• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

آیا روح هم خستگی دارد ؟ مرحوم آیت الله مجتهدی

دریافت فایل

حجم: 3 MB

زمان: 17 دقیقه

بیشتر...

شرح دعای هفتم صحیفه سجادیه ، بخش اول ، استاد دکتر

ابن ابی جمهور احسائی

ابن اَبی‌ جُمْهور، محمّد بن زین‌الدّین‌ علی‌ بن ابراهیم‌ بن

بیشتر...

تفسیر سوره مبارکه علق

    تفسیر سوره مبارکه علق - استاد مفسر
بیشتر...

بازکاوی هدایت و ضلالت در قرآن

 

یکی از مباحث بسیار مهم که هدف از بعثت انبیاء را بیان

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
5236
25161
142975258
امروز شنبه, 06 مرداد 1403
اوقات شرعی

مشیت ما به پیروزى مستضعفان، تعلق گرفته!

شرح آیات 1 لغایت 6 سوره مبارکه قصص

1طسم

2تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ

3نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ

4إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ

5وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ

6وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 ـ طسم!

2 ـ اینها آیات کتاب مبین است!

3 ـ ما از داستان موسى و فرعون به حق بر تو مى خوانیم، براى گروهى که ایمان مى آورند!

4 ـ فرعون در زمین برترى جوئى کرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسیم نمود; گروهى را به ضعف و ناتوانى مى کشاند، پسرانشان را سرمى برید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه مى داشت; او به یقین از مفسدان بود!

5 ـ ما مى خواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم!

6 ـ حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم; و به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را از آنها [= بنى اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم!

تفسیر:

مشیت ما به پیروزى مستضعفان، تعلق گرفته!

این چهاردهمین بار است که با «حروف مقطعه» در آغاز سوره هاى قرآن روبرو مى شویم، مخصوصاً «طسم» سومین، و آخرین بار است.

و چنانکه بارها گفته ایم: «حروف مقطعه» قرآن، تفسیرهاى گوناگونى دارد که ما در آغاز سوره هاى «بقره» و «آل عمران» و «اعراف» مشروحاً از آن بحث کرده ایم.

به علاوه در مورد «طسم» از روایات متعددى برمى آید، که این حروف علامت هاى اختصارى از صفات خدا، و یا مکان هاى مقدسى مى باشد، اما در عین حال، مانع از آن تفسیر معروف که بارها بر روى آن تأکید کرده ایم، نخواهد بود که، خداوند مى خواهد، این حقیقت را بر همه روشن سازد که، این کتاب بزرگ آسمانى که، سرچشمه انقلابى بزرگ، در تاریخ بشر گردید، و برنامه کامل زندگى سعادت بخش انسان ها را در بردارد، از وسیله ساده اى همچون حروف «الف، باء» تشکیل یافته که هر کودکى مى تواند به آن تلفظ کند، این نهایت عظمت است که آن چنان محصول فوق العاده با اهمیتى را، از چنین مواد ساده اى ایجاد کند که همگان آن را در اختیار دارند.

* * *

و شاید به همین دلیل، بلافاصله بعد از این «حروف مقطعه» سخن، از عظمت قرآن به میان آورده، مى گوید: «این آیات با عظمت، آیات کتاب مبین است» کتابى که هم خود روشن است و هم روشنگر راه سعادت انسان ها (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ).

گرچه «کتاب مبین» در بعضى از آیات قرآن، مانند آیه 61 سوره «یونس»: «وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فِی کِتاب مُبِین» و آیه 6 سوره «هود»: «کُلٌّ فِی کِتاب مُبِین» به معنى «لوح محفوظ» تفسیر شده، ولى در آیه مورد بحث، به قرینه ذکر «آیات» و همچنین جمله «نَتْلوُا عَلَیْک» که در آیه بعد، مى آید به معنى قرآن است.

در اینجا قرآن به «مبین بودن» توصیف شده، و «مبین» چنانکه از لغت استفاده مى شود، هم به معنى «لازم» و هم به معنى «متعدى» آمده است، چیزى که هم آشکار است و هم آشکار کننده، و قرآن مجید، با محتواى روشنش حق را از باطل آشکار و راه را از بیراهه نمودار مى سازد(1).

* * *

قرآن، بعد از ذکر این مقدمه کوتاه، وارد بیان سرگذشت «موسى» و «فرعون» شده مى گوید: «ما به حق، بر تو از داستان موسى و فرعون مى خوانیم، براى گروهى که ایمان مى آورند» (نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ).

تعبیر به «مِنْ» که به اصطلاح «تبعیضیه» است، اشاره به این نکته مى باشد، که آنچه در اینجا آمده، گوشه اى از این داستان پرماجرا است که بیان آن تناسب و ضرورت داشته.

و تعبیر «بِالْحَقِّ» اشاره به این است که، آنچه در اینجا آمده، خالى از هر گونه خرافات و اباطیل و اساطیر و مطالب غیر واقعى است. تلاوتى است توأم با حق، و عین واقعیت، تعبیر به «لِقَوْم یُؤْمِنُونَ»، تأکیدى است، بر این حقیقت که مؤمنان آن روز که در مکّه تحت فشار بودند، و مانند آنها، باید از شنیدن این داستان به این حقیقت برسند، که قدرت دشمن هر قدر زیاد باشد، و جمعیت و نفرات و نیروهایشان فراوان، و مردم با ایمان هر قدر در اقلیت و تحت فشار باشند، و ظاهراً کم قدرت، هرگز نباید ضعف و فتورى به خود راه دهند، که در برابر قدرت خدا همه چیز آسان است.

خدائى که موسى(علیه السلام) را براى نابود کردن فرعون در آغوش فرعون، پرورش داد، خدائى، که بردگان مستضعف را به حکومت روى زمین رسانید، و جباران گردن کش را خوار و ذلیل و نابود کرد، و خدائى ،که کودک شیرخوارى را در میان امواج خروشان محافظت فرمود، و هزاران هزار از فرعونیان زورمند را در میان امواج مدفون ساخت، قادر بر نجات شماست.

آرى، هدف اصلى از این آیات، مؤمنانند و این تلاوت، به خاطر آنها و براى آنها صورت گرفته، مؤمنانى که مى توانند از آن الهام گیرند، و راه خود را به سوى هدف در میان انبوه مشکلات بگشایند.

* * *

این، در حقیقت یک بیان اجمالى بود، سپس به تفصیل آن پرداخته مى گوید: «فرعون استکبار و سلطه گرى و برترى جوئى در زمین کرد» (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَرْضِ).

او بنده ضعیفى بود که، بر اثر جهل و نادانى، شخصیت خود را گم کرد و تا آنجا پیشرفت، که دعوى خدائى نمود.

تعبیر به «الاَرْض» (زمین) اشاره، به سرزمین «مصر» و اطراف آن است، و از آنجا که یک قسمت مهم آباد روى زمین در آن روز، آن منطقه بوده این واژه به صورت مطلق آمده است. این احتمال نیز وجود دارد که الف و لام، براى عهد و اشاره به سرزمین «مصر» باشد.

به هر حال، او براى تقویت کردن پایه هاى استکبار خود، به چند جنایت بزرگ دست زد:

نخست «کوشید در میان مردم مصر، تفرقه بیندازد» (وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً).

همان سیاستى که در طول تاریخ، پایه اصلى حکومت مستکبران را تشکیل مى داده است، چرا که حکومت یک اقلیت ناچیز، بر یک اکثریت بزرگ، جز با برنامه «تفرقه بینداز و حکومت کن» امکان پذیر نیست!

آنها همیشه از «توحید کلمه» و «کلمه توحید» وحشت داشته و دارند، آنها از پیوستگى صفوف مردم، به شدت مى ترسند، و به همین دلیل، حکومت طبقاتى تنها راه حفظ آنان است، همان کارى که فرعون و فراعنه در هر عصر و زمان کرده و مى کنند.

آرى، فرعون، مخصوصاً مردم «مصر» را به دو گروه مشخص، تقسیم کرد: «قبطیان» که بومیان آن سرزمین بودند، و تمام وسائل رفاهى و کاخ ها و ثروت ها و پست هاى حکومت در اختیار آنان بود.

و «سبطیان» یعنى مهاجران بنى اسرائیل که به صورت بردگان و غلامان و کنیزان در چنگال آنها گرفتار بودند.

فقر و محرومیت، سراسر وجودشان را فرا گرفته بود، و سخت ترین کارها بر دوش آنها بود، بى آنکه بهره اى داشته باشند (و تعبیر به «اهل»، درباره هر دو گروه به خاطر آن است که بنى اسرائیل مدت ها ساکن آن سرزمین بودند و به راستى اهل آن شده بودند).

هنگامى که مى شنویم، بعضى از فراعنه مصر، براى ساختن یک قبر براى خود (هرم معروف «خوفو» که در نزدیکى پایتخت مصر «قاهره» قرار دارد) یکصد هزار برده را در طول بیست سال، به کار مى گیرد و هزاران نفر از آنها را در این ماجرا، به ضرب شلاق یا از فشار کار به قتل مى رساند، باید حدیث مفصل را از این مجمل بخوانیم!.

دومین جنایت او، استضعاف گروهى از مردم آن سرزمین بود، قرآن مى گوید: «آن چنان این گروه را به ضعف و ناتوانى کشانید، که پسران آنها را سر مى برید و زنان آنها را براى خدمت، زنده نگه مى داشت» (یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ).

او دستور داده بود، که درست بنگرند فرزندانى که از بنى اسرائیل، متولد مى شوند اگر پسر باشند آنها را از دم تیغ بگذرانند! و اگر دختر باشند، براى خدمتکارى و کنیزى زنده نگه دارند!

راستى او با این عملش چه مى خواست انجام بدهد؟

معروف این است، که او در خواب دیده بود شعله آتشى از سوى «بیت المقدس» برخاسته و تمام خانه هاى مصر را فرا گرفت، خانه هاى قبطیان را سوزاند، ولى خانه هاى بنى اسرائیل سالم ماند!

او از آگاهان و معبران خواب توضیح خواست، گفتند: از این سرزمین «بیت المقدس» مردى خروج مى کند که هلاکت «مصر» و حکومت فراعنه به دست او است!(2).

و نیز نقل کرده اند، که بعضى از کاهنان به او گفتند: پسرى در بنى اسرائیل متولد مى شود، که حکومت تو را بر باد خواهد داد!(3).

و سرانجام همین امر سبب شد که فرعون تصمیم به کشتن نوزادان پسر از بنى اسرائیل را بگیرد.

این احتمال را نیز بعضى از مفسران داده اند، که پیامبران پیشین بشارت ظهور موسى و ویژگى هاى او را داده بودند، و فرعونیان با آگاهى از این امر بیمناک بودند و در مقام مبارزه برآمدند(4).

ولى قرار گرفتن جمله «یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ» بعد از جمله «یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ»، مطلب دیگرى را بازگو مى کند، مى گوید: فرعونیان براى تضعیف بنى اسرائیل این نقشه را طرح کرده بودند، که نسل ذکور آنها را که مى توانست قیام کند و با فرعونیان بجنگد براندازند، و تنها دختران و زنان را که به تنهائى قدرت بر قیام و مبارزه نداشتند براى خدمتکارى زنده بگذارند.

گواه دیگر، این سخن این است که از آیه 25 سوره «مؤمن» به خوبى استفاده مى شود، که برنامه کشتن پسران و زنده نگه داشتن دختران، حتى بعد از قیام موسى(علیه السلام) ادامه داشت: فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلال: «هنگامى که موسى حق را از نزد ما براى آنها آورد، گفتند: پسران کسانى را که به موسى ایمان آورده اند بکشید و زنانشان را زنده نگهدارید، اما نقشه کافران جز در گمراهى نخواهد بود».

جمله یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ: «زنان آنها را زنده نگه مى داشت» ظاهر در این است که، اصرار به بقاء حیات دختران و زنان داشتند، یا به خاطر خدمتکارى و یا کامجوئى هاى جنسى و یا هر دو.

و در آخرین جمله این آیه، به صورت یک جمع بندى و نیز بیان علت مى فرماید: «او بطور مسلم از مفسدان بود» (إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ).

کوتاه سخن این که، کار «فرعون»، در فساد روى زمین خلاصه مى شد، برترى جوئیش فساد بود، ایجاد زندگى طبقاتى در «مصر»، فساد دیگر، شکنجه بنى اسرائیل و همچنین کشتن پسران آنها، و کنیزى دخترانشان فساد سومى بود، و جز این، مفاسد بسیار دیگرى نیز داشت.

طبیعى است، افراد برترى جو و خودپرست، تنها حافظ منافع خویشند، و هرگز حفظ منافع شخصى با حفظ منافع جامعه که نیاز به عدالت و فداکارى و ایثار دارد، هماهنگ نخواهد بود، و بنابراین، هر چه باشد نتیجه اش فساد است در همه ابعاد زندگى.

ضمناً تعبیر «یُذَبِّحُ» که از ماده «ذِبْح» است نشان مى دهد، رفتار فرعونیان با بنى اسرائیل، همچون رفتار با گوسفندان و چهارپایان بود، و این انسان هاى بى گناه را همچون حیوانات سر مى بریدند(5).

در مورد این برنامه جنایت بار فرعونیان، داستان ها گفته اند، بعضى مى گویند: «فرعون دستور داده بود: زنان باردار بنى اسرائیل را دقیقاً زیر نظر بگیرند، و تنها قابله هاى قبطى و فرعونى مأمور وضع حمل آن بودند، تا اگر نوزاد، پسر باشد، فوراً به مقامات حکومت «مصر» خبر دهند، و جلادان بیایند و قربانى خود را

بگیرند(6).

در این که چند نفر از نوزادان بنى اسرائیل، در این برنامه قربانى شدند، دقیقاً روشن نیست، بعضى، عدد آن را نود هزار! و بعضى، صدها هزار! گفته اند، آنها گمان مى کردند، با این جنایت هاى موحش مى توانند، جلو قیام بنى اسرائیل و تحقق اراده حتمى خدا را بگیرند.

* * *

بلافاصله بعد از این آیه، مى فرماید: «اراده و مشیت ما بر این قرار گرفته است، که بر مستضعفین در زمین منت نهیم، و آنها را مشمول مواهب خود نمائیم» (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ).

«آنها را پیشوایان و وارثین روى زمین قرار دهیم» (وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).

* * *

«آنها را نیرومند و قوى و صاحب قدرت، و حکومتشان را مستقر و پا بر جا سازیم» (وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَرْضِ).

«و به فرعون و هامان و لشکریان آنها، آنچه را از سوى این مستضعفین بیم داشتند نشان دهیم»! (وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ).

چه قدر این دو آیه، گویا و امیدبخش است؟; چرا که به صورت یک قانون کلى و در شکل فعل مضارع و مستمر بیان شده است، تا تصور نشود اختصاص به مستضعفان بنى اسرائیل و حکومت فرعونیان داشته، مى گوید: «ما مى خواهیم چنین کنیم...» یعنى فرعون مى خواست، بنى اسرائیل را تار و مار کند و قدرت و شوکتشان را درهم بشکند، اما ما مى خواستیم آنها قوى و پیروز شوند.

او مى خواست حکومت، تا ابد در دست مستکبران باشد، اما ما اراده کرده بودیم، که حکومت را به مستضعفان بسپاریم! و سرانجام چنین شد.

ضمناً تعبیر به «مِنَّت» چنانکه قبلاً هم گفته ایم، به معنى بخشیدن مواهب و نعمت ها است، و این با «منت زبانى»، که بازگو کردن نعمت، به قصد تحقیر طرف است و مسلماً کار مذمومى است، فرق بسیار دارد.

در این دو آیه خداوند، پرده از روى اراده و مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته، و پنج امر را در این زمینه بیان مى کند، که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند.

نخست این که، ما مى خواهیم آنها را مشمول نعمت هاى خود کنیم (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ...).

دیگر این که، ما مى خواهیم آنها را پیشوایان نمائیم (نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً).

سوم این که، ما مى خواهیم آنها را وارثانِ حکومتِ جباران قرار دهیم (وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).

چهارم این که، ما حکومت قوى و پا بر جا به آنها مى دهیم (وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ).

و بالاخره پنجم این که، آنچه را دشمنانشان از آن بیم داشتند، و تمام نیروهاى خود را بر ضد آن بسیج کرده بودند، به آنها نشان دهیم (وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ).

چنین است لطف عنایت پروردگار، در مورد «مستضعفین»، اما آنها کیانند؟ و چه اوصافى دارند؟ در بحث نکات به خواست خدا از آن سخن خواهیم گفت.

«هامان» وزیر معروف «فرعون» بود، و تا به آن حد در دستگاه او نفوذ داشت که، در آیه بالا از لشکریان «مصر» تعبیر به لشکریان فرعون و هامان، مى کند (شرح بیشتر درباره هامان به خواست خدا ذیل آیه 38 همین سوره خواهد آمد).

* * *

نکته ها:

1 ـ حکومت جهانى مستضعفان

گفتیم، آیات فوق، هرگز سخن از یک برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسرائیل، نمى گوید، بلکه بیان گر یک قانون کلى است، براى همه اعصار و قرون، و همه اقوام و جمعیت ها، مى گوید: «ما اراده داریم که بر مستضعفان منت بگذاریم، و آنها را پیشوایان و وارثان حکومت روى زمین قرار دهیم».

این، بشارتى است در زمینه پیروزى حق بر باطل و ایمان بر کفر.

این، بشارتى است براى همه انسان هاى آزاده و خواهان حکومت عدل و داد، و برچیده شدن بساط ظلم و جور.

نمونه اى از تحقق این مشیت الهى، حکومت بنى اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود.

و نمونه کاملترش حکومت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و یارانش بعد از ظهور اسلام بود، حکومت پا برهنه ها و تهى دستان با ایمان و مظلومان پاک دل، که پیوسته از سوى فراعنه زمان خود، مورد تحقیر و استهزاء بودند، و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند.

سرانجام، خدا به دست همین گروه، دروازه قصرهاى کسراها و قیصرها را گشود، و آنها را از تخت قدرت به زیر آورد، و بینى مستکبران را به خاک مالید.

و نمونه «گسترده تر» آن، ظهور حکومت حق و عدالت، در تمام کره زمین به وسیله حضرت «مهدى»(علیه السلام) است.

این آیات، از جمله آیاتى است که به روشنى بشارت ظهور چنین حکومتى را مى دهد، لذا در روایات اسلامى مى خوانیم که، ائمه اهل بیت(علیهم السلام) در تفسیر این آیه، اشاره به این ظهور بزرگ کرده اند.

در «نهج البلاغه» از على(علیه السلام) چنین آمده است: لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِیبَ ذَلِکَ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ: «دنیا پس از چموشى و سرکشى ـ همچون شترى که از دادن شیر به دوشنده اش خوددارى مى کند، و براى بچه اش نگه مى دارد ـ به ما روى مى آورد... سپس آیه «وَ نُرِیْدُ اَنْ نَمُنَّ» را تلاوت فرمود»(7).

و در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار(علیه السلام) مى خوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود:هُمْ آلُ مُحمّد(صلى الله علیه وآله) یَبْعَثُ اللّه مَهْدِیَّهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ، فَیُعِزُّهُمْ وَ یُذِلُّ عَدُوَّهُمْ: «این گروه، آل محمّد(صلى الله علیه وآله) هستند، خداوند مهدى آنها را بعد از زحمت و فشارى که بر آنان وارد مى شود برمى انگیزد و به آنها عزت مى دهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار مى کند»(8).

و در حدیثى از امام زین العابدین على بن الحسین7 مى خوانیم: وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشِیْراً وَ نَذِیْراً، اِنَّ الاَبْرارَ مِنّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ شِیْعَتَهُمْ بِمَنْزِلَةِ مُوسى وَ شِیْعَتِهِ، وَ اِنَّ عَدُوَّنا وَ اَشْیاعَهُمْ بِمَنْزِلَةِ فِرْعَوْنَ وَ اَشْیاعِهِ: «سوگند به کسى که محمّد(صلى الله علیه وآله) را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد، که نیکان از ما اهل بیت و پیروان آنها، به منزله موسى و پیروان او هستند، و دشمنان ما و پیروان آنها به منزله فرعون و پیروان او مى باشند» (سرانجام ما پیروز مى شویم و آنها نابود مى شوند و حکومتِ حق و عدالت از آن ما خواهد بود)(9).

البته حکومت جهانى مهدى(علیه السلام) در آخر کار، هرگز مانع از حکومت هاى اسلامى در مقیاس هاى محدودتر پیش از آن، از طرف مستضعفان بر ضد مستکبران، نخواهد بود، و هر زمان شرائط آن را فراهم سازند، وعده حتمى و مشیت الهى درباره آنها تحقق خواهد یافت، و این پیروزى نصیبشان مى شود.

* * *

2 ـ «مستضعفان» و «مستکبران» کیانند؟

مى دانیم واژه «مستضعف» از ماده «ضَعْف» است، اما چون به «باب استفعال» برده شده، به معنى کسى است که او را به ضعف کشانده اند، و در بند و زنجیر کرده اند.

به تعبیر دیگر «مستضعف» کسى نیست که ضعیف و ناتوان و فاقد قدرت و نیرو باشد، مستضعف کسى است که نیروهاى بالفعل و بالقوة دارد، اما از ناحیه ظالمان و جباران، سخت در فشار قرار گرفته، ولى با این حال در برابر بند و زنجیر که بر دست و پاى او نهاده اند، ساکت و تسلیم نیست، پیوسته تلاش مى کند، تا زنجیرها را بشکند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را کوتاه سازد، و آئین حق و عدالت را برپا کند.

خداوند، به چنین گروهى، وعده یارى و حکومت در زمین داده است، نه افراد بى دست و پا و جبان و ترسو که حاضر نیستند حتى فریادى بکشند، تا چه رسد به این که پا در میدان مبارزه بگذارند و قربانى دهند.

بنى اسرائیل نیز آن روز توانستند، وارث حکومت فرعونیان شوند، که گرد رهبر خود موسى(علیه السلام) را گرفتند، نیروهاى خود را بسیج کردند، و همه صف واحدى را تشکیل دادند، بقایاى ایمانى که از جدشان ابراهیم(علیه السلام) به ارث برده بودند با دعوت موسى(علیه السلام) تکمیل و خرافات را از فکر خود زدودند و آماده قیام شدند.

البته «مستضعف» انواع و اقسامى دارد، مستضعف «فکرى»، «فرهنگى»، مستضعف «اقتصادى»، مستضعف «اخلاقى» و مستضعف «سیاسى» و آنچه بیشتر قرآن روى آن تکیه کرده است، مستضعفین سیاسى و اخلاقى است.

بدون شک، جباران مستکبر، براى تحکیم پایه هاى سیاست جابرانه خود، قبل از هر چیز، سعى مى کنند، قربانیان خود را به استضعاف فکرى و فرهنگى بکشانند، سپس، به استضعاف اقتصادى، تا قدرت و توانى براى آنها باقى نماند، تا فکر قیام و گرفتن زمام حکومت را در دست و در مغز خود نپرورانند.

در قرآن مجید، در پنج مورد سخن از «مستضعفین» به میان آمده که عموماً سخن از مؤمنانى مى گوید که، تحت فشار جباران قرار داشتند.

در یک جا، مؤمنان را دعوت به مبارزه و جهاد در راه خدا، و مستضعفین با ایمان کرده مى گوید: «چرا در راه خدا، و در راه مردان و زنان و کودکانى که تضعیف شده اند پیکار نمى کنید؟ همان افراد ستمدیده اى که مى گویند: خدایا! ما را از این شهر (مکّه) که اهلش ستمگرند بیرون بر، و براى ما از طرف خودت سرپرستى قرار ده، و براى ما از سوى خودت یاورى تعیین فرما»(10).

تنها، در یک مورد سخن از کسانى به میان مى آورد که ظالمند، و همکارى با کافران دارند و ادعاى مستضعف بودن مى کنند، و قرآن ادعاى آنها را نفى کرده، مى گوید: «شما مى توانستید با هجرت کردن، از منطقه کفر و فساد، از چنگال آنها رهائى یابید، اما چون چنین نکردید، جایگاه شما دوزخ است»(11).

ولى، به هر حال، قرآن، همه جا به حمایت از مستضعفان برخاسته و از آنها به نیکى یاد کرده است و آنها را مؤمنان تحت فشار مى شمارد، مؤمنانى مجاهد و تلاش گر، که مشمول لطف خدا هستند.

* * *

3 ـ روش عمومى مستکبران تاریخ

نه تنها فرعون بود که براى اسارت بنى اسرائیل، مردان آنها را مى کشت، و زنانشان را براى خدمتکارى زنده نگه مى داشت، که در طول تاریخ، همه جباران چنین بودند و با هر وسیله نیروهاى فعال را از کار مى انداختند.

آنجا که نمى توانستند مردان را بکشند، مردانگى را مى کشتند، و با پخش وسائل فساد، مواد مخدر، توسعه فحشاء و بى بندبارى جنسى، گسترش شراب و قمار، و انواع سرگرمى هاى ناسالم، روح شهامت و سلحشورى و ایمان را در آنها خفه مى کردند، تا بتوانند، با خیالى آسوده به حکومت خودکامه خویش ادامه دهند.

اما پیامبران الهى، مخصوصاً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) سعى داشتند، نیروهاى خفته جوانان را بیدار و آزاد سازند، و حتى به زنان، درس مردانگى بیاموزند، و آنها را در صف مردان، در برابر مستکبران قرار دهند.

شواهد این دو برنامه در تاریخ گذشته و امروز، در همه کشورهاى اسلامى به خوبى نمایان است که نیازى به ذکر آن نمى بینیم.

* * *


1 ـ ضمناً «تلک» اسم اشاره به دور است و چنانکه قبلاً هم گفته ایم براى بیان عظمت این آیات است.

2 و 3 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 239 ـ «فخر رازى» در تفسیر کبیر جلد 24، صفحه 225، ذیل آیات مورد بحث.

4 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 24، صفحه 225، ذیل آیه مورد بحث.

5 ـ قابل توجه این که، ماده «ذبح» در فعل ثلاثى مجرد، متعدى است، اما در اینجا به باب تفعیل برده شده، تا کثرت را بیان کند، و استفاده از فعل مضارع نیز، دلیل بر استمرار این جنایت دارد.

6 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 24، ذیل آیات مورد بحث.

7 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، شماره 209.

8 ـ «غیبت شیخ طوسى»، صفحه 184، طبق نقل تفسیر «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 110.

9 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.

10 ـ نساء، آیه 75.

11 ـ مضمون آیه 97، سوره نساء.

......................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری