اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ.
خدایا! بر محمّد درود فرست، آن وجود مبارکی که امین بر وحیات و گزیدۀ از آفریدههایت و انتخابشدۀ از بندگان توست؛ و او پیشوای رحمت و قافله سالار خوبی و کلید برکت است.
(دعای دوم، فراز 3)
صفات برجسته گل سر سبد آفرينش
حضرت در فرازهاى اين دعا به صفات برجسته پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) براى مقام نبوت اشاره دارد.
امانتدارى در وحى
از نامهاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) امين است كه برگرفته از كلمه امانت و اداى آن و راستى در وعده است. و عرب قبل از بعثت پيامبر به خاطر مشاهده امانتدارى از ايشان و ايمنى از خلاف و دروغ او را امين مىگفتند.
به همين جهت جبرئيل هم در قرآن، امين خوانده شده است و پيامبر هم به اين مقام افتخار مىكند. آنجا كه خداوند فرمود:
﴿ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ* مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ﴾«1»
نيرومندى كه نزد صاحب عرش داراى مقام و منزلت است؛* آنجا مورد اطاعت [فرشتگان] و امين است.
هنگامى كه آيه﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾«2» نازل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به جبرئيل فرمود: آيا از اين رحمت هم چيزى نصيب تو شد؟ عرض كرد: بلى، من از عاقبت امر خود مىترسيدم ولى من به تو ايمن شدم؛ آنچه را كه خداوند بر من ثنا گفته است به آيه:
﴿ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ* مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ﴾«3»
نيرومندى كه نزد صاحب عرش داراى مقام و منزلت است؛* آنجا مورد اطاعت [فرشتگان] و امين است.
و همچنين رسول اللَّه (صلى الله عليه و آله) فرمود:
همانا من رحمتِ هدايت شدهام.«4»
در حقيقت آيه فوق تضمينى بود كه جايگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در بارگاه الهى رفيع است و نفوذ و قدرتش همواره محفوظ خواهد ماند. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به جهت فضيلت مقام امانتدارى در زمين و آسمان توفيق رسالت يافت تا شب معراج دربارگاه خاص حق از رسول وحى او يعنى جبرئيل هم گذر نمود و به «قاب قوسين» رسيد.
پس خداى تعالى وحى را از عالم غيب به حضرت عطا فرمود و در قلب و جان پاك و نورانى او قرار داد و به طور امانت در اختيارش گذاشت كه به وسيله آن آدميان را هدايت كند. پس نيكوست كه رسالت وحى را به سرانجام آن برساند. در غير اين صورت امانت را ادا نكرده است.
حقيقت وحى
«وحى در لغت به معناى اشاره، رساله، كتاب، الهام، آنچه به ديگرى داده شود تا از آن آگاه گردد. ولى در اصطلاح به دستورهاى آشكار حق به انبيا و رسولان كه از راههاى گوناگون در خواب و بيدارى با واسطه فرشته يا بى واسطه رسانده مىشود؛ اطلاق مىگردد.
مراد از امين وحى اين است كه پيامبر حق، توانايى آنچه تكليف به او شده را داشته باشد كه در قلب و ذهن خود حفظ كند و با حكمت الهى و استعداد ذاتى، اسرار دانش و حكمت را نگهدارى كند پس وحى كه امانت مهم رسالت است ويژه افراد برگزيده خداوند است. اين گونه امانتها بر همه عالم عرضه شده ولى تنها انسان پذيرفت و تا پايان حيات هستى اين امانتدارى از رسولان به ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده و ادامه مىيابد.
پيامبر اسلام براى مأموريت وحى و ارشاد آدميان، امين شمرده شد تا بتواند برنامههاى حق تعالى را اجرا كند«5»
اصطفا و نجابت و امانتدارى پيامبر گرامى اسلام در روايات
نجيب به معناى آنچه كه در ذات خوب و نفيس باشد و يا داراى هوشيارى و دانايى هم باشد ولى صفى به معناى مُصطفى و گزينش شده ديگرى است. و به معناى حبيب هم آمده است.
محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله)، برگزيدهاى حقيقى بود كه خود بر اين مطلب گواه است؛ كه فرمود:
أَمَا وَاللَّهِ إِنّى لَأَمينٌ فِى السَّماءِ وَأَمينٌ فِى الأَرْضِ.«6»
هان! به خدا قسم كه من در آسمان امين هستم و در زمين نيز أمينم.
و آنگاه كه يار و وصى او، او را مىستايد و مىفرمايد:
فَهُوَ أَمينُكَ الْمَأْمُونُ، وَخازِنُ عِلْمِكَ المَخْزُونِ، وَشَهيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ، وَبَعيثُكَ بِالْحَقِّ، وَرَسُولُكَ الَى الْخَلْقِ.«7»
او امين درستكار تو، خزانهدار دانش سرّىات، و شاهد تو در روز قيامت، و برانگيختهات به حقّ، و فرستادهات به سوى خلق است.
ابن ابى الحديد در شرح جمله اول گفته است:
«أَمينك المأمون» يعنى امين بر وحى توست و مأمون يكى از القاب رسول اللَّه (صلى الله عليه و آله) است.«8»
امانتدارى نزد ايشان اهميت زيادى دارد كه امّت را به شدّت از خيانت در امانت نهى مىكند و مىفرمايد:
مَنْ خانَ أَمانَةً فِى الدُّنيا وَلَمْ يَرُدَّها إلى أهلِها ثُمَّ أَدْرَكَهُ الْمَوْتُ ماتَ عَلى غَيْرِ مِلَّتى وَيَلْقى اللَّهُ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبانٌ.«9»
فرمود: كسى كه در دنيا به امانتى خيانت كند و آن را به صاحبش برنگرداند و بميرد بر دين من نمرده است و با خدا ديدار كند در حالى كه بر او خشمگين است.
معناى فرمايش حضرت اين است كه: هر كس وفا در امانت و عهد ندارد؛ دين و ايمان ندارد، پس ردّ امانت واجب است. و اين يك حكم شرعى الزامى است نه دستور اخلاقى و آدابى.
با همه اين اوصاف، حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) از ميان تمام بندگان حق با فضايل و درجات ذاتى و اخلاقى برگزيده شد و تمام ابزار رسالت پيام به وى سپرده گرديد.
حضرت رضا (عليه السلام) در اين زمينه فرمود:
إنَّ الْعَبْدَ اذا اخْتارَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِامورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذلكَ وَ أوْدَعَ قَلْبَهُ يَنابِيعَ الحِكْمَةِ وألْهَمَهُ العِلْمَ إلهاماً، فَلَمْ يَعْىَ بَعْدَهُ بِجَوابٍ وَلا يُحَيَّرُ فيهِ عَنِ الصَّوابِ.«10»
هرگاه خداوند عزّوجل بندهاى را براى اداره امور بندگانش برگزيند براى اين امور به او شرح صدر عطا كند. چشمههاى حكمت را در دلش جارى سازد و به او علم الهام نمايد كه از آن پس از هيچ پاسخى در نماند و در يافتن راه درست سرگشته نشود.
رسالت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله)
آرى، محمّد (صلى الله عليه و آله) امين وحى بود، يعنى قوانين و مقرّرات و حلال و حرام خدا را در طول بيست و سه سالى كه به عنوان رسول در بين مردم بود بدون كم و زياد و تغيير و تبديل، به مردم رساند.
در سفر حجّة الوداع در روز عيد قربان در مسجد خَيْف در مقدّمه يك سخنرانى مهم فرمود:
«خداوندا! تو را به شهادت مىطلبم كه آنچه مردم را به بهشت نزديك مىكرد و از عذاب تو دور مىنمود من براى مردم بيان كردم«11»
قرآن مجيد به او دستور داد به مردم بگو:
﴿وَأُوحِىَ إِلَىَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ﴾«12»
و اين قرآن [كه گواهى خدا بر حقّانيّت نبوّت من است] به من وحى شده تا به وسيله آن شما و هر كس را كه اين قرآن به او مىرسد بيم دهم.
رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله) درباره اميرالمؤمنين (عليه السلام)
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾«13»
اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره ولايت و رهبرى على بن أبىطالب اميرالمؤمنين (عليه السلام)] بر تو نازل شده ابلاغ كن؛ و اگر انجام ندهى پيام خدا را نرساندهاى. و خدا تو را از [آسيب و گزند] مردم نگه مىدارد؛ قطعاً خدا گروه كافران را هدايت نمىكند.
به اجماع مفسّران و اجماع اهل حديث در صدها كتاب معتبر، آيه شريفه در اعلام خلافت و ولايت حضرت مولى الموحدّين امير المؤمنين نازل شده؛ و با اين كه در ابلاغ آن احتمال هر گونه خطرى حتّى خطر جانى براى رسول عزيز اسلام مىرفت ولى امين وحى، در محلّ غدير خم در برابر هزاران نفر على (عليه السلام) را بر اساس دستور آيه به خلافت و جانشينى خود معرّفى فرمود و در ضمن معرّفى امام، آن جملات زيبا و ملكوتى را به مردم القا كرد:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ و فَعَلىٌّ مَوْلاهُ. اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.«14»
هر كه من مولاى اويم، پس عل مولاى اوست. خداوندا دوست او را دوست و دشمن او را دشمن بدار، ياور او را يارى كن و هر كه او را تنها گذارد و دست از يارى او بردارد تنهايش گذار و دست از ياريش بردار.
﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً﴾«15»
[آرى، اين روش خداست درباره] آنان كه همواره پيامهاى خدا را به مردم مىرسانند و از [عظمت و مقام] او مىترسند و از هيچ كس جز او واهمه ندارند و براى حسابرسى [كار با ارزش اينان] خدا كافى است.
ابلاغ دين
محمّد (صلى الله عليه و آله) در تمام جهات تبليغ يعنى تبليغ زبانى، اخلاقى، عملى و تربيتى، مصداق اكمل و اتمّ اين آيه شريفه بود:
﴿وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾«16»
و اگر روى گرداندند [برتو دشوار و سخت نيايد] كه آنچه بر عهده توست فقط ابلاغ [پيام خدا] ست.
وجود مقدّس محمّد (صلى الله عليه و آله) تبليغش همراه منطق و استدلال و برهان بود و جاى عذرى براى احدى باقى نمىگذاشت. در عين حال، دنياپرستان و مادّيگران و شهوترانان و عدّهاى از يهود و نصارى از سر كينه و خشم و عداوت و دشمنى از وى روى مىگرداندند، ولى آن جناب كه امين وحى حق بود از تبليغ دست بر نمىداشت و احكام الهيّه و معارف ملكوتيّه و مسائل ربانيّه را بى كم و زياد در اختيار گمراهان مىگذاشت.
محمّد (صلى الله عليه و آله) به خاطر اخلاصش و عبادتش و حكمت و علمش، صبر و تقوايش و صلاح و احسانش، صدق و سخايش، كرم و وفايش، عقل و درايتش، ايمان و اخلاقش، شخصيّت و كرامتش، بصيرت و بينشش، و رأفت و رحمتش، نسب و اصالتش، قلب و روحش، جود و سخايش، خشوع و تواضعش، صفا و طهارتش، حلم و بردباريش و بندگى و نبوّتش، نجيب و صفىّ حضرت حق بود و احدى از خلق خدا اعم از جنّ و انس و ملائكه به پايه او نبود.
دوست، سلطان و دل ولايت اوست
خرّم آن دل كه در حمايت اوست
هر كه را دل به عشق اوست گرو
از ازل تا ابد ولايت اوست
پس نماند ز سابقان در راه
هر كه را پيش رو هدايت اوست
عرش بر آستانش سر بنهد
هر كه را تكيه بر عنايت اوست
در دو عالم ز كس ندارد خوف
هر كه در مأمن رعايت اوست
سيف فرغانىار سخن شنود
اندكى زين نمط كفايت اوست
امام رحمت
محمّد (صلى الله عليه و آله) در ميان خلق، رحمت خدا و مبشّر رحمت حضرت محبوب در بين مردم بود.قرآن مجيد از طرفى پيامبر را، رحمت معرّفى كرد و فرمود:
﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾«17»و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.
از طرف ديگر او را بشارت دهنده به رحمت خطاب كرد:
﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِيراً﴾«18»و تو را جز مژدهرسان و بيم دهنده نفرستاديم.
او رحمت خدا بود، قرآن و بيان و دستورهايش جهت تأمين سعادت دنيا و آخرت، رحمت حق بود.
حيات طيّبه در دنيا- يعنى حياتى كه از دستبرد هوا و هوس و شيطان و طاغوت و بغى و تجاوز دور است- رحمت خداست كه محصول پيروى از آن حضرت است و نيز بهشت و رضوانى كه اكبر از بهشت است و جز با اطاعت از رسول به آن نمىتوان رسيد، رحمت الهى است؛ و اين همه معلول رسالت محمّد (صلى الله عليه و آله) است، پس رسول اسلام (صلى الله عليه و آله) عين رحمت حضرت ربّ العزّه در ميان همه مردم است و در يك كلمه به قول حضرت زين العابدين (عليه السلام):
محمّد (صلى الله عليه و آله) امام رحمت است.
آرى، قرآن مجيد و توضيحات رسول خدا نسبت به اين كتاب آسمانى كه پر ارزشترين گوهر خزانه خلقت است و محمّد (صلى الله عليه و آله) مبلّغ آن بود رحمت خداست، رحمتى كه به وسيله رحمت بودن رسول اللَّه، به مردم رسيد.
رسيدن به رحمت حق در دنيا يعنى حيات طيّبه و رحمت حق در آيات يعنى بهشت و رِضْوانٌ مِنَ اللَّه أكبر، جز از طريق اتّصال به قرآن كه كتاب آسمانى محمّد (صلى الله عليه و آله) و اتصّال به رسالت نبىّ اكرم و متابعت از دستورهاى آن حضرت كه رحمت خداست، ميسّر نيست.
محمّد (صلى الله عليه و آله) چه از جهت وجودى، چه از حيث رسالت تجلّى گاه رحمت واسعه الهيّه است.
نبوّت به او ختم شد، دين به سبب رسالت او به كمال رسيد، نعمت معنوى حق در پرتو وجود او به اتمام رسيد، به اسلام محمّدى براى تأمين خير دنيا و آخرت مردم رضايت داده شد و قرآن از بركت قلب الهى او براى هدايت مردم نازل گرديد، اين همه معانى و مفاهيم و مصاديق رحمت است كه محمّد (صلى الله عليه و آله)، رحمت است.
رحمت در قرآن مجيد
اكنون به شرح ماجراى رحمت از طريق آيات قرآن مجيد توجّه نمائيد:
رحمت خاصّ حق كه تجلّى رحيميّت حضرت اوست در دنيا به صورت قوانين و مقرّرات و در چهره عمل به صورت اخلاق حسنه و اعمال صالحه و نتيجه آن امنيّت باطن و ظاهر است و در آخرت به قيافه بهشت و به صورت رِضْوانٌ مِنَ اللَّه أكبر مىباشد و منادى و زمينه ساز اين همه براى عالم انسانيّت، محمّد (صلى الله عليه و آله) است.
احدى از مردم جهان جز با عمل به قوانين حق و پيروى از محمّد (صلى الله عليه و آله)، به رحمت رحيميّه حق در دنيا و آخرت نمىرسد.
آياتى كه رحمت رحيميّه را مطرح مىكند آياتى است كه يا حاوى مقرّرات و دستورها و حلال و حرام حق و فضايل اخلاقى و عقايد حقّه است، يا بيانگر چهره مؤمن و مسلم و محسن كه آراسته به واقعيّتها و حقايق دينيّه و ملكوتيّهاند.
﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾«19»و از خدا و پيامبر فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد.
بندگى فخر من است ار تو خريدار منى
در بهشتم كه تو در هر دو جهان يار منى
دوش گفتى كه غم بيهده تا چند خورى
من چرا غم خورم اكنون كه تو غمخوار منى
تو شفاى همه رنجىّ و طبيب همه كس
نتوان گفت كه درد دل بيمار منى
دل به مهر تو سپردم نه به دستت دادم
نا نگردد كسى آگه كه تو دلدار منى
﴿وَهذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾«20»
و اين [قرآن] كتابى پرفايده است كه ما آن را نازل كرديم پس آن را پيروى كنيد و [از مخالفت با آن] بپرهيزيد تا مشمول رحمت شويد.
﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾«21»و هنگامى كه قرآن خوانده شود، به آن گوش فرا دهيد و سكوت كنيد تا مشمول رحمت شويد.
﴿وَأَقِيمُوا الصَّلوةَ وَآتُوا الزَّكوةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾«22»و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و اين پيامبر را اطاعت كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد.
﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾«23»جز اين نيست كه همه مؤمنان با هم برادرند؛ بنابراين [در همه نزاع ها و اختلافات] ميان برادرانتان صلح و آشتى برقرار كنيد و از خدا پروا نماييد كه مورد رحمت قرار گيريد.
﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ* أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾«24»همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمىگرديم.* آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند كه هدايت يافتهاند.
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾«25»يقيناً كسانى كه ايمان آورده و آنان كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا اميد دارند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً﴾«26»اما كسانى كه به خدا ايمان آوردند و به او تمسّك جستند، به زودى آنان را در رحمت و فضلى از سوى خود درآورد و به راهى راست به سوى خود راهنمايى مىكند.
﴿فَقَدْ جَاءَكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ﴾«27»اينك برهانى آشكار و هدايت و رحمتى از سوى پروردگارتان براى شما آمد.
﴿وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدىً وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾«28»و براى آنان كتابى [عظيم و با ارزش] آورديم كه آن را از روى دانشى [گسترده و دقيق] بيان كرديم، در حالى كه براى گروهى كه ايمان آوردند، سراسر هدايت و رحمت است.
﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾«29»و در زمين پس از اصلاح آن [به وسيله رسالت پيامبران] فساد مكنيد و خدا را از روى بيم و اميد بخوانيد، كه يقيناً رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.
﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَايُوحَى إِلَيَّ مِن رَبِّي هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّكُمْ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾«30»بگو: من فقط آنچه از سوى پروردگارم به من وحى مىشود، پيروى مىكنم. اين قرآن دلايلى روشن از سوى پروردگار شماست و براى گروهى كه ايمان مىآورند، سراسر هدايت و رحمت است.
﴿يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ﴾«31»پروردگارشان آنان را نزد خود به رحمت و خشنودى و بهشتهايى كه براى آنان در آنها نعمت هاى پايدار است، مژده مىدهد.
﴿يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ* قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾«32»اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما پند وموعظهاى آمده و شفاست براى آنچه [ازبيمارىهاى اعتقادى و اخلاقى] در سينههاست و سراسر هدايت و رحمتى است براى مؤمنان.* بگو: [اين موعظه، دارو، هدايت و رحمت] به فضل و رحمت خداست، پس بايد مؤمنان به آن شاد شوند كه آن از همه ثروتى كه جمع مىكنند، بهتر است.
﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾«33»و اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى و هدايت و رحمت ومژدهاى براى تسليمشدگان [به فرمانهاى خدا] ست.
﴿فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾«34»و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، قطعاً از زيانكاران بوديد.
﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾«35»و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، يقيناً همه شما جز اندكى، از شيطان پيروى مىكرديد.
﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِى رَحْمَتِهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ﴾«36»و اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، پس پروردگارشان آنان را در رحمت خود درآورد؛ اين همان كاميابى آشكار است.
آرى، اين همه تجلّىِ رحمت و نتيجه ايمان و عمل صالح و بهشت و رضوان در روز قيامت، محصول نبوّت محمّد (صلى الله عليه و آله) است كه وجود مقدّسش رحمت و به قول حضرت سجّاد (عليه السلام) امام رحمت است.
قائد الخير يا راهبر نيكى
رسول با كرامت اسلام (صلى الله عليه و آله) در تمام شئون حيات و زواياى زندگى، براى انسان و انسانيّت، قائد خير و راهنمايى به سوى نيكىها بود.
آن شخصيّت بى نظير به وسيله قرآن مجيد هر برنامه خيرى را به انسان نماياند، و به توسّط اعمال و اخلاق و كلمات گهربارش خير و نيكى را معنا كرد.
خواهنده خير دنيا و آخرت جز در سايه پيروى از آن حضرت و فرهنگ ثمر بخشش، محال است به آنچه كه طالب آن است برسد.
جهانيان پيش از بعثت و رسالت او، از معنا و مفهوم خير بى خبر بودند و آنچه را خير مىدانستند در حقيقت شرّ بود، آن مشعل پر فروغ هدايت مسئله خير و خوبى را به مردم تعليم داد و از تمام انسانها دعوت كرد كه خود را در همه جوانب حيات به خير بيارايند.
تعاليم حيات بخش نبىّ اسلام (صلى الله عليه و آله) نورى بود كه در دل ظلمت درخشيد و چراغى بود كه در شب جهل بشر روشن شد.
بيدارى مشرق زمين از بركت رسالت او بود و تمدّن جهانى، ريشه در نبوّت او دارد.
لازم است مسئله خير در اين مقال از نظر قرآن و روايات را بررسى كرده تا بيش از پيش به مفهوم خير كه پيشاهنگ و راهنمايش رسول باعظمت حق بود، آشنا شويم.
خير و نيكى در قرآن
قرآن مجيد هر برنامهاى كه به حقيقت به نفع انسان و خانواده و جامعه باشد و منتهى به ثواب آخرت گردد «خير» مىداند.
تقوا
﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾«37»و اگر آنان [از روى حقيقت] ايمان مىآوردند و [از سحر و جادو] پرهيز مىكردند، قطعاً پاداشى كه از جانب خداست [براى آنان] بهتر بود، اگر مىدانستند.
قرآن در اين آيه شريفه ايمان و تقوا را منبع خير مىداند، خيرى كه عبارت از جزاى ابدى خداوند براى اهل ايمان و تقواست.
﴿وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِى الْأَلْبَابِ﴾«38»و به نفع خود توشه برگيريد كه بهترين توشه، پرهيزكارى است و اى صاحبانِ خرد! از من پروا كنيد.
﴿وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذلِكَ خَيْرٌ﴾«39»و لباس تقوا [كه انسان را از آلودگىهاى ظاهر و باطن بازمىدارد] بهتر است.
﴿وَلأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ﴾«40»و يقيناً پاداش آخرت براى كسانى كه ايمان آوردهاند وهمواره پرهيزكارى مىكردند، بهتر است.
نماز و زكات
﴿وَأَقِيمُوا الصَّلوةَ وَآتُوا الزَّكوةَ وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾«41»و نماز را برپا داريد و زكات بپردازيد و آنچه از كار نيك براى خود پيش فرستيد آن را نزد خدا خواهيد يافت. مسلماً خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
كه در اين آيه كريمه، نماز و زكات را خير دانسته است.
روزه
﴿وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾«42»و روزه گرفتن [هر چند دشوار و سخت باشد] اگر [فضيلت و ثوابش را] بدانيد براى شما بهتر است.
از اين آيه استفاده مىشود، روزه براى انسان چه در جهت باطن چه در جهت ظاهر خير است.
توجّه به يتيمان و تهيدستان
﴿وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ﴾«43»و از تو درباره يتيمان مىپرسند، بگو: اصلاح امور آنان بهتر است و اگر با آنان معاشرت كنيد و امورتان را با امورشان بياميزيد [كارى خداپسندانه است] آنان برادر دينى شما هستند.
﴿قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذىً وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ﴾«44»گفتارى پسنديده [در برابر تهيدستان] و عفو [ى كريمانه نسبت به خشم و بد زبانى مستمندان] بهتر از بخششى است كه دنبالش آزارى باشد و خدا بىنياز و بردبار است.
﴿إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾«45»اگر صدقهها را آشكار كنيد، كارى نيكوست و اگر آنها را پنهان داريد و به تهيدستان دهيد براى شما بهتر است؛ و خدا [به اين سبب] بخشى از گناهانتان را محو مىكند؛ و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
گذشته از مال و دستگيرى از تهيدستان و رسيدگى به آبروداران و مستمندان، از نظر قرآن مجيد خير است.
امر به معروف و نهى از منكر
﴿وَلْتَكُن مِنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾«46»و بايد از شما گروهى باشند كه [همه مردم را] به سوى خير [اتحاد، اتفاق، الفت، برادرى، مواسات و درستى] دعوت نمايند و به كار شايسته و پسنديده وادارند و از كار ناپسند و زشت بازدارند؛ و اينانند كه يقيناً رستگارند.
عمل خير
﴿وَمَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالمُتَّقِينَ﴾«47»و هر كار خيرى انجام دهند، هرگز درباره آن مورد ناسپاسى قرار نخواهند گرفت؛ و خدا به تقواپيشگان داناست.
﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ* وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾«48»پس هركس هموزن ذرهاى نيكى كند، آن نيكى را ببيند.* و هركس هموزن ذرهاى بدى كند، آن بدى را ببيند.
صبر
﴿وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾«49»و شكيبايى كردن براى شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
اطاعت از خدا و پيامبر
﴿يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾«50»اى اهل ايمان! از خدا اطاعت كنيد و [نيز] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [كه امامان از اهل بيتاند و چون پيامبر داراى مقام عصمت مىباشند] اطاعت كنيد. و اگر درباره چيزى [از احكام و امور مادى و معنوى و حكومت و جانشينى پس از پيامبر] نزاع داشتيد، آن را [براى فيصله يافتنش] اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، به خدا و پيامبر ارجاع دهيد؛ اين [ارجاع دادن] براى شما بهتر واز نظر عاقبت نيكوتر است.
توبه
﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾«51»پس [اى مشركان!] اگر [از پيمان شكنى و خيانت] توبه كنيد [و مسلمان شويد] براى شما بهتر است.
جهاد
﴿انفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾«52»با شتاب با تجهيزات سبك و سنگين [و سواره، پياده، پير و جوان به سوى ميدان نبرد] بيرون رويد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد كه اگر دانا [ىِ به حقايق] باشيد اين براى شما بهتر است.
ترازوى صحيح
﴿وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ﴾«53»و به سوى [مردم] مَدين، برادرشان شعيب را [فرستاديم.] گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد، شما را جز او هيچ معبودى نيست؛ و از پيمانه و ترازو مكاهيد، همانا من شما را در توانگرى و نعمت [ى كه بىنياز كننده از كم فروشى است] مىبينم و بر شما از عذاب روزى فراگير بيمناكم.
﴿وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾«54»و هنگامى كه [جنسى را] پيمانه مىكنيد، پيمانه را كامل بدهيد و [اجناس قابل وزن را] با ترازوى درست و صحيح وزن كنيد، اين براى شما بهتر و فرجامش نيكوتر است.
باقيات الصالحات
﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلًا﴾«55»مال و فرزندان، آرايش و زيور زندگى دنيا هستند، ولى اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ اميد داشتن به آنها نيكوتر است.
﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾«56»ديدگانت را به آنچه برخى از اصناف آنان را بهرهمند كرديم مدوز، [آنچه به آنان دادهايم] شكوفه [بىميوه و زيور و زينت] دنياست تا آنان را در آن بيازماييم و رزق پروردگارت بهتر و پايدارتر است.
سلام كردن
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾«57»اى اهل ايمان! به خانههايى غير از خانههاى خودتان وارد نشويد تا آن كه اجازه بگيريد و بر اهل آنها سلام كنيد، [رعايت] اين [امور اخلاقى] براى شما بهتر است، باشد كه متذكّر شويد.
متاع آخرت
﴿وَمَا أُوتِيتُم مِن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾«58»آنچه به شما داده شده كالا و ابزار زندگى دنيا و زينت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است؛ آيا نمىانديشيد؟
﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى﴾«59»بگو: متاع دنيا اندك و آخرت براى آنان كه تقوا ورزيدهاند بهتر است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾«60»اى اهل ايمان! آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذابى دردناك نجات مىدهد؟* به خدا و پيامبرش ايمان آوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد؛ اين [ايمان و جهاد] اگر [به منافع فراگير و هميشگى آن] معرفت و آگاهى داشتيد، براى شما [از هر چيزى] بهتر است.
﴿قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾«61»بگو: پاداش و ثوابى كه نزد خداست از سرگرمى و تجارت بهتر است و خدا بهترين روزى دهندگان است.
قرض الحسنه
﴿وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً﴾«62»و وام نيكو به خدا بدهيد؛ و آنچه را از عمل خير براى خود پيش مىفرستيد، آن را نزد خدا به بهترين صورت و بزرگترين پاداش خواهيد يافت.
حكمت
﴿يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْراً كَثِيراً﴾«63»حكمت را به هر كس بخواهد مىدهد و آن كه به او حكمت داده شود، بىترديد او را خير فراوانى دادهاند.
انفاق
﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيراً لِأَنفُسِكُمْ﴾«64»بنابراين به اندازه استطاعتى كه داريد از خدا پروا كنيد و [دعوت حق را] بشنويد و اطاعت نماييد و انفاق كنيد كه براى شما بهتر است.
از آيات گذشته روشن شد كه مجموعه عبادات و خدماتى كه انسان براى خدا به بندگان حق مىنمايد و همچنين اخلاق حسنه و اعمال صالحه و صدقات و انفاق و حكمت و علم و ثواب و اجر حضرت حق در قيامت همه و همه خير است.
و به فرموده حضرت زين العابدين: وجود مقدّس محمّد (صلى الله عليه و آله) قائدِ خير است، يعنى هم او بود كه خير را در مفهوم وسيعش به مردم تعليم داد و كاملًا خودش به خير آراسته بود.
كليد بركت
جهان قبل از بعثت رسول اسلام (صلى الله عليه و آله)، جهانى گرفتار ظلم و جهل و نسبت به واقعيّتها و حقايق عقلى و ملكوتى و الهى، دچار تهيدستى بود.
رسالت او و مشعل پرفروغى چون قرآن كه براى بيدارى جهانيان نازل شده بود، در تمام شئون حيات انسان ايجاد دگرگونى كرد.
عقلها از كار افتاده بود، او به كار انداخت. دانش بشر محدود به چهار چوبهاى معيّنى بود، او آن مرزهاى محدود را شكست. انسان از مُلك و ملكوت بى خبر بود، او وى را با خبر كرد. تحصيل علم در تمام ملّتها محدود به طوايف معيّن بود، او فراگيرى دانش را بر همگان فريضه اعلام كرد. بناى تمدّن خراب بود، وى بناى ديگرى از تمدّن را كه تمدّن امروز ريشه در آن دارد از نو بنياد كرد و راه و رسم ترقّى و تربيت را حضرت او و امامان بعد از او، به جهانيان آموختند.
مسلمانان از بركات وجود او به مدارج تعالى و كمال رسيدند و از ميان آنان دانشمندانى بزرگ در تمام رشتههاى علمى برخاستند و كتابخانههاى عظيم ايجاد نمودند، به نحوى كه تمام ملّتها را مديون زحمات خود نمودند.
اسلام از ديدگاه دانشمندان غربى
لپرى كه از دانشمندان به نام اروپاست مىنويسد:
«اگر نام اسلام و مسلمين از تاريخ خارج شده بود عصر تجديد حيات عملى اروپا تا چندين قرن ديگر عقب مىافتاد».
گوستاو لبون در «تاريخ تمدّن اسلام» مىنويسد:
«در قرن نهم و دهم ميلادى يعنى همان وقتى كه تمدّن اسلامى در آندلس در نهايت درجه ارتقا و اعتلا بوده است، مراكز علمى اروپا عبارت بودند از قلاع ناهنجار و ضخيمى كه در آن قلاع اربابها و امراى ما اروپائيان به حالت نيم وحشى به سر برده و افتخار مىنمودند كه داراى خطّ و سواد نيستند و در ميان آنان عالمتر از همه رهبانان نادان بودند كه تمام اوقات خود را صرف اين كار مىنمودند كه از ميان كتابخانههاى كليساها، كتب قديمه يونان و روم را بيرون آورده و كلمات و عبارات آن را حك كنند و روى آن كلمات پوستى، كلمات و اوراد مهمل خود را بنويسند.
حالت بربريّت اروپائيان تا مدّتى طولانى بيش از آن بود كه خود بتوانند احساس كنند. البتّه در قرن يازدهم و بيشتر در قرن دوازدهم، احساسات مختصرى در بين مردم اروپا پيدا شد ولى از همان وقت كه چند نفر حسّاس و روشن خيال ضرورت اين معنى را احساس كردند كه بايد كفن جهالت را دريد، فوراً به طرف مسلمين كه از هر جهت برتر و استادتر بودند متوجّه شده و مراجعه به آنها نمودند
گوستاو لبون سپس مىگويد:
«در سال 1130 ميلادى دار الترجمهاى در طُلَيْطَلَه يكى از مناطق اروپا تحت رياست اسقف اعظم رايمند، تأسيس شد و تمام كتب مشهور علماى اسلام را از عربى به لاتين شروع به ترجمه نمودند و از اين ترجمهها موفقيّت كاملى حاصل گرديد، يعنى چشمهاى اروپائيان از اين كتب باز شده و دنياى تازهاى را توانستند به نظر بياورند.
اين دارالترجمه نه تنها كتب محمّد زكريّاى رازى، بلكه نوشتههاى ابن سينا، ابن رشد آندلسى را كه از علماى اسلام بودند به لاتين ترجمه نمودند و از همه مهمتر مصنّفات جالينوس، ذيمقراطيس، افلاطون، ارسطو، اقليدس، ارشميدس، بطلميوس را كه مسلمين از يونانى به عربى ترجمه كرده بودند از عربى به لاتينى برگرداندند
دكتر لكلرك در «تاريخ طبّ» خود پس از آن كه نام زياده از سيصد كتاب مشهور عربى را كه به لاتينى ترجمه شده ذكر مىكند، چنين مىنويسد:
«در قرون وسطى اطلاعاتى كه از علوم يونان براى ما حاصل شده به وسيله همين ترجمههاى عرب بوده است و از بركت همين ترجمهها توانستيم تصانيف قديمه يونان را هم به دست بياوريم نه از راهبهايى كه نام يونان را هم بلد نبودند؛ بدين جهت تمام دنيا بايد رهين مسلمين باشند كه فقط آنها خدمت به معارف دنيا كرده و اين ذخاير بى بها را از دستبرد حوادث زمانه حفظ كردند
گوستاولبون راجع به درجه انحطاط فكرى ملل اروپا مىنويسد:
«گربرت در سال 999 ميلادى تحصيلاتى نموده و به نام سيلوستر دوم مقام پاپى را حائز گرديد، ولى وقتى كه خواست علوم خود را در اروپا انتشار دهد تا درجهاى اين مطلب در نظر مردم اروپا خلاف طبيعت جلوه نمود كه آن بيچاره را متّهم نمودند كه شيطان در جسم او حلول كرده و از طريق خداوند مسيح خارج شده است!»
اين دانشمند فرانسوى در ضمن بحث ديگرى مىگويد:
«تا قرن پانزدهم قولى را كه مأخوذ از مصنّفين اسلام نبود، دانشمندان اروپا آن را مستند نمىشمردند»، سپس اضافه مىكند: «رژر باكن، لئوناردوپيز، ارنوويلانو، ريمندلول، سن توماس، آلبرت بزرگ، آلفونس دهم، تمام آنها يا از شاگردان علماى اسلام بودند و يا ناقل اقوال آنها».
مسيو رنان مىگويد:
«آلبرت بزرگ (كه تحقيقات علمى او منشأ تحوّلاتى در افكار مردم اروپا گرديد) هر چه داشت از بوعلى سينا دانشمند بزرگ اسلامى فراگرفته بود. سن توماس تمام فلسفهاش مأخوذ از ابن رشد آندلسى عالم اسلامى است، تمام دانشكدهها و دانشگاههاى اروپا تا پانصد سال الى ششصد سال روى كتب علماى اسلام دائر بود و مدار علوم ما در آن همه مدّت فقط علوم مسلمين بوده است و در بعضى از رشتههاى علوم مانند طب مىتوان گفت: تا زمان ما هم نظريّات اطبّاى اسلام باقى مانده است. چه، آن كه در فرانسه مصنَّفات بو على سينا تا آخر قرن گذشته هم باقى بوده و شروحى بر آن نوشته مىشد. تسلّط علوم عرب در اروپا تا درجهاى بود كه در آن علمى هم كه آنها استاد نبودند باز به تصانيف آنها رجوع مىشد.
از ابتداى قرن سيزدهم فلسفه ابن رشد آندلسى در مدارس اروپا جزء دستور بود و تدريس مىشد. در سال 1473 ميلادى وقتى كه لويى يازدهم دستور براى آموزش وضع نمود حكم كرد كه بايد در فلسفه همان تصنيفات ابن رشد تدريس شود. در دانشگاههاى ايتاليا به ويژه دانشگاه پادو هم نفوذ و تسلّط علوم اسلامى كمتر از نقاط ديگر نبوده است
گوستاولبون باز مىنويسد:
«اسلاف ما اروپائيان به وسيله معاشرت و مراودت با مسلمانان، اطوار بربريّت خود را به تدريج ترك گفته و ملل اروپا در خصوص اخلاق و وظايف اخلاقى مانند شفقت و عاطفه به زن و فرزند و پايبندى به عهد و قسم و امثال آن، تماماً از چيزهايى است كه از پيروان اسلام آموختند
ملل اروپا در جنگ صليبى ثابت نمودند كه در فضايل انسانيت فرسنگها از مسلمين عقب بودهاند.
بارتلمى در كتاب«قرآن» خود مىنويسد:
«از معاشرت با عرب و تقليد از مسلمين، اخلاق و عادات رذيله امرا و اشراف ما اروپائيان در قرن وسطى اصلاح شده و آن اخلاق ستوده و صفات حميده كه مخصوص ملل زنده است، اروپائيان از مسلمين آموختند.
تمدّن اسلامى نسبت به تمام دنيا تأثير محيّر العقولى بخشيد و در نتيجه اقوام وحشى اروپا را داخل در طريق آدميّت نموده و نيز نفوذ دماغى و عقلانى مسلمين، دروازه علوم و فنون فلسفه را كه ملل اروپا از آن به كلّى بى خبر بودند به روى آنها باز كرده و تا ششصد سال استاد ما اروپائيان بودهاند!
همين جنگهاى صليبى، اروپا را از اخلاق و عادات رذيله و اطوار وحشيانه خارج ساخته و زمينهاى در آنها تهيه نمود كه بعدها علوم و ادبيّات مسلمين كه در دانشكدههاى اروپا انتشار يافت، طورى آن را بسط دهند كه بالأخره روزى در آتيه منشأ رنسانس گردند
گوستاو لبون در آخر كتابش به عنوان خلاصه گفتار چنين مىنويسد:
«اولًا بايد دانست كه: در عالم كمتر اقوامى يافت مىشوند كه از حيث تمدّن بر پيروان اسلام تفوّق حاصل نموده باشند و ديگر آن كه: ترقّيات حيرت انگيزى كه آنها به فاصله كمى در علوم حاصل نمودهاند براى هيچ قومى چنين ميسّر نشد.
مسلمين از نظر مذهبى مذهب بزرگى را تشكيل دادهاند كه هنوز زندهترين مذهب دنيا شمرده مىشود و امّا از نظر خصائص عقلانى و اخلاقى همين قدر كافى است كه اروپا را تربيت كرده و داخل در تمدّن نمودهاند.»«65»
خانم دكتر زيگريد هونكه، كتاب بسيار مهمّى در سه جلد به نام «فرهنگ اسلام در اروپا» دارد كه آقاى مرتضى رهبانى آن را ترجمه كرده است، در مقدّمه هر سه جلدش مىگويد:
«اين كتاب مىخواهد تشكّرى را كه دير زمانى است ما به مسلمانان مديون هستيم بيان كند
خانم زيگريد در اين سه جلد كتاب، همراه با تحقيقات بسيار عالمانه ثابت مىكند كه فرهنگ و تمدّن و علوم در تمام جهان به خصوص در اروپا و مغرب زمين بدون شك مديون اسلام است، اسلامى كه مبلّغ و منادى آن محمّد (صلى الله عليه و آله) بود.
باور كنيد جز ذات مقدّس حضرت حق، احدى قدرت شماره كردن بركات و آثار وجودى رسول بزرگوار اسلام (صلى الله عليه و آله) را ندارد.
به قول شاعر:
كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست
كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم
و چه زيبا حضرت زين العابدين (عليه السلام) فرمود كه: محمّد (صلى الله عليه و آله) كليد بركت بود.
محمّد تاجدار تخت كونين
دو كون از وى پر از زيب و پر از زين
چراغ چشم چرخ انجم افروز
ز نامش حرز طومار شب و روز
فروزان نيرى كاندر نقاب است
از او عالم سراسر آفتاب است
ز شرع او كه مهر انور آمد
جهان را مهر، بالاى سر آمد
سجود از چار حدّ مركز گِل
برندش پنج نوبت در مقابل
ميان آب و گل آدم نهان بود
كه او پيغمبر آخر زمان بود
نه در دستش همين شق قمر بود
به هر انگشت ازينش صد هنر بود
به تخت هستى ار خاص است اگر عام
همه در حيطه فرمان او رام
كسى از چشم بد خود نيستش باك
كه خواند إن يَكادَش ايزد پاك
اگر كسى فرصت كند تمام كتبى كه در اين پانزده قرن در هر رشتهاى در شرق و غرب حول محور اسلام نوشته شده، مطالعه كند شايد بتواند به گوشهاى از بركات وجود محمّد (صلى الله عليه و آله) آگاه شود.
______________________________
(1)- تكوير (81): 20- 21.
(2)- انبياء (21): 107.
(3)- تكوير (81): 20- 21.
(4)- بحار الأنوار: 16/ 306، باب 11؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن: 7/ 121، ذيل آيه 107 سوره انبياء.
(5)- رياض السالكين: 1/ 454- 455.
(6)- كنز العمال: 11/ 413، حديث 31937؛ مجمع الزوائد: 4/ 126.
(7)- نهج البلاغه: خطبه 71.
(8)- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 6/ 141.
(9)- بحار الأنوار: 72/ 171، باب 58، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 19/ 78، باب 3، حديث 24194؛ الأمالى، شيخ صدوق: 429.
(10)- معانى الأخبار: 101، حديث 2؛ الكافى: 1/ 202، حديث 1.
(11)- الكافى: 2/ 74، حديث 2؛ المحاسن: 1/ 278، باب 39، حديث 399؛ وسائل الشيعة: 17/ 45، باب 12، حديث 21939.
(12)- انعام (6): 19.
(13)- مائده (5): 67.
(14)- بحار الأنوار: 23/ 103، باب 6، حديث 11؛ الكافى: 1/ 295، حديث 3؛ كشف الغمة: 1/ 255.
(15)- احزاب (33): 39.
(16)- آل عمران (3): 20.
(17)- انبياء (21): 107.
(18)- اسراء (17): 105.
(19)- آل عمران (3): 132.
(20)- انعام (6): 155.
(21)- اعراف (7): 204.
(22)- نور (24): 56.
(23)- حجرات (49): 10.
(24)- بقره (2): 156- 157.
(25)- بقره (2): 218.
(26)- نساء (4): 175.
(27)- انعام (6): 157.
(28)- اعراف (7): 52.
(29)- اعراف (7): 56.
(30)- اعراف (7): 203.
(31)- توبه (9): 21.
(32)- يونس (10): 57- 58.
(33)- نحل (16): 89.
(34)- بقره (2): 64.
(35)- نساء (4): 83.
(36)- جاثيه (45): 30.
(37)- بقره (2): 103.
(38)- بقره (2): 197.
(39)- اعراف (7): 26.
(40)- يوسف (12): 57.
(41)- بقره (2): 110.
(42)- بقره (2): 184.
(43)- بقره (2): 220.
(44)- بقره (2): 263.
(45)- بقره (2): 271.
(46)- آل عمران (3): 104.
(47)- آل عمران (3): 115.
(48)- زلزال (99): 7- 8.
(49)- نساء (4): 25.
(50)- نساء (4): 59.
(51)- توبه (9): 3.
(52)- توبه (9): 41.
(53)- هود (11): 84.
(54)- اسراء (17): 35.
(55)- كهف (18): 46.
(56)- طه (20): 131.
(57)- نور (24): 27.
(58)- قصص (28): 60.
(59)- نساء (4): 77.
(60)- صف (61): 10- 11.
(61)- جمعه (62): 11.
(62)- مزّمّل (73): 20.
(63)- بقره (2): 269.
(64)- تغابن (64): 16.
(65)- ايدئولوژى و فرهنگ اسلام از ديدگاه ژول لابوم: 345.
..........................
پایگاه اطلاع رسانی دفتر استاد حسین انصاریان