز» از مادّه «نَجز» (بر وزن عجز) به معنان انجام دادن چيزى است.