• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

توفیق انجام مستحبات در کنار واجبات

صحیفه سجادیه - دعای شماره ۷ - فراز ۹

وَ لَا

بیشتر...

نیایشی از صحیفه سجادیه

دعاهای امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه جمع آوری

بیشتر...

ادب قرائت قرآن،استاد دکتر محمدعلی

شرح نهج البلاغه، خطبه بیست و نهم،بخش سوم

به خدا سوگند! به آنجا رسيدم که گفتارتان را تصديق نمى کنم و

بیشتر...

مهبانگ در قرآن

 

الحمدلله‌ الذي لم‌ يشهد احداً حين فطر السّموات‌ و الارض

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
14486
30036
144074229
امروز سه شنبه, 13 آذر 1403
اوقات شرعی

نیایش پس از نماز شب

 
اللهم يا ذا الملك المتأبد بالخلود .و السلطان الممتنع بغير جنود و لا اعوان .و العز الباقي علي مر الدهور و خوالي الاعوام و مواضي الازمان و الايام .عز سلطانك عزا لا حد له باولية ، و لا منتهي له باخرية .و استعلي ملكك علوا سقطت الاشياء دون بلوغ امده .و لا يبلغ ادني ما استاثرت به من ذلك اقصي نعت الناعتين .ضلت فيك الصفات ، و تفسخت دونك النعوت ، و حارت في كبريائك لطائف الاوهام .كذلك أنت الله الاول في اوليتك ، و علي ذلك أنت دائم لا تزول .و أنا العبد الضعيف عملا ، الجسيم أملا ، خرجت من يدي اسبات الوصلات إلا ما وصله رحمتك ، و تقطعت عني عصم الامال إلا ما أنا معتصم به من عفوك .قل عندي ما اعتد به من طاعتك ، و كثر علي ما أبوء به من معصيتك ، و لن يضيق عليك عفو عن عبدك و إن أساء ، فاعف عني .اللهم و قد اشرف علي خفايا الاعمال علمك ، و انكشف كل مستور دون خبرك ، و لا تنطوي عنك دقائق الامور ، و لا تعزب عنك غيبات السرائر .و قد استحوذ علي عدوك الذي استنظرك لغوايتي فانظرته ، و استمهلك الي يوم الدين لاضلالي فامهلته .فاوقعني و قد هربت اليك من صغائر ذنوب موبقة ، و كبائر اعمال مردية حتي إذا قارفت معصيتك ، و استوجبت بسوء سعيي سخطتك ، فتل عني عذار غدره ، و تلقاني بكلمة كفره ، و تولي البراءة مني ، و ادبر موليا عني ، فاصحرني لغضبك فريدا ، و اخرجني الي فناء نقمتك طريدا .لا شفيع يشفع لي اليك ، و لا خفير يؤمنني عليك ، و لا حصن يحجبني عنك ،و لا ملاذ الجأ اليه منك .فهذا مقام العائذ بك ، و محل المعترف لك ، فلا يضيقن عني فضلك ، و لا يقصرن دوني عفوك ، و لا اكن اخيب عبادك التائبين ، و لا اقنط وفودك الاملين ، و اغفرلي ، إنك خير الغافرين .اللهم إنك امرتني فتركت ، و نهيتني فركبت ، و سول لي الخطاء خاطر السوء ففرطت .و لا استشهد علي صيامي نهارا ، و لا استجير بتهجدي ليلا ، و لا تثني علي باحيائها سنة حاشي فروضك التي من ضيعها هلك .و لست اتوسل اليك بفضل نافلة مع كثير ما اغفلت من وظائف فروضك و تعديت عن مقامات حدودك ، الي حرمات انتهكتها ، و كبائر ذنوب اجترحتها ، كانت عافيتك لي من فضائحها سترا .و هذا مقام من استحيا لنفسه منك ، و سخط عليها ، و رضي عنك ، فتلقاك بنفس خاشعة ، و رقبة خاضعة ، و ظهر مثقل من الخطايا ، واقفا بين الرغبة اليك و الرهبة منك .و أنت اولي من رجاه ، و أحق من خشيه و اتقاه ، فاعطني يا رب ما رجوت و امني ما حذرت ، و عد علي بعائدة رحمتك ، إنك اكرم المسئولين .اللهم و إذ سترتني بعفوك ، و تغمدتني بفضلك في دار الفناء بحضرة الاكفاء ، فاجرني من فضيحات دار البقاء عند مواقف الاشهاد من الملائكة المقربين و الرسل المكرمين ، و الشهداء و الصالحين ، من جار كنت أكاتمه سيئاتي ، و من ذي رحم كنت احتشم منه في سريراتي .لم اثق بهم رب في الستر علي ، و وثقت بك رب في المغفرة لي ، و أنت اولي من وثق به ، و اعطي من رغب اليه ، و ارأف من استرحم ، فارحمني .اللهم و أنت حدرتني ماء مهينا من صلب متضائق العظام ، حرج المسالك الي رحم ضيقة سترتها بالحجب ، تصرفني حالا عن حال حتي انتهيت بي الي تمام الصورة ، و اثبت في الجوارح ، كما نعت في كتابك : نطفة ثم علقة ثم مضغة ثم عظما ثم كسوت العظام لحما ، ثم انشاتني خلقا اخر كما شئت .حتي إذا احتجت الي رزقك ، و لم استغن عن غياث فضلك ، جعلت لي قوتا من فضل طعام و شراب اجريته لامتك التي اسكنتني جوفها ، و اودعتني قرار رحمها .و لو تكلني يا رب في تلك الحالات الي حولي ، أو تضطرني الي قوتي لكان الحول عني معتزلا ، و لكانت القوة مني بعيدة .فغذوتني بفضلك غذاء البر اللطيف ، تفعل ذلك بي تطولا علي الي غايتي هذه ، لا اعدم برك ، و لا يبطئ بي حسن صنيعك ، و لا تتأكد مع ذلك ثقتي فاتفرغ لما هو احظي لي عندك .قد ملك الشيطان عناني في سوء الظن و ضعف اليقين ، فأنا اشكو سوء مجاورته لي ، و طاعة نفسي له ، و استعصمك من ملكته ، و اتضرع اليك في صرف كيده عني .و أسالك في أن تسهل الي رزقي سبيلا ، فلك الحمد علي ابتدائك بالنعم الجسام ، و الهامك الشكر علي الاحسان و الانعام ، فصل علي محمد و آله ، و سهل علي رزقي ، و أن تقنعني بتقديرك لي ، و أن ترضيني بحصتي فيما قسمت لي ، و أن تجعل ما ذهب من جسمي و عمري في سبيل طاعتك ، إنك خير الرازقين .اللهم إني أعوذ بك من نار تغلظت بها علي من عصاك ، و توعدت بها من صدف عن رضاك ، و من نار نورها ظلمة ، و هينها أليم ، و بعيدها قريب ، و من نار يأكل بعضها بعض ، و يصول بعضها علي بعض .و من نار تذر العظام رميما ، و تسقي اهلها حميما ، و من نار لا تبقي علي من تضرع اليها ، و لا ترحم من استعطفها ، و لا تقدر علي التخفيف عمن خشع لها و استسلم اليها ، تلقي سكانها باحر ما لديها من اليم النكال و شديد الوبال .و أعوذ بك من عقاربها الفاغرة افواهها ، و حياتها الصالقة بانيابها ، و شرابها الذي يقطع امعاء و افئدة سكانها ، و ينزع قلوبهم ، و استهديك لما باعد منها ، و اخر عنها .اللهم صل علي محمد و آله ، و اجرني منها بفضل رحمتك ، و اقلني عثراتي بحسن اقالتك ، و لا تخذلني يا خير المجيرين .اللهم إنك تقي الكريهة ، و تعطي الحسنة ، و تفعل ما تريد ، و أنت علي كل شي ء قدير .اللهم صل علي محمد و آله ، إذا ذكر الابرار ، و صل علي محمد و آله ، ما اختلف الليل و النهار ، صلوة لا ينقطع مددها ، و لا يحصي عددها ، صلوة تشحن الهواء و تملأ الارض و السماء .صلي الله عليه حتي يرضي ، و صلي الله عليه و آله بعد الرضا ، صلوة لا حد لها و لا منتهي ، يا ارحم الراحمين .
 
بار خدايا اي داراي پادشاهي اي كه ( پادشاهي تو ) هميشه جاودان است ( زيرا پادشاهي او به علم و قدرتش بر ممكنات آنها را آفريده يا نيافريده باشد يكسان است ) و اي داراي سلطنت و توانايي كه بي لشگرها و پشتيبانيها خود به تنهايي قوي و تواناست ( زيرا نيازمند بودن با لشگر و پشتيبان از لوازم عجز و ناتواني است و آن از صفات آفريده شدگان است ) و اي داراي عزت و چيرگي و رفعت و بزرگواري كه با گردش روزگارها و سپري شدن سالها و گذشتن زمانها و روزها باقي و پاينده است ( نابود نمي شود ، زيرا غايت و پاياني از زمان براي او نمي باشد تا به آن منتهي گردد چون آفريننده زمان و زمانيات است ) سلطنت تو چنان غالب است كه حد و مرزي براي آن به اول بودن و منتهي و پاياني براي آن به آخر بودن نمي باشد ( اولي براي آن نيست كه آن آغاز باشد و نه آخر كه به آن پايان پذيرد ) و پادشاهي تو چنان بلند پايه است كه همه چيز پيش از رسيدن به پايان آن ( كه پاياني براي آن نيست ) فرومانده ( نتوانسته ) آن را درك نمايد ) و منتهاي وصف وصفكنندگان به پايين ترين مرتبه اي از رفعت و بزرگواري كه به خود اختصاص داده اي نمي رسد ( نتوانسته اند او را به وصفي كه لايق و سزاوار اوست وصف نمايند ، و پايين تر و بالاتر مرتبه از رفعت و بزرگواري حق تعالي نسبت به نظر مخلوقين و تعقل ايشان است وگرنه بزرگواري او عبارت از كمال قدرت اوست و در آن تفاوت نيست ) اوصاف درباره تو گمراه شده ، و صفتها نزد تو از هم گسيخته ، و انديشه هاي باريك در بزرگواريت سرگردان گشته اند ( صفات به آنچه لايق و سزاوار مراتب كمال اوست راه نيافته ، زيرا راه يافتن به آن وابسته به تعقل و درك آنهاست و آن ممكن نيست ) همچنين ( با آن اوصاف ) تويي خدايي كه در اوليت ( ازلي و هميشه بودن ) خود اولي ( بر همه سابق و مسبوق به ديگري نيستي ) و همچنين تو هميشه اي كه جاوداني و من بنده اي هستم كه كردارش ( كار نيك يا خلوص و پاكيزگيش ) اندك و آرزويش بزرگ است ، وسايل پيوندها ( طاعات و فرمانبريها كه وسايل رسيدن به سعادت و نيكبختي هر دو سراست بر اثر معصيت و نافرماني ) از دست من بيرون رفته جز آنچه رحمت تو آن را پيوسته ( زيرا رحمت تو از كسي فوت نمي شود اگر چه گناهكار باشد ) و رشته هاي آرزوها از من بريده شده جز عفو و گذشت تو كه من به آن دست آويخته ام طاعت و فرمانبري از تو كه آن را به شمار آورم كم و معصيت و نافرماني از تو كه به آن اقرار كنم بسيار دارم ، و عفو از بنده ات بر تو هرگز دشوار نيست اگر چه بد كرده باشد ، پس من را ببخش بار خدايا دانايي تو بر كارهاي نهاني آگاه ، و هر پوشيده اي پيش آگاهيت آشكار است ، و كارهاي اندك از نظر تو پنهان نيست ، و رازهاي نهاني از تو پوشيده نمي باشد ( اشاره به احاطه علم او به جزييات و به همه اشياء پيش از آفرينش آنها ) و بر من غلبه نموده و دست يافته دشمن تو ( شيطان ) كه براي گمراه شدنم از تو مهلت خواسته و تو او را مهلت دادي ، و براي گمراه كردنم از تو تا روز جزا ( قيامت ) مهلت طلبيده و تو مهلتش دادي ( اشاره به قول خداي تعالي " سوره 7 ، آيه 14 " : قال انظرني الي يوم يبعثون ( آيه 15 ) قال انك من المنظرين يعني شيطان گفت : من را تا روزي كه مردگان برانگيخته شوند مهلت ده ، خداوند فرمود: تو از مهلت داده شدگاني ) پس در حالي كه از گناهان خرد هلاك كننده و از كارهاي ( گناهان ) بزرگ تباه سازنده به سوي تو مي گريختم ( رومي آوردم و از گناهان دوري مي گزيدم ) من را به زمين زد ( از روآوردن به تو و دوري گزيدن از گناهان جلوگيري نمود ) تا چون به نافرماني تو نزديك ( گنه كار ) شدم ، و به بدي كردارم خشم ( دوري از رحمت تو را سزاوار گشتم عنان حيله و فريب خود را از من برتافت ( به كار نبرد ، چون مقصود او گمراه ساختن من بود ) و با سخن كفر با من روبرو شد و از من بيزاري جست و پشت به من كرده برفت ( اشاره به فرمايش خداي تعالي " سوره 59 ، آيه 16 " : اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال اني بري منك يعني آنگاه كه شيطان به انسان گفت كافر شو پس چون " به خداي تعالي " كافر گشت گويد : من از تو بيزارم ) پس من را در بيابان گمراهي براي خشم تو تنها گذاشت و به درگاه انتقام و كيفر تو رانده شده ( از رحمتت ) درآورد در حالي كه نه شفيعي است كه نزد تو از من شفاعت نمايد ، و نه زينهار دهنده اي كه من را در برابر تو ايمن گرداند ، و نه جاي محكم و استواري است من را كه از تو جلوگيري كند ، و نه پناهگاهي است كه از تو به آن پناه برم پس اين ( جاي من ) جاي پناه آورنده به تو و جاي اقرار كننده ( به گناه خويش ) براي توست ، پس بايد احسان تو از من تنگي نكند ، و عفوت از من كوتاهي ننمايد ، و من بي بهره ترين بندگان توبه كنندگان تو و نوميدترين گروهي كه نزد تو آيند و اميدوارند نباشم ، و من را بيامرز ، زيرا تو بهترين آمرزندگاني ( چون آمرزش او براي سود به دست آوردن يا جلوگيري از زيان نيست ، بلكه تنها از روي فضل و كرم و بزرگواري است ) بار خدايا تو من را ( به كار نيك ) فرمان دادي ( فرمانت را ) بجا نياوردم ، و من را ( از كار زشت ) نهي كرده بازداشتي من ( آن را ) بجا آوردم و انديشه بد خطاء و نادرستي را براي من آراست پس ( در انجام فرمانت ) تقصير و كوتاهي كردم و روزي را به روزه داشتنم گواه نمي گيرم ( روزي را روزه پسنديده نگرفته ام تا آن را گواه خود گردانم ) و از شبي به سبب شب زنده داشتنم پناه نمي طلبم ( شبي براي عبادتي كه پذيرفته شده باشد بيدار نبوده تا به آن پناه برم ) و مستحبي ( آنچه در شرع بجا آوردن آن و رجحان و برتري داشته و گناهي در بجا نياوردن آن نيست ) بر اثر بجا آوردن آن من را ثنا نگفته نمي ستايد جز واجبات تو كه هر كه آن را ضايع كرده و بجا نياورده هلاك گشته به كيفر خواهد رسيد و من به سبب شرافت و برتري مستحبي به سوي تو توسل نمي جويم با اين كه از بسياري از شرايط واجبات تو غافل بوده آنها را بجا نياورده ام ، و از مواضع احكام تو تجاوز كرده پرده هاي نواهي تو را دريده ( آنها را مرتكب شده )ام ، و گناهان بزرگي را بجا آورده ام كه سلامت داشتن ( عفو و گذشت ) تو از رسواييهاي آنها براي من پرده و پوششي است و اين ( جاي من ) جاي كسي است كه درباره نفس خويش ( بر اثر نافرماني ) از تو شرمنده گشته ، و بر نفس خود خشم نموده ، و از تو ( بر اثر رحمت و مهربانيت ) خشنود گرديده ، پس با تني فروتن و گردني افتاده و پشتي از گناهان گرانبار پيش تو آمده در حالي كه ميان اميد به ( عفو ) تو و ترس از ( عذاب ) تو به پا ايستاده و تويي سزاوارتر كسي كه به او اميد داشته ، و شايسته تر كسي كه از او بترسد و بپرهيزد ، پس اي پروردگارم آنچه را اميدوارم بر من ببخش ، و از آنچه مي ترسم ايمنم گردان ، و سود رحمت خود را به من احسان فرما ، زيرا تو كريم و بخشنده ترين كساني هستي كه از آنها درخواست مي نمايند بار خدايا چون ( گناهان ) من را به عفو و گذشت و احسان و نيكي خود در سراي نيستي ( دنيا ) در حضور نظاير و مانندها ( ي من ) پوشاندي ( رسوايم نكردي ) پس از رسواييهاي سراي هستي ( آخرت ) در جايگاههاي حاضرين از فرشتگان ارجمند و پيغمبران گرامي و آنان كه در راه خدا كشته شده اند و نيكوكاران پناهم ده از همسايه اي كه بديهايم را از او پنهان مي نمودم ، و از خويشاوندي كه در كارهاي پنهاني خود از او شرم مي داشتم پروردگارا من به ايشان ( همسايه و خويشاوند ) در راز پوشي بر من اعتماد ننمودم ، و به تو اي پروردگارم در آمرزش براي خود اعتماد نمودم ، و تويي سزاوارتر كسي كه به او اعتماد گردد ، و بخشنده تر كسي كه به او روآورده شود ، و مهربانتر كسي كه از او مهرباني خواسته شود ، پس به من رحم فرما بار خدايا و تو من را آبي پست و خوار از صلبي ( پشت پدر ) كه استخوانهايش در هم رفته راههايش تنگ است به رحم تنگ ( بچه دان مادر ) كه آن را به پرده ها ( آنچه در درون تن اوست ) پوشانده اي پايين آوردي ( اشاره به قول خداي تعالي " سوره 32 ، آيه 7 " : الذي احسن كل شي ء خلقه ، وبدا خلق الانسان من طين ( آيه 8 ) ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهين يعني آن خدايي كه هر چه را آفريد بياراسته و نيكو گردانيد ، و آفرينش انسان " حضرت آدم - عليه السلام - " را از گل آغاز نمود ، آنگاه فرزندان او را از خلاصه آب پست و خوار " نطفه " بيافريد ) در حالي كه من را از حالي به حال ديگر مي گرداندي تا اين كه به شكل كامل رساندي ، و اندام را در ( تن ) من ثابت و پا برجا گردانيدي ، چنان كه در كتاب خود ( قرآن مجيد ) وصف فرمودي : ( نخست ) مني پس از آن خون بسته شده و آنگاه پاره گوشتي سپس استخوان آفريدي بعد از آن استخوانها را به گوشت پوشاندي سپس من را چنان كه خواستي آفريده ديگري بيافريدي ( اشاره به فرمايش خداي تعالي " سوره 23 ، آيه 12 " : ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ( آيه 13 ) ثم جعلناه نطفة في قرار مكين ( آيه 14 ) ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ، ثم انشاناه خلقا اخر ، فتبارك الله احسن الخالقين يعني انسان " حضرت آدم - عليه السلام - " را از گل پاكيزه آفريديم آنگاه فرزندان او را مني و در جاي استوار قرار داديم سپس مني و پاره خون بسته شده پس از آن خون بسته شده را پاره گوشتي آفريديم بعد از آن پاره گوشت را استخوان آفريديم پس از آن استخوان را به گوشت پوشانديم و آنگاه او را آفرينش ديگري آفريديم " جانش داديم " پس منزه و پاك " از نقايص " است خدايي كه نيكوترين نگارندگان است ) تا چون به روزي تو نيازمند شدم ، و از فريادرسي احسان تو بي نياز نبودم ، از زيادي خوردني و آشاميدني كنيزت ( مادرم ) كه من را در اندرون او جاي دادي ، و در ته بچه دانش سپردي خوراك برايم قرار دادي و اگر من را - اي پروردگارم - در آن احوال به توانايي خود وامي گذاشتي ، و به نيرويم ناچار مي گرداندي هر آينه قدرت از من بر كنار و توانايي از من دور بود پس من را به احسان خود مانند مهربان درستكار دانايي غذا و خوراك دادي ، آن مهربانيها را از روي احسان تا اين پايه كه هستم درباره من بجا مي آوري ، مهربانيت را گم نمي كنم ، و نيكي احسانت درباره ام كندي نمي نمايد ، و با اين مهربانيها ( درباره روزي دادن تو من را ) اعتمادم ( به روزي دادن تو ) استوار نيست تا براي آنچه ( طاعت و بندگي ) كه براي من نزد تو بهره دهنده تر است كوشش نمايم ( و استوار نبودن اعتمادم به تو براي آن است كه ) شيطان مهار من را در بدگماني و سستي يقين و باور به دست گرفته است ، از اين رو من از بدهمسايگي او براي خود و پيروي نفسم از او گله مي كنم ، و از تسلط و توانايي او ( بر من ) به تو پناه برده حفظ و نگهداري مي طلبم ، و در برگرداندن مكر و فريب او از خويشتن به سوي تو زاري مي نمايم و از تو درخواست مي كنم كه براي ( به دست آوردن ) روزيم راهي آسان فراهم نمايي ، پس تو را است سپاس بر آن كه نعمتهاي بزرگ را آغاز نمودي و سپاس بر نيكي كردن و نعمت دادنت را الهام كرده در دل انداختي ، پس بر محمد و آل او درود فرست ، و روزيم را بر من آسان گردان ، و اين كه من را به اندازه اي كه برايم تعيين فرموده اي قانع و خشنود نمايي ، و به بهره ام در آنچه ( روزي ) كه بهره من گردانيده اي خشنودم فرمايي ، و آنچه از تن و عمرم به كار رفته در راه طاعت و فرمانبرداريت قرار دهي ( به حساب آوري ، و اين از راه تبديل سيئات و بديها به حسنات و نيكيهاست ، چنان كه در قرآن شريف " سوره 25 ، آيه 70 " مي فرمايد : الا من تاب وامن وعمل عملا صالحا ، فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات ، وكان الله غفورا رحيما يعني جز كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته بجا آورند ، پس خداوند بديهاي آنها را به نيكيها تبديل گرداند كه خدا آمرزنده مهربان است ) زيرا تو بهترين روزي دهندگاني ( براي آن كه آفريننده روزيها تويي ، و آنها را بي عوض مي بخشي ) بار خدايا من به تو پناه مي برم از آتشي كه به آن بر هر كه تو را نافرماني كرد سخت گرفته اي ، و به آن هر كه را از رضا و خشنودي تو دوري گزيد وعده عذاب داده اي ، و از آتشي كه روشني آن ( بر اثر بسياري درجه حرارت ) تاريكي است ، و آسان ( اندك ) آن دردناك ، و دورش نزديك است ( از دور هم مي سوزاند ) و از آتشي كه پاره اي از آن پاره ديگر را مي خورد ، و برخي از آن بر برخي حمله و يورش مي آورد ( روي هم مي غلطد ) و از آتشي كه استخوانها را مي پوساند ، و به ساكنين خود آب جوش مي دهد كه بياشامند ، و از آتشي كه به هر كه به سوي آن زاري كند مهرباني نمي نمايد ، و به كسي كه از آن مهرباني طلبد رحم نمي كند ، و بر سبك كردن از كسي كه برايش فروتني نمايد و آن را فرمانبردار شود توانا نيست ، ساكنين خود را با گرمترين عذاب و كيفر دردناك و گرفتاري سخت ديدار مي كند و به تو پناه مي برم از كژدمهاي آن كه دهنهاشان گشوده اند ، و از مارهاي آن كه با نيشهاشان مي زنند ، و از آشاميدن آن كه روده ها و دلهاي ساكنينش را پاره مي نمايد ، و دلهاشان را مي كند ، و از تو راه مي جويم ( توفيق مي خواهم ) براي آنچه ( طاعت و بندگي كه من را ) از آن آتش دور سازد و پس گرداند بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست ، و من را به بسياري رحمت و مهرباني خود از آتش پناه ده ، و به نيكويي گذشت خويش از لغزشهايم درگذر ، و من را خوار مگردان ، اي بهترين پناه دهندگان بار خدايا تو ( ما را ) از مصيبت و سختي نگاه مي داري ، و نيكي مي بخشي ، و آنچه بخواهي انجام مي دهي ، و تو بر چيز توانايي بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست ، هنگامي كه نيكان ياد شوند ، و بر محمد و آل او درود فرست ، مدتي كه شب در روز در پي هم درآيند ، درودي كه دنباله اش بريده نشود ( هميشه باشد ) و شماره اش به شمار درنيايد ، درودي كه هوا ( ميان آسمان و زمين ) را فراگيرد ، و آسمان و زمين را پر كند ، خدا بر او درود فرستد تا آنجا كه خشنود گردد ، و خدا بر او و آل او پس از خشنود شدن درود فرستد ، درودي كه آخر و پاياني براي آن نيست ، اي بخشنده ترين بخشنده گان .
آخرین ویرایش در شنبه, 16 فروردين 1399 ساعت 12:07

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری