وَ مِنها: قَدَّرَ مَاخَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِیرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِیرَهُ، وَوَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الإِنْتِهاءِ إِلى غَایَتِهِ، وَ لَمْ یَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالمُضِیِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الاُْمُورُ عَنْ مَشِیئَتِهِ؟
آنچه را آفريده به درستى اندازه گيرى نموده، و به خوبى تدبير کرده، و در مسير خودش قرار داده است. لذا هيچ موجودى از حدّ خود تجاوز نکرده، و پيش از رسيدن به هدف، باز نمى ايستد، و به هنگامى که به آن فرمان داده شد، که مطابق اراده پروردگار حرکت کن سرپيچى ننمود; چگونه ممکن است سرپيچى کند، حال آنکه همه چيز از اراده او سرچشمه گرفته است؟
همه چیز از اراده او سرچشمه مى گیرد!
در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) بار دیگر به جهان آفرینش و تدبیر الهى در خلقت و نظم و ادامه آن باز مى گردد و از این نظم و تدبیر به عنوان آینه اى براى
نشان دادن جلال و جمال پروردگار بهره مى گیرد. مى فرماید: «آنچه آفریده به درستى اندازه گیرى نموده است و به خوبى تدبیر کرده و در مسیر خودش قرار داده است». (قَدَّرَ مَاخَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِیرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِیرَهُ، وَوَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ).
به این ترتیب، مراحل سه گانه «تقدیر» و «تدبیر» و «توجیه» را بیان فرموده است. «تقدیر» مقام اندازه گیرى خلقت موجودات است و «تدبیر» به راه انداختن آنها در مسیر تعیین شده است و «توجیه» فراهم ساختن اسباب حرکت در این مسیر براى رسیدن به مقصد نهایى است وتمام این مراحل طبق حساب دقیق و برنامه منظّمى است، به گونه اى که در همه جهان هستى هیچ موجودى نه در آغاز آفرینش و نه در مسیر حرکت خود به سوى هدف، بى برنامه نیست.
به همین جهت بلافاصله مى افزاید: «هیچ موجودى از حدّ و منزلت خود تجاوز نکرده و قبل از رسیدن به هدف کوتاهى ننموده است، و به هنگامى که به آن فرمان داده شد که مطابق اراده پروردگار حرکت کند، سرپیچى ننمود; چگونه ممکن است سرپیچى کند، حال آن که همه چیز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!». (فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الإِنْتِهاءِ إِلى غَایَتِهِ، وَ لَمْ یَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالمُضِیِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الاُْمُورُ عَنْ مَشِیئَتِهِ؟)
در حقیقت این سخن، اشاره به آن است که تصوّر نشود حرکات موجودات زمینى و آسمانى و پیمودن مراحل وجود در جهان گیاهان و حیوانات و انسان و کواکب آسمان بى حساب است. همه درحرکات خود سر بر فرمان او دارند و برنامه اى را که از پیش براى آنها تعیین کرده، اجرا مى کنند و هیچ تخلّفى از برنامه هاى تعیین شده ندارند و به این ترتیب، جهان هستى مجموعه اى است از نظم دقیق و حرکات و جریان هاى برنامه ریزى شده.
در آیات قرآن مجید نیز، به این مراتب و مراحل سه گانه اشاره شده است. در سوره یس آیات 38 تا 40 مى فرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ * لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِى لَهَا أَنْ تُدِرْکَ الْقَمَرَ و َلاَ اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِى فَلک یَسْبَحُونَ; و خورشید که پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است، (آیتى دیگر از آیات خدا است) این تقدیر و اندازه گیرى خداوند قادر دانا است. و براى ماه منزلگاه هایى قرار دادیم (هنگامى که این منازل را طى کرد) سرانجام به صورت شاخه کهنه قوسى شکل و زرد رنگ خرما در مى آید. نه خورشید را سزاست که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشى مى گیرد و هر کدام در مسیر خود شناورند».
آیات فراوان دیگرى نیز در قرآن است که به این حقیقت اشاره مى کند.
در اینجا به دو نکته باید توجّه داشت: نخست این که، آنچه در جمله هاى بالا درباره امر و فرمان و پیروى موجودات از فرمان الهى آمده، همه اشاره به اوامر تکوینیّه الهى، یا به تعبیرى دیگر: اشاره به قوانینى است که خداوند براى جهان هستى تعیین کرده و همه موجودات را در چنبر این قوانین قرار داده است به گونه اى که تخلّف از این قوانین براى آنها غیر ممکن است.
دیگر این که، این سخن هرگز به معناى مجبور بودن انسان در افعال خویش نیست! چرا که خداوند صفت اختیار و آزادى اراده را به عنوان یک قانون از قوانین عالم هستى براى انسان قرار داده است و هرگز انسان نمى تواند این صفت را از خود سلب کند و به تعبیر دیگر: آزادى او هم به فرمان خدا است.
بخش هشتم
الْمُنْشِىءُ أَصْنَافَ الأَشْیَاءِ بِلاَ رَوِیَّةِ فِکْر آلَ إِلَیْها، وَ لا قَریحَةِ غَرِیزَة أَضْمَرَ عَلَیْهَا، وَ لاَ تَجْرِبَه أفادَهَا مِنْ حَوَادِثِ الدُّهُورِ، وَ لاَ شَرِیک أَعَانَهُ عَلَى ابْتِدَاعِ عَجَائِبِ الأُمورِ، فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ، وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ، وَ أَجَابَ إِلى دَعْوَتِهِ، لَم یَعْتَرِضْ دُونَهُ رَیْثُ الْمُبْطِىءِ، وَ لاَ أَنَاةُ الْمُتَلَکِّىءِ، فَأَقَامَ مِنَ الاَْشْیَاءِ أَوَدَهَا، وَ نَهَجَ حُدُودَهَا، وَ لاَءَمَ بِقُدْرَتِهِ بَیْنَ مُتَضَادِّهَا، وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنِهَا، وَ فَرَّقَهَا أَجْنَاساً مُخْتَلِفَات فِی الْحُدُودِ وَ الأَقْدَارِ، وَالْغرَائِز وَ الْهَیْئَاتِ، بَدَایَا خَلاَئِقَ أَحْکَمَ صُنْعَهَا، وَ فَطَرَهَا عَلَى مَا أَرَادَ وَ ابْتَدَعَهَا!
ترجمه
او کسى است که موجودات مختلف را بدون نیاز به تفکّر و اندیشه اى که به دست آورده باشد و بدون غریزه اى که در درون نهان کند و بى نیاز از تجربه حوادث زمان هاى گذشته، و بدون کمک شریک و همتایى که او را در آفرینش موجودات شگفت انگیز یارى دهد، آفرید. و این سان آفرینش موجودات به فرمان او کامل شد، همه سر بر فرمانش نهادند و دعوتش را اجابت کردند، بى آن که در برابرش سستى کنند یا در اطاعت امرش درنگ نمایند; بدین گونه، موجودات را بى هیچ کژى برپا داشت و راهى را که باید بپیمایند معیّن فرمود. با قدرت خویش در میان اشیاى متضاد الفت ایجاد کرد و آنها را که با یکدیگر همگون بودند، پیوند داد، و موجودات جهان را به انواع مختلف از نظر حدود و اندازه ها، و غرایز و اَشکال و هیأت هاى گوناگون تقسیم نمود. اینها مخلوقات شگفت انگیزى است که آفرینش آنها را استوار نمود، و با حکمت قرین ساخت و آن سان که مى خواست ایجاد و ابداع فرمود.
شرح و تفسیر
راز و رمز آفرینش
امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، به چگونگى آفرینش موجودات مى پردازد و مى فرماید: «خداوند کسى است که موجودات مختلف را بدون نیاز به تفکّر و اندیشه اى که به دست آورده باشد، و بدون غریزه اى که در درون، نهان داشته باشد، و بى نیاز از تجربه حوادث زمانهاى گذشته، و بدون کمک شریک و همتایى که او را در آفرینش موجودات شگفت انگیز یارى کرده باشد، آفرید».
(الْمُنْشِىءُ أَصْنَافَ الأَشْیَاءِ بِلاَ رَوِیَّةِ فِکْر آلَ إلَیْهَا، وَ لاَ قَرِیحةِ غَرِیزَة أَضْمَرَ عَلَیهَا، و لا تَجْرِبَة أفادَهَا مِنْ(1)). حَوَادِثِ الدُّهُورِ، وَ لاَ شَرِیک أَعَانَهُ عَلَى ابْتِدَاعِ عَجَائِبِ الأُمورِ
در واقع، مبدأ علم و دانش و آگاهى به حقایق براى ما انسان ها یکى از چهار چیز است: یا تفکّر و اندیشه است، یا الهام هاى درونى است که غریزه نامیده مى شود. یا تجربه اى است که از تکرار کارى براى انسان حاصل مى شود و یا کمکى است از همفکر و همتایى از برون که با آگاهى هاى خود انسان را یارى مى دهد و بر انجام کار بدیعى کمک مى کند.
از آنجا که خداوندِ عالَم، بر همه چیز آگاه و همه حقایق نزد او حاضر است و چیزى از دایره علم بى پایان او خارج نیست، در آفرینش خود هیچ گاه نیازى به این امور چهارگانه ندارد. فکر و اندیشه براى کسى سودمند است که معلوماتى دارد و مجهولاتى; و مى خواهد از معلومات به مجهولات پى برد و الهام غریزى، از آنِ کسانى است که حقیقتى از نظر آنها پنهان است و به یارى این الهام آشکار مى شود.
تجربه و تکرار عمل براى پى بردن به نتیجه کارها، مربوط به کسى است که ازنتایج بى خبر است و کمک گرفتن از افکار دیگران مخصوص کسانى است که نارسایى و ناتوانى دارند; ولى آن ذات پاکى که از همه این امور مبرّا است، چه نیازى به اینها دارد؟
این تعبیرات در ضمن مى تواند، ما بندگان ناآگاه را براى پیدا کردن منابع شناخت و معرفت کمک کند و بدانیم از این منابع چهارگانه، مى توانیم براى حلّ مشکلات کمک بگیریم، که سخت در زندگى به همه آنها نیازمندیم.
سپس امام(علیه السلام) به نکته دیگرى در همین مورد اشاره کرده، حاکمیّت قوانین آفرینش را بر همه موجودات قطعى مى شمرد و همه را سر بر فرمانش معرّفى مى کند; مى فرماید: «به این ترتیب، آفرینش موجودات به فرمان او کامل شد، همه سر بر فرمانش نهادند، و دعوتش را (طبق قوانین تکوین) اجابت کردند، بى آن که در برابرش سستى کنند یا در اطاعت امرش درنگ نمایند». (فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ، وَ أَجَابَ إِلى دَعْوَتِهِ، لَم یَعْتَرِضْ دُونَهُ رَیْثُ(2)(4)). الْمُبْطِىءِ، وَ لاَ أَنَاةُ(3) الْمُتَلَکِّىءِ
این موضوع، هم اشاره اى است به قدرت پروردگار و هم نظام متین و دقیق آفرینش، که همه موجودات از قوانین معیّنى پیروى مى کنند و سر بر فرمان آن هستند. نه بر این قوانین پیشى مى گیرند و نه از آن عقب مى افتند. قرآن مجید در این باره مى گوید: «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَآءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلاَْرْضِ ائِتَیَا طَوْعاً أَوْکَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ; سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالى که به صورت دود بود به آن و به زمین دستور داد: به وجود آیید (و شکل گیرید) خواه از روى اطاعت و خواه اکراه، آنها گفتند ما از روى اطاعت مى آییم (و شکل مى گیریم)».(5)
اضافه بر این، پیامى براى همه انسانها دارد، که هماهنگ با جهان آفرینش، پیرو قوانین الهى باشند; نه بر آن پیشى بگیرند و نه از آن عقب بمانند، تا به سر منزل مقصود برسند و سعادت را در آغوش گیرند.
در آخرین بخش از این فراز، به پنج نکته درباره نظام آفرینش و اسرار جهان خلقت، اشاره مى کند که شایان دقّت و تأمّل است.
نخست مى فرماید: «بدین گونه، موجودات را بى هیچ کژى برپا داشت». (فَأَقَامَ مِنَ الأَشْیَاءِ أَوَدَهَا)(6).
سپس مى افزاید: «و راهى را که باید بپیمایند، معیّن فرمود». (وَ نَهَجَ حُدُودَهَا).
آنگاه مى گوید: «با قدرتش در میان اشیاى متضادّ، الفت ایجاد کرد». (وَ لاَءَمَ بِقُدْرَتِهِ بَیْنَ مُتَضَادِّهَا).
سپس مى فرماید: «و آنها را که با یکدیگر همگون بودند، پیوند داد». (وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنَها).
و سرانجام مى فرماید: «و موجودات جهان را به انواع مختلف، از نظر حدود، اندازه ها، غرائز، و اَشکال و هیئت هاى گوناگون تقسیم نمود». (وَ فَرَّقَهَا أَجْنَاساً مُخْتَلِفَات فِی الْحُدُودِ وَ الأَقْدَارِ، وَالْغرَائِز وَ الْهَیْئَاتِ).
بدین ترتیب، نظام آفرینش از هر نظر کامل شد و با تنوّع و کثرتى که در انواع و اجناس آن است همه با هم، تحت یک برنامه و قانون واحد، انجام وظیفه مى کنند.
حتّى اشیاى متضاد، با یکدیگر همکارى دارند و از جمع میان ضدّین نتایج عالى برمى خیزند! اشباه و نظایر به هم مى پیوندند و مجموعه کاملى را به وجود مى آورند و تنوّع عجیبى که در میان موجودات از نظر حدود و اندازه ها و غرایز و هیئت ها وجود دارد، مجموعه بدیع و شگفت انگیزى ایجاد کرده، که عالى ترین دلیل بر قدرت خالق و علم بى پایان اوست.
جمعى از «مفسّران نهج البلاغه» «قرائِن» را در عبارت فوق به معناى نفوس آدمى گرفته اند، که خداوند آنها را با بدن ها که در ظاهر با هم متضادّند - یکى از عالم مادّه و دیگرى از عالم مجرّدات است - پیوند داده است.
گر چه یکى از معانى «قرینه» (که جمع آن قرائن است)، در لغت، «نفس انسانى» شمرده شده; ولى دلیلى ندارد که جمله فوق را محدود به نفوس انسانى کنیم; بلکه هدف، بیان جمع میان اضداد و وصل قرینه ها و همگون ها در سرتاسر جهان آفرینش است که وجود انسان یکى از مصادیق آن مى باشد و اصولا اطلاق «قرینه» به نفس انسان، به خاطر مقرون بودن آن با بدن انسان است.
امام(علیه السلام) در پایان این سخن، در یک نتیجه گیرى روشن مى فرماید: «اینها مخلوقات شگفت انگیزى است که خداوند آفرینش آنها را استوار و توأم با حکمت ساخت و آن سان که مى خواست ایجاد و ابداع فرمود».(بَدَایَا خَلاَئِقَ أَحْکَمَ صُنْعَهَا، وَ فَطَرَهَا عَلَى مَا أَرَادَ وَ ابْتَدَعَهَا)!(7)
نکته
روشن ترین راه خداشناسى
تاکید امام بر این نکته که به کنه ذات خدا نیندیشید! بلکه در جهان آفرینش و خلقت او تفکّر کنید، یک اصل اساسى در بحث هاى مربوط به معرفة الله است. چرا که اوّلى انسان را به سوى شرک و تشبیه مى برد و دومى به سوى ایمان و توحید; توحیدى آمیخته با عشق و محبت و اخلاص.
دلایل و براهین دیگر خداشناسى، مانند: برهان وجوب و امکان، غنا و فقر که بر محور دور و تسلسل و مانند آن دور مى زند، دلایل خشکى هستند که معرفت مى آورند، ولى عشق و محبّت و اخلاص در آن نیست; ولى دقّت در نظام آفرینش موجودات، سرچشمه فیّاض عشق و محبّت است.
هنگامى که به عظمت آسمان ها، و ستاره ها، که تنها در کهکشان ما میلیاردها از آن وجود دارد - در حالى که به گفته دانشمندان بیش از یک میلیارد کهکشان در این جهان موجودات است - مى اندیشیم.
و هنگامى که، در جهان فوق العاده کوچک سلول هاى بدن انسان، که ساختمان هر کدام به اندازه یک شهر صنعتى اسرارآمیز است، دقّت مى کنیم;
و هنگامى که در تنوّع عجیب گیاهان و حیوانات، فکر مى کنیم و درگفته دانشمندان که مى گویند: هنوز میلیون ها نوع گیاه و حیوان در اعماق جنگل ها و دریاها وجود دارد که بشر آنها را ندیده و نشناخته است، باریک مى شویم و مى دانیم که این تنوع و تکثّر عجیب، همه و همه به دو موجود ساده به نام «آب» و «خاک» باز مى گردد.
و هنگامى که ظرافت گل ها، لطافت گلبرگها، نظم بى نظیر گردش خون در مویرگ ها، جهان اسرارآمیز روح و فکر و مغز و اعصاب، فکر مى کنیم و مى دانیم اینها تنها گوشه اى از شگفتى هاى جهان آفرینش است، بى اختیار با قافله جهان هستى که همه تسبیح گویان به سوى ذات پاکش در حرکتند، همصدا مى شویم و زمزمه «سُبْحانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا»(8) و نغمه «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلا»(9) سر مى دهیم; در حالى که قلب ما سرشار از عشق و محبّت به خداوند و ایمان، به قدرت و عظمت او مى باشد.
تعبیراتى که امام(علیه السلام) درخطبه بالا ذکر فرموده، اشارات بر معنایى به این حقایق است.
1. «قريحه» همان طور که قبلا گفته شد، در اصل به معناى اوّلين آبى است که از چاه کشيده مى شود; سپس به آنچه انسان از اعماق فکر و ذوق خويش را در مى يابد، اطلاق شده و انضمام آن به غريزه - که
به معناى طبيعت است - که چيزى را انسان به کمک ذوق و طبيعت خود در يابد. در مورد غير انسان نيز اين معنا ثابت است; مثلا غالب پرندگان ساختن لانه ها و تربيت فرزندان و مهاجرت هاى طولانى دسته جمعى و
امثال آن را با الهام از قريحه و غريزه انجام مى دهند. 2. «رَيْث» به معناى کُندى کردن و سستى و کوتاهى نمودن در انجام کارى است. 3. «أَناة» به معناى وقار آميخته با تفکّر به هنگام انجام کارى است. 4. «مُتلکّىء» از مادّه «لَکَأ» (بر وزن هدف) به معناى توقّف کردن در مکانى است; سپس «متلکّىء» بر کسانى که در کار يا مسأله اى توقّف مى کنند و روى آن مى انديشند، اطلاق شده است. 5. سوره فصّلت، آيه 11. 6. «اَوَد» به معناى کجى و کج شدن است. 7. جمله بالا از نظر ترکيب نحوى چنين است: «بَدَايَا» خبر است براى مبتداى محذوفى که «هذِهِ» باشد و اضافه «بَدَايَا» به «خَلاَئِق» از قبيل اضافه صفت به موصوف است که در اصل به معناى
«خَلاَئِقَ بَدَايَا» است، «بدايا» جمع «بديئه» به معناى موجود بديع وشگفت انگيز است. 8. سوره بقره، آيه 32. 9. سوره آل عمران، آيه 191.