• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

شرح خطبه 21 و 22 نهج البلاغه،استاددکتر محمدعلی

دریافت فایل صوتی

حجم: 14 MB

زمان: 60 دقیقه

بیشتر...

عصمت تام قرآن و برون‌دادهاي آن

 

روي آوردهاي قرآن‌شناختي بخشي از پيش فرض‌ها و مبانى فهم

بیشتر...

علم نافع چگونه علمى است، استاد مفسر محمدعلی انصاری

دریافت فایل

حجم: 3 MB

زمان: 13 دقیقه

بیشتر...

لنکرانی ، فاضل

فاضل

 نام های دیگر: آیة الله فاضل لنکرانی

بیشتر...

مهبانگ در قرآن

 

الحمدلله‌ الذي لم‌ يشهد احداً حين فطر السّموات‌ و الارض

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
23846
135296
147622089
اوقات شرعی

حسادت با خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)

شرح آیات 53 لغایت 55 سوره مبارکه النساء

53- أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَّا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا

54- أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا

55- فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ ۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا

53- آیا آنها [یهود ]سهمى در حکومت دارند (که بخواهند چنین داورى کنند)؟! در حالى که اگر چنین بود کمترین حقى را به مردم نمى دادند

54- یا این که نسبت به مردم [= پیامبر و خاندانش]، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مىورزند؟! ما به خاندان ابراهیم، (که یهود از آنها هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم; و حکومت عظیمى در اختیار آنها [= پیامبران بنى اسرائیل ]قرار دادیم

55- ولى جمعى از آنها به آن ایمان آوردند; و جمعى راه (مردم) را بر آن بستند. و شعله (سوزان) آتش دوزخ، ( براى آنها) کافى است!

 

حسادت با خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)

در تفسیر دو آیه گذشته گفته شد: یهود به خاطر جلب توجه بت پرستان «مکّه» گواهى دادند که: بت پرستى قریش از خداپرستى مسلمانان بهتر است! و حتى خود آنان در مقابل بت ها سجده کردند!

در آیات مورد بحث، این نکته یادآورى شده که قضاوت آنان به دو دلیل فاقد ارزش و اعتبار است:

1 ـ آنها (یهود) از نظر موقعیت اجتماعى، آن ارزش را ندارند که بتوانند بین افراد قضاوت و حکومت کنند و هرگز مردم حق حکومت و قضاوت در میان خود را به آنها واگذار نکرده اند تا آنها بتوانند دست به چنین کارى بزنند، لذا مى فرماید: «آیا آنها سهمیه اى از حکومت دارند تا بتوانند داورى کنند»؟ (أَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْکِ).

به علاوه، آنها هیچ گاه شایستگى حکومت مادى و معنوى بر مردم را ندارند، زیرا آنچنان روح انحصارطلبى بر آنان چیره شده که: «اگر چنان موقعیتى را پیدا کنند به هیچ کس، هیچ حقى، نخواهند داد» (فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النّاسَ نَقیراً)(1) و همه امتیازات را دربست به خودشان تخصیص مى دهند!

بنابراین، با توجه به این که قضاوت یهود از چنین روحیه اى سرچشمه گرفته که همواره حق را به خود یا به کسانى مى دهند که در مسیر منافع آنها باشند، مسلمانان هرگز نباید از این گونه سخنان، نگرانى به خود راه دهند.

* * *

2 ـ این گونه قضاوت هاى نادرست از حسادت آنها نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خاندانش سرچشمه مى گیرد، و به همین دلیل بى ارزش است.

آنها بر اثر ظلم و ستم و کفران نعمت، مقام نبوت و حکومت را از دست دادند، و به همین جهت، مایل نیستند این موقعیت الهى به دست هیچ کس سپرده شود، لذا نسبت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و خاندانش که مشمول این موهبت الهى شده اند حسد مىورزند، و با آن گونه قضاوت هاى بى اساس مى خواهند آبى بر شعله هاى آتش حسد خویش بپاشند، مى فرماید: «یا این که نسبت به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است، حسادت مىورزند» (أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ).

سپس مى فرماید: چرا از اعطاى چنین منصبى به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و خاندان بعضى مى گویند: «نَقِیر» همان گودى بسیار کوچکى است که در پشت هسته خرما به چشم مى خورد، و معمولاً کنایه از امور بسیار کوچک مى باشد.

بنى هاشم تعجب و وحشت مى کنید و حسد مىورزید، «در حالى که ما به شما و دودمان آل ابراهیم، کتاب آسمانى، حکمت، دانش و حکومت پهناورى (همچون حکومت موسى و سلیمان و داود(علیهم السلام)) دادیم» (فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً).

اما متأسفانه شما مردم ناخلف آن سرمایه هاى معنوى و مادى پر ارزش را بر اثر شرارت و قساوت از دست دادید.

از آنچه گفتیم روشن شد: منظور از «ناس» در «أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ» پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و خاندان او(علیهم السلام) است; زیرا «ناس» به معنى جمعى از مردم است، و اطلاق آن بر یک نفر (تنها شخص پیامبر) ما دامى که قرینه اى در کار نباشد جایز نیست.(2)

به علاوه کلمه «آل ابراهیم» (خاندان ابراهیم) قرینه دیگرى است که منظور از «ناس»، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و خاندان او(علیهم السلام) است; زیرا از قرینه مقابله، چنین استفاده مى شود که ما اگر به خاندان «بنى هاشم» چنین موقعیتى را دادیم، تعجب ندارد; زیرا به خاندان ابراهیم(علیه السلام) نیز بر اثر شایستگى، آن همه موقعیت معنوى و مادى بخشیدیم.

در روایات متعددى که در منابع اهل تسنن و شیعه آمده است تصریح شده که منظور از «ناس» خاندان پیامبر(علیهم السلام) مى باشد.

از امام باقر(علیه السلام) در ذیل این آیه چنین نقل شده است: «خداوند در خاندان ابراهیم، پیامبران، انبیاء و پیشوایان قرار داد (سپس به یهود خطاب مى کند) چگونه حاضرید در برابر آن اعتراف کنید، اما درباره آل محمّد(صلى الله علیه وآله) انکار مى نمائید».(3)

و در روایت دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از معنى این آیه سؤال کردند، فرمود:

نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ: «یعنى مائیم که مورد حسد دشمنان قرار گرفته ایم».(4)

و در تفسیر «درّ المنثور» از «ابن منذر»، و «طبرانى» از «ابن عباس»، نقل شده است که درباره این آیه مى گفت: «منظور از «ناس» در این آیه مائیم، نه دیگران».(5)

* * *

سپس در آخرین آیه مى فرماید: جمعى از مردم آن زمان به کتاب آسمانى که بر آل ابراهیم نازل شده بود ایمان آوردند و بعضى دیگر نه تنها ایمان نیاوردند که در راه پیشرفت آن ایجاد مانع کردند و شعله فروزان آتش دوزخ براى آنها کافى است» (فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى بِجَهَنَّمَ سَعیراً).

همچنین کسانى که به این کتاب آسمانى که بر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل گردیده کفر مىورزند، نیز به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.

* * *

نکته:

حسدها، در جنایات

«حسد» که در فارسى از آن تعبیر به «رشک» مى کنیم، به معنى آرزوى زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد.

بنابراین، کار حسود در ویران کردن و آرزوى ویران شدن متمرکز مى شود، نه این که آن سرمایه و نعمت حتماً به او منتقل گردد.

حسد سرچشمه بسیارى از نابسامانى هاى اجتماعى است، از جمله این که:

1 ـ حسود تمام یا بیشتر نیروها و انرژى هاى بدنى و فکرى خود را که باید در راه پیشبرد اهداف اجتماعى به کار برد، در مسیر نابودى و ویران کردن آنچه هست صرف مى کند، و ازین رو، هم سرمایه هاى وجودى خود را از بین برده و هم سرمایه هاى اجتماعى را.

2 ـ حسد انگیزه قسمتى از جنایات دنیا است و اگر عوامل و علل اصلى قتلها، دزدیها، تجاوزها و مانند آن را بررسى کنیم، خواهیم دید قسمت قابل توجهى از آنها از عامل حسد مایه مى گیرد، و شاید به خاطر همین است که آن را به شراره اى از آتش تشبیه کرده اند، که مى تواند موجودیت حسود و یا جامعه اى را که در آن زندگى مى کند، بسوزاند.

یکى از دانشمندان مى گوید: «حسد و بدخواهى از خطرناکترین صفات است و باید آن را به منزله موحش ترین دشمن سعادت تلقى کرد و در دفع آن کوشید».

جوامعى که افراد آن را اشخاص حسود و تنگ نظر تشکیل مى دهند، جوامعى عقب افتاده هستند; زیرا همان طور که گفتیم، حسود همیشه مى کوشد تا دیگران را به عقب بکشد و این درست بر خلاف روح تکامل و ترقى است.

3 ـ از همه اینها گذشته، حسد اثرات بسیار نامطلوبى روى جسم و سلامت انسان مى گذارد، و افراد حسود، معمولاً افرادى رنجور و از نظر اعصاب و دستگاه هاى مختلف بدن، غالباً ناراحت و بیمارند; زیرا امروز این حقیقت مسلّم شده که بیمارى هاى جسمانى در بسیارى از موارد، عامل روانى دارند، و در طب امروز بحث هاى مشروحى تحت عنوان بیمارى هاى «روان تنى» دیده مى شود که به این قسمت از بیمارى ها اختصاص دارد.

جالب این که: در روایات پیشوایان اسلام روى این موضوع تکیه شده است: در روایتى از على(علیه السلام) مى خوانیم: صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ: «تندرستى از کمى حسد است».(6)

و در جاى دیگر مى فرماید: اَلْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسّادِ عَنْ سَلامَةِ الأَجْسادِ: «عجیب است که حسودان از سلامت جسم خود به کلى غافلند».(7)

و حتى در پاره اى از احادیث مى خوانیم: حسد پیش از آن که به محسود زیان برساند، از حسود شروع مى کند، و تدریجاً او را به قتل مى رساند!(8)

4 ـ از نظر معنوى، حسد نشانه کمبود شخصیت، نادانى، کوتاه فکرى و ضعف و نقص ایمان است; زیرا حسود در واقع خود را ناتوان تر از آن مى بیند که به مقام محسود و بالاتر از آن برسد، و لذا سعى مى کند محسود را به عقب برگرداند.

به علاوه او عملاً به حکمت خداوند که بخشنده اصلى این نعمت ها است معترض است و نسبت به اعطاى نعمت به افراد، از طرف خداوند ایراد دارد، و لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:

أَلْحَسَدُ أَصْلُهُ مِنْ عَمْىِ الْقَلْبِ وَ الْجُحُودِ لِفَضْلِ اللّهِ تَعالىْ وَ هُما جَناحانِ لِلْکُفْرِ وَ بِالْحَسَدِ وَقَعَ ابْنُ آدَمَ فِى حَسْرَةِ الأَبَدِ وَ هَلَکَ مَهْلِکاً لا یَنْجُو مِنْهُ أَبَداً:

«حسد و بدخواهى از تاریکى قلب و کوردلى است و از انکار نعمت هاى خدا به افراد سرچشمه مى گیرد، و این دو (کوردلى و انکار بخشش خدا) دو بال کفر هستند.

به سبب حسد بود که فرزند آدم(علیه السلام) در یک حسرت جاودانى فرو رفت و به هلاکتى افتاد که هرگز از آن رهائى نمى یابد».(9)

قرآن مجید مى گوید: نخستین قتل و کشتارى که در روى زمین واقع شد عامل آن حسد بود.(10)

و در «نهج البلاغه» از على(علیه السلام)، نقل شده: اِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاِیْمانَ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ: «حسد تدریجاً ایمان را مى خورد، همان طور که آتش هیزم را تدریجاً از بین مى برد».(11)

شخص حسود تدریجاً سوء ظنش به خدا، حکمت و عدالت او بیشتر مى شود و همین سوء ظن است که او را از وادى ایمان بیرون مى کشد.

زیان هاى معنوى و مادى، فردى و اجتماعى حسد، فوق العاده زیاد است و آنچه گفتیم در حقیقت فهرستى از آن به شمار مى رود.

* * *


1 ـ «نَقیر» از ماده «نقر» (بر وزن فقر) به معنى کوبیدن چیزى است که منتهى به ایجاد حفره و سوراخ شود و «منقار» را نیز به همین دلیل «منقار» گفته اند.

2 ـ کلمه «ناس» اسم جمع است و ضمیر جمع که در آیه به آن برگشته نیز این معنى راتأیید مى کند.

3 ـ تفسیر «برهان»، جلد 1، صفحه 376 (جلد 2، صفحه 93، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1415 هـ ق) ـ در تفسیر «روح المعانى» نیز حدیثى به همین مضمون نقل شده است (روح المعانى، جلد 5، صفحات 52 و 57)، ذیل آیه ـ «کافى»، جلد 1، صفحات 205 و 206، دار الکتب الاسلامیة ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحه 290.

4 ـ تفسیر «برهان»، جلد 1، صفحه 376 (جلد 2، صفحه 93، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1415 هـ ق) ـ «کافى»، جلد 1، صفحات 186، 205 و 206، دار الکتب الاسلامیة ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحات 194، 286، 287.

5 ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 173، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق ـ «معجم الکبیر طبرانى»، جلد 11، صفحه 118، مکتبة ابن تیمیه قاهره، طبع دوم، چاپخانه دار احیاء التراث العربى ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحه 286 ـ «مجمع الزوائد هیثمى»، جلد 7، صفحه 6، دار الکتب العلمیه بیروت، طبع 1408 هـ ق.

6 ـ «نهج البلاغه»، حکمت 256.

7 ـ «نهج البلاغه»، حکمت 225.

8 ـ «بحار الانوار»، جلد 70، صفحه 241.

9 ـ «مستدرک الوسائل»، جلد 2، صفحه 327 ـ «بحار الانوار»، جلد 70، صفحه 255 ـ «مصباح الشریعة»، صفحه 104، مؤسسه اعلمى مطبوعات، 1400 هـ ق.

10 ـ مائده، آیه 27.

11 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 86 ـ «کافى»، جلد 2، صفحه 306 و جلد 4، صفحه 90 (از امام صادق(علیه السلام)).

......................

تفسیر نمونه

محتوای بیشتر در این بخش: « سازشکاران سختى آتش دوزخ »

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری