• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

خطبه صد و شصت و پنج، بخش هفتم

 

فَلَوْ رَمَیْتَ بِبَصَرِ قَلْبِکَ نَحْوَ مَا یُوصَفُ

بیشتر...

بیماری روح ، آیت الله مکارم شیرازی

دریافت فایل

حجم: 7 MB

زمان: 61 دقیقه

بیشتر...

عبادت خدا را آسان کنید ، حجت الاسلام فاطمی نیا

دریافت فایل

حجم: 1 MB

زمان: 7 دقیقه

بیشتر...

اصول فهم قرآن

 

"فهم" در لغت به معنای شناختن یا تعقل آمده است،[1]فهمت

بیشتر...

عبرت از سرگذشت آبادى ها

شرح آیات 101 و 102 سوره مبارکه اعراف

101تِلْکَ الْقُرى

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
28806
48621
147251464
اوقات شرعی

خطبه پنجاه و پنج

 

شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی

أمَّا قَوْلُکُمْ: أَکُلَّ ذلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللهِ مَا أُبَالِی، دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتَ إِلَیَّ. وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فی أَهْلِ الشَّامِ! فَوَاللهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلاَّ وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی، وَ تَعْشُوَ إِلى ضَوْئِی، وَ ذلِکَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا.

اما اين که مى گوييد: «تأخير در جنگ به خاطر ناخشنودى از مرگ است» به خدا سوگند باک ندارم از اين که من به سوى مرگ بروم يا مرگ به سوى من آيد.
و اما اين که مى گوييد: «تأخير در جنگ بسبب اين است که من در مبارزه با شاميان ترديد دارم» به خدا سوگند (اين تصوّر باطل و خيال خامى است) من اگر هر روز جنگ را به تأخير مى اندازم به خاطر آن است که اميدوارم گروهى از آنان به ما بپيوندند و هدايت شوند و در لابه لاى تاريکى ها پرتوى از نور مرا ببينند و به سوى من آيند. و اين براى من بهتر است از کشتن آنها در حالى که گمراهند، هر چند در اين صورت نيز گرفتار گناهان خويشتن مى شوند (و من مسؤول بدبختى آنها نيستم)
.

 

خویشتندارى امام(علیه السلام)>از جنگ

همان گونه که در بالا گفته شد این سخنان را امام (علیه السلام) در پاسخ پاره اى از ایرادات واهى بعضى از ناآگاهان، در مورد تأخیر جنگ با شامیان بیان کرد. فرمود: «اما این که مى گویید تأخیر در جنگ ناخشنودى از مرگ است به خدا سوگند! باک ندارم از این که من به سوى مرگ بروم یا مرگ به سوى من آید» (أمَّا قَوْلُکُمْ: أَکُلَّ(1) ذلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللهِ مَا أُبَالِی، دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ).

آرى هنگامى که هدف بسیار مقدّسى، همچون رضاى خدا در کار باشد انسان مؤمن آماده است به استقبال شهادت بشتابد و انتظار آمدن آن را نکشد، چه افتخارى از این بالاتر که انسان در راه معبود و محبوب و مقصودش جان دهد.

به علاوه سابقه من در غزوات اسلامى بر کسى پوشیده نیست مخصوصاً در میدان هاى بدر و اُحد و احزاب و خیبر و حنین من همیشه در صف اول بودم و همیشه پروانهوار بر گرد شمع وجود پیامبر مى چرخیدم و از مرگ و شهادت استقبال مى کردم، چگونه ممکن است درباره کسى با این سوابق روشن، چنان قضاوت غلطى کرد که از ترس شهادت جنگ را به تأخیر بیندازد.

شبیه همین معنى، بلکه به صورت رساتر و داغتر در خطبه پنج، و خطبه صد و بیست و سه آمده است، در یک جا مى فرماید: «به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است» (وَاللهِ لاَبْنُ اَبى طالِب آنَسُ بِالْمَوتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ أُمِّهِ).

و در جاى دیگر مى فرماید: «وَالَّذى نَفْسُ ابْنِ ابیطالِب بِیَدِهِ لاََلْفُ ضَرْبَة بِالسَّیْفِ اَهْوَنُ عَلَىَّ مِنْ میتَة عَلَى الْفِراشِ فى غَیْرِ طاعَةِ اللهِ»; «سوگند به آن کس که جان فرزند ابوطالب بدست اوست هزار ضربه شمشیر بر من آسانتر (و دلپذیرتر) است از مرگ در بستر در غیر طاعت پروردگار».

تاریخ پر افتخار زندگى امام نیز شهادت مى دهد که این سخنان را در عمل، در همه میدانهاى نبرد نشان داد و چه ناآگاه و بى خبر بودند گروهى از لشکر عراق که چنین سخنانى را درباره ناخشنودى امام از شهادت در راه خدا بر زبان جارى مى کردند.

اگر گفته شود: سن و سال بسیارى از آنها در حدّى نبود که غزوات اسلامى را درک کرده باشند، ولى آیا مى توان ادّعا کرد که جنگ جمل را نیز فراموش کرده اند؟ جنگى که امام یک تنه مانند صاعقه بر لشکر دشمن حمله مى کرد و چنان در انبوه جمعیت فرومى رفت که دلهاى دوستانش از ترس بر جان امام، به تپش مى افتاد و این حال همچنان ادامه مى یافت تا امام از گوشه دیگر میدان سر بر مى آورد، در حالیکه ذکر خدا بر لب داشت و دشمن از ترس او پراکنده شده بود.

اصولا چگونه ممکن است مرد خدا که قلبش مالامال از ایمان است از مرگ و شهادت بترسد و از شمشیر و نیزه دشمن وحشتى به خود راه دهد، مگر نه این است که خود امام در خطبه بیستودوم مى فرماید: «لَقَدْ کُنْتُ وَ ما اُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ وَ لااُرْهَبُ بِالضَّرْبِ وَ اِنِّى لَعَلى یَقِیْن مِنْ رَبِّى وَ غَیْرِ شُبْهَة مِنْ دینى»; «من هرگز کسى نبودم که به نبرد تهدید شوم، یا از ضرب شمشیر دشمن بهراسم چرا که من به پروردگار خویش یقین دارم و در آئین خود، گرفتار شک و تردید نیستم».

جمله «فَوَاللهِ ما اُبالى» اشاره به این حقیقت است که افراد عادى و بى هدف هرگز به استقبال مرگ نمى روند، بلکه دائماً نشسته اند تا در پایان عمر مرگ به سراغ آنها بیاید; در حالى که براى افراد شجاع و با ایمان تقاوتى نمى کند که به استقبال مرگ بشتابند یا در أجل مقدّر، مرگ به سراغ آنها بیاید و این درست به آن مى ماند که مرگ را به شیر درنده اى تشبیه کنیم، افراد عادى هرگز در جایى که اثرى از این حیوان باشد گام نمى نهند ولى یک فرد شجاع ممکن است به استقبال آن برود و با آن به نبرد و پیکار برخیزد، آنها بر چهره مرگ هنگامى که به صورت شهادت در راه رضاى خدا باشد لبخند مى زنند و آنرا تنگ در آغوش مى گیرند، اگر مرگ دَلْق رنگارنگى از آنان مى گیرد آنها عمرى جاودان از مرگ مى ستانند.

سپس امام به دومین احتمالى که گروهى از لشکر عراق درباره سبب تأخیر پیکار با شامیان مى دادند پرداخته، مى فرماید: «اما این که مى گویید: تأخیر در جنگ به سبب این است که من در مبارزه با شامیان تردید دارم (اشاره به این که یقین ندارم آنها راه باطل را مى پویند) به خدا سوگند! (این تصور باطل و خیال خامى است) من اگر هر روز جنگ را به تأخیر مى اندازم، به خاطر این است که امید دارم گروهى از آنان به ما بپیوندند و هدایت شوند، و در لابه لاى تاریکى ها پرتوى از نور مرا ببینند و به سوى من آیند» (وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فی أَهْلِ الشَّامِ! فَوَاللهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلاَّ وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی، وَ تَعْشُوَ(2) إِلى ضَوْئِی).

«و این براى من بهتر است از کشتن آنها در حالى که گمراهند هر چند در این صورت نیز گرفتار گناهان خویش مى شوند» (و من مسؤول بدبختى آنها نیستم ولى میل دارم تا آنجا که در توان من است آنها را از لب پرتگاه دور سازم و به جاده مطمئن سعادت بازگردانم) (وَ ذلِکَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ(3) بِآثَامِهَا).

در اینجا امام به نکته مهمّى اشاره مى فرماید و آن این که جنگ براى مردان خدا نه یک هدف است و نه نخستین راه درمان، بلکه آخرین طریق درمان محسوب مى شود، در آنجا که هیچ وسیله دیگر کارساز نباشد; آنها سعى دارند حتى اگر ممکن است یک نفر بر اهل ایمان بیفزایند و از پیروان کفر و ظلم و بیدادگرى بکاهند و در حالى که افراد عادى با سوءظن و بدبینى به این صحنه ها مى نگرند آنها با امیدوارى و حُسن ظن نگاه مى کنند و پیوسته آغوش خود را براى تائبین و نادمین گشوده اند.

تاریخ ـ به خصوص تاریخ جنگ صفّین ـ نیز نشان مى دهد که حسن ظنّ امام در این باره بى دلیل نبود، چرا که گروه کثیرى در همان ایّام که بى خبران به امام فشار مى آوردند تا جنگ را شروع کند و امام تعلّل مىورزید، توبه کردند و به سوى لشکر امام بازگشتند یا از جنگ کناره گیرى نمودند.

«مرحوم شوشترى» در «شرح نهج البلاغه» خود در اینجا فهرستى را از نام کسانى که در جنگ صفین به برکت تأخیر امام در جنگ به آن حضرت پیوستند، ارائه مى دهد که از میان آنها مى توان از خواهرزاده «شرحبیل» که ملحق شدنش به لشکر امام داستان جالبى دارد و «شمربن ابرهه الحمیرى» و جماعتى از قاریان قرآن و همچنین «عبدالله بن عمر العنسى» نام برد. این عبدالله بن عمر زمانى به امام پیوست که با خبر شد عمّار در لشکر على (علیه السلام) است و به یاد حدیث معروف پیامبر افتاد که به او فرمود: «یا عَمّارُ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْباغیَةُ»; اى عمّار تو را گروه ستمکار به قتل مى رساند» (و پس از کشته شدن عمّار بدست معاویه واضح و آشکار شد که آنها گروه ستمکارند و شکّى براى آنها در این زمینه باقى نماند).

و نیز همو از جوانى نام مى برد که از لشکر شام خارج شد و به سوى لشکر امام(علیه السلام)آمد و پیوسته شمشیر مى زد و لعن مى کرد و دشنام مى داد «هاشم مرقال» که از صحابه معروف على (علیه السلام) و پرچمدار آن حضرت در میدان صفین بود به او گفت: اى جوان روز قیامت باید در برابر این سخنان پاسخگو باشى و حساب این پیکار را بدهى. جوان گفت: من به خاطر این با شما مى جنگم که براى من نقل کرده اند رئیس شما (على (علیه السلام)) نماز نمى خواند و شما نیز نماز نمى خوانید و نیز به خاطر این با شما مى جنگم که رئیس شما خلیفه ما را کشته و شما او را یارى کرده اید. «هاشم مرقال» ماجراى قتل عثمان را براى او شرح داد و براى او روشن ساخت که على (علیه السلام)نخستین کسى بوده که با پیامبر نماز گزارده و از همه مردم آگاه تر به دین خدا است و یاران او شب زنده دارانند. هنگامى که جوان متوجه اشتباهات خود شد از خدا درخواست توبه کرد و به شام بازگشت در حالى که از اعمال خود پشیمان شد.(4)

آرى على (علیه السلام) مى خواست این گونه افراد را به سوى خود جذب کند و به راه حق دعوت نماید. او هرگز تشنه خون ریزى نبود، بلکه تشنه هدایت مردم بود. او شیفته مقام و حکومت نبود، بلکه خواهان عدل و عدالت بود و همیشه سعى داشت تا ممکن است جنگى رخ ندهد و اگر جنگى رخ مى دهد ضایعات را به حداقل برساند; به همین دلیل معمولا سعى داشت جنگ بعدازظهر و حتى نزدیکى غروب آغاز شود تا تاریکى شب آتش جنگ را خاموش سازد و خون مردم کمتر ریخته شود. و آنها که مایل به کناره گیرى از جنگ هستند از تاریکى شب استفاده کنند و کنار روند.

جمله «تَعْشُوَ اِلَى ضَوْئِى» با توجه به این که «عَشْو» (بر وزن ضرب) به معنى تاریکى و عدم وضوح چیزى است، اشاره به این حقیقت است که فضاى جامعه اسلامى را در آن روز تاریکى و ظلمت جهل و نادانى و تبلیغات زیانبار فرا گرفته بود و تنها چراغى که مى توانست آن فضا را روشن کند نور امام و افکار او بود به همین دلیل تا آنجا که ممکن بود جنگ را به عقب مى انداخت. تا جایى که گاهى افراد ناآگاه زبان به اعتراض مى گشودند و این کار را ترس از مرگ و یا شک در برنامه هاى دشمنان مى پنداشتند، در حالى که این گونه امور درباره امام (علیه السلام)براى آنها که از روحیاتش آگاه بودند، اصلا مفهوم نداشت.

* * *

1 ـ در ترکيب اين جمله و اعراب آن دو احتمال داده شده است: نخست اين که «کلّ» منصوب باشد به عنوان مفعول فعل مقدّر، و در تقدير «أتفعل کلّ ذلک» باشد ديگر اينک «کلّ» مرفوع به عنوان مبتداء باشد و در
تقدير چنين است «أکلّ ذلک ناش من کراهية الموت». و در هر حال «کراهية الموت» «مفعولٌ لاِِجله» مى باشد. 2 ـ «تَعْشُوَ» در اصل از ماده «عَشو» (بر وزن ضرب) به معنى تاريکى و عدم وضوح چيزى است و نماز «عشا» را از اين جهت عشا مى گويند که در آغاز شب خوانده مى شود و «عشى» به معنى آخر روز است
که هوا کم کم تاريک مى شود و «اعشى» به کسى مى گويند که ديد چشمش ضعيف است. 3 ـ «تَبوءُ» از ماده «بَوْء» (بر وزن نوع) به معنى رجوع و بازگشت است و گفته مى شود که ريشه اصلى آن، به معنى صاف و مسطح کردن است و چون انسان به هنگام ساختن منزل محلّ بنا را صاف مى کند و
هر جا برود به منزلگاه برمى گردد، معنى رجوع از آن اراده مى شود. 4 ـ بهج الصباغة فى شرح نهج البلاغة، جلد 10.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری