• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

شرح صدر رسول خاتم صلّی الله علیه و آله با تکیه بر

در پنجاه سال اخیر سخن از رهیافت تمدنی به قرآن، افق جدیدی
بیشتر...

فضیلت وجودی انسان، آیت الله جوادی آملی

دریافت فایل صوتی

حجم : ۳٫۹ MB

زمان : ۲۲:۵۷ دقیقه

بیشتر...

چند تذکر اخلاقی، آیت الله العظمی مظاهری

دریافت فایل صوتی

حجم: 11 MB

زمان: 47:57 دقیقه

بیشتر...

جغرافياي تاريخي مصر در قرآن کريم و عهد عتيق

بررسي تطبيقي جغرافياي تاريخي مکان‌هاي مذکور در قرآن و عهد

بیشتر...

تقاضاى عجیب

شرح آیات 55 و 56 سوره مبارکه بقره

55- وَإِذْ قُلْتُمْ يَا

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
16346
33471
142776127
امروز یکشنبه, 27 خرداد 1403
اوقات شرعی

منتظر برابرى قوا نباشید!

شرح آیات 65 تا 66 سوره مبارکه انفال

65 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَصابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذینَکَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ

66 الآْنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌصابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللّهِوَ اللّهُ مَعَ الصّابِرینَ

 

ترجمه:

65 ـ اى پیامبر! مومنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن، هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند بر دویست نفر غلبه مى کنند; و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند پیروز مى گردند; چرا که آنها گروهى هستند که نمى فهمند!

66 ـ هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفى است; بنابراین، هر گاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز مى شوند و اگر یک هزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد و خدا با صابران است!

تفسیر:

منتظر برابرى قوا نباشید!

در این دو آیه نیز دستورات نظامى و احکام جهاد اسلامى تعقیب مى شود.

در نخستین آیه به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: «اى پیامبر! مسلمانان را تحریص و تشویق به جهاد با دشمن کن»! (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتالِ).

جنگجویان و رزمندگان هر اندازه آمادگى داشته باشند، باز قبل از شروع به جنگ باید آنها را از نظر روحى تقویت و به اصطلاح شارژ کرد، و این در برنامه تمام ارتش هاى آگاه جهان گنجانیده شده است که فرماندهان و افسران سپاه، قبل از حرکت به سوى میدان جنگ، و یا در میدان، قبل از آغاز حمله، با ذکر مطالب مناسبى روح جنگى آنان را تقویت مى کنند و از خطر شکست بر حذر مى دارند.

منتها دامنه این تشویق و تحریص، در مکتب هاى مادى و مشابه آن محدود است، ولى در مکتب هاى آسمانى بسیار گسترده تر است، توجه به فرمان پروردگار، و تأثیر ایمان به خدا، و یادآورى مقام شهداى راه حق، فضیلت و پاداش هاى بى حسابى که در انتظار آنها است و افتخارها و مواهب معنوى که در پیروزى بر دشمن در صحنه جهاد وجود دارد، بهترین وسیله براى تشویق، تحریک روح سلحشورى و استقامت و پایمردى در سربازان مى باشد.

در جنگ هاى اسلامى گاهى تلاوت چند آیه از قرآن مجید آن چنان سربازان

مجاهد را آماده مى ساخت که سر از پا نمى شناختند و یک پارچه عشق و شور و هیجان مى شدند.

در هر حال این جمله از آیه اهمیت تبلیغ و تقویت هر چه بیشتر روحیه سربازان را به عنوان یک دستور اسلامى روشن مى سازد.

و به دنبال آن دستور دومى مى دهد، مى فرماید: «اگر از شما بیست نفر با استقامت باشند بر دویست نفر غلبه خواهند کرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران غلبه مى کند» (إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا).

گر چه تعبیر آیه به صورت اخبار از غلبه یک نفر بر ده نفر است، ولى به قرینه آیه بعد، که مى گوید: الآْنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ...: «هم اکنون خدا این تکلیف را بر شما تخفیف داد...» روشن مى شود که منظور از آن تعیین وظیفه و برنامه و دستور است نه تنها یک خبر ساده.

و به این ترتیب، مسلمانان نباید منتظر این باشند که از نظر نفرات جنگى با دشمن در یک سطح مساوى قرار گیرند، بلکه حتى اگر عدد آنها یک دهم نفرات دشمن باشد باز وظیفه جهاد بر آنها فرض است.

سپس اشاره به علت این حکم کرده، مى فرماید: «این به خاطر آن است که دشمنان بى ایمان شما جمعیتى هستند که نمى فهمند» (بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ).

این تعلیل در آغاز، عجیب و شگفت آور به نظر مى رسد که چه ارتباطى میان «آگاهى» و «پیروزى»، یا «عدم آگاهى» و «شکست» وجود دارد؟

ولى در واقع رابطه میان این دو بسیار نزدیک و محکم است; چه این که مؤمنان، راه خود را به خوبى مى شناسند، هدف آفرینش و وجود خود را درک مى کنند، و از نتائج مثبتى که در این جهان و پاداش هاى فراوانى که در جهان دیگر در انتظار مجاهدان است باخبرند.

آنها مى دانند براى «چه» مى جنگند؟ براى «که» پیکار مى کنند و در راه «چه هدف» مقدسى فداکارى مى نمایند؟ و اگر در این راه قربانى و شهید شوند حسابشان با «کیست»؟

این مسیرِ روشن و این آگاهى، به آنان صبر و استقامت و پایمردى مى بخشد.

اما افراد بى ایمان و یا بت پرستان، درست نمى دانند براى چه مى جنگند؟ و براى چه کسى مبارزه مى کنند؟

و اگر در این راه کشته شدند، خون آنها را چه کسى جبران خواهد کرد؟

تنها روى یک عادت و تقلید کورکورانه و یا تعصب خشک و بى منطق به دنبال این مکتب افتاده اند و این تاریکى راه و نا آگاهى از هدف و ندانستن پایان کار و نتیجه مبارزه، اعصاب آنها را سست مى کند، و توان و استقامتشان را مى گیرد، و از آنها موجودى ضعیف مى سازد.

* * *

اما به دنبال دستور سنگین فوق، خداوند آن را چند درجه تخفیف مى دهد، مى فرماید: «هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفى است» (الآْنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً).

سپس مى فرماید: «در این حال، اگر از شما صد نفر با استقامت باشند، بر دویست نفر غلبه مى کنند و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا پیروز مى شوند» (فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللّهِ).

ولى در هر حال فراموش نکنید که «خداوند با صابران است» (وَ اللّهُ مَعَ الصّابِرینَ).

* * *

نکته ها:

1 ـ آیا آیه نخست منسوخ شده؟

همان طور که مشاهده کردیم، آیه نخست، به مسلمانان دستور مى دهد که حتى اگر لشگر دشمن ده برابر آنها باشد از مقابله با آنها سرباز نزنند، در حالى که در آیه دوم نسبت را به دو برابر تنزل داده است.

این اختلاف ظاهرى سبب شده که بعضى حکم آیه اول را به وسیله آیه دوم منسوخ بدانند.

و یا آیه اول را بر یک حکم مستحب و آیه دوم را بر یک حکم واجب حمل کنند.

یعنى اگر تعداد دشمنان حداکثر دو برابر تعداد مسلمانان باشد وظیفه دارند از میدان جهاد عقب نشینى نکنند، اما اگر بیش از دو برابر باشد تا ده برابر مى توانند از جهاد خوددارى کنند، اما بهتر آن است که باز هم دست از جهاد بر ندارند.

ولى جمعى از مفسران را عقیده بر این است که: اختلاف ظاهرى بین دو آیه، نه دلیل بر نسخ است و نه دلیل بر استحباب، بلکه هر یک از این دو حکم، مورد معینى دارد.

به هنگامى که مسلمانان گرفتار ضعف و سستى شوند و در میان آنها افراد تازه کار، نا آزموده و ساخته نشده بوده باشند، مقیاس سنجش همان نسبت دو برابر است.

ولى به هنگامى که افراد، ساخته شده، ورزیده و قوى الایمان ـ همانند بسیارى از رزمندگان «بدر» ـ بوده باشند این نسبت تا ده برابر ترقى مى کند.

بنابراین، دو حکم مذکور در دو آیه، مربوط به دو گروه مختلف و در شرائط متفاوت است، و به این ترتیب نسخى در اینجا وجود ندارد و اگر مى بینیم در بعضى از روایات، تعبیر به نسخ شده است، باید توجه داشته باشیم که نسخ در لسان روایات مفهوم وسیعى دارد که «تخصیص» را هم شامل مى شود.

* * *

2 ـ افسانه موازنه قوا

آیات فوق ـ به هر صورت ـ این حکم مسلّم را در بر دارد که مسلمانان هرگز نباید در انتظار موازنه ظاهرى قوا با دشمن بنشینند، بلکه گاهى با دو برابر جمعیت خود، و گاهى حتى با ده برابر باید به مقابله برخیزند و به عذر کمبود نفرات از برابر دشمن فرار نکنند.

و جالب این که در بیشتر میدان هاى جنگى اسلام، تعادل قوا به سود دشمن به هم خورده بود و مسلمین غالباً در اقلیت بوده اند، نه تنها در جنگ هائى که در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) اتفاق افتاد، مانند «بدر» و «احد» و «احزاب»، و یا جنگ هائى مثل «موته» که تعداد مسلمانان سه هزار نفر و حداقل عددى که از نفرات دشمن نوشته اند، یکصد و پنجاه هزار نفر بود، بلکه در جنگ هائى که بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)رخ داد این تفاوت به نحو حیرت انگیزى وجود داشت، مثلاً تعداد نفرات ارتش آزادى بخش اسلام را در جنگ با سپاه «ساسانى» پنجاه هزار نفر، در حالى که تعداد سپاهیان خسرو پرویز را پانصد هزار نفر نوشته اند.

در واقعه «یَرْمُوک» که برخورد بزرگ ارتش اسلام با سپاهیان روم بود مورخان نقل کرده اند لشگرى را که «هرقل» گردآورى کرد حدود دویست هزار نفر بود، ولى ارتش اسلام از بیست و چهار هزار نفر تجاوز نمى کرد.

و عجیب تر این که نوشته اند: تعداد نفراتى که از دشمن در این میدان به خاک افتادند، بالغ بر هفتاد هزار نفر مى شد.

شک نیست که موازنه و برترى قوا به ظاهر یکى از عوامل پیروزى است، ولى چه چیز سبب مى شد که این تفاوت بزرگ و چشمگیر به سود مسلمان ها جبران گردد؟

پاسخ این سؤال مهم را قرآن با سه تعبیر در دو آیه فوق بیان کرده است:

در یک جا مى گوید: عِشْرُونَ صابِرُونَ: «بیست نفر با استقامت» و مِائَةٌ صابِرَةٌ: «یکصد نفر با استقامت».

یعنى، روح استقامت و پایدارى که ثمره درخت ایمان است، سبب مى شد که هر یک نفر در برابر ده نفر استقامت کنند و بر آنها پیروز گردند.

و در جاى دیگر مى گوید: «بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ» یعنى، عدم آگاهى آنها از هدفشان و آگاهى شما نسبت بهدف مقدستان، کمبود نفرات را جبران مى کند.

و در جاى سوم تعبیر به «بِاِذْنِ اللّهِ» مى کند، یعنى امدادهاى الهى و کمک هاى غیبى و معنوى و لطف و رحمت پروردگار شامل حال چنین مجاهدان با ایمان و پر استقامت است.

امروز نیز مسلمانان در برابر دشمنان نیرومندى قرار دارند، اما عجب این است که در بسیارى از میدان هاى جنگ، نفرات مسلمین از دشمن برترى دارند، ولى باز هم اثرى از پیروزى نیست و درست در جهت عکسِ «مسلمین نخستین» گام بر مى دارند.

اینها به خاطر آن است که: آگاهى کافى ـ متأسفانه ـ در مسلمانان امروز نیست، روح استقامت را به خاطر تسلیم شدن، در برابر عوامل فساد و زرق و برق مادى از دست داده اند، حمایت هاى الهى نیز به خاطر آلودگى به گناه از آنها سلب شده است در نتیجه به چنین سرنوشتى گرفتار شده اند!

ولى راه بازگشت هنوز باز است و امیدواریم روزى فرا رسد که مفهوم آیات فوق بار دیگر در مسلمین زنده شود و به وضع ذلت بار کنونى پایان دهند.

* * *

3 ـ جالب توجه این که: در آیه اول که سخن از نسبت یک و ده است براى مثال: «عِشْرُونَ» یعنى بیست نفر در برابر «مِأَتَیْن» یعنى دویست نفر و «مِائَةَ» یعنى صد نفر در برابر «أَلْفاً» یعنى هزار نفر انتخاب شده.

اما در آیه دوم که سخن از نسبت یک به دو است، براى مثال «مِائَةٌ» یعنى یکصد نفر در برابر «مِأَتَیْن» یعنى دویست نفر و «أَلْفٌ» یعنى هزار نفر در برابر «أَلْفَیْن» یعنى دو هزار نفر انتخاب شده.

این تفاوت مثال، گویا به خاطر بیان این حقیقت است که افراد قوى الاراده و با ایمان حتى مى توانند از بیست نفر یک لشکر بسازند در حالى که افراد ضعیف از چنین عدد کمى نمى توانند یک لشگر تهیه کنند، بلکه باید از چندین برابر آن لشگر فراهم سازند.

محتوای بیشتر در این بخش: « آمادگى براى صلح اسیران جنگى »

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری