الاِْعْجَابُ يَمْنَعُ الاِزْدِيَادَ.
امام(عليه السلام) فرمود: خودپسندى مانع (بزرگ) ترقى است.
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اشاره به يکى از مهم ترين آثار سوء خودپسندى کرده، مى فرمايد: «خودپسندى مانع (بزرگ) ترقى است»؛ (الإِعْجَابُ يَمْنَعُ الاِزْدِيَادَ).
ريشه خودپسندى حب ذات افراطى است، آن گونه که انسان نقطه هاى مثبت خود را بزرگ تر از آنچه هست مى بيند و نقطه هاى ضعف را هيچ گاه نمى بيند و يا کمتر از آنچه هست مى بيند و در واقع خودپسندى و اعجاب به نفس يکى از حجاب ها و موانع شناخت و معرفت است.
نخستين اثر آن اين است که انسان را از پيشرفت و تکامل بازمى دارد، زيرا انسان تا زمانى که خود را ناقص مى بيند، براى پيشرفت تلاش مى کند. آن روز که خود را کامل دانست متوقف مى شود.
در حکمت 38 و همچنين 150 نيز اشاره اى به آثار سوء اين رذيله اخلاقى شده بود تا آن جا که امام (عليه السلام) در حکمت 38 فرمود: «وَ أَوْحَشُ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ؛ بدترين تنهايى خودبينى است».
اين اثر سوء ديگر است: افراد خودپسند دوستان خود را از دست مى دهند و در زندگى تنها و منزوى مى شوند، زيرا لازمه خودپسندى خودبرتربينى و فخرفروشى است و اين چيزى است که مردم آن را تحمل نمى کنند. در روايات اسلامى اشارات گسترده اى به آثار سوء عُجب شده است؛ امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «إنَّ اللهَ عَلِمَ أنَّ الذَّنْبَ خَيْرٌ لِلْمُؤمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْلا ذلِکَ ما ابْتُلِيَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أبدآ؛ خدا مى داند که (حتى) گناه براى مؤمن از عُجب بهتر است (زيرا گناه، او را به نقايص خود آشنا مى سازد و به درگاه خدا مى رود، توبه مى کند و راه تکامل را مى پويد) و اگر چنين نبود هيچ گاه مؤمن به گناهى آلوده نمى شد».
در حديث ديگرى از همان امام (عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَکَ؛ کسى که گرفتار خودپسندى شود هلاک مى شود».
از ديگر آثار سوء عُجب و خودپسندى اين است که گاه اعمال زشت خود را نيک و صفات رذيله خويش را حسنه مى پندارد و اين بلاى بزرگى براى او مى شود؛ نه به اصلاح خويشتن مى پردازد و نه از گناهان خود توبه مى کند.
باز در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «الرَّجُلُ يَعْمَلُ الْعَمَلَ وَ هُوَ خائِفٌ مُشْفِقٌ ثُمَّ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْبِرِّ فَيَدْخُلُهُ شِبْهُ الْعُجْبِ بِهِ فَقالَ: هُوَ فى حالِهِ الأُولى وَ هُوَ خائِفٌ أحْسَنُ حالاً مِنْهُ في حالِ عُجْبِهِ؛ انسان گاهى عملى انجام مى دهد و از آن بيمناک و ترسان است (چون مى داند يا احتمال مى دهد کار خلافى بوده) سپس کار نيکى انجام مى دهد و عُجب پيدا مى کند. امام (عليه السلام) فرمود: اين شخص در حالت اول که خائف است حالش بهتر از حالت دوم است که اعجاب به نفس دارد».
در ذيل حکمت 46 نيز احاديثى دراين باره آورده ايم.
نقطه مقابل عُجب، خودکم بينى و تواضع و فروتنى است که سبب مى شود انسان درصدد اصلاح خويش و رفع نقايص از وجود خود برآيد و به يقين خداوند به چنين بندگانى نيز کمک خواهد کرد.
سعدى در اين زمينه مثال زيبا و پرمعنايى زده است:
يکى قطره باران ز ابرى چکيد *** خجل شد چو پهناى دريا بديد
که جائى که درياست من کيستم *** گر او هست حقا که من نيستم
چو خود را به چشم حقارت بديد *** صدف در کنارش به جان پروريد
سپهرش به جايى رسانيد کار *** که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندى از آن يافت کو پست شد *** دَرِ نيستى کوفت تا هست شد
اين سخن را با سخنى از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) خاتمه مى دهيم: يکى از وصاياى آن حضرت به على (عليه السلام) اين بود: «يا عَلِيُّ ثَلاثٌ مُهْلِکاتٌ: شُحٌّ مُطاعٌ وَ هوىً مُتَّبَعٌ وَ إعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ؛ سه چيز است که انسان را هلاک مى کند: بخلى که انسان از آن پيروى کند و هواى نفس که شخص در برابر آن تسليم گردد و اعجاب به نفس».
پاورقی ها
اسناد ديگر اين کلام حکمت آميز به گفته مرحوم خطيب در کتاب مصادر، غرر و درر آمدى است که در آنبه جاى لفظ «اِعْجاب» «العُجب» آمده است و زمخشرى نيز در کتاب ربيع الابرار با تفاوتى آن را نقل کرده يعنى به جاى «يَمْنَعُ الاْزدِيادَ» «يَمْنَعُ مِنَ الاْزْديادِ» ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 141).
کافى، ج 2، ص 313، ح 2. کافى، ج 2، ص 313، ح 4. . وسائل الشيعه، ج 1، ص 102.