شرح آیات 45 و 46 سوره مبارکه آل عمران
45- إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
46- وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ
45- (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه اى[=وجود با عظمتى ]از سوى خود بشارت مى دهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است; در حالى که در دنیا و آخرت، آبرومند; و از مقرّبان (الهى) خواهد بود.
46- و با مردم، در گاهواره و در حال میانسالى سخن خواهد گفت; و از صالحان است.».
بشارت تولد مسیح
از این آیه به بعد، به بخش مهم دیگرى از زندگى مریم، یعنى جریان تولد فرزندش حضرت مسیح(علیه السلام) مى پردازد و نکات مهمى را در این رابطه شرح مى دهد، نخست مى فرماید: به یاد آور «هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمه اى (وجود با عظمتى) از سوى خودش، بشارت مى دهد که نامش مسیح، عیسى(علیه السلام) پسر مریم است» (إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَة مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ).(1)
«در حالى که هم در این جهان و هم در جهان دیگر، آبرومند و با شخصیت و از مقربان (درگاه خدا) خواهد بود» (وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ).
* * *
توجه به نکات ذیل در تکمیل تفسیر آیه، مفید به نظر مى رسد:
1 ـ در این آیه و دو آیه دیگر از «مسیح» به عنوان «کَلِمَه» یاد شده است این تعبیر در کتب «عهد جدید» نیز دیده مى شود.
درباره این که چرا به عیسى «کَلِمَه» گفته شده در میان مفسران سخن بسیار است اما بیشتر به نظر مى رسد علت آن همان تولد فوق العاده مسیح(علیه السلام) مى باشد که مشمول «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونَ»(2) است و یا به خاطر این است که قبل از تولد، خداوند بشارت او را در کلامى به مادرش داده بود.
و نیز ممکن است علت این تعبیر این باشد که «کَلِمَه» در اصطلاح قرآن به معنى مخلوق به کار مى رود مانند: قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً: «بگو: اگر دریاها به صورت مرکب براى نوشتن کلمات پروردگار من شوند آنها تمام مى شوند پیش از آن که کلمات پروردگار من تمام گردد هر چند همانند دریاها را بر آن بیفزاییم».(3)
در این آیه، منظور از «کلمات خدا» همان مخلوقات او است، و از آنجا که مسیح(علیه السلام) یکى از مخلوقات بزرگ خدا بوده است، اطلاق کلمه بر او شده که در ضمن، پاسخى به مدعیان الوهیت عیسى(علیه السلام) نیز بوده باشد.
2 ـ اطلاق «مسیح» به معنى «مسح کننده» یا «مسح شده» بر عیسى(علیه السلام)ممکن است از این نظر باشد که: او با کشیدن دست بر بدن بیماران غیر قابل علاج، آنها را به فرمان خدا شفا مى داد و چون این افتخار از آغاز براى او پیش بینى شده بود، خدا نام او را قبل از تولد «مسیح» گذاشت.
و یا به خاطر آن است که: خداوند او را از ناپاکى و گناه مسح کرد و پاک گردانید.
3 ـ قرآن در این آیه، و آیات متعدد دیگر، صریحاً عیسى(علیه السلام) را فرزند مریم معرفى کرد، تا پاسخى به مدعیان الوهیت عیسى(علیه السلام) باشد; زیرا کسى که از مادر متولد مى شود و مشمول تمام تغییرات دوران جنین و تغییرات و تحولات جهان ماده است، چگونه مى تواند خدا باشد؟ خدائى که از تمام تغییرات و دگرگونى ها بر کنار است.
* * *
در آیه بعد، به یکى از فضائل و معجزات حضرت مسیح(علیه السلام)، اشاره مى کند، مى گوید: «او با مردم در گهواره، و در حال کهولت (میان سال شدن) سخن خواهد گفت و او از صالحان است» (وَ یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصّالِحینَ).
همان گونه که در سوره «مریم» خواهد آمد، مریم براى رفع اتهام از خودش که فرزندى بدون پدر به دنیا آورده بود، به فرمان خدا اشاره به گاهواره نوزادش عیسى(علیه السلام) کرد، او در همان حال به سخن در آمد، و با زبان فصیح و گویا مقام بندگى خویش را در مقابل خدا، و همچنین مقام نبوت خود را آشکار ساخت.
و از آنجا که غیر ممکن است پیامبرى این چنین با عظمت از رحم آلوده اى بیرون آید، پاکدامنى مادرش را با این اعجاز اثبات نمود.
باید توجه داشت: کلمه «مَهْد» به معنى محلى است که براى خواب و استراحت نوزاد آماده مى کنند، و نزدیک به معنى «گهواره» در فارسى است، با این تفاوت که در گهواره، مفهوم جنبش و حرکت افتاده است در حالى که «مَهْد» مفهوم عامى دارد و هر گونه محلى را که براى نوزاد آماده کنند، شامل مى شود.
ظاهر آیات سوره «مریم» این است که او در همان روزهاى آغاز تولدش، زبان به سخن گشود، کارى که براى هیچ نوزادى عادتاً ممکن نیست و این خود یک معجزه بزرگ بود، ولى سخن گفتن در حال میان سالى و کهولت(4) یک امر کاملاً عادى است و ذکر این دو با هم در آیه فوق ممکن است اشاره به این باشد که او در گاهواره همان گونه سخن مى گفت که، در موقع رسیدن به کمال عمر، سخنانى سنجیده و پر محتوا و حساب شده، نه سخنانى کودکانه.
این احتمال نیز وجود دارد که: این تعبیر، اشاره به این حقیقت باشد که مسیح(علیه السلام) از آغاز تولد، تا زمانى که به سن کهولت رسید، همواره سخن حق مى گفت و در راه ارشاد و تبلیغ خلق گام بر مى داشت.
به علاوه، این تعبیر درباره عیسى(علیه السلام)، گویا یک نوع پیشگویى و اشاره به آینده عمر او است; زیرا مى دانیم طبق تواریخ، حضرت مسیح(علیه السلام) هرگز در این جهان و در میان مردم به سن پیرى نرسید، بلکه در سن 33 سالگى از میان مردم بیرون رفت، و خدا او را به آسمان برد، و مطابق روایات متعددى در عصر ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) به میان مردم باز مى گردد.(5) (و با آنها سخن مى گوید، همان گونه که در آغاز عمر سخن مى گفت).
تعبیر به «مِنَ الصّالِحِیْنَ» نشان مى دهد که صالح و شایسته بودن از بزرگ ترین افتخاراتى است که نصیب انسان مى شود، و گویى همه ارزش هاى انسانى در آن جمع است.
1 ـ قابل توجه این که ضمیر در «اِسْمُهُ» به «کَلِمَة» بر مى گردد، در عین حال به صورت مذکر آمده; زیرا نظر به معنى و مصداق آن دارد که حضرت مسیح(علیه السلام) بوده است.
2 ـ یس، آیه 82.
3 ـ کهف، آیه 109.
4 ـ «کَهْل» به معنى شخص یا چیزى است که به سرحدّ کمال رسیده است، و از آنجا که انسان در سى سالگى تا چهل یا پنجاه سالگى به حدّ تکامل مى رسد، این سال ها را سال هاى کهولت مى نامند، و کمتر از آن را «شَباب» (جوانى) و بیشتر از آن را «شَیب» (پیرى) مى گویند.
5 ـ «بحار الانوار»، جلد 14، صفحه 349 و جلد 52، صفحه 181، 191، 192، 209، 225، 226 و.
.......................
تفسیر نمونه