• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

تفاوت و اختلاف انسان ها

شرح آیات 118 تا 119 سوره مبارکه هود

118وَ لَوْ شاءَ

بیشتر...

بهترین آئین

شرح آیات 125 و 126 سوره مبارکه النساء

125- وَمَنْ أَحْسَنُ

بیشتر...

نیاز روح به نیایش‏

روح یک صفت ماواری طبیعی است که ساختمان و فعالیت آن غیر از

بیشتر...

بهانه هاى رنگارنگ

1اقْتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَة

بیشتر...

فطری بودن اصول دین،آیت الله جوادی آملی، بروزرسانی

دریافت فایل

زمان: 38 دقیقه

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
28476
48621
147249814
اوقات شرعی

خطبه صد و سی و سه، بخش چهارم

 

منها : وَإنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الاَْعْمَى، لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، والْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَیَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا. فَالبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَالاَْعْمَى إلَیْهَا شَاخِصٌ. وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ، وَالاَْعْمَى لَهَا متْزَوِّدٌ.

به راستى که دنيا، منتهاى ديد کوردلان است، و ما وراى آن، چيزى نمى بينند، در حالى که شخص بصير و روشن ضمير، ديدش در آن نفوذ مى کند و از آن مى گذرد، ومى داند که سراى جاويدان وراى آن است. از اين رو، شخص بصير و بينا، آماده کوچ کردن از دنياست، حال آن که، کوردلِ اعمى، چشمش را به آن دوخته و به سوى آن حرکت مى کند، ولى انسان بصير و بينا از آن، زاد و توشه برمى گيرد، در حالى که کوردل، براى آن، زاد و توشه مى اندوزد.

 

شرح و تفسیر

دنیا آخرین نقطه دید کوردلان

   ـ امام (علیه السلام) در این بخش ـ آن گونه «شارح بحرانى» گفته، نکات لطیف و جالبى را در عین فشردگى عبارات بیان فرموده و به اصولى که رهگشاى زندگى انسانهاست توجه داده است :

   نخست مى فرماید : «به راستى که دنیا منتهاى دید کوردلان است» (وَإنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الاَْعْمَى).

   و در توضیح و تکمیل آن مى افزاید : «و ما وراى آن چیزى نمى بینند در حالى که شخص بصیر و روشن ضمیر، دیدش در آن نفوذ مى کند و از آن مى گذرد، ومى داند که سراى جاودان، وراى آن است» (لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، والْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَیَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا).

   آرى دنیاپرستان، به خاطر دلباختگى و شیفتگى، نسبت به زرق و برق دنیا، همچون کسى هستند که در زندانى بدون روزنه، محبوس است، جز داخل زندان چیزى را نمى بینند، یا دید چشمشانشان ضعیف است و یا حجابها اطراف آنها را گرفته، و یا هر دو.

   ولى حق جویانِ حق طلب، دیدشان نافذ و حجابى در برابر آنها نیست، به همین دلیل سراى آخرت را که منزلگاهِ جاودانى آنهاست، با چشم دل، به روشنى مى بینند، و تمام همّت خودرا متوجّه آن مى سازند.

   اساساً اگر دنیا را آن چنان که هست، بشناسیم، ایمان به آخرت به دنبال آن خواهد بود، چرا که دنیا، منهاى آخرت، نامفهوم است، آیا خالقِ حکیم، ممکن است این همه تشکیلات وسیع جهان را بیافریند براى این که انسانها چند روزه، در آن بخورند وبنوشند، بخوابند و بیدار شوند و سرانجام بمیرند و خاک شوند و به فراموشى سپرده شوند ؟ در حالى که قسمت آغاز این عمر کوتاه همانند قسمت پایانش، آمیخته با ضعف و ناتوانى است و قسمت میانى که قابل استفاده است توأم با انواع مشکلات و مصائب و درد و رنجهاست ؟ کدام حکیم، چنین کار غیر حکیمانه اى انجام مى دهد ؟ !

   به همین دلیل، قرآن مجید مى فرماید : (یَعْلَمُونَ ظَـاهِرًا مِّنَ الْحَیَو ةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَـفِلُونَ); آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مى دانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند»(1).

   در دوّمین نکته که در واقع جنبه نتیجه نسبت به نکته اوّل، دارد مى فرماید : «از این رو شخص بصیر و بینا آماده کوچ کردن از دنیاست، حال آن که کوردل اعمى، چشمش را به آن دوخته و به سوى آن حرکت مى کند» (فَالبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَالاَْعْمَى إلَیْهَا شَاخِصٌ).

   بنابراین تفسیر «شاخص» در دو معنا بکار رفته، و به اصطلاح مصداق «جناس تام» است; معنى اوّل از مادّه «شخوص» به معنى کوچ کردن و رخت بربستن است، و معنى دوّم خیره شدن و چشم به جایى دوختن و از حرکت بازماندن، گویى چشم مى خواهد از حدقه بیرون آید و از آن جا رخت بربندد.

   این عبارت تفسیر دوّمى دارد که بسیارى از شارحان نهج البلاغه فقط همان را ذکر کردند و آن این که «شاخص» در این جا به معنى کوچ کننده است منتها هنگامى که گفته شود : «منها شاخص» یعنى از آن کوچ مى کند و هنگامى که گفته شود «الیها شاخص» یعنى به سوى آن کوچ مى کند و فرق افراد بصیر و کوردل در همین است.

   و در سوّمین و آخرین نکته مى فرماید : «انسان بصیر و بینا از آن (دنیا) زاد و توشه برمى گیرد در حالى که کوردل براى آن، زاد و توشه مى اندوزد !» (وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ، وَالاَْعْمَى لَهَا متْزَوِّدٌ).

   در این تعبیر لطیف نیز «متزوّد» به معنى کسى است که زاد و توشه مى اندوزد، بینایان از آن براى سراى آخرت زاد و توشه مى اندوزند، همان گونه که قرآن مجید مى فرماید : (وَتَزَوَّدُوا فَإنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى)(2) ولى کوردلان براى زیستن و عیش و نوش در دنیا، زاد و توشه مى اندوزند; تفاوت این دو مسیر کاملاً مختلف، فقط با کلمه «منها» و «لها» مشخص شده است.

* * *

نکته

   همواره دودیدگاه در میان انسان ها در مورد دنیا، وجود داشته است : پیروان ادیان آسمانى دنیا را به عنوان منزلگاهى مى دیدند که باید در مسیر آخرت از آن زاد و توشه برگیرند و به کمک این زاد و توشه به مقصد نهایى که سعادت جاویدان در سراى آخرت است برسند.

   دیدگاه دوّم دیدگاهِ پیروان مکتب ماتریالیسم ومادیگرى (و مذاهبى که متمایل به آنها بودند) مى باشد که دنیا را تنها سرمایه انسان، و هدف نهایى و مقصد اصلى او مى پنداشتند و تمام نیروى، خودرا براى نیل به آن به کار مى گرفتند.

   پیروان دیدگاه اوّل، گاهى در عمل هماهنگ با پیروان دیدگاه دوّم مى شدند، یعنى با این که اعتقادشان نسبت به دنیا این بود که وسیله اى براى تحصیل آخرت است ولى عملشان نشان مى داد که آن اعتقاد، فراموش شده و دنیا را به عنوان یک هدف نهایى پذیرفته اند.

   از همین رو پیشوایان بزرگ دین، با عبارات مختلف به آنها هشدار مى دادند تا در خواب نمانند و به بیراهه کشیده نشوند.

   گاه مى فرمودند : «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللهُ فَقَدْ نُوْدِیَ فِیْکُمْ بِالرَّحِیْلِ; آماده حرکت شوید خدا شما را رحمت کند، به یقین فریاد «کوچ کنید» در میان شما بلند است»(3) و گاه مى فرمودند : «النّاسِ عَبِیْدُ الدُّنْیَا وَالدِّیْنُ لَعِقٌ عَلَى اَلْسِنَتِهِمْ; مردم (غافل) بندگان دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست»(4).

   و گاه مى فرمودند : «الدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَتَمُرُّ; دنیا مى فریبد و زیان مى رساند و مى گذرد»(5).

   و گاه مانند خطبه بالا مى فرمودند : «دنیا منتهاى دید کوردلان است، در ما وراى آن، چیزى نمى بینند، ولى بینایان روشن ضمیر دیدشان در آن نفوذ کرده و از آن مى گذرد و جهان جاودانى را که وراى آن است را مى بینند».

   و سخت ترین مانع، در مسیر انسانها، همین غفلت خطرناک است که دامان گروه زیادى را مى گیرد، و مهم ترین وظیفه رهبران الهى، توجه دادن مردم به این واقعیت است که، دنیا گذرگاه است نه اقامتگاه !

* * *

1. روم، آيه 7. 
2. بقره، آيه 197. 
3. نهج البلاغه، خطبه 204.
4. بحار الانوار، جلد 44، صفحه 383. 
5. نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 415.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری