• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

آیات 28 تا 31 سوره مبارکه کهف

شرح آیات 28 تا 31

28وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ

بیشتر...

لجاجت و انکار محسوسات

شرح آیات 10 لغایت 15 سوره مبارکه حجر

10وَ لَقَدْ

بیشتر...

خطبه هشتاد و سه، بخش هفدهم

 

أُولِی الاَْبْصَارِ وَالاَْسْمَاعِ، وَالْعَافِیَةِ

بیشتر...

نشانه هاى دوزخیان

شرح آیات 179 لغایت 181 سوره مبارکه اعراف

179وَ لَقَدْ

بیشتر...

تعادل قوا در عالم، آیت الله مکارم شیرازی-بارگزاری

دریافت فایل صوتی

حجم: 7.3 MB

زمان: 63 دقیقه

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
11461
27216
145212833
امروز دوشنبه, 27 خرداد 1404
اوقات شرعی

خطبه صد و نود و دو، بخش بیست و دوم


وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلاَُ مِنْ قُرَیْش، فَقَالُوا لَهُ: یَا مُحَمَّدُ، إِنَّکَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لاَ أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ، وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ، عَلِمْنَا أَنَّکَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّکَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ. فَقَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «وَ مَا تَسْأَلُونَ؟» قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْکَ، فَقَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ، فَإِنْ فَعَلَ اللّهُ لَکُمْ ذلِکَ، أَتُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟» قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: «فَإنِّی سَأُرِیکُمْ مَا تَطْلُبُونَ، وَ إِنِّی لاََعْلَمُ أَنَّکُمْ لاَ تَفِیئُونَ إِلَى خَیْر، وَ إِنَّ فِیکُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِی الْقَلِیبِ، وَ مَنْ یُحَزِّبُ الاَْحْزَابَ». ثُمَّ قَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «یاأیَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ، وَ تَعْلَمِینَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ، فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِکِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللّهِ». فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لاَنْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا، وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِیٌّ شَدِیدٌ، وَ قَصْفٌ کَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیْرِ; حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ مُرَفْرِفَةً، وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الاَْعْلَى عَلَى رَسُولِ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ ، وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَى مَنْکِبِی، وَ کُنْتُ عَنْ یَمِینِهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ ، فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذلِکَ قَالُوا ـ عُلُوًّا وَاسْتِکْبَاراً ـ : فَمُرْهَا فَلْیَأْتِکَ نِصْفُهَا وَ یَبْقَى نِصْفُهَا، فَأَمَرَهَا بِذلِکَ، فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ نِصْفُهَا کَأَعْجَبِ إِقْبَال وَ أَشَدِّهِ دَوِیّاً، فَکَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ ، فَقَالُوا ـ کُفْراً وَ عُتُوّاً ـ : فَمُرْ هذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ کَمَا کَانَ، فَأَمَرَهُ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ فَرَجَعَ; فقُلْتُ أَنَا: لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ ; إِنِّی أَوَّلُ مُؤْمِن بِکَ یَا رَسُولَ اللّهِ، وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللّهِ تَعَالَى تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِکَ، وَ إِجْلاَلاً لِکَلِمَتِکَ. فَقَالَ الْقَوْمُ کُلُّهُمْ: بَلْ سَاحِرٌ کَذَّابٌ، عَجِیبُ السِّحْرِ خفِیفٌ فِیهِ، وَ هَلْ یُصَدِّقُکَ فِی أَمْرِکَ إِلاَّ مِثْلُ هذَا! (یَعْنُونَنِی).
من با آن حضرت ـ صلى الله عليه و آله ـ بودم; که سران قريش نزد او آمدند و گفتند: اى محمّد تو ادعاى بزرگى کرده اى; ادعايى که هيچ يک از پدران و خاندانت نکردند. ما از تو معجزه اى مى خواهيم که اگر پاسخ مثبت پيش چشم ما به انجام برسانى، مى دانيم که تو پيامبر و فرستاده خدايى و اگر انجام ندهى، خواهيم دانست، ساحر دروغگويى هستى.
پيامبر ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ فرمود : خواسته شما چيست؟ گفتند: اين درخت را (اشاره به درختى کردند که در آنجا بود) براى ما صدا زن، تا با تمام ريشه هايش کنده شود و پيش روى تو بايستد، پيامبر ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: خداوند بر هر چيزى تواناست. آيا اگر اين کار را براى شما انجام دهم، ايمان مى آوريد و شهادت به حق خواهيد داد، عرض کردند : آرى، فرمود: من به زودى آنچه را مى خواهيد به شما نشان مى دهم; ولى مى دانم که شما به خير و نيکى (و ايمان و تسليم در برابر حق) باز نمى گرديد، و نيز مى دانم در ميان شما کسى است که درون چاه (در سرزمين بدر) افکنده مى شود (اشاره به جنازه هاى ابوجهل و عتبه و شيبه و امية بن خلف است که در ميدان بدر به چاه افکنده شدند) و نيز کسى است که احزاب را (براى جنگ با مسلمين) بسيج مى کند (اشاره به ابوسفيان است).
سپس فرمود: اى درخت اگر به خدا و روز واپسين ايمان دارى و مى دانى که من رسول خدا هستم با ريشه ها از زمين کنده شو و نزد من آى و به فرمان خدا پيش روى من بايست!
سوگند به خدايى که او را به حق مبعوث کرد (با چشم خود ديدم) درخت با ريشه هايش از زمين کنده شد و حرکت کرد، در حالى که (بر اثر سرعت حرکت) طنين شديدى داشت و صدايى همچون صداى بال پرندگان (در هنگام پرواز) از آن بر مى خاست و در برابر رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ قرار گرفت، در حالى که مانند پرندگان بال مى زد و بعضى از شاخه هاى بالاى آن، بر سر رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ سايه افکنده بود و بعضى ديگر بر دوش من، در حالى که در طرف راست پيامبر ايستاده بودم.
هنگامى که آن قوم (لجوج) اين صحنه را مشاهده کردند، از روى برترى جويى و تکبّر گفتند : (اگر راست مى گويى) دستور ده (درخت به جاى خود برگردد و) نيمى از آن نزد تو آيد و نيم ديگر در جاى خود باقى بماند. (رسول خدا) به درخت امر فرمود که چنين کند، بلافاصله نيمى از آن درخت، با منظره اى شگفت آور و صدايى شديدتر به سوى آن حضرت، حرکت کرد و آن قدر پيش آمد که نزديک بود به آن حضرت ـ صلى الله عليه و آله وسلم ـ بپيچد.
(بار ديگر) آنها از روى کفر و سرکشى گفتند : دستور ده اين نصف بازگردد و به نصف ديگر ملحق شود و به صورت نخستين درآيد، پيامبر اکرم ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ دستور داد و آن نصف به جاى نخستين بازگشت.
در اين هنگام من گفتم: لا اله الا الله; اى رسول خدا! من نخستين کسى هستم که به تو ايمان آورده ام و نخستين کسى هستم که اقرار مى کنم که آن درخت آنچه را انجام داد به فرمان خدا و براى تصديق نبوّت تو و بزرگداشت سخن و برنامه ات بود; ولى تمام آن گروه گفتند: او ساحرى دروغگوست، که سحر شگفت آور و ماهرانه اى دارد (سپس افزودند:) آيا تو را در اين کار کسى جز امثال اين ـ منظورشان من بودم ـ تصديق مى کند؟!

 

شرح و تفسیر

معجزه حرکت درخت

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه که یکى از مهم ترین بخش هاى آن مسحوب مى شود، اشاره به یکى از معجزات مهم پیامبر که در مکه واقع شده و امام شاهد و ناظر آن بوده، مى کند تا تأکیدى بر رابطه نزدیک خود با آن حضرت و ایمان پیشین خویش نماید. معجزه اى که کمتر کسى از مسلمانان شاهد و ناظر آن بوده و مى فرماید: «من با آن حضرت ـ صلى الله علیه و آله ـ بودم; در آن هنگام که سران قریش نزد او آمدند و گفتند : اى محمّد تو ادعاى بزرگى کرده اى، ادعایى که هیچ یک از پدران و خاندانت چنین ادعایى نکردند. ما از تو معجزه اى مى خواهیم که اگر پاسخ مثبت به آن دهى، و آن را پیش چشم ما به انجام برسانى، مى دانیم که تو پیامبر و فرستاده خدایى و اگر انجام ندهى، خواهیم دانست، ساحر دروغگویى هستى»; (وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلاَُ(1) مِنْ قُرَیْش، فَقَالُوا لَهُ: یَا مُحَمَّدُ، إِنَّکَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لاَ أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ، وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ، عَلِمْنَا أَنَّکَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّکَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ).

تعبیر به «الْمَلاَُ مِنْ قُرَیْش» (= سران قریش) نشان مى دهد که این معجزه در مکّه واقع شده و در زمانى بوده که دعوت پیامبر آشکار شده بود و به گوش بسیارى رسیده بود; ولى هنوز مسلمانان قوت و قدرتى نداشتند و گرنه مخالفان، با چنین لحن شدید و جسورانه اى با آن حضرت سخن نمى گفتند.

به هر حال آنها به گمان خود در مقام آزمون پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) برآمده اند و فرصت خوبى به دست رسول الله افتاد تا حقانیّت خود را از طریق معجزه اى که آنها مى خواهند (نه آنچه را خودش مى خواهد) به اثبات رساند، لذا در ادامه این خطبه مى خوانیم: «پیامبر(صلى الله علیه وآله)

فرمود: خواسته شما چیست؟ گفتند: این درخت را (اشاره به درختى کردند که در آنجا بود) براى ما صدا زن، تا با همه ریشه هایش کنده شود و پیش روى تو بایستد»; (فَقَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «وَ مَا تَسْأَلُونَ؟» قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْکَ).

پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود : «خداوند بر هر چیزى تواناست؟ آیا این کار را براى شما انجام دهم، ایمان مى آورید و به حق شهادت به حق خواهید داد، عرض کردند: آرى»; (فَقَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ، فَإِنْ فَعَلَ اللّهُ لَکُمْ ذلِکَ، أَتُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟» قَالُوا: نَعَمْ).

شایان توجه است که حضرت مى فرماید : «فَإِنْ فَعَلَ اللّهُ ; اگر خدا این کار را انجام دهد». و نمى گوید : «فَإِنْ فَعَلْتُ; اگر این کار را من انجام دهم» اشاره به اینکه معجزه در حقیقت کار خداست، هر چند بر دست پیامبر(صلى الله علیه وآله) ظاهر مى شود.

تعبیر «أَتُؤْمِنُونَ» و «تَشْهَدُونَ» اشاره به این است که هم قلباً ایمان بیاورید و هم در ظاهر شهادت به حق بدهید.

به هر حال آنها هر دو را پذیرفتند و در اینجا بود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود : «من به زودى آنچه را مى خواهید به شما نشان مى دهم; ولى مى دانم که شما به خیر و نیکى (و ایمان و تسلیم در برابر حق) باز نمى گردید. و نیز مى دانم در میان شما کسى است که درون چاه (در سرزمین بدر) افکنده مى شود و نیز کسى است که احزاب را (براى جنگ) بسیج مى کند»; (قَالَ: «فَإنِّی سَأُرِیکُمْ مَا تَطْلُبُونَ، وَ إِنِّی لاََعْلَمُ أَنَّکُمْ لاَ تَفِیئُونَ إِلَى خَیْر، وَ إِنَّ فِیکُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِی الْقَلِیبِ(2)، وَ مَنْ یُحَزِّبُ الاَْحْزَابَ»).

جمله «وَ إِنَّ فِیکُمْ...» اشاره به ابوجهل و عتبه و شیبه و امیة بن خلف است که در میدان جنگ بدر کشته شدند و بدن بى جان آنها را در چاهى که آنجا بود، افکندند و جمله «مَنْ یُحَزِّبُ الاَْحْزَابَ» اشاره به ابوسفیان است. در واقع پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)معجزه مورد تقاضاى آنها را با سه خبر غیبى که هر یک معجزه اى محسوب مى شود، تکمیل فرمود : عدم ایمان آنها و داستان افکندن جنازه بعضى از آنها در چاه و مسئله جنگ احزاب که سالیان درازى بعد از آن واقع شد.

سپس پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به سراغ اصل تقاضاى آنها رفت و رو به درخت کرده : «فرمود : اى درخت اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارى و مى دانى که من رسول خدا هستم با ریشه ها از زمین کنده شو و نزد من آى و به فرمان خدا پیش روى من بایست»; (ثُمَّ قَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «یاأیَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ، وَ تَعْلَمِینَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ، فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِکِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللّهِ»).

خطاب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به آن درخت نشان مى دهد که نباتات و جمادات نیز از نوعى شعور خداداد برخوردارند و جمله بعد از آن، نشان مى دهد که آنها هم داراى ایمان به خدا و روز جزا هستند; اما این ایمان و آن هوشیارى چگونه است و آیا جنبه اختیارى دارد یا اجبارى، مطالبى است که دقیقاً بر ما روشن نیست. آیات متعددى در قرآن مجید نیز داریم که اشاره به نوعى هوشیارى و ایمان در همه چیز حتى جمادات مى کند و مى گوید: آنها نیز تسبیح و حمد خدا مى گویند که مفسّران به طور مشروح درباره آن بحث کرده اند.(1)

در اینجا امیرمؤمنان على(علیه السلام) رشته سخن را به دست مى گیرد و مى فرماید : «قسم به کسى که او را به حق مبعوث کرد (که با چشم خود دیدم) درخت با ریشه هایش از زمین کنده شد و حرکت کرد، در حالى که (بر اثر سرعت حرکت) طنین شدیدى داشت و صدایى همچون صداى بال پرندگان (در هنگام پرواز). تا در برابر رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ

قرار گرفت، در حالى که مانند پرندگان بال مى زد و بعضى از شاخه هاى بالاى آن، بر سر رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ سایه افکنده بود و بعضى دیگر بر دوش من، که در طرف راست پیامبر ایستاده بودم»; (فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لاَنْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا، وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِیٌّ(3) شَدِیدٌ، وَ قَصْفٌ(4) کَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیْرِ; حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ مُرَفْرِفَةً(3)، وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الاَْعْلَى عَلَى رَسُولِ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ ، وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَى مَنْکِبِی، وَ کُنْتُ عَنْ یَمِینِهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ ).

از تعبیرات فوق به خوبى استفاده مى شود که درخت مزبور درخت تنومندى بوده است که حرکت شاخ و برگهاى آن در آسمان تولید صدا و همهمه مى کرد و بعضى از شاخه هاى آن بالاى سر پیامبر و بعضى بر دوش على(علیه السلام) و این معجزه بزرگى است که درختى آن چنان، با یک اشاره پیامبر به اذن الله از ریشه کنده شود و در برابر او قرار گیرد.

آیا این معجزه آشکار سبب بیدارى و ایمان آن مشرکان متعصّب شد؟ نه! بلکه همان گونه که عادت متعصّبان لجوج است به بهانه جویى پرداختند که امام(علیه السلام) در ادامه سخن به آن اشاره کرده، مى فرماید: «هنگامى که آن قوم (لجوج) این صحنه را مشاهده کردند، از روى برترى جویى و تکبّر گفتند: (اگر راست مى گویى) دستور ده (درخت به جاى خود برگردد و) نیمى از آن نزد تو آید و نیم دیگر آن در جاى خود باقى بماند! (رسول خدا) به درخت امر فرمود که چنین کند، بلافاصله نیمى از آن درخت، با منظره اى شگفت آور و صدایى شدیدتر به سوى آن حضرت، حرکت کرد و آن قدر پیش آمد که نزدیک بود به آن حضرت ـ صلى الله علیه و آله وسلم ـ بپیچد»; (فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذلِکَ قَالُوا ـ عُلُوًّا وَاسْتِکْبَاراً ـ : فَمُرْهَا فَلْیَأْتِکَ نِصْفُهَا وَ یَبْقَى نِصْفُهَا، فَأَمَرَهَا بِذلِکَ، فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ نِصْفُهَا کَأَعْجَبِ إِقْبَال وَ أَشَدِّهِ دَوِیّاً، فَکَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ ).

از تعبیر بالا استفاده مى شود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در اینجا دو معجزه دیگر به آنها نشان داد: نخست امر فرمود که درخت به جاى خود برگردد. سپس دستور داد تا نیمى از آن به اذن الله نزد او آید.

آیا با این همه آن قوم مشرک لجوج تسلیم شدند؟ متأسفانه نه! آن گونه که امام در ادامه سخن مى فرماید : «آنها از روى کفر و سرکشى گفتند: دستور ده این نصف بازگردد و به نصف دیگر ملحق شود. به صورت نخستین درآید، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ دستور داد و آن نصف به جاى نخستین بازگشت. در این هنگام من گفتم : لا اله الا الله; اى رسول خدا! من نخستین کسى هستم که به تو ایمان آورده ام و نخستین کسى هستم که اقرار مى کنم که آن درخت آن چه را انجام داد به فرمان خدا و براى تصدیق نبوّت تو و بزرگداشت سخن و برنامه ات بود»; (فَقَالُوا ـ کُفْراً وَ عُتُوّاً ـ : فَمُرْ هذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ کَمَا کَانَ، فَأَمَرَهُ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ فَرَجَعَ; فقُلْتُ أَنَا: لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ; إِنِّی أَوَّلُ مُؤْمِن بِکَ یَا رَسُولَ اللّهِ، وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللّهِ تَعَالَى تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِکَ، وَ إِجْلاَلاً لِکَلِمَتِکَ).

آیا بعد از مشاهده این معجزات چهارگانه و خوارق عادات شگفت انگیز که همه به پیشنهاد آنها واقع شد; نه به خواست پیغمبر و انتخاب او، آن گروه ایمان آوردند؟ متأسفانه نه تنها ایمان نیاوردند، بلکه سخنى کفرآمیز و جسورانه و دور از منطق گفتند، آن گونه که امام در ادامه سخن مى فرماید : «تمام آن گروه گفتند: او ساحرى دروغگوست، که سحر شگفت آور، و توأم با مهارت دارد (سپس افزودند:) آیا تو را در این کار کسى جز امثال این ـ منظورشان من بودم ـ تصدیق مى کند»; (فَقَالَ الْقَوْمُ کُلُّهُمْ: بَلْ سَاحِرٌ کَذَّابٌ، عَجِیبُ السِّحْرِ خفِیفٌ(5) فِیهِ، وَ هَلْ یُصَدِّقُکَ فِی أَمْرِکَ إِلاَّ مِثْلُ هذَا! ـ یَعْنُونَنِی ـ ).

اشاره به اینکه ما که در عمر خود ساحران بسیار دیده ایم و مى دانیم که کار تو همانند کار آنها بلکه از نوع برتر آن است و تنها امثال این کودکِ خوش باور تو را تصدیق مى کنند!

عجب اینکه صدر و ذیل سخنانشان کاملا متناقض است! خودشان پیشنهاد معجزه مى دهند و اظهار مى دارند، در همان اوّلین مرحله معجزه قانع مى شویم و ایمان مى آوریم; ولى هنگامى که این معجزه چهار بار تکرار مى شود، تازه مى گویند تو ساحرى! هر کس در اینجا مى پرسد اگر آنها سحر و معجزه را از هم نمى شناختند و احتمال ساحر بودن را درباره پیامبر مى دادند، چرا از آغاز پیشنهاد معجزه کردند؟ مى توانستند این نسبت دروغین را در آغاز بگویند.

آرى افراد لجوج و متعصّب نه منطق صحیح دارند و نه وجدان و انصاف.

نکته ها :

1ـ معجزه شجره در روایات اسلامى

پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) معجزات بسیارى داشت که معجزه بالا یکى از بارزترین آنهاست و تنها در این خطبه نیست که اشاره به این مطلب شده است، بلکه این معجزه در تواریخ و روایات اسلامى بازتاب گسترده اى دارد.

در اینجا کافى است به سخنى که ابن ابى الحدید در شرح این خطبه دارد، توجه شود. او چنین مى گوید: «اما درختى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آن را فراخواند (و به صورت اعجاز نزد آن حضرت آمد) احادیث وارده درباره آن بسیار است و به حدّ استفاضه رسیده و محدّثان در کتب حدیث و متکلّمان در باب معجزات رسول خدا آن را نقل کرده اند و غالباً روایات آنها به همان صورتى است که در خطبه قاصعه (خطبه مورد بحث) آمده است، هر چند بعضى آن را به صورت مختصر ذکر کرده اند و چنین گفته اند : «إنَّهُ دَعا شَجَرَةً فَأَقْبَلَتْ تَخِدُّ إلَیْهِ الاَْرْضَ خَدّاً ; آن حضرت درخت را فراخواند و درخت زمین را شکافت و نزد او آمد».

سپس مى افزاید: «بیهقى در کتاب دلائل النبوة داستان درخت را آورده و همچنین محمد بن اسحاق بن یسار در کتاب السیرة و المغازى به گونه دیگرى آن را ذکر نموده است.(6)

مرحوم علاّمه تسترى نیز در شرح نهج البلاغه خود مى گوید : ابن اثیر در کتاب کامل و در اسدالغابه و بلاذرى در انساب الاشراف و کراجکى در کنزالفوائد نیز حدیث درخت را به گونه مختصرى آورده اند.(7)

البتّه کسانى که آشنایى با معجزات انبیا عموماً و معجزه رسول خدا خصوصاً دارند، مى دانند که این گونه معجزات و برتر از آن براى اثبات حق بودن دعوت نبوّت چیز عجیبى نیست، همانگونه که لجاجت افراد نادان و متعصب و لجوج نیز در برابر آنها مطلب تازه اى نیست.

2ـ فرق میان سحر و معجزه

همان گونه که در بالا اشاره شد بى شک انبیا و پیامبران و همچنین امامان معصوم(علیهم السلام)خارق عاداتى که از انسان عادى امکان پذیر نیست داشته اند; یعنى امورى که برخلاف قوانین معمول طبیعت بوده و انجام آن جز با استمداد از یک نیروى مافوق طبیعى ممکن نبوده است; مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران غیر قابل علاج، اخبار از امور پنهانى که در قرآن مجید درباره حضرت مسیح(علیه السلام) آمده یا معجزه عصا و ید بیضاى حضرت موسى و ناقه صالح و خاموش و سرد شدن آتش نمرود در مورد ابراهیم(علیهم السلام) و معجزه شقّ القمر و از همه بالاتر اعجاز قرآن از جهات مختلف در مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) .

واضح است که هرگز معجزه به معناى تحقّق معلول بى علت نیست تا افرادى آن را انکار کنند، بلکه به معناى استمداد از علل ناشناخته فوق طبیعى است و این ادعا که ما تمام علل طبیعى و مافوق طبیعى را شناخته ایم، ادعایى است که هیچ کس آن را نمى پذیرد.

از سوى دیگر سحر یک واقعیت است، هر چند با خرافات زیادى آمیخته شده است. ساحران معمولا از علل طبیعى استفاده مى کنند; ولى علل و اسبابى که مردم عادى از آن اطلاعى ندارند، مثلا درباره سحر ساحران عصر موسى(علیه السلام) گفته اند : آنها چیزى شبیه مار ساختند و درون آن را «جیوه» ریختند. هنگامى که آفتاب بر آن تابید به علت «فرّار بودن» جیوه آن مارهاى ساختگى به حرکت درآمد، بنابراین کار آنها خارق عادت بود; اما با استفاده از اسباب ناشناخته براى توده مردم.

اکنون این سؤال پیش مى آید که مردم از کجا تفاوت سحر را از معجزه بفهمند تا بتوانند پیامبران را از ساحران دروغگو بشناسند؟

فرق میان این دو واضح است، زیرا اوّلا سحر ساحران چون متّکى به علوم محدود بشرى است طبعاً محدود است، و لذا ساحران خارق عادتى را که خود مى خواهند انجام مى دهند نه خارق عادتى را که مردم پیشنهاد مى کنند، زیرا کار آنها متّکى به تجربیات و تمرینات و ریاضت هاى قبلى است.

اما در مورد اعجاز، انبیا به سراغ امورى مى رفتند که مردم پیشنهاد مى کردند; مانند معجزه بالا و معجزه شق القمر و معجزات مختلفى که از موسى بن عمران درخواست کرده اند، هر چند بعضى از انبیا در آغاز معجزاتى نیز با خود داشتند; مانند معجزه قرآن و معجزه عصا و ید بیضا.

ثانیاً معجزات انبیا توأم با ادّعاى نبوّت بود، در حالى که خارق عادات ساحران هرگز با

چنین ادعایى همراه نبوده و نیست، زیرا حکمت الهى اجازه نمى دهد که کار خارق عادتى بر دست کذّاب و دروغگویى حاصل شود و ادعاى نبوت کند و مردم ناآگاه را به گمراهى بکشاند. حکمت الهیه ایجاب مى کند که این قبیل افراد رسوا شوند، لذا هر وقت ساحرى به فکر چنین ادعایى افتاده، رسوا شده است.

ثالثاً از آنجا که سحر امرى انحرافى است، افراد منحرف و نادرست به دنبال آن مى روند; افرادى که رفتار و کردارشان گواه بر نادرستى آنان است. به این ترتیب هنگامى که خارق عادتى از کسى دیده شود باید زندگى او را بررسى کرد، اگر زندگى او سراسر پاکى و تقوا بوده، این نشان معجزه بودن آن خارق عادت است و اگر آثار نادرستى در او نمایان بود و پرونده تاریک یا مبهمى از نظر زندگى داشت، روشن مى شود که آن خارق عادت سحر است، چرا که ساحران از مصداقهاى بارز افراد متقلّب و دروغگو هستند.

1. «خفيف» در اصل به معناى سبک است و به حرکات سريعى که به هنگام تردستى با مهارت انجام مى دهند، نيز خفيف گفته مى شود.
2. شرح ابن ابى الحديد، جلد 13، صفحه 214 .
3. شرح نهج البلاغه علامه تسترى، جلد 2، صفحه 469 .

 

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری