شرح آیات 55 و 56 سوره مبارکه بقره
55- وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ
56- ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
55- و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد; مگر این که خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم;» پس صاعقه شما را گرفت; درحالى که تماشا مى کردید.
56- سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم; شاید شکرگزارى کنید.
تقاضاى عجیب!
این دو آیه یکى دیگر از نعمت هاى بزرگ خدا را به بنى اسرائیل یادآور مى شود، و نشان مى دهد: چگونه آنها مردمى لجوج و بهانه گیر بودند؟ و چگونه مجازات سخت الهى دامانشان را گرفت؟ ولى، بعد از آن باز لطف خدا شامل حالشان شد.
آیه نخست، مى گوید: «به خاطر بیاورید هنگامى را که گفتید: اى موسى ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر این که خدا را آشکارا با چشم خود ببینیم» (وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً).
این در خواست، ممکن است به خاطر جهل آنها بوده; چرا که درک افراد نادان فراتر از محسوساتشان نیست، حتى مى خواهند خدا را با چشم خود ببینند.
و یا به خاطر لجاجت و بهانه جوئى بوده است که یکى از ویژگى هاى این قوم بوده.
به هر حال آنها صریحاً به موسى گفتند: تا خدا را بالعیان و با همین چشم نبینیم هرگز ایمان نخواهیم آورد!.
در اینجا چاره اى جز این نبود که یکى از مخلوقات خدا که آنها تاب مشاهده آن را ندارند ببینند، و بدانند چشم ظاهر ناتوان تر از این است که حتى بسیارى از مخلوقات خدا را ببیند، چه رسد به ذات پاک پروردگار: صاعقه اى فرود آمد و بر کوه خورد، برق خیره کننده، صداى رعب انگیز و زلزله اى که همراه داشت آن چنان همه را در وحشت فرو برد که بى جان به روى زمین افتادند.
چنان که قرآن در دنباله جمله فوق مى گوید: «سپس در همین حال صاعقه شما را گرفت در حالى که نگاه مى کردید» (فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ).
* * *
موسى(علیه السلام) از این ماجرا سخت ناراحت شد; چرا که از بین رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائیل در این ماجرا بهانه بسیار مهمى به دست ماجراجویان بنى اسرائیل مى داد که زندگى را بر او تیره و تار کند، لذا از خدا تقاضاى بازگشت آنها را به زندگى کرد، و این تقاضاى او پذیرفته شد، چنان که قرآن در آیه بعد مى گوید: «سپس شما را بعد از مرگتان حیات نوین بخشیدیم، شاید شکر نعمت خدا را به جا آورید» (ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
آنچه به طور اجمال در این دو آیه آمده است، به صورت مشروح تر در سوره «اعراف» در آیه 155 و سوره «نساء» آیه 153 بیان شده است.(1)
به هر حال این داستان نشان مى دهد: پیامبران بزرگ خدا در مسیر دعوت مردم نادان و لجوج با چه مشکلات بزرگى روبرو بودند، گاه معجزات اقتراحى از آنها مى طلبیدند و گاه قدم را فراتر نهاده مشاهده خدا را با چشم ظاهر تقاضا مى کردند و قاطعانه مى گفتند: تا چنین درخواستى انجام نگیرد ایمان آوردن محال است!
و هنگامى که با عکس العمل شدیدى از ناحیه پروردگار روبرو مى شدند باز هم مشکل تازه اى پیش مى آمد، که: اگر لطف خدا نبود، مقاومت در برابر این بهانه جوئى ها امکان نداشت.
ضمناً این آیه از آیاتى است که دلالت بر امکان «رجعت» و بازگشت به زندگى در این دنیا دارد; چرا که وقوع آن در یک مورد، دلیل بر امکان آن در سایر موارد است.
بعضى از مفسران اهل تسنن، از آنجا که مایل بوده اند «رجعت و بازگشت به زندگى» را نپذیرند براى آیه فوق، توجیهى ذکر کرده اند و گفته اند: منظور این است: «بعد از مردنِ گروهى از شما در حادثه صاعقه، خداوند فرزندان و نسل هاى فراوان به شما داد تا دودمانتان منقرض نشود»!(2)
ولى ناگفته پیدا است این تفسیر کاملاً بر خلاف ظاهر آیه فوق است; زیرا ظاهر جمله: ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ: «شما را بعد از مرگتان برانگیختیم» به هیچ وجه با این معنى سازگار نیست.(3)
* * *
1 ـ براى توضیح بیشتر در زمینه این سرگذشت عجیب و نکته هاى آموزنده آن (به جلد ششم تفسیر «نمونه»، صفحه 387 به بعد) ذیل آیه 155 سوره «اعراف» مراجعه فرمائید.
2 ـ تفسیر «المنار»، جلد 1، صفحه 322.
3 ـ بعضى از مفسران ـ چنان که «آلوسى» در «روح المعانى» نقل کرده ـ «موت» را در اینجا به معنى بى هوشى گرفته اند، و مى گویند: بنى اسرائیل از مشاهده آن صاعقه عظیم همگى بى هوش شدند.
سپس به فرمان خدا به هوش آمدند، بعضى دیگر در توجیه گرى پا را از این فراتر نهاده و «موت» را به معنى جهل، و «بعث» را به معنى «تعلیم» دانسته اند!، ولى دقت در تعبیرات این آیه و آیات مشابه آن در سوره «اعراف» به خوبى نشان مى دهد که این گونه توجیهات، زیبنده یک مفسر حقیقت طلب نیست.
....................
تفسیر نمونه