وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ سَاوَاکَ بِشَیْء مِنْ خَلْقِکَ فَقَدْ عَدَلَ بِکَ، وَ الْعَادِلُ بِکَ کَافِرٌ بِمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْکَمَاتُ آیَاتِکَ، وَ نَطَقَتْ عَنْهُ شَوَاهِدُ حُجَجِ بَیِّنَاتِکَ، وَ إِنَّکَ أَنْتَ اللهُ الَّذِی لَمْ تَتَنَاهَ فِی الْعُقُولِ، فَتَکُونَ فی مَهَبِّ فِکْرِهَا مُکَیَّفاً، وَلاَ فِی رَوِیَّاتِ خَوَاطِرِهَا فَتَکُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً.
و گواهى مى دهم آنانکه تو را با چيزى از مخلوقات مساوى شمردند همتايى براى تو قائل شده اند، و آن کس که براى تو همتايى قائل شود، نسبت به آنچه آيات محکمات تو آورده و شواهد «دلايل آشکار» تو از آن سخن مى گويد: کافر شده است! تو همان خدايى هستى که عقل ها به تو احاطه نمى يابد، تا در مسير وزش افکار در کيفيّت خاصى قرار گيرى! و در خاطره ها و انديشه ها جاى نمى گيرى، تا محدود و قابل تغيير باشى.
شرح و تفسیر
فراتر از احاطه عقلها
امام(علیه السلام) در این فراز بار دیگر به مسأله انحراف مشرکان و اهل تشبیه باز مى گردد و شهادتى دیگر در پیشگاه خداوند نسبت به انحراف آنها مى دهد، تا مخاطبین بشنوند و در دام تشبیه گرفتار نشوند.
مى فرماید: «و گواهى مى دهم آنان که تو را با چیزى از مخلوقاتت مساوى شمردند، همتایى براى تو قائل شده اند و آن کس که براى تو همتایى قائل شود نسبت به آنچه «آیات محکمات» تو آورده و شواهد «دلائل آشکار» تو از آن سخن مى گوید، کافر شده است!». (وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ سَاوَاکَ بِشَیْء مِنْ خَلْقِکَ فَقَدْ عَدَلَ بِکَ، وَ الْعَادِلُ بِکَ کَافِرٌ بِمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْکَمَاتُ آیَاتِکَ، وَ نَطَقَتْ عَنْهُ شَوَاهِدُ حُجَجِ بَیِّنَاتِکَ).
به نظر مى رسد این شهادتى که امام(علیه السلام) در این فراز، درباره انحراف مشرکان داده، با شهادتى که در فراز قبل بود، متفاوت و ناظر به دو گروه باشد; شهادت جمله هاى پیشین مربوط به بت پرستانى است که خدا را تشبیه به بت ها مى کردند و بت ها را در مقام ربوبیّت قرار مى دادند یعنى حاجات خود را از آنها مى طلبیدند و به همین دلیل، آنها را پرستش مى کردند; ولى آنچه در این فراز آمده، ناظر به کسانى است که براى خدا همتایى در جمیع جهات قرار مى دادند; همچون «وثنیّین» (دوگانه پرستان)، که معتقد به خداى خیر و خداى شرّ بودند و مسیحیان که قائل به «تثلیث» (خدایان سه گانه) بودند و آنها را «اب» و «ابن» و «روح القدس» مى نامیدند. امام(علیه السلام)آنها را کافر به محکمات آیات و حجّتهاى بیّنات دانسته است.
ممکن است تعبیر به «آیات محکمات» و «حجج بیّنات» هر دو اشاره به آیاتى بوده باشد که با صراحت، هرگونه همتایى را براى خداوند نفى مى کند، مانند «قُلْ أَإِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الأَرْضَ فِى یَوْمَینِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَاداً; بگو آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز (دو دوران) آفرید، کافر مى شوید و براى او همتایانى قرار مى دهید!».(1) و آیه «فَلاَ تَجْعَلُؤا للهِ أَنْدَادَاً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ; براى خداوند همتایانى قرار ندهید در حالى که مى دانید (این سخن اشتباه محض است)».(2)
این احتمال نیز وجود دارد که «آیات محکمات» اشاره به آیات توحیدى صریح قرآن مجید باشد و «حجج بیّنات» اشاره باشد به دلائل عقلى که هرگونه شبیه و مانند و همتایى را براى خدا نفى مى کند.
جمله هاى بعد گواه بر همین احتمال است; آنجا که مى گوید: «تو همان خدایى هستى که عقل ها به تو احاطه نمى یابد، تا در مسیر وزش افکار، در کیفیت خاصّى قرار گیرى! و در خاطره ها و اندیشه ها، جاى نمى گیرى، تا محدود و قابل تغییر باشى!» (وَ أِنَّکَ أَنْتَ اللهُ الَّذِی لَمْ تَتَنَاهَ فِی الْعُقُولِ، فَتَکُونَ فی مَهَبِّ(3)رَوِیَّاتِ خَوَاطِرِهَا فَتَکُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً). فِکْرِهَا مُکَیَّفاً، وَلاَ فِی
امام(علیه السلام) در جمله اوّل، اشاره به عدم درک عقل ها نسبت به کنه ذات و صفات خدا مى کند که در آغاز این خطبه نیز، با عبارات دیگرى به آن اشاره شده بود و مى فرماید: اگر عقل قادر به درک تو بود، باید کیفیّت خاصّى در ذات پاک تو باشد; ولى از آنجا که بالاتر از کیفیّت مى باشى و هستى محض و خالصى; عقل قادر به درک کنه ذات و صفاتت نیست.
در جمله دوم، به عدم احاطه اندیشه ها به ذات پاک او اشاره مى کند، چرا که اگر اندیشه به او احاطه یابد، حتماً باید محدود باشد و هر چیز که محدود باشد، در معرض تغییرات زمانى و مکانى و جهات دیگر قرار مى گیرد.
1. سوره فصّلت، آيه 9. 2. سوره بقره، آيه 22. 3. «مَهَبّ» اسم مکان از مادّه «هُبوب» به معناى محل وزش باد است.