الاَْمْرُ قَرِيبٌ وَالاِْصْطِحَابُ قَلِيلٌ.
امام(عليه السلام) فرمود: فرمان مرگ نزديك است و مدت همراهى با دنيا كوتاه.
امام (عليه السلام) درباره کوتاهى عمر انسان در دنيا مى فرمايد: «فرمان مرگ نزديک است و مدّت همراهى (با مردم و مواهب دنيا) کوتاه»؛ (الأَمْرُ قَرِيبٌ وَ الاِصْطِحَابُ قَلِيلٌ).
واژه «امر» اشاره به پايان زندگى و فرارسيدن مرگ است، همان گونه در آيه 14 سوره حديد آمده است: (وَ غَرَّتْکُمُ الأَمَانِىُّ حَتَّى جَآءَ أَمْرُ اللهِ)؛ «و آرزوهاى دورودراز شما را فريب داد تا فرمان خدا رسيد».
«اصطحاب» به معناى همراه و همنشين بودن با مردم دنيا يا با مواهب و نعمت هاى حيات است.
اين حقيقتى است که همگان آن را مى دانيم و آثار آن را همه روز با چشم مشاهده مى کنيم؛ هر روز پيکر بى جان بعضى از دوستان يا غير دوستان را مى بينيم که بر دوش ديگران به سوى آرامگاهشان حمل مى شود. جاى خالى بسيارى از دوستان و بستگان و عزيزان در ميان ما نمايان است. قبور آن ها در دسترس ماست. غالبآ به زيارت قبورشان مى رويم و از همه مهم تر در صفحات تاريخ، نام آورانى را ملاحظه مى کنيم که در عصر خود چه قدرت و زندگى پرغوغايى داشتند؛ ولى همه چيز به سرعت پايان گرفت و چيزى جز استخوان هاى پوسيده آن ها در زير خاک و قصرهاى ويران شده شان باقى نمانده است. با اين حال غالبآ گرفتار غفلتيم، به پايان زندگى خود نمى انديشيم، توشه اى مناسب براى سفر پرخوف و خطر آخرت فراهم نمى سازيم. به فرموده امام (عليه السلام) در حکمت 122 «گويى فرمان مرگ براى غير ما نوشته شده و گويى اين مردگانى که با چشم مى بينيم مسافرانى هستند که به زودى به سوى ما بازمى گردند»؛ (کَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا کُتِبَ... وَ کَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ).
به همين دليل در روايتى که مرحوم کلينى آن را در کتاب کافى از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) در ضمن خطبه اى نقل کرده مى خوانيم: «سُئِلَ: أَيُّ الْمُؤْمِنينَ أکْيَسٌ؟؛ از آن حضرت پرسيدند: کدام يک از مؤمنان باهوش ترند؟» فقال: «أکْثَرُهُمْ ذِکْرآ لِلْمَوْتِ وَ أشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدادآ؛ کسى که بيش از همه به ياد مرگ باشد و کسى که براى آن از همه آماده تر شود».
در حديث ديگرى در همان کتاب شريف از امام على بن الحسين (عليهما السلام) آمده است که مى فرمود: «عَجَبٌ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْکَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرى مَنْ يَمُوتُ کُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْکَرَ النَّشْأَةَ الأُخْرى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الأُولى؛ بسيار تعجب است از کسانى که مرگ را (عملاً) انکار مى کنند در حالى که هر روز و شب، مردگان را مى بينند همچنين بسيار تعجب است از کسانى که جهان آخرت را انکار مى کنند در حالى جهان دنيا را مى بينند (که نشانه هاى آخرت در آن بسيار است)».
شاعر مى گويد:
فلک اى دوست! ز بس بى حد و بى مَر گردد *** بد و نيک و غم و شادى همه آخر گردد ز قفاى من و تو گِرد جهان را بسيار *** دى و اسفند مه و بهمن و آذر گردد
ماه چون شب شود از جاى به جايى حيران *** پى کيخسرو و دارا و سکندر گردد
اين سبک خنگ بى آسايشِ بى پا تازد *** وين گران کشتى بى رهبر و لنگر گردد
روز بگذشته خيال است که از نو آيد *** فرصت رفته محال است که از سر گردد
کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود *** پيش از آن کين رخ گلنار معصفر گردد
زندگى جز نَفَسى نيست غنيمت شمرش *** نيست آمد که همراه نفس برگردد
چرخ بر گرد تو دانى که چه سان مى گردد؟ *** همچو شهباز که بر گِرد کبوتر گردد
اندر اين نيمه ره، اين ديو تو را آخر کار *** سر بپيچاند و خود بر ره ديگر گردد
خوش مکن دل که نگشته است نسيمت اى شمع *** بس نسيم فرح انگيز که صرصر گردد
پاورقی ها
تنها مدرکى که غير از نهج البلاغه در سند اين کلام حکمت آميز در کتاب مصادر آمده، غرر آمدى است که آن را همراه کلمات حکمت آميز ديگرى آورده است: پيش از آن جمله «الْعِلْمُ دَليلٌ» و بعد از آن «الْمُنافِقُ مُريبٌ»(مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 141).
آنچه ما در غرر يافتيم چنين است: «هَوِّنْ عَلَيْکَ فَإِنَّ الاْمْرَ قَريبٌ وَ الإِسْتِصْحابَ قَليلٌ وَ الْمَقامَ يَسيرٌ؛ در امور دنيا آسان بگير! چون مرگ نزديک است و مدت همراهى (با مردم و مواهب دنيا) کوتاه و توقفدر آن کم».
کافى، ج 3، ص 258، ح 28. حد و اندازه. مرکب