• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

تفسیر سوره مبارکه فتح، بخش پایانی، حجت الاسلام

شرح آیات 20 لغایت 29 سوره مبارکه فتح

جلسه 1

جلسه 2

بیشتر...

زارع خداوند است یا شما؟!

آیات 63 تا 67 سوره مبارکه واقعه

63أَ فَرَأَیْتُمْ ما

بیشتر...

شرح دعای ابوحمزه ثمالی ، حجت الاسلام فاطمی نیا

خیراندیشی و ترک شر، استاد مفسر محمدعلی انصاری

دریافت فایل

حجم: 2 MB

زمان: 9 دقیقه

بیشتر...

دل های سخت ، دل های نرم، استاد دکتر محمدعلی انصاری

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
23231
28126
142645539
امروز پنج شنبه, 03 خرداد 1403
اوقات شرعی

خطبه شصت و پنج،بخش دوم

 

شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی

لَمْ یَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِیدِ سُلْطَان، وَ لاَ تَخَوُّف مِنْ عَوَاقِبِ زَمَان، وَ لاَاسْتِعَانَة عَلَى نِدٍّ مُثَاوِر، وَ لاَ شَرِیک مُکَاثِر، وَ لاَ ضِدٍّ مُنَافِر; وَلکِنْ خَلَائِقُ مَرْبُوبُونَ، وَ عِبَادٌ دَاخِرُونَ، لَمْ یَحْلُلْ فِی الاَْشْیَاءِ فَیُقَالَ: هُوَ کَائِنٌ، وَ لَمْ یَنْأَ عَنْهَا فَیُقَالَ: هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ. لَمْ یَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَأَ، و لاَ تَدْبِیرُ مَاذَرَأَ، وَ لاَ وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ، وَ لاَ وَلَجَتْ عَلَیْهِ شُبْهَةٌ فِیمَا قَضَى وَ قَدَّرَ، بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ، وَ عِلْمٌ مُحْکَمٌ، وَ أَمْرٌ مُبْرَمٌ. الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ، الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ.

خداوند مخلوقات را نيافريده، تا پايه هاى حکومت خود را تحکيم بخشد و نه براى بيم از حوادث آينده بوده و نه براى اين که در مبارزه با همتاى خود، ياريش دهند و نه به خاطر اين که از فخر و مباهاتِ شريکانِ فزون طلب و مخالفانِ برترى جويى، جلوگيرى نمايد; بلکه همه آنها مخلوق او هستند و در سايه لطفش پرورش مى يابند و بندگانى خاضع اند. در موجودات حلول نکرده تا گفته شود: در آنها (محصور) است و از آنها فاصله نگرفته تا گفته شود: از آنان جداست. آفرينش موجودات در آغاز بر او سنگين نبوده است، (و در ادامه راه) از تدبير آنچه ايجاد کرده است باز نمانده، و عجز و ناتوانى، او را از آفرينشِ (جديد) باز نداشته است. در آنچه فرمان داده و مقدّر ساخته، ترديدى به او راه نيافته (تا در کار خود شک کند) بلکه فرمانش متين، و علمش محکم، و کارش صحيح و بى خلل است. او کسى است که (همگان) در بلاها و مشکلات چشم اميد به او دوخته اند و در نعمت ها از او بيم دارند. (که مبادا کفران، مايه سلب نعمت گردد).

 

شرح و تفسیر

 

جلوه هاى جلال و جمال او

در بخش دوم - که بخشِ آخرین این خطبه است - نیز همچنان اوصاف پروردگار، یکى بعد از دیگرى تشریح مى شود و با تعبیراتى کوتاه و بسیار پر معنا و لطیف، دقایق صفات الهى توضیح داده مى شود. در این بخش، هشت وصف از اوصاف الهى که توجّه به آنها در تربیت انسانها بسیار مؤثّر است مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.

نخست مى فرماید: «خداوند مخلوقات را نیافریده تا پایه هاى حکومت خود را تحکیم کند، و نه براى بیم از حوادث آینده بوده، و نه براى این که در مبارزه با همتاى خود یاریش دهند، و نه به خاطر این که از فخر و مباهاتِ شریکانِ فزون طلب و مخالفان برترى جوى، جلوگیرى نماید» (لَمْ یَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِیدِ سُلْطَان وَ لاَ تَخَوُّف مِنْ عَوَاقِبِ زَمَان، وَ لاَ اسْتِعَانَة عَلَى نِدٍّ(1)مُنَافِر(4)). مُثَاوِر،(2) وَ لاَ شَرِیک مُکَاثِر،(3) وَ لاَ ضِدٍّ

از آنجا که ما همه چیز را با مقیاس وجود و صفات و افعال خود اندازه مى گیریم، گاه در صفات جمال و جلال پروردگار نیز، گرفتار این اشتباه بزرگ مى شویم و مثلا فکر مى کنیم همانگونه که ما در اعمالمان دنبال هدف و سودى هستیم که به ما باز مى گردد، افعال خداوند نیز همین گونه است! در حالیکه او وجودش از هر نظر کامل و بى نهایت و هستى مطلق استو به همین دلیل، جامعِ تمام کمالات مى باشد و هیچ نقصان و کمبودى در ذات پاک او راه ندارد. با توجّه به این حقیقت، اَفعال او رنگ دیگرى به خود مى گیرد و از آنجا که فاعلِ حکیم، کارى بى هدف انجام نمى دهد، باید هدف افعال او را در بیرون از وجود او و نسبت به بندگانش جستجو کنیم.

توصیف بالا به طور دقیق، اشاره به همین نکته است و تمام اهدافى را که نشانه رفع کمبودهاست، از افعال خداوند نفى مى کند!

هدف ما در بسیارى ازکارهایمان این است که قدرت خود را بیشتر کنیم و بر توان خود بیفزاییم. گاه هدف این است که با آینده نگرى، از عواقب بدى که ممکن است در پیش باشد خود را برکنار داریم. و گاه آن است که بر افراد هم طرازِ ستیزه جو، که از برون قصد نابودى یا تضعیف ما را دارند، غلبه کنیم.

گاه براى این است که در برابر همتاى فزون طلب، که از درونِ زندگى ما، با ما مبارزه مى کند، ایستادگى کرده و او را بر سرجایش بنشانیم.

و گاه وجود اَضداد، مانع را ه ما مى شوند و مى خواهیم با تلاش و کوشش، موانع را از سر راه برداریم. از این رو، افعال ما درست در این راستا و به همین منظور صورت مى گیرد.

در توصیف بالا از خداوند، بر این معنا تأکید شده است که اهداف پنج گانه بالا در افعال او مورد توجّه نیست: نه کمبودى در قدرت دارد و نه از حوادث آینده مى ترسد، نه شبیه و نظیرى دارد که جاى او را بگیرد و نه همتایى که در برابر او فزون طلبى کند و نه ضدّ و مانعى که بر سر راه او بنشیند و قصد نابودى او را داشته باشد.

این ما هستیم که که به خاطر نقصان وجودى و کمبودهاى ذاتى، گرفتار این امور مى شویم.

حال این سؤال پیش مى آید که اگر تمام این امور منتفى است، پس خداوند آفرینش را با چه هدفى آغاز کرده است؟ پاسخ این سؤال در جمله هاى بعد آمده، مى فرماید: «بلکه همه اشیا و انسانها مخلوق او هستند و در سایه لطفش پرورش مى یابند و بندگانى خاضع اند» (وَ لکِنْ خَلاَئِقُ مَرْبُوبُونَ، وَ عِبَادٌ دَاخِروُنَ).(5)

آرى هدف آفرینش این نبوده که خداوند «سودى» کند بلکه هدف این بوده است که بر بندگان «جودى» کند. تعبیر «مربوبون» با توجه به اینکه از مادّه «ربّ» - که به معناى پرورش دادن و تکامل بخشیدن است - گرفته شده، دقیقاً اشاره به همین معنا است و جمله «عِبَادٌ دَاخِرُونَ» (بندگان خاضعى هستند) نیز اشاره لطیف دیگرى به همین معنا مى باشد; زیرا تکامل وجود انسانها جز از طریق بندگى خدا ممکن نیست.

بنابراین، بندگان و مخلوقات نه تنها همتا و شبیه و ضدّ پروردگار نیستند، بلکه از فیض رحمت او بهره مند مى شوند و تمام سود خلقت و آفرینش به آنها باز مى گردد.

در بیان دومین و سومین صفت اشاره به سعه وجودى خداوند کرده، مى فرماید: «در موجودات حلول نکرده تا گفته شود: در آنها (محصور) است و از آنها فاصله نگرفته، تا گفته شود: از آنان جداست» (لَمْ یَحْلُلْ فِى الاْشْیَاءِ فَیُقَالَ: هُوَ کَائِنٌ(6)یَنْأَ(7)). عَنْهَا فَیُقَالَ: هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ، وَ لَمْ

با توجّه به این که ذات پاکش برتر از زمان و مکان است و محلّى براى او وجود ندارد، این دو وصف از نتایج حتمى آن محسوب مى شود. کسى که فوق زمان و مکان است، محلّى ندارد که در آن حلول کند و به آن نیازمند باشد. به همین دلیل دورى و نزدیکى، جدایى و بیگانگى درباره او تصوّر نمى شود; تمام این امور در اشیایى صدق مى کند که محدود باشند; در یک نقطه حلول مى کنند، به چیزى نزدیکند و از چیزى دورند; ولى «ذات لا یتناهى خداوند» در همه جا حاضر، به همه چیز نزدیک است و در عین حال، محلّ و مکانى ندارد. همانگونه که در قرآن مجید آمده است: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَمَا کُنْتُمْ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ; هر جا باشید او با شماست و خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست.»(8) و نیز مى فرماید: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ; و ما به او (انسان) از رگ قلبش نزدیک تریم.»(9) و همچنین مى فرماید: «فَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأیْنَماَ تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ; مشرق و مغرب از آنِ خداست و به هر طرف روکنید، خدا آنجاست، خداوند بى نیاز و داناست».(10)

روشن است اعتقاد به این اوصافِ کمالیه خداوند، اثر تربیتى فوق العاده ى نیز دارد; چرا که انسان همه جا خود را با او مى بیند و تمام جهان هستى را محضر او مى شمارد و باور مى کند، خدا در خلوت و جلوت، با اوست و با این حال شرم مى کند به سراغ نافرمانى و عصیان و گناه برود.

در بیان چهارمین و پنجمین اوصاف او، مى فرماید: «آفرینش موجودات، در آغاز بر او سنگین نبوده (و در ادامه راه) از تدبیر آنچه ایجاد کرده، بازنمانده، و عجز و ناتوانى، او را از آفرینشِ (جدید) باز نداشته است.» (لَمَ یَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَأَ، و لاَ تَدْبِیرُ مَاذَرَأَ، وَ لاَ وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ).

در عبارت بالا، به چند نکته اشاره شده است که همه آنها به قدرت بى پایان پروردگار باز مى گردد: نخست اینکه، آفرینش موجودات در آغاز کار که قدرت بیشترى را مى طلبد هرگز بر او سنگین نبوده (توجّه داشته باشید «لَمْ یَؤُدْهُ» از مادّه «أَوْد» (بر وزن عود) به معناى سنگینى است) دیگر اینکه، در ادامه راه، ربوبیّت و تدبیر آنها مشکلى براى او ایجاد نکرده است و سوم اینکه، با آفرینش این همه موجودات، قدرت او پایان نیافته، بلکه مى تواند با فرمان «کُن» عالَمى دیگر، بلکه میلیونها و هزاران میلیون عالم، شبیه جهانى که آفریده است، بیافریند: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ; فرمان او چنین است که هر گاهى چیزى را اراده کند تنها به آن مى گوید: «موجود باش!» آن نیز بى درنگ موجود مى شود!».(11)

جمله اخیر، معناى دیگرى نیز مى تواند داشته باشد و آن اینکه آفرینش موجودات او را از اداره آنها عاجز نساخته است; در این صورت مفهوم این جمله، تأکیدى مى شود بر آنچه در جمله قبل گذشت!

این اوصاف نیز از نامتناهى بودن ذات و صفات او سرچشمه مى گیرد. زیرا عجز و ناتوانى و خستگى و سنگینى در مورد کسى تصوّر مى شود که قدرتش محدود باشد و بخواهد بیش از آنچه در توان دارد، انجام دهد; ولى براى کسى که قدرتش نامحدود است، کوچک و بزرگ، سنگین و سبک، آسان و سخت، مفهوم ندارد.

در ششمین وصف از این سلسله اوصاف، اشاره به جلوه دیگرى از علم بى پایان پروردگار مى کند و مى فرماید: «آنچه فرمان داده و مقدّر ساخته، تردیدى به او راه نیافته (تا در کار خود شک کند)، بلکه فرمانش متین و علمش محکم و کارش صحیح و بى خلل است» (وَلاَ وَلَجَتْ عَلَیْهِ شُبْهَةٌ فِیمَا قَضَى وَ قَدَّرَ، بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ، وَ عِلْمٌ مُحْکَمٌ، وَ أَمْرٌ مُبْرَمٌ).

انسانها با علم محدودى که دارند گاه تصمیم مهم و محکمى مى گیرند; ولى در ادامه راه، حقایقى بر آنها کشف مى شود که آنها را نسبت به تصمیم خود، متزلزل مى سازد و گاه به کلّى به اشتباه خود پى مى برند و از وسط راه باز مى گردند. امّا آن کس که علمش بى پایان است و در تمام عالم هستى چیزى بر او مخفى نیست و مطلب تازه اى براى او کشف نمى شود، از ازل تا ابد را مى داند و همه چیز، در هر زمان و هر مکان، در برابر ذات پاک او حضور دارند، او هرگاه تدبیرى کند و فرمانى دهد و چیزى را مقدّر فرماید، هیچ گونه شک و شبهه اى به آن راه پیدا نمى کند.

باز در اینجا مى بینیم که این وصف الهى نیز، از نامتناهى بودن ذات و صفات او سرچشمه مى گیرد; آرى محور اصلى صفات او «بى پایان بودنِ ذات و صفات» اوست.

در هفتمین و هشتمین وصف از اوصاف الهى، که خطبه با بیان آن پایان مى گیرد، مى فرماید: «او کسى است که در بلاها و ناکامى ها و مشکلات (همگان) چشم امید به او دوخته اند; و در نعمت ها از او بیم دارند (امید براى حل مشکل و بیم از بازستاندن نعمت ها بر اثر کفران»(الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ، الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ).

در آیات قرآن مجید نیز، کراراً به این مسایل اشاره شده است; در یک جا مى فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً; به یقین با سختى آسانى است و به یقین با سختى آسانى است»(12) و در جاى دیگر مى فرماید: «أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَ هُمْ نَائِموُنَ * أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحىً وَ هُمْ یَلْعَبُونَ; آیا ساکنان آبادى ها از این ایمن اند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید، در حالى که در خواب باشند و آیا اهل آبادى ها از این ایمن اند که عذابِ ما هنگام روز، به سراغشان بیاید در حالى که سرگرم بازى هستند؟!».(13)

آرى مشکلات هر چند سخت و پیچیده و خطرناک باشد، باز حلّ آن، در برابر لطف خدا، ساده و آسان است و نعمت ها هر چند گسترده و بى حساب باشد، برچیدن آن در برابر اراده خدا مشکل نیست; بنابراین، نه در بلا و نقمت مى توان مأیوس شد و نه در آسایش و نعمت مى توان غافل ماند. به همین دلیل مؤمنان راستین، همیشه در میان خوف و رجا - که عامل اصلى تربیت انسانهاست - قرار دارند.

این دو وصف نیز جلوه دیگرى از بى پایان بودن ذات و صفات خداست; از آنجا که قدرتش بى پایان است، حلّ هر مشکلى براى او آسان مى باشد و گرفتن نعمت ها از کفران کنندگان براى او بسیار ساده است: با یک طوفان همه چیز به هم مى ریزد و با یک زمین لرزه، شهرها زیر و رو مى گردد! با یک بیمارى واگیردار و ناشناخته هزاران یا میلیونها انسان روانه بستر مى شوند و با یک گرما و سرماى شدید، ممکن است هزاران نفر در کام مرگ فرو روند!

نکته

 

آثار تربیتى معرفة اللّه

بى شک معرفة اللّه و شناخت اسما و صفات او، موضوعیّت دارد و هر کس باید تا آنجا که مى تواند از این معرفت بهره بگیرد و به تعبیرى دیگر: «نفس این معرفت، براى انسان مایه تکامل و قرب الى اللّه است.» ولى با این حال، این حقیقت را نباید فراموش کرد که توجّه به این اوصاف کمال و جمال تأثیر بسیار مهمّى در تربیت نفوس انسانها دارد و توجّه به کمال مطلق، انسان را به سوى همانندى - هر چند در مرحله بسیار پایینى باشد - سوق مى دهد.

به عبارت روشنتر: هنگامى که ما مى گوییم خداوند نسبت به همه چیز عالم و قادر و توانا است و او را به خاطر علم و قدرتش مى ستاییم و حمد و ثنا مى گوییم چگونه مى پسندیم که خودمان در جهل مطلق و ضعف و ناتوانى کامل باشیم. آن حمد و ستایش ما را به کسب کمال بیشتر و قدرت و توان فزونتر دعوت مى کند. این در مورد «صفات ذات».

در مورد «صفات اَفعال» نیز، هنگامى که خدا را به رحمانیّت و رحیمیّت مى ستاییم و مى گوییم: «رَحْمَتُهُ وَسِعَتْ کُلَّ شَىْء; رحمتش همه چیز را در بر گرفته»(14) بلکه مى گوییم رحمت خاصّ او، گرچه ویژه بندگان باتقوا است ولى رحمت عامّش دوست و دشمن را فرا گرفته و خوانِ نعمتِ بى دریغش، همه جا کشیده، چگونه ممکن است ما از این صفتِ والا به کلّى بى بهره باشیم; نه به دوست رحم کنیم و نه به دشمن، و پیمانه قلب ما به کلّى از رحمت تهى باشد؟!

به همین ترتیب توجّه به سایر صفات کمالیّه او، اعمّ از صفات ذات و صفات فعل (جود و سخاوت و مغفرت و عزّت و عفو و بخشش و مانند آن) پرتوى از این صفات برجسته را در وجود ما منعکس مى سازد و به سوى آن جذب مى کند!

 

1. «نِدّ» (بر وزن ضدّ) در اصل به معناى مقابل و مخالف چيزى يا کسى است و به تعبير ديگر: به معناى همانندى است که به مقابله بر مى خيزد; لذا گاهى آن را به «ضدّ» نيز تفسير کرده اند.
2. «مُثاوِر» در اصل از مادّه «ثَور» به معناى هيجان آمده است و لذا «اِثاره» به معناى پراکندن چيزى است و «مُثاوره» به معناى هيجان دو شخص يا دو چيز بر ضد يکديگر است; از اين رو به معناى «محاربه» نيز گفته شده است.
3. «مُکاثر» از مادّه «کثرت» به معناى فزونى است و «مُکاثر» به کسى گفته مى شود که فزون طلب است و يا به خاطر داشتن مال و قدرتِ زياد، فخرفروشى مى کند.
4. «مُنافر» از مادّه «نفرت» به معناى دورى گزيدن و ناخوش داشتن چيزى است. 
5. «داخرون» از مادّه «دُخور» (بر وزن حضور) به معناى ذلّت و کوچکى است، که گاه در امور مثبت به کار مى رود و گاه در امور منفى. هنگامى که بندگان خدا به عنوان «داخر» توصيف مى شوند به معناى تسليم و
تواضع در برابر حق است. 6. در بسيارى از نسخه هاى «نهج البلاغه» که در دست شارحان بوده است، جمله فوق به اين صورت است: «فَيُقَالَ: هُوَ فِيهَا کَائِنٌ» و شک نيست که مفهوم جمله، مطابق اين نسخه روشنتر است و در نسخه اى که
در متن آمده، نيز، کلمه «فيها» در تقدير است. 7.«يَنْأَ» از مادّه «نَأْى» (بر وزن رأى) به معناى دور شدن است و بعضى آن را به معناى «فاصله گرفتن از چيزى و به سوى نقطه دوردستى حرکت کردن» تفسير کرده اند. 8. سوره حديد، آيه 4. 9. سوره ق، آيه 16. 10. سوره بقره، آيه 115. 11. سوره يس، آيه 82. 12. سوره «الم نشرح»، آيات 5 - 6. 13. سوره اعراف، آيات 97 - 98.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری