عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً، وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً، وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً، وَ کَائِنُونَ رُفَاتاً، وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً، وَ مَدِینُونَ جَزَاءً، وَ مُمَیَّزُونَ حِسَاباً، قَدْ أُمْهِلُوا فِی طَلَبِ الْمَـخْرَجِ، وَ هُدُوا سَبِیلَ الْمَنْهَجِ، وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتَبِ، وَ کُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرَّیَبِ، وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِیَادِ وَ رَوِیَّةِ الاِْرْتِیَادِ، وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتَادِ، فِی مُدَّةِ الاَْجَلِ، وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ.
آنها بندگانى هستند که با قدرتِ (الهى) آفريده شده اند و بى اراده خويش پرورش داده مى شوند و براى حضور در پيشگاهِ خدا، قبض روح مى گردند وبه قبرها سپرده مى شوند و (سرانجام) به استخوان هاى پوسيده اى مبدّل خواهند شد و (سپس) تک و تنها برانگيخته مى شوند و (در برابر اعمالشان) جزا داده خواهند شد; حساب هر يک، از ديگرى جداست (ولى به لطف الهى در اين دنيا) به آنها مهلت کافى براى جستجوى طُرُق خروج از مشکلات و مسئوليّت ها داده شده، راه وصول به سعادت به آنها ارائه شده است; زمان کافى براى جلب رضايت پروردگار، در اختيار دارند، پرده هاى تاريک شک و ترديدها (با ارائه دلائل روشن از سوى پروردگار) از مقابل آنها کنار رفته و ميدان، براى تمرين و آمادگى آنها و انديشه بهتر و کسب آرامش (در طريق جستجوىِ حقيقت) در مدّت زندگى و دوران تلاش، باز گذارده شده است.
شرح و تفسیر
از کجا آمده ایم و به کجا مى رویم؟
امام(علیه السلام) در این فراز، از آخرت، به دنیا باز مى گردد و وضع حال انسانها را در این دنیا تشریح مى کند، تا بدانند براى چه آفریده شده اند و به کدام سمت و سو حرکت مى کنند; چه امکاناتى براى نجات «یوم المعاد» در اختیار آنها قرار داده شده و چگونه از این امکانات باید بهره بردارى کنند.
این بخش از کلام امام(علیه السلام)، که مانند دیگر سخنان آن حضرت، بسیار حساب شده است، مشتمل بر «سیزده» جمله مى باشد: پنج جمله اوّل، درباره آفرینش اجبارى انسان تا مرگ و سپس مبدّل شدن او به خاک است، و سه جمله درباره چگونگى رستاخیز انسانها و پنج جمله دیگر درباره اتمام حجّت الهى و فرصت هایى است که در این جهان در اختیار دارد.
در قسمت اوّل مى فرماید: «آنها بندگانى هستند که با دستِ قدرتمندِ الهى، آفریده شده اند و بى اراده خویش پرورش داده مى شوند، و براى حضور (در پیشگاه خدا) قبض روح مى گردند، و به قبرها سپرده مى شوند و سرانجام به استخوان هاى پوسیده اى مبدّل خواهند شد!» (عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً(1) وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً،(2) وَ کَائِنُونَ رُفَاتاً(3)). وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً،،
بى شک، انسان در اَفعال خود، مختار و آزاد است; ولى در آفرینش و مرگ چنین نیست! هیچ کس تاریخ تولّد خود را تعیین نمى کند و هیچ کس زمان مرگ طبیعى خود را به میل خود انتخاب نمى نماید; حیات و مرگ از دایره اختیار ما بیرون است، همان گونه که پوسیدن و خاک شدن! و بعضى همین معنا را به عنوان یکى از تفاسیر جمله «الامر بین الامرین» انتخاب کرده اند.
به هر حال، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این مسیر زندگى و مرگ را باید طبق اراده پروردگار و قوانین تعیین شده الهى بپیماییم; این واقعیتى است که غفلت از آن انسان را از خدا و خویشتن بیگانه مى سازد و توجّه به آن، بیدارى و آگاهى و آمادگى مى بخشد.
در سه جمله بعد، به سراغ رستاخیز انسانها مى رود که آن نیز از اختیار آدمى بیرون است، مى فرماید: «آنها تک و تنها برانگیخته مى شوند، و در برابر اعمالشان جزا داده خواهند شد، و حساب هر یک از دیگرى جداست!» (وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً، وَ مَدِینُونَ جَزَاءً، وَ مُمَیَّزُونَ حِسَاباً).
بى شک، هر کسى به تنهایى سر از لحد بیرون مى آورد و این منافات با آن ندارد که بعداً به تناسب اعتقادها و اعمالشان به گروههایى تقسیم شوند، همان گونه که در بحث گذشته از آنها تعبیر به «رعیل» به معناى «گروه» شده بود و قرآن از آن تعبیر به «افواج»(4) مى کند.
تعبیر به «مُمَیَّزُونَ حِسَاباً» ممکن است اشاره به همان چیزى باشد که در آیه «وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»(5) آمده است. آرى، هیچ کس به گناه دیگرى کیفر داده نمى شود و حساب هیچ کس را به نام دیگرى نمى نویسند، هر چند ممکن است رضایت به اعمال دیگران، یا کوتاهى در امر به معروف و نهى از منکر، سبب اشتراک حسابها شود.
در پنج جمله اخیر این فراز، همان گونه که در بالا ذکر شده، به فرصت هاى الهى و اتمام حجّت ها که داراى ابعاد مختلفى است، اشاره کرده، مى فرماید: «به آنها مهلت کافى براى جستجوى طُرُق خروج از مشکلات و مسئولیّت ها داده شده است». (قَدْ أُمْهِلُوا فِی طَلَبِ الْمَـخْرَجِ).
«و راه وصول به سعادت به آنها ارائه شده است» (وَ هُدُوا سَبِیلَ الْمَنْهَجِ).
«و زمانى کافى براى جلب رضایت پروردگار در اختیار دارند.» (وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتَبِ(6)).
«و پرده هاى تاریک شک و تردیدها (با ارائه دلائل روشن از سوى پروردگار) از مقابل آنها کنار زده شده است.» (وَ کُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ(7)). الرَّیْبِ
و سرانجام: «میدان براى تمرین و آمادگى آنها، و اندیشه بهتر، و آرامش (براى جستجوى حقیقت) در مدّت زندگى و دوران تلاش، باز گذارده شده است» (وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِیَادِ(8) وَ أَنَاةِ(10)مُضْطَرَبِ(11)). الْمَهَلِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتَادِ، فِی مُدَّةِ الاَْجَلِ، وَ ، وَ رَوِیَّةِ الاِْرْتِیَادِ(9)،
در این چند جمله، به ابعاد مختلف اتمام حجّت الهى و طُرُق آن اشاره شده; از یک سو: مردم زمان کافى براى جلب رضاى حق دارند. از سوى دیگر: از طریق کتب آسمانى و ارشادات انبیا و اولیا و هدایت عقل، راههاى نجات در برابر دیدگان آنها قرار گرفته. از سوى سوم: توانایى و مهلت، براى جبران خطاها و توبه از گناهان و جلب رضاى پروردگار دارند. از سوى چهارم: پرده هاى ظلمت و تاریکى که بر اثر وسوسه هاى شیاطین و ایجاد شکّ و تردید، بر قلب انسان مى افتد، به وسیله تابش انوار الهى و هدایت هاى ربّانى کنار زده مى شود و از سوى پنجم: درهاى توفیق، براى ریاضت نفس، به کار گرفتن اندیشه، و استفاده از چراغِ پر نورِ معرفتِ پروردگار، در مدّت نسبتاً طولانى به روى آنها گشوده شده است.
بنابراین، هر کس به مقصد نرسد، یا در دام شیاطین گرفتار شود و یا امواج سهمگین گناه او را در کام خود فرو برد، مقصّر خود اوست و باید به خویشتن نفرین کند! که همه چیز براى سعادت او آماده شده بود، ولى همه را نادیده گرفت و در قعر «چاه طبیعت» باقى ماند و «به کوى حقیقت گذر نکرد». بنابراین، اگر در قیامت به آنها گفته شود: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقوُا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیر; آیا شما را به اندازه اى که هر کس اهل تذکّر باشد در آن مدّت متذکّر مى شود، عمر ندادیم و انذارکننده (الهى) به سراغ شما نیامد؟ اکنون بچشید که براى ظالمان یاورى نیست»(12) جاى تعجّب نیست.
* * *
نکته
دنیا میدان ورزیدگى و آزمایش است
در گذشته بازار مسابقه اسب سوارى مانند امروز، داغ، یا از آن داغتر بود و سوارکاران براى اینکه به پیروزى برسند، ناچار به انجام تمرین هاى سختى بودند که اسب ها و خود آنها آمادگى کافى براى میدان مسابقه پیدا کنند و از آنجا که این تمرین ها سبب لاغرى و ورزیدگى اسبها مى شد، به میدان تمرین در عرف عرب «مضمار» گفته مى شد (و «جیاد» نیز به معناى اسب هاى خوب و باارزش است).
در متون اسلامى، گاه دنیا تشبیه به همان میدان تمرین و آمادگى و ریاضت شده است; در برابر قیامت که در واقع میدان مسابقه است، در خطبه بالا اشاره کوتاهى به این مسأله شده و شرح بیشتر درباره این تشبیه در خطبه 28 گذشت و این، تشبیه بسیار زیبایى است که مى تواند واقعیت زندگى دنیا را در برابر آخرت، روشن سازد.
* * *
1. «اِقْتِسار» از مادّه «قسْر» (بر وزن نصر) به معناى مجبور ساختن است. 2. «اَجْداث» جمع «جَدَث» (بر وزن عبث) به معناى قبر است. 3. «رُفات» از مادّه «رفت» (بر وزن هفت) به معناى خرد شدن و خرد کردن است. 4. سوره نبأ، آيه 18. 5. سوره فاطر آيه 18. 6. «مُسْتعتب» از مادّه «عَتْب» (بر وزن ثبت) به معناى رضايت و خشنودى است. بنابراين «مستعتب» به کسى مى گويند که در مقام جلب رضايت باشد و بعضى از ارباب لغت گفته اند: ريشه اصلى اين لغت
«عتاب» به معناى سرزنش است و «إعتاب» به معناى نفى سرزنش است و «استعتاب» به معناى طلب نفى سرزنش که مساوى با طلب خشنودى است، آمده است. 7. «سُدَف» جمع «سُدفه» (بر وزن غرفه) به معناى ظلمت است. 8. «جِياد» جمع «جواد» در اينجا به معناى اسب با ارزش است. 9. «إرتياد» از مادّه «رَوْد» (بر وزن صوت) به معناى طلب کردن چيزى است. 10. «أناة» به معناى آرامش و طمأنينه و وقار و حلم است و به معناى درنگ کردن نيز آمده است. 11. «مُضطَرَب» (به فتح راء) از مادّه «اضطراب» به معناى حرکت نامنظّم و گاه به معناى رفت و آمد آمده است و «مُضطَرب» در اينجا به معناى محل رفت و آمد است. 12. سوره فاطر، آيه 37.
--------------------------
شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی