در سلسله مطالب روزانه که توسط سایت احسن الحدیث مطالب ویژه در خصوص قرآن مجید و یا نهج البلاغه و یا صحیفه سجادیه اعلام میگردد مطلب ذیل شرح خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی تقدیم می گردد.
وَاعْلَمُوا أَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لاَ یَغُشُّ، وَ الْهَادِی الَّذِی لاَ یُضِلُّ، وَالْمُحَدِّثُ الَّذِی لاَ یَکْذِبُ. وَ مَا جَالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَة أَوْ نُقْصَان: زِیَادَة فِی هُدىً، أَوْ نُقْصَان مِنْ عَمىً. وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَة، وَ لاَ لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً ; فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَاسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لاَْوَائِکُمْ، فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ: وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ، وَ الْغَیُّ وَ الضَّلاَلُ، فَاسْأَلُوا اللهَ بِهِ، وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ، وَ لاَ تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ.
بدانید این قرآن، پند دهنده اى است که هرگز کسى را نمى فریبد و هدایتگرى است که هیچ گاه گمراه نمى سازد و سخنگویى است که هرگز دروغ نمى گوید. هیچ کس در کنار این قرآن ننشسته جز این که از کنار آن با زیاده یا نقصانى برخاسته ; زیادتى در هدایت یا نقصانى از کوردلى و جهالت. و بدانید هیچ کس با داشتن قرآن، فقر و بیچارگى ندارد و هیچ کس بدون آن غنا و بى نیازى نخواهد داشت. حال که چنین است براى درمان بیمارى هاى خود از قرآن شفا بطلبید و براى پیروزى بر شداید و مشکلات از آن یارى بجویید ; زیرا در قرآن شفاى سخت ترین بیمارى ها یعنى کفر و نفاق و جهل و ضلالت است، بنابراین آن چه را مى خواهید به وسیله قرآن از خدا بخواهید و با محبّت قرآن به سوى خدا روى آورید، و هرگز به وسیله آن از مخلوقات او چیزى نخواهید ; زیرا بندگان به چیزى مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند.
وَاعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ، وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ، فَإِنَّهُ یُنَادِی مُنَاد یَوْمَ الْقِیَامَةِ: «أَلاَ إِنَّ کُلَّ حَارِث مُبْتَلىً فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ». فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ، وَاسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ، وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکُمْ، وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ، وَاسْتَغِشُّوا فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ.
بدانید قرآن، شفاعت کننده اى است که شفاعتش مورد قبول و گوینده اى است که سخنش مقبول است. آن کس که قرآن در روز قیامت براى او شفاعت کند مشمول شفاعت مى شود و آن کس که قرآن در قیامت از وى شکایت کند گواهى اش بر ضد او پذیرفته خواهد شد ; چه این که روز قیامت، منادى صدا مى زند: آگاه باشید! امروز هر کس گرفتار بذرى است که افشانده و در گرو عاقبت اعمال خویش است ; جز آنان که جز آنان که بذر قرآن افشاندند. شما نیز از بذر افشانان قرآن و پیروان آن باشید. پروردگارتان را با قرآن بشناسید و خویشتن را با آن اندرز دهید و در برابر قرآن، آراى خود را متهم کنید و خواسته هاى نفسانى خویش را در برابر آن نادرست بشمارید.
- در این بخش، امام(علیه السلام) اهمّیّت قرآن مجید را، این نسخه شفابخش آسمانى و کتابى که دروس انسانى در آن جمع است بیان مى کند و پنج وصف مهم در پنج جمله بیان مى دارد، مى فرماید: «بدانید این قرآن، پند دهنده اى است که هرگز کسى را نمى فریبد» (وَاعْلَمُوا أَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لاَ یَغُشُّ).
«و هدایتگرى است که هیچ گاه گمراه نمى سازد» (وَ الْهَادِی الَّذِی لاَ یُضِلُّ).
«و سخنگویى است که هرگز دروغ نمى گوید» (وَالْمُحَدِّثُ الَّذِی لاَ یَکْذِبُ).
«هیچ کس در کنار این قرآن ننشسته جز این که از کنار آن با زیاده یا نقصانى برخاسته ; زیادتى در هدایت یا نقصانى از کوردلى و جهالت» (وَ مَا جَالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَة أَوْ نُقْصَان: زِیَادَة فِی هُدىً، أَوْ نُقْصَان مِنْ عَمىً).
«و بدانید هیچ کس با داشتن قرآن، فقر و بیچارگى ندارد و هیچ کس بدون آن غنا و بى نیازى نخواهد داشت» (وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَة، وَ لاَ لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً).
در جمله هاى اوّل و دوّم و سوّم مجموعاً اشاره به این حقیقت شده است که یک راهنماى خوب و هدایتگر، کسى است که نه دروغ بگوید، نه غشّ و خیانت کند و نه گرفتار گمراهى شود تا سبب انحراف دیگران گردد ; ممکن است کسى راه و چاه را به خوبى بشناسد، اما به مخاطبان خود راست نگوید و یا آن ها را بفریبد و نیز ممکن است راستگو و دلسوز باشد، اما راه را پیدا نکند ; در حالى که قرآن چنین نیست ; وحى الهى است که از علم بى پایان حق سرچشمه گرفته ; نه دروغى در آن راه دارد و نه غشّ و خیانتى ; چرا که گوینده این کتاب، خداوند است و خدا از همگان بى نیاز و بر همگان مشفق است.
به همین دلیل در ادامه این سخن دو نتیجه مهم براى هدایت هاى قرآن ذکر کرده است: نخست این که همنشین هاى قرآن پیوسته در زیاده و نقصانند: فزونى در هدایت و کاستى در گمراهى ; و دیگر این که قرآن سرمایه اى است عظیم که هر کس و هر جامعه اى از آن بهره گیرد و دستوراتش را به کار بندد، نه گرفتار فقر معنوى مى شود و نه فقر مادّى ; و آن ها که به آن پشت کنند گرفتار هر دو نوع فقر خواهند شد.
البتّه ممکن است کسانى باشند که اصلا در زمره پیروان قرآن قرار نگیرند ; ولى اعمال آن ها هماهنگ با بخشى از تعلیمات قرآن باشد ; مثلا دروغ نگویند و خیانت نکنند و به حقوق دیگران تجاوز ننمایند، این افراد نیز به همان مقدار شاهد موفقیّت و پیشرفت و پیروزى خواهند بود و این همان چیزى است که امام(علیه السلام) در واپسین ساعات عمرش بیان فرمود: «اَللهَ اَللهَ فِی الْقُرآنِ لاَ یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ ; خدا را خدا را فراموش نکنید در توجّه به قرآن ; نکند دیگران در عمل به آن بر شما پیشى گیرند».(۱)
در این که منظور از «بعد القرآن» در جمله هاى یاد شده بعد از نزول قرآن است یا بعد از عمل به آن؟ شارحان نهج البلاغه تفسیرهاى مختلفى دارند; ولى صحیح معناى دوّم است ; چرا که برطرف کننده فقر معنوى و مادى، عمل به قرآن است ; نه تنها نزول بدون عمل.
در ضمن، از این جمله به خوبى استفاده مى شود که اگر مسلمین جهان گرفتار ضعف و ناتوانى یا فقر و پریشانى در جهات معنوى یا مادّى اند، به جهت دورى از قرآن است; همچون تشنه کامانى که در کنار چشمه آب زلالى نشسته اند و ناله العطش آن ها به آسمان بلند است.
سپس امام(علیه السلام) با ذکر پنج جمله چنین نتیجه گیرى مى فرماید: «حال که چنین است براى درمان بیمارى هاى خود از قرآن شفا بطلبید و براى پیروزى بر شداید و مشکلات از آن یارى بجویید ; چرا که در قرآن شفاى سخت ترین بیمارى ها یعنى کفر و نفاق و جهل و ضلالت است» (فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَاسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لاَْوَائِکُمْ(۲)، فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ: وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ، وَ الْغَیُّ(۳) وَ الضَّلاَلُ).
به این ترتیب، امام(علیه السلام) قرآن را وسیله حلّ مشکلات و درمان بیمارى هاى اخلاقى و اجتماعى و معنوى مى شمرد و اصول این بیمارى را در چهار چیز خلاصه مى کند: کفر، نفاق، جهل و ضلال ; زیرا قرآن، نور ایمان و اخلاص بر دل مى پاشد و پرده هاى جهل و نادانى را پاره مى کند و انسان را از ضلالت و گمراهى رهایى مى بخشد. به یقین، جامعه آگاه و دانا و صاحب ایمان و اخلاص، هرگز در نمى ماند و گرفتار مشکلى نمى شود.
و در ادامه این سخن در یک نتیجه گیرى دیگر مى فرماید:
«حال که چنین است، آن چه را مى خواهید به وسیله قرآن از خدا بخواهید و با محبّت قرآن به سوى خدا روى آورید، و هرگز به وسیله آن از مخلوقات او چیزى نخواهید ; زیرا بندگان به چیزى مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند» (فَاسْأَلُوا اللهَ بِهِ، وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ، وَ لاَ تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ).
از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که قرآن، بهترین وسیله نجات و مهم ترین سبب براى جلب عنایات الهى است.
جمله «وَ لاَ تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ» اشاره به این است که قرآن را وسیله خودنمایى و جلب توجّه مردم و رسیدن به مقاصد دنیوى قرار ندهید; آن گونه که از امام صادق(علیه السلام)روایت شده است که مى فرماید: «إِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیُقَالَ فُلانٌ قارِءٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیَطْلُبَ بِهِ الدُّنْیَا وَ لاَ خَیْرَ فِی ذلِکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیَنْتَفِعَ بِهِ فِی صَلاَتِهِ وَ لَیْلِهِ وَ نَهَارِهِ; (قاریان قرآن سه دسته اند) گروهى از مردم قرآن مى خوانند تا (دیگران) بگویند: فلان کس قارى قرآن است و گروهى قرآن مى خوانند تا به وسیله آن به منافع دنیوى برسند و در هیچ یک از این ها خیرى نیست و گروهى دیگر قرآن را در نمازها و شب و روز مى خوانند تا از آن بهره (معنوى و الهى) گیرند.»(۴)
نکته
قرآن و درمان بیمارى ها
درست است که در احادیث متعددى از تأثیر قرآن در شفاى بیمارى هاى جسمى نیز سخن به میان آمده و از این کلام بزرگ الهى دور نیست که حتى مرده را زنده کند تا چه رسد به شفاى بیماران، ولى آن چه در کلام مزبور مى خوانیم، اشاره به درمان بیمارى هاى معنوى و اخلاقى است که امام(علیه السلام)انگشت بر چهار نوع از این بیمارى ها (کفر، نفاق، جهل و گمراهى) گذارده است. امام(علیه السلام) در ادامه بر توسّل به قرآن و عشق و علاقه به آن تأکید مى فرماید.
این نکته نیز روشن است که منظور، توسّل و عشق و محبّتى خالى از عمل نیست. آن چه مهم است و سبب درمان این بیمارى هاى اخلاقى، اجتماعى و اعتقادى مى شود، آگاهى بر مضامین آیات و به کار بستن آن هاست ; همان گونه که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از همین طریق، عقب افتاده ترین جوامع بشرى را به یک جامعه پیشرفته و نیرومند و سربلند مبدّل ساخت.
-قرآن شفاعت کننده روز جزاست!
این بخش از خطبه، همچنان درباره برکات و آثار قرآن سخن مى گوید ; با این تفاوت که در بخش پیشین، سخن از برکات معنوى و مادى قرآن در این دنیا بود و در این بخش، سخن از برکات آن در جهان آخرت است و به ویژه بر شفاعت قرآن، تأکید مى کند. مى فرماید: «بدانید قرآن، شفاعت کننده اى است که شفاعتش مورد قبول و گوینده اى است که سخنش مقبول است. کس که قرآن در روز قیامت براى او شفاعت کند مشمول شفاعت مى شود و آن کس که قرآن در قیامت از وى شکایت کند گواهى اش بر ضد او پذیرفته خواهد شد» (وَاعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ، وَ مَنْ مَحَلَ(۵) بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ).
به یقین، شفاعت قرآن با زبان حال یا با زبان قال درباره کسانى است که عامل به آن باشند و شکایت قرآن درباره کسانى است که آن را پشت سر افکنند و نسبت به آن بى اطلاع باشند. سپس در توضیح بیش ترى مى فرماید: «چرا که روز قیامت، منادى صدا مى زند: آگاه باشید! امروز هر کس گرفتار بذرى است که افشانده و در گرو عاقبت اعمال خویش است ; جز آنان که بذر قرآن افشاندند. شما نیز از بذر افشانان قرآن و پیروان آن باشید» (فَإِنَّهُ یُنَادِی مُنَاد یَوْمَ الْقِیَامَةِ: «أَلاَ إِنَّ کُلَّ حَارِث(۶) مُبْتَلىً فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ». فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ).
این سخن اشاره به حدیث معروف «الدنیا مزرعة الآخرة» است که هر کسى در این سرزمین، بذرى مى افشاند، محصول آن را روز قیامت درو مى کند. امام(علیه السلام)مى فرماید: شما در این مزرعه بذرهاى آیات قرآن را بپاشید ; چرا که تنها بذر مفید و پرثمر، همین بذر است و دیگران گرفتار زیان و خسران اند. آن ها که اعمالشان با تعلیمات قرآن هماهنگ است، بذر افشانان قرآنند و آن ها که رفتارشان بر خلاف قرآن است، از قرآن بیگانه و مبتلا و گرفتارند.
در پایان این سخن، امام(علیه السلام) به این حقیقت اشاره مى فرماید که باید قرآن در همه چیز، معیار و مقیاس اصلى باشد; مى فرماید: «پروردگارتان را با قرآن بشناسید و خویشتن را با آن اندرز دهید (و هرگاه نظر شما بر خلاف قرآن بود) و در برابر قرآن، آراى خود را متهم کنید و خواسته هاى نفسانى خویش را در برابر آن نادرست بشمارید» (وَاسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ، وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکُمْ، وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ، وَاسْتَغِشُّوا(۷)فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ).
امام(علیه السلام) در این چند جمله کوتاه به سه نکته مهم اشاره مى فرماید: نخست این که اعتقادات صحیح را باید از قرآن گرفت ; دیگر این که اخلاق و رفتار مطلوب را از طریق قرآن کسب کرد و نکته سوّم این که قرآن باید مقیاس و معیار سنجش حق و باطل باشد. آن چه با قرآن هماهنگ است صحیح و باارزش و آن چه مخالف آن است، باطل و بى ارزش است.
این عبارت، تأکید دیگرى است بر بطلان تفسیر به رأى و پیش داورى هاى تحمیل شده بر مفاهیم قرآنى. در روایات متعددى مى خوانیم: «مَنْ فَسَرَّ بِرَأْیِهِ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللهِ فَقَدْ کَفَرَ; کسى که با میل خود آیه اى از قرآن را تفسیر کند به یقین کافر شده است».(۸)
و در روایت دیگرى مى خوانیم که خداوند مى فرماید: «ما آمَنَ بِی مَنْ فَسَرَّ بِرَأْیِهِ کَلاَمِی; کسى که سخن مرا با رأى خود تفسیر کند به من ایمان نیاورده است».(۹)
شایان توجّه این که استدلال به وسیله قرآن براى شناخت پروردگار، گاه از طریق دلایل توحید ـ که در سرتاسر قرآن نمایان است ـ صورت مى پذیرد و گاه از طریق خود قرآن که چنین کتاب با عظمت و بى نظیرى از یک سو دلیل نبوّت و از سوى دیگر نشانه اى از ذات پاک پروردگار است.
و این سخن درباره تمام معجزات، صادق است; به خصوص قرآن.
تفاوت «آرا» و «اهوا» که در عبارت مذکور آمده در این است که «آرا» اشاره به اعتقادات مخالف قرآن و «اهوا» اشاره به خواسته هاى نفسانى ضد آن است.
————
۱٫ نهج البلاغه، نامه ۴۷٫ ۲٫ «لأوى» از ماده «لأى» (بر وزن سعى) به معناى تنگى و شدّت و محنت و ناراحتى و سختى طاقت فرسا گرفته شده است. ۳٫ «غىّ» به معناى کار جاهلانه و یا به تعبیر راغب در مفردات به معناى جهل و نادانى است که از اعتقاد فاسد سرچشمه مى گیرد. ۴٫ اصول کافى، جلد ۲، صفحه ۶۰۷٫ (باب من حفظ القرآن… ذیل حدیث ۱).۵٫ «محل» از ماده «محل» (بر وزن نحل) گرفته شده و معمولا به معناى شکایت کردن توأم با سعایت و عیبجویى مى آید ; ولى در این جا تنها به معناى شکایت آمده است.
۶٫ «حارث» به معناى کشاورز از ماده «حرث» (بر وزن غرس) به معناى کشاورزى گرفته شده است.
۷٫ «استغشوا» از ماده «غشّ» (بر وزن حدّ) به معناى فریب دادن، تقلّب کردن و کارهاى ناخالص است و در تعبیر مذکور، مفهومش نادرست دانستن است.
۸٫ وسایل الشیعه، جلد ۱۸، صفحه ۳۹٫
۹٫ بحارالانوار، جلد ۸۹، صفحه ۱۰۷٫