وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ، وَ ارْتَهَنَکُمْ ذلِکَ الْمَضْجَعُ، وَ ضَمَّکُمْ ذلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ. فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِکُمُ الاُْمُورُ، وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ: «هُنَالِکَ تَبْلُو کُلُّ نَفْس مَا أَسْلَفَتْ، وَ رُدُّوا إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ».
(در آينده اى نزديک) شما نيز به همان مسيرى مى رويد که گذشتگان رفتند و در گرو همان قبر و در دل همان به وديعت سپرده خواهيد شد، چگونه خواهيد بود آن زمان که امور پايان پذيرد (و دوران برزخ سپرى شود و) مردگان از قبرها خارج گردند، آنجاست که هرکس آنچه را از پيش فرستاده تجربه مى کند (و سود و زيان آن را در مى يابد) و به سوى خداوند که مولا و سرپرست واقعى همگان است بازگردانده مى شود و افتراها و سخنهاى نابجا (که در دنيا دستاويزشان بود) از دست مى رود.
شرح و تفسیر
سرنوشت حتمى شما
امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه که پایان بخش آن است، آنچه را درباره سرنوشت پیشینیان بیان فرموده، بر مخاطبان خود تطبیق مى دهد تا گمان نکنند مرگ و میر و رها کردن کاخها و سرمایه ها و امکانات زندگى و پیوستن به خفتگان زیر خاک که نه چیزى با خود بردند و نه ارتباطى با یکدیگر مى گیرندمخصوص پیشینیان بود، مى فرماید: «(در آینده اى نزدیک) شما نیز به همان مسیرى مى روید که گذشتگان رفتند و در گرو همان قبر و در دل همان به ودیعت سپرده خواهید شد»; (وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ، وَ ارْتَهَنَکُمْ ذلِکَ الْمَضْجَعُ(1)، وَ ضَمَّکُمْ ذلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ).
آرى! این قانونى است که هیچ گونه استثنایى در آن نیست با اینکه هر عمومى استثنا و تخصیصى دارد این امور هرگز تخصیص بردار نیست (یعنى آن قاعده نیز استثنایى دارد که در بعضى از موارد بدون استثناست).
به بیان ساده مردم: «ممکن است دیر و زودى داشته باشد; ولى سوخت و سوزى ندارد».
سپس امام(علیه السلام) به نکته مهمى اشاره مى فرماید و آن اینکه اگر کار انسان با مردان تمام مى شد چندان مشکل نبود مشکل مهم آن است که باید به زودى در دادگاه قیامت حضور یابد و در برابر تمام اعمالش از کوچک و بزرگ پاسخگو باشد، مى فرماید: «پس چگونه خواهید بود آن زمان که امور پایان پذیرد (و دوران برزخ سپرى شود و) مردگان از قبرها خارج گردند، آنجاست که هرکس آنچه را از پیش فرستاده تجربه مى کند (و سود و زیان آن را در مى یابد) و به سوى خداوند که مولا و سرپرست واقعى همگان است بازگردانده مى شود و افتراها و سخنهاى نابجا (که در دنیا دستاویزشان بود) از دست آنها مى رود»; (فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ(2)بِکُمُ الاُْمُورُ، وَ بُعْثِرَتِ(3) الْقُبُورُ: «هُنَالِکَ تَبْلُو(4). کُلُّ نَفْس مَا أَسْلَفَتْ، وَ رُدُّوا إِلَى اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کانُوا یَفْتَرُونَ»).
آرى در آن روز چند چیز چشمگیر است: همگى در پیشگاه عدالت پروردگار حاضر مى شوند و همگى اعمال خود را در برابر خویش حاضر مى بینند و همه عذرهاى واهى ونسبتهاى دروغین و ناروا که ابزار گناه و انحراف بود محو و نابود مى گردد و هیچ کس راه فرارى از نتیجه اعمال خود ندارد.
به راستى اگر انسان در این دو نکته بیندیشد که سرانجام زندگى پایان مى گیرد و همه چیز را رها کرده به خفتگان در زیر خاک مى پیوندد و دیگر اینکه بعد از آن مسئله حساب و کتاب و جزاى اعمال است حساب و کتابى که هیچ راه گریزى از آن نیست; اگر انسانها در این دو امر فکر بکنند به یقین مراقب اعمال خویش در این دنیا خواهند بود و این همه ظلم و فساد و گناه رخ نخواهد داد.
1. «مضجع» به معناى بستر و خوابگاه و در اينجا به معناى قبر است و از ريشه «ضجع» بر وزن «ضرب» به معناى به پهلو خوابيدن گرفته شده است. 2. «تناهت» از ريشه «تناهى» به معناى آخر رساندن گرفته شده است. 3. «بعثرت» از ريشه «بعثرة» بر وزن «مرتبة» در اصل به معناى زير و رو کردن و
بيرون آوردن و استخراج کردن است و از آنجا که به هنگام احياى مردگان در قيامت، قبرها زير و رو مى شود و آنچه درون آنهاست ظاهر مى گردد. اين تعبير در مورد رستاخيز به کار رفته است. 4. «تبلو» از ريشه «بلاء» به معناى آزمودن گرفته شده و از آنجا که آزمايش سبب آگاهى است گاه اين واژه به معناى آگاهى به کار مى رود.