مقدمه
پديده آسمان و ستارگان خيره كننده آن در شب هميشه يكى از دغدغه هاى فكر بشر بوده و توجه دانشمندان را به خود جلب كرده است. تا آنجا كه رشته اى از علوم بشرى اختصاص به شناخت آسمان ها، ستارگان، سيارات و قمرهاى آنها پيدا كرده و تحت عنوان «علم هيئت، نجوم و كيهان شناسى» از آن ياد می شود.
قرآن كريم نيز به اين پديده عظيم خلقت توجه فراوان نموده و در آيات متعددى از آن ياد كرده است.
گاه دعوت به تفكر در خلقت آسمان و زمين می كند و گاه اشارات علمى به آنها دارد كه قرن ها بعد، كيهان شناسى جديد آن مطالب علمى را كشف می كند. و اعجاز علمى قرآن را به اثبات می رساند.
در اينجا آياتى از قرآن را كه با مطالب علمى كيهان شناختى و فيزيك كيهانى انطباق داده اند مورد دقت و بررسى قرار می دهيم.
آغاز جهان
چگونگى پيدايش جهان از انديشه هايى بوده كه هميشه فكر بشر را مشغول كرده است.
قرآن كريم در آيات متعددى اشاراتى به اين مسئله كرده است و دانشمندان كيهان شناس نيز در اين مورد نظرياتى ابراز كرده اند و حتى بعضى صاحبنظران خواسته اند با انطباق آيات قرآن با برخى از اين نظريات علمى، اعجاز علمى قرآن را اثبات كنند كه اين مطالب قابل نقد و بررسى است.
مفسران و صاحب نظران در اين مورد به اين آيات توجه كرده اند:
«ثُمَّ اسْتَوی إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخان» « فصلت/ 11» «سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد، و آن دودى بود.»
«أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُون» «انبياء/ 30» «آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم؟ آيا [بازهم] ايمان نمی آورند؟»
نكات:
1. «دخان» در لغت به معنى چيزى است كه به دنبال شعله و لهيب آتش برمی خيزد. « راغب اصفهانى، مفردات، ماده دخن »
2. «سماء» در لغت به معنى طرف بالا است و در قرآن در معانى و مصاديق متعددى به كار رفته است از جمله: جهت بالا (ابراهيم/ 24)- جوّ زمين (ق/ 9)- محل كرات بالا (فصلت/ 12)، آسمان معنوى (سجده/ 5) و ... «حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ماده سمو، و نيز تفسير نمونه، ج 1، ص 165»
3. «رتق» چيز بهم پيوسته را گويند و «فتق» جدا كردن دو چيز متصل بهم را گويند. «راغب اصفهانى، مفردات، ماده رتق، فتق »
نظريه هاى علمى درباره پيدايش جهان:
در مورد پيدايش جهان چند ديدگاه عمده، در بين كيهان شناسان جديد وجود دارد كه عبارتند از:
الف: نظريه مهبانگ (انفجار بزرگ):
اين نظريه از سال 1900م پيشنهاد شد و هم اكنون از سوى اكثر اخترشناسان به عنوان بهترين نظريه موجود تلقى می شود. خلاصه اين نظريه آن است كه حدود 20 بيليون سال پيش تمام ماده و انرژى موجود در جهان، در نقطه اى بسيار كوچك و فشرده متمركز بوده است. اين نقطه كوچك و بی نهايت چگال و مركب از ماده- انرژى منفجر شد و به فاصله چند ثانيه پس از انفجار اين آتشگوى، ماده- انرژى با سرعتى نزديك به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت كمى، احتمالا چند ثانيه تا چند سال، ماده و انرژى از هم تفكيك شدند. و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از دل اين انفجار نخستين بيرون ريخته اند.
هواداران اين نظريه ادعا می كنند تمامى كهكشان ها، ستارگان و سيارات هنوز تحت تأثير شتاب ناشى از انفجار، با سرعت زيادى از همديگر دور می شوند و اين مطلب به وسيله مشاهدات «ادوين هابل» (1919 م) تأييد شد.
«استفن ويليام هاولينگ» كيهان شناس معروف معاصر پس از تشريح انفجار اوليه و مراحل اوليه آن تا تشكيل گازهاى داغ و سوزان، اين نظريه را به دانشمند روسى «ژرژ گاموف» نسبت می دهد و می نويسد:
«با گذشت زمان، گازهاى ئيدروژن و هليوم موجود در كهكشان به پاره هاى ابر مانند تقسيم می شدند كه تحت أثر گرانش خود در هم فرومی نشستند ... سپس در اثر درجه حرارت بالا واكنشهاى هسته اى شروع شد. و ستارگانى مانند خورشيد ما تشكيل شد.
خورشيد ستاره نسل دوم يا سومى است كه حدود پنج هزار ميليون سال قبل از ابر متشكله از گاز چرخانى كه محتوى سوپر نواهاى پيشين بوده است بوجود آمده است ...» «استفن ويليام هاوكينگ، تاريخچه زمان، ترجمه دادفرما، ص 145- 149» دكتر «اريك اوبلا» مراحل پيدايش جهان را به هشت مرحله تقسيم می كند و می نويسد:
در مرحله اول (صفر تا 43- 10 ثانيه) چيزى منفجر شد و تبديل به گلوله آتشين شد.
در مرحله دوم (43- 10 ثانيه تا 32- 10 ثانيه) اولين سنگ بناهاى ماده مثلا كواركها و الكترون ها از برخورد پرتوها با يكديگر به وجود آمد.
در مرحله سوم (از 32- 10 ثانيه تا 6- 10 ثانيه) كيهان از مخلوطى از كواركها، لپتونها فوتون ها و ساير ذرات ديگر تشكيل شده و خيلى سريع در حال از دست دادن حرارت بودند.
در مرحله چهارم (از 10- 6 ثانيه تا 10- 3 ثانيه) تقريبا تمام كواركها و ضد كواركها به صورت پرتو ذرّه ها به انرژى تبديل می شوند.
در مرحله پنجم (از 10- 3 ثانيه تا 100 ثانيه) الكترونها و ضد الكترونها (پوزيترونها) در برخورد با يكديگر به اشعه تبديل می شوند.
در مرحله ششم (از 100 ثانيه تا 30 دقيقه) در درجه حرارت بسيار بالا اولين هسته هاى اتمهاى سبك و پايدار مثل: هيدروژن و هليوم ساخته می شوند.
در مرحله هفتم (از 30 دقيقه تا يك ميليون سال) گوى آتشين حرارت خود را از دست می دهد (به حدود 3000 درجه می رسد) و هسته اتمها و الكترونها پيوند می خورد و آن مخلوط ذره اى قابل ديدن می شود.
در مرحله هشتم (از يك ميليون سال پس از خلقت تا امروز) از ابرهاى هيدروژنى دستگاه هاى راه شيرى، ستارگان و سيارات به وجود می آيند اين سير تحوّل را در ايجاد ستارگان، امروزه هم می توان هنوز مشاهده كرد.
ابرهاى گازى كه قرار است از آنها ستاره بوجود آيد به سوى همديگر كشيده شده متراكم می شوند سپس به شكل گلوله در می آيند و اگر واكنشهاى هسته اى پديد آيد يك خورشيد جديد متولد می شود. «اريك اوبلاكر، فيزيك نوين، ترجمه بهروز بيضاوى، ص 51- 52»
ب: نظريه حالت پايدار:
در سال 1940 اين نظريه توسط (فردهويل)، اختر فيزيكدان انگليسى پيشنهاد شد.
خلاصه اين نظريه اين است كه جهان نه تنها از نظر فضايى يكنواخت است (اصل كيهان شناختى) بلكه در طول زمان تغييرناپذير نيز هست.
اين نظريه به حادثه خاصى نظير انفجار بزرگ وابسته نيست. در نظريه حالت پايدار ستارگان و كهكشانها ممكن است تغيير كنند اما در هر زمان تصوير كلى جهان با تصوير امروزين آن، تفاوتى ندارد.
بر طبق اين نظريه حالت انبساط جهان پذيرفته می شود امّا معتقدند كه به تدريج ماده جديدى در بين كهكشان هاى دور شونده، ظاهر می شود اين ماده جديد به تدريج اتمهاى هيدروژن را می سازد و آنها به نوبه خود ستارگان جديدى را شكل می دهد.
تذكر: خلق پيوسته ماده از فضاى خالى اشكالاتى را براى اين نظريه پديد آورده است. و اين نظريه بعد از كشف تفاوت سن ستارگان رد شد.
ج: جهان پلاسما:
تعداد كمى از اخترشناسان خلقت جهان را با مدل «هانس آلفون» دانشمند سوئدى می بينند. خلاصه اين نظريه آنست كه 99 خ جهان قابل مشاهده (عمدتا ستارگان) از پلاسما ساخته شده است.
پلاسما گاز يونيده اى است كه بارهاى الكتريكى آن از هم جدا شده اند. پلاسما، گاهى حالت چهارم ماده خوانده می شود. صاحبان اين نظريه معتقد هستند كه انفجار بزرگ هيچگاه رخ نداده و جهان آكنده است از جريانهاى الكتريكى غولآسا و ميدانهاى عظيم مغناطيسى. از اين ديدگاه جهان ازلى است و به وسيله نيروى برقاطيس اداره می شود.
بنابراين جهان آغازى معين و انجامى قابل پيشبينى ندارد. و كهكشانها حدود 100 بيليون سال پيش شكل گرفته اند.
د: جهان انفجارهاى كوچك (كهبانگ):
گروهى ديگر از اخترشناسان نظريه حالت پايدار ديگرى را كه با رصدهاى اخترشناسى انطباق خوبى دارد پيشنهاد می كنند. بر طبق اين نظريه جهان بدون آغاز و انجام است. ماده بطور پيوسته در خلال انفجارهاى كوچك (كهبانگها) و احتمالا با همكارى اختروشهاى اسرارآميز خلق می شود. در اين نظريه جديد جهان به تدريج انبساط می يابد و كهكشانها شكل می گيرند. «رى ويلارد و ديگران، كيهان و راه كهكشان، ترجمه سيد محمد امين محمدى، ص 34- 50»
نكات تفسيرى و اسرار علمى آيات:
1. در مورد آيه اول (فصلت/ 11) برخى از مفسران می نويسند:
«جمله (هى دخان- آسمانها در آغاز به صورت دود بود.) نشان می دهد كه آغاز آفرينش آسمانها از توده گازهاى گسترده و عظيمى بوده است و اين با آخرين تحقيقات علمى در مورد آغاز آفرينش كاملا هماهنگ است. هم اكنون نيز بسيارى از ستارگان آسمان به صورت توده فشرده اى از گازها و دخان هستند.» « تفسير نمونه، ج 20، ص 228»
2. در مورد معناى «رتق» و «فتق» (پيوستگى و جدائى) آسمانها و زمين كه در آيه دوم (انبياء/ 30) آمده مفسران سه احتمال را مطرح كرده اند:
الف: به هم پيوستگى آسمان و زمين اشاره به آغاز خلقت است كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه اين جهان به صورت توده واحد عظيمى از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات درونى و حركت، تدريجا تجزيه شد و كواكب و ستاره ها از جمله منظومه شمسى و كره زمين بوجود آمد و بازهم جهان در حال گسترش است.
برخى از روايات اهل بيت(علیهم السلام) اشاره به اين تفسير دارد. «همان، ج 13، ص 394 و ص 395 و تفسير نور الثقلين ذيل آيه سی ام انبياء.»
ب: منظور از پيوستگى، يكنواخت بودن مواد جهان است به طورى كه همه درهم فرورفته بود و به صورت ماده واحدى خودنمايى می كرد امّا با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند و تركيبات جديد پيدا كردند و انواع مختلف گياهان و حيوانات و موجودات ديگر در آسمان و زمين ظاهر شدند. « الميزان، ج 14، ص 278- 279»
ج: منظور از به هم پيوستگى آسمان اين است كه در آغاز بارانى نمی باريد و مقصود از به هم پيوستگى زمين آن است كه در آن زمان گياهى نمی روئيد امّا خدا اين هر دو را گشود؛ از آسمان باران نازل كرد و از زمين انواع گياهان را روياند.
روايات متعددى از اهل بيت (ع) اشاره به معناى اخير دارد. « تفسير صافى، ج 3، ص 347» تفسير سوم (ج) با چشم قابل رؤيت است و با جمله «أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...» «آيا كسانى كه كافر شدند نديدند ...» سازگار است و با جمله ذيل آيه «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍ» نيز هماهنگى دارد.
ولى تفسير اول و دوم (الف، ب) نيز با معناى وسيع اين جمله ها مخالف نيست چرا كه گاهى رؤيت به معنى «علم» می آيد. و از اينجاست كه برخى مفسران معتقدند كه مانعى ندارد آيه فوق داراى هر سه تفسير باشد. « نمونه، ج 13، ص 396»
3. استاد آية اللّه معرفت بحث مفصلى در مورد آيه 30 سوره أنبياء دارند. و معناى سوم (عدم بارش باران) را مخالف تعبير آيه و تحقيق می دانند و رواياتی « الكافى، ج 8، ص 95 و ص 120 و تفسير قمى، ج 2، ص 70» را كه در اين زمينه حكايت شده ضعيف دانسته اند.
و امّا معناى دوم (پيدايش انواع و اقسام موجودات از يك چيز بهم چسبيده) را از قتاده، سعيد بن جبير، عكرمه از ابن عباس، فخر رازی « تفسير كبير، ج 22، ص 163» نقل می كند و آن را نظرى معروف در عصر قديم و جديد می داند.
آنگاه معناى ديگرى را از ابو مسلم اصفهانى نقل می كند كه «فتق» به معناى ايجاد و اظهار باشد. و اين معنا را موافق كلام على(علیه السلام) در نهج البلاغه «فتق الاجواء ... ثم فتق بين السموات العلی» « نهج البلاغه، خطبه/ 1» می دانند.
و اين معنا را موافق آيات 11- 12 سوره فصلت «ثُمَّ اسْتَوی إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخان» معرفى می كنند. كه دخان همان ماده اوليه خلقت آسمانها و زمين است و از آن آسمان بوجود آمد. و واژه «ائتيا» در آيات سوره فصلت را به معناى امر تكوينى و ايجادى می دانند و از آيه استفاده می كنند كه ماده آسمانها قبل از وجودشان موجود بوده است و خدا صورتهاى آنها را ايجاد كرد.
آنگاه متذكر می شود كه در تورات به مسئله پيدايش موجودات از يك اصل واحد اشاره شده است، كه خدا جوهرى را خلق كرد سپس با نظر هيبت به آن نگاه كرد به صورت آب در آمد و سپس آسمانها و زمين را از آنها خلق كرد و آنها را از همديگر جدا ساخت. ( ايشان آن عبارت را از تفسير كبير فخر رازى، ج 22، ص 162 نقل می كند و می گويد: از اول تورات فعلى حذف كرده اند) و آنگاه از طنطاوى نقل می كند كه مضمون اين آيات معجزه علمى است. « الجواهر، ج 10، ص 199»
سپس ايشان مطالبى علمى در مورد پيدايش جهان از لاپلاس و ديگران نقل می كند و نتيجه می گيرد كه هدف قرآن بيان مطالب علمى نبوده است امّا اشاراتى به فتق آسمانها داشته است ولى حقيقت آن براى ما روشن نيست هر چند كه نظريه هاى علمى هم با آن موافق است. امّا ما به تطبيق اين نظريات با قرآن نمی پردازيم. « التمهيد فى علوم القرآن، ج 6، ص 129- 139» 4.
يكى از صاحبنظران تحت عنوان پيدايش نخستين جهان با مطرح كردن آيه 11 سوره فصلت مطالبى را از دانشمندان مختلف در مورد انفجار اوليه نقل می كند و سپس از قول «ادوارد لوتركپل» می نويسد:
«علم نه تنها حدوث عالم را ثابت می كند بلكه روشن می سازد كه دنيا از حالت گازى در يك (لحظه معينى) در نتيجه يك انفجار بزرگ بوجود آمده است و اين لحظه، تقريبا پنج بيليون سال پيش بوده و هنوز هم در حال توسعه است.» « جعفر رضائی فر، قرآن و آخرين پديده هاى علمى (اعجازهاى علمى قرآن)، انتشارات فوژان، 1375 ش»
5. نويسنده معاصر ديگرى نيز آيات (سوره فصلت/ 11 و انبياء/ 30) را مطرح می كند و با توجه به هماهنگى اين آيات با اكتشافات دانشمندان آن را دليل معجزه بودن قرآن می داند. ايشان می نويسد:
«علم هيئت ثابت كرده است كه در ابتداى خلقت، كرات آسمانى به صورت گاز به هم چسبيده و متصل بودند و بعدها به مرور زمان بر اثر فشردگى و تراكم شديد گازها تبديل به جسم شدند. اين واقعيت علمى اولين بار توسط «لاپلاس» رياضی دان و منجم مشهور فرانسوى، در حدود دو قرن پيش اظهار گرديد و امروز نجوم جديد با دستاوردهاى جديد خود صحت فرضيه علمى لاپلاس را ثابت كرده است.» « گودرز نجفى، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 17- 19، از جواد افتخاريان، قرآن و علوم روز، ص 235، نقل می كند » سپس از ژرژ گاموف نقل می كند كه:
«زمين و خورشيد از گازهاى بسيار سوزانى كه در چندين ميليارد سال پيش بوده اند به وجود آمده اند.» « مطالب شگفتانگيز، ص 18، از سرگذشت زمين، ژرژ گاموف، ترجمه دكتر محمود بهزاد، ص 43، نقل می كند »
6. دكتر «موريس بوكاى» با طرح آيات (سوره فصلت/ 11 و انبياء/ 30) بحث «روش اساسى ايجاد جهان در نظر قرآن» را مطرح می كند و می گويد قرآن وجود توده اى گازى با بخشچه هاى ريز را تأييد می كند و يك روند جدائى (فتق) ماده اى ابتدائى يگانه اى كه عناصر آن نخست به هم ملصق (رتق) بودند را تذكر می دهد.
سپس به نظريه تكوين عالم در دانش نو می پردازد كه: «جهان از جرم گازى با دوران كند تشكيل شد» و سپس چگونگى تشكيل ستارگان و زمين را توضيح می دهد. و قدمت كهكشانها را ده ميليارد سال و قدمت زمين و خورشيد را 5/ 4 ميليارد سال تخمين می زند. سپس می نويسد:
«دانش به ما می آموزد چنانچه به عنوان مثال (و تنها مثال) تكوين خورشيد و محصول فرعى آن يعنى زمين را در نظر گيريم، جريان امر توسط تراكم سحابى نخستين و تفكيك آن رخ داده است. اين دقيقا همان است كه قرآن به طريق كاملا صريح با ذكر ماجراهائى كه «دود» آسمانى ابتدا يك نوع الصاق سپس يك نوع انفكاك را بوجود آورده بيان نموده است.» « دكتر بوكاى، مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير، ص 189- 201»
7. يك پرسش و پاسخ علمى:
پرسش:
در سوره فصلت آيات 9- 11 خلقت زمين را در دو دوره (يوم) مطرح می كند:
«قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِكَ رَبُّ الْعالَمِينَ* وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فِيها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِينَ ثُمَّ اسْتَوی إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ ...»«بگو: آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر می ورزيد و براى او همتايانى قرار می دهيد؟ اين است پروردگار جهانيان. و در زمين از فراز آن [لنگرآسا] كوه ها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد. و مواد خوراكى آن را در چهار روز اندازه گيرى كرد [كه ] براى خواهندگان، درست و متناسب با نيازهايشان است.
سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن دودى بود.»
قرآن در آيه 11 (مورد بحث ما) آسمانها و مسئله دود را مطرح می سازد. اگر مقصود قرآن آن است كه تمام جهان از گاز خلق شده است چرا خلقت زمين را قبل از آسمانها مطرح كرده است و حتى با «ثم» (فصلت/ 11) عطف كرده كه ترتيب را می رساند در حالى كه زمين جزئى از آسمان ها و بصورت طبيعى بايد پس از خلقت آسمانها را در عرض آنها خلق شود.
پاسخ:
«دكتر موريس بوكاى» با توجه به اين پرسش نكته اى علمى را مطرح كرده است كه در قرآن كريم، در سوره نازعات 27- 31 مسئله خلقت آسمانها و زمين به صورتى ديگر مطرح شده است.
«أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها» «آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين ] درست كرد و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد، آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد.»
در اين آيات آفرينش آسمانها قبل از زمين ذكر شده است و با كلمه «بعد ذلك» آمده است. ايشان می نويسد:
«دانش، تداخل دو رويداد تكوين يك ستاره (مانند خورشيد) و سياره اش يا يكى از سياراتش (مانند زمين) را مبرهن می سازد. آيا همين اختلاط در نص قرآن (همان طوركه ديده شد) ذكر نشده است؟» « مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ص 188- 201»
8. عبد الرزاق نوفل نيز با طرح دو آيه 30 سوره انبياء و 11 سوره فصلت مسئله ابتداء خلقت را مطرح می كند، كه آسمانها و زمين ابتداء يك قطعه واحد بود و سپس جدا شد.
و سپس نظريه هاى علمى را مطرح می كند كه می گويند: جهان در ابتداء از ماده اى داغ و سخت تشكيل شده بود. كه مناسبترين لغت براى آن همان كلمه «دخان» است. كه در قرآن به كار رفته است. « عبد الرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، ص 162- 163» و اين مطلب را از اخبار علمى قرآن می داند كه قرن ها بعد علوم جديد به آن پى بردند.
9. احمد محمد سليمان نيز با طرح آيه 30 سوره انبياء می نويسد:
«اينكه قرآن می فرمايد آسمان و زمين قطعه واحدى بود و سپس از هم جدا شد همان نظريه علمى جديد در مورد منظومه شمسى است كه می گويد: جهان يك قطعه اى آتشين رهاشده در فضا بود و سپس تحت تأثير جاذبه شی ء عظيم از اجرام سماوى ديگر قرار گرفت و تكه تكه شد و به صورت حلزونى درآمد. و سپس اين اجزاء كوچك كمكم سيارات را به وجود آورد.» سپس اين آيات را نشانه علم غيب پيامبر اكرم (ص) می داند و از آنها به عنوان اسرار علمى قرآن ياد می كند. « احمد محمد سليمان، القرآن و العلم، ص 53- 54»
10. سيد هبة الدين شهرستانى معتقد است كه مقصود از كلمه سماء و دخان در آيه «ثُمَّ اسْتَوی إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخان» «فصلت/ 11». همان جوّ زمين (اتمسفر) است كه آن را با نام «كره بخار» اطراف زمين می خواند.
ايشان در ابتداء معانى كلمه «سماء» را برمی شمارد. و آن را در عرف و لغت به معناى (شی ء علوى) «هر چه بالاى زمين» است می داند. كه شارع نيز در استعمال الفاظ و اسامى تابع عرف بوده است و سپس می گويد در مقالات دينى لفظ سماء به يكى از سه معنا می آيد:
اول: عين هواى عالى و فضاى خالى.
دوم: جسم عظيم كروى محيط بر زمين ما (كه اكثر موارد استعمال در شرع ناظر به اين معناست)
سوم: عين كرات علوى و اراضى سياره.
آنگاه می گويد: «وقتى كه اطلاق لفظ «سماء» بر هر موجود علوى جايز و شايع شد چرا جايز نباشد كه آسمان زمين ما عبارت باشد از كره بخارى كه محيط بر هواى زمين ما است.»
سپس ايشان ده دسته دليل شرعى (آيات و روايات) می آورد تا ثابت كند كه مقصود از آسمان همين كره بخار است. دسته دوم از دلايل ايشان همين آيه 11 سوره فصلت و رواياتی است كه می فرمايد آسمانها از دود آفريده شده است. و دود (دخان) را در آيه ثُمَّ اسْتَوی إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخان « فصلت/ 11» به معناى همان بخار مصطلح می داند و در پايان نتيجه می گيرد كه:
«آنچه از مجموع اخبار مسطوره استفاده می كنيم مقصود از دود همان بخار است منتها آنكه چون بخار و دود هر دو از يك منشأ هستند و يا چون در عرف و در بدو نظر شبيه همند اسم دخان بر بخار اطلاق شده است.
[پس] نتيجه همانا كليه اخبار مزبوره ناطق است بر اينكه تمامى آسمانهاى هفتگانه كه محيط بر زمين هاى هفتگانه است از بخار آفريده شده است.» « سيد هبة الدين شهرستانى، اسلام و هيئت، ص 131- 145»
11. برخى صاحبنظران معاصر نيز با طرح آيه 30 سوره انبياء می نويسند كه اين آيه خبر می دهد كه آسمانها چيز واحدى بود و سپس جدا شد و اين يكى از معجزات قرآن است كه علم جديد آن را تأييد می كند. « محمد سامى محمد على، الاعجاز العلمى فى القرآن الكريم » همچنين با طرح آيات 9- 11 سوره فصلت آن را دليل بر پيدايش خلق از «دخان» می داند. « همان، ص 34»
12. محمد كامل عبد الصمد نيز آيات 11- 12 سوره فصلت را دليل اعجاز علمى قرآن می داند، كه خبر داده است آسمانها در ابتدا «دخان» بود. « محمد كامل عبد الصمد، الاعجاز العلمى فى الاسلام (القرآن الكريم)، ص 47»
13. سليم الجابى نيز با طرح نظريه انفجار بزرگ و پس از بررسى لغوى و تفسيرى آيه 30 سوره انبياء به اين نتيجه می رسد كه آيه فوق و نظريه انفجار بزرگ با هم منطبق هستند و حتى خطاب آيه أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... به كفار بصورت عام و اروپائيان به صورت خاص است كه وحى الهى 14 قرن قبل يك نظريه جديد آنها را بيان كرده است. « سليم الجابى، النظرية القرآنية الكونية حول خلق العالم، ص 106- 111»
بررسى:
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1. سخنان مرحوم سيد هبة الدين شهرستانى از چند جهت قابل نقد است:
اول: ايشان كلمه «سماء» را به سه معنا آورده است در حالى كه اشاره كرديم كه اين لغت در موارد و مصاديق بيشترى در قرآن استعمال شده است.
دوم: ايشان كلمه «سماء» در آيه فصلت/ 11 را به معناى جوّ زمين معنا كرده اند در حالى كه از سياق آيات 9- 12 سوره فصلت برمی آيد كه مقصود از «سماء» آسمانها و كرات غير زمين است چرا كه در ابتداء خلقت زمين را مطرح می كند. خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْن « فصلت/ 9» و سپس خلقت آسمان را در حالى كه دود است مطرح می كند ثُمَّ اسْتَوی إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخان « فصلت/ 11» و آنگاه در آيه بعد توضيح می دهد كه هفت آسمان خلق گشت كه يكى از آنها آسمان دنيا بود كه ستارگان را در آن قرار داد. «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحی فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً». پس مقصود از سماء (بر طبق ظاهر آيات) جوّ زمين نيست.
سوم: ايشان كلمه «دخان» را كه به معناى «دود» است به معناى «كره بخار اطراف زمين» معنا می كند كه در آيه (فصلت/ 11) هيچ قرينه اى نداريم تا از معناى لغوى (آنچه به دنبال شعله آتش برمی خيزد) « مفردات راغب، ماده دخن» دست برداريم. و يك معناى مجازى (بخار) را بر آيه تحميل كنيم و صرف شباهت عرفى كفايت نمی كند.
البته ممكن است در روايات كلمه دخان بر بخار اطلاق شده باشد (همان گونه كه ايشان روايات متعددى آورده اند) ولى اولا اين روايات از لحاظ سندى جاى بحث دارد چرا كه از تفاسيرى همچون «تفسير قمى» نقل شده است. و ثانيا ممكن است مراد از بخار آب و دود در اين موارد همان ذرات بنيادين تشكيل دهنده اشياء (مثل هيدروژن- اكسيژن و ...) باشد. كه براى تقريب به ذهن با تعابيرى همچون بخار آب آورده شده است.
2. ظاهر آيات قرآن در مورد آغاز خلقت كه از «دخان» شروع شده است، با نظريه مشهور خلقت جهان يعنى نظريه مهبانگ تا حدود زيادى همخوانى دارد و در نقاطى با هم مشترك است.
يعنى از ظاهر قرآن و علم برمی آيد كه جهان در ابتداء از گازهاى داغ تشكيل شده است امّا آيات قرآن در مورد عناصر ديگر نظريه مهبانگ (مثل انفجار اوليه) مطلب صريحى ندارد.
3. با توجه به تعدد نظريه ها در مورد آغاز خلقت و عدم اثبات قطعى آنها، در حال حاضر نمی توان هيچكدام را به صورت قطعى به قرآن نسبت داد.
4. اگر روزى نظريه مهبانگ به صورت قطعى اثبات شود اين مطلب اعجاز علمى قرآن را اثبات می كند. چرا كه نوعى رازگوئى علمى قرآن كريم است.
امّا اين مطلب به صورت كنونى آن، بيش از يك هماهنگى شگفت انگيز ظاهر قرآن و علم نيست.
نویسنده: محمد علی رضایی اصفهانی
کتاب «پژوهشى در اعجاز علمى قرآن»، ص: 93