• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

میرزا ابوالحسن‌ جلوه‌ اصفهانی‌

۱ - معرفی اجمالی

نام‌ او سیدابوالحسن‌ طباطبائی‌ بود [۱]
[۲]

بیشتر...

شرح خطبه 10 نهج البلاغه

    شرح خطبه 10 نهج البلاغه - استاد دکتر
بیشتر...

خطبه صد و شصت و سه، بخش دوم

 

لَمْ یَخْلُقِ الاَْشْیَاءَ مِنْ أُصُول أَزَلِیَّة، وَ

بیشتر...

خطبه صد و سه، بخش سوم

 

و منها: الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ، وَ کَفَى

بیشتر...

غرور و آسیب های آن، آیت الله محمد شجاعی

در سلسله مطالب روزانه که توسط سایت احسن الحدیث مطالب

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
1946
22381
144367442
امروز چهارشنبه, 10 بهمن 1403
اوقات شرعی

خطبه دویست و سی و پنج

بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الاِْنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ. خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً. وَ لَوْ لاَ أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاََنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّؤُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلاً وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلاَّ لَکَ! وَ لَکِنَّهُ مَا لاَ یُمْلَکُ رَدُّهُ، وَ لاَ یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ! بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ.

پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چيزى قطع شد که با مرگ ديگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پيام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود. ولى مصيبت تو اين اثر را داشت که تسلى دهنده در برابر مصائب غير توست (و با توجّه به اين، مصائب ديگر در نظرم کوچک و کم اهميّت است اضافه بر اين) مصيبت تو آن قدر گسترده است که عموم مردم در آن عزا دارند. اگر تو ما را به صبر و شکيبايى امر نفرموده بودى و از جزع و بى تابى نهى نمى کردى، آن قدر بر تو گريه مى کرديم که اشکهايمان تمام شود و اين درد جانکاه هميشه برايمان باقى بود و حزن و اندوهمان دائمى، و همه اينها در مصيبت تو کم بود; امّا چه مى توان کرد، چون مرگ چيزى است که نمى توان آن را باز گرداند و قدرت بر دفع آن نيست. پدر و مادرم فدايت باد ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن و ما را هميشه به خاطر داشته باش.

 

شرح و تفسیر

مصیبت عظیم و جانکاه رحلت پیامبر خدا

امام(علیه السلام) پیکر پاک پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته و چنین مى گوید: «پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چیزى قطع شد که با مرگ دیگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پیام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود»; (بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الاِْنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ).

جمله «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی» که از جمله هاى رائج در میان عرب به هنگام اظهار علاقه به کسى است، اشاره به این است که عزیزترین عزیزانم پدر و مادر من هستند که آنها را فداى تو مى کنم. ممکن است به هنگام گفتن این سخن، پدر و مادر گوینده در حیات نباشند همان گونه که در خطبه مورد بحث چنین است; ولى ضررى به مفهوم سخن نمى رساند، زیرا این جمله جنبه کنایى دارد و اشاره به این است که مخاطب، آن قدر عزیز است که انسان عزیزترین بستگان خود را فداى او مى کند.

در بعضى از روایات آمده است: که اگر پدر و مادر انسان زنده باشند و اهل ایمان، گفتن این سخن اهانتى به آنها مى گردد و سبب عقوق مى شود.(1)

ولى ظاهراً این حدیث ناظر به مواردى است که مخاطب مانند پیغمبر و امام نباشد، زیرا چنین تعبیرى در برابر آن بزرگواران نه تنها اهانت نیست، بلکه مایه افتخار است.

به همین دلیل این تعبیر در بسیارى از زیارت نامه ها، دیده مى شود در حالى که بسیارى از زیارت کنندگان، پدران و مادرانشان زنده و اهل ایمانند.

تعبیر به «نبوت» و «انباء» و «اخبار السماء»، سه مفهوم متفاوت دارد: «نبوّت» اشاره به مقام آن حضرت است و «انباء» برنامه عملى پیغمبر را در ابلاغ وحى آسمانى بیان مى کند و «اخبار السماء» ناظر به خبرهایى است که مربوط به مسائل شریعت نبوده، مانند خبرهاى غیبى و پیش بینى هاى حوادث آینده و ملاحم.

به هر حال جمله هاى بالا به صراحت خبر از خاتمیّت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى دهد و دلیل روشنى بر این است که بعد از آن حضرت، فرشته وحى هرگز نازل نخواهد شد و این موهبت عظیم که در سایه وجود پیغمبر، نصیب جهانیان بود با رحلت او برداشته شد و ناراحتى شدید امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز به همین جهت است.

سپس به دو نکته دیگر اشاره مى کند و مى فرماید: «ولى مصیبت تو این اثر را داشت که تسلّى دهنده در برابر مصائب غیر توست (و با توجّه به اینکه مصائب دیگر کوچک و کم اهمیّت است اضافه بر این) مصیبت تو آن قدر گسترده است که عموم مردم در آن به طور یکسان عزا دارند»; (خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً(2)عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً).

چگونه ممکن است مصیبت پیغمبر عمومیّت نداشته باشد در حالى که او «رحمة  للعالمین» بود و سبب نجات جامعه بشرى از چنگال انواع انحرافات. او به همه انسانها تعلق داشت و همه را تحت توجّه و عنایت قرار مى داد، بنابراین همه باید بر مرگ آن حضرت اشک بریزند.

از سویى دیگر هرقدر عزیز از دست رفته بزرگ تر و آثارش گسترده تر باشد، به همان نسبت مصیبت فقدانش عظیم تر است و چون پیغمبر اکرم برترین انسان، با خدمتى گسترده و بى نظیر بود، مصیبت فقدانش از همه مصائب برتر است و به بیان دیگر، مصائب دیگر در برابر مصیبت فقدان او کوچک است.

به همین دلیل امام(علیه السلام) هنگامى که گرفتار مصیبت جانکاه همسرش زهراى مرضیه(علیها السلام) شد، به همین مطلب اشاره فرمود و خطاب به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عرضه داشت: «گرچه پیمانه صبرم از فراق دختر برگزیده ات لبریز شده; ولى مصیبت مرگ و رحلت تو به قدرى بزرگ بود که دیگر مصیبتها را در برابر من کوچک مى کند»; (قَلَّ یَا رَسُولَ اللهِ عَنْ صَفَیِّتِکَ صَبْرِى وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِى إِلاَّ أَنَّ فِى التَّأَسِّى لِى بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَفَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ).(3)

در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یارانش چنین فرمود: «إنْ أصَبْتَ بِمُصیبَة فی نَفْسِکَ أوْ فی مالِکَ أوْ فی وَلَدِکَ فَاذْکُرْ مُصابَکَ بِرَسُولِ اللهِ فَإنَّ الْخَلائِقَ لَمْ یُصابُوا بِمِثْلِهِ قَطُّ; هرگاه مصیبتى در جان یا مال یا فرزندت به تو برسد، مصیبت رسول الله را یاد کن، زیرا مردم هرگز به مصیبتى مانند مصیبت آن حضرت گرفتار نشدند».(4)

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به نکته دیگرى اشاره کرده عرضه مى دارد: «اگر تو ما را به شکیبایى امر نفرموده بودى و از جزع و بى تابى نهى نمى کردى، آن قدر بر تو گریه مى کردیم که اشکهایمان تمام شود و این درد جانکاه همیشه برایمان باقى بود و حزن و اندوهمان دائمى، و تازه همه اینها در مصیبت تو کم بود»; (وَ لَوْ لاَ أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاََنْفَدْنَا(5) عَلَیْکَ مَاءَ الشُّؤونِ، وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلاً وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلاَّ لَکَ!).

با توجّه به اینکه (شؤون) جمع شأن در اینجا به معناى غده هاى اشک زاست، منظور امام این است که اگر ما را از گریه و جزع نهى نکرده بودى چنان اشک مى ریختیم که منابع اشکى ما تمام شود; ولى صبر و شکیبایى را ما از تو آموختیم.
آن روز که فرزندت ابراهیم از دنیا چشم پوشید، اشک مى ریختى ولى بى تابى و جزع نداشتى، در مصیبت عظیم عمویت حمزه نیز همین گونه رفتار کردى، پس ما شکیبایى را از تو آموختیم.

واژه (مماطل) به معناى بدهکارى است که اداى دین خود را به تأخیر مى اندازد و «داء المماطل» به بیمارى لاعلاج گفته مى شود و شباهت به چنان بدهکارى دارد.

(کمد) به معناى اندوه درونى است و (محالف) کسى است که با انسان پیمان بسته و بر سر پیمان خویش است، بنابراین «کمد محالف» اشاره به اندوه درونى پایدار است.

ضمیر تثنیه در (قَلاّ لک) اشاره به همان داء و کمد است; یعنى درد مصیبت تو و اندوه پایدار آن باز هم در برابر عظمت این مصیبت ناچیز است.

امام در ادامه مى افزاید: «امّا چه مى توان کرد، چون مرگ چیزى است که نمى توان آن را باز گرداند و قدرت بر دفع آن نیست» (وَ لَکِنَّهُ مَا لاَ یُمْلَکُ رَدُّهُ، وَ لاَ یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ!).

بنابراین گریستن و بى تابى مشکلى را حل نمى کند، باید صبر داشت و به رضاى خدا راضى بود.

و به گفته سعدى:

خبر دارى اى استخوانى قفس *** که جان تو مرغى است نامش نفس

چو مرغ از قفس رفت وبگسست قید *** دگر ره، نگردد به دام تو صید

در پایان بار دیگر در مقام ابراز عشق و علاقه به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بر آمده عرضه مى دارد: «پدر و مادرم فدایت باد! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و همیشه ما را به خاطر داشته باش»; (بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ).(6)

مفهوم این تعبیر آن است که روح پاک تو به ملکوت اعلى مى رود و در جوار قرب خدا قرار مى گیرد. در آنجا براى ما دعا کن و حل مشکلات ما را از خدایت بخواه بگونه اى که همیشه در خاطر عاطر تو باشیم.

نکته ها

1. گریه در مصیبت عزیزان

 

از کلام بالا و روایات دیگر استفاده مى شود که گریستن در مصائب عزیزان ممنوع نیست، و ممنوع تنها جزع و بى تابى و ناشکرى است. قلب انسان کانون عواطف است و این عواطف مخصوصاً هنگامى که شدید باشد، در همه وجود انسان اثر مى گذارد. هنگامى که عزیزى از دست رود، قلب متلاطم مى گردد و اشک جارى مى شود، بغض گلوى انسان را مى گیرد و زبان به اظهار اشتیاق به عزیز از دست رفته مى پردازد. اینها هیچ کدام ممنوع نیست، بلکه ممدوح است به شرط اینکه آمیخته با شکیبایى و صبر باشد. ممنوع است که انسان بى تابى کند، سر به دیوار بکوبد، لطمه بر صورت زند، سخنان ناروا بگوید.

در حدیثى مى خوانیم: «هنگامى که خبر وفات جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه (در جنگ موته) به پیغمبر رسید، هنگامى که وارد خانه مى شد شدیداً براى آنها گریه مى کرد و مى گفت: آنها براى من سخن مى گفتند و با آنها انس مى گرفتم، هردو با هم رفتند».(7)

نیز در داستان جنگ احد مى خوانیم: «هنگامى که پیغمبر به مدینه باز گشت از هر خانه اى صداى گریه و زارى براى شهیدى به گوش آن حضرت رسید که بازماندگان بر شهیدانشان مى گریستند جز خانه عمویش حمزه، پیغمبر بسیار ناراحت شد و گفت: ولى حمزه گریه کنندگانى ندارد. اهل مدینه که از این سخن باخبر شدند قسم یاد کردند که هرگز بر عزیز از دست رفته اى گریه نکنند مگر اینکه نخست براى حمزه نوحه گرى کنند و بگریند» و این سنّت همچنان تا امروز (زمانى که امام باقر(علیه السلام) این حدیث را بیان مى فرمود ادامه دارد).(8)

روایات بسیارى نیز در باره نهى از جزع و بى تابى از معصومان(علیهم السلام) نقل شده است از جمله امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: «إنَّکَ إنْ صَبَرْتَ جَرَتْ عَلَیْکَ الْمَقادیرُ وَ أنْتَ مَأجُورٌ وَ إنْ جَزِعْتَ جَرَتْ عَلَیْکَ الْمَقادیرُ وَ أنْتَ مَعْذورٌ; اگر صبر و شکیبایى (در مصائب) پیشه کنى آنچه مقدّر است به هر حال واقع مى شود و تو (در پیشگاه خدا) مأجور هستى و اگر جزع و بى تابى کنى مقدّرات به هر حال صورت مى گیرد; ولى تو گنهکار خواهى بود».(9)

نباید فراموش کرد جزع و بى تابى افزون بر اینکه نوعى ناسپاسى در پیشگاه خداست، آثار بسیار مخربى روى اعصاب انسان دارد و گاه او را تا سرحد جنون پیش مى برد.

2. تجهیز پیامبر(صلى الله علیه وآله)

در اینکه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در چه روزى چشم از جهان بربست، اختلافى نیست. همه اتفاق نظر دارند که روز دوشنبه بود و مشهور میان پیروان اهل بیت(علیهم السلام) این است که دفن آن حضرت سه روز بعد انجام یافت.

گرچه از روایات استفاده مى شود که تعجیل در دفن میّت مستحب است; ولى هنگامى که شخص از دست رفته کسى مانند پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) باشد و مردم بخواهند گروه گروه بر او نماز بخوانند و اداى احترام نسبت به او بنمایند، مسئله شکل دیگرى به خود مى گیرد.

از روایات نیز استفاده مى شود مردم ده نفر ده نفر وارد حجره پیامبر شدند و بر آن حضرت نماز گذاردند و سپس در همانجا بدن پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به خاک سپرده شد، زیرا بعد از آنکه هرکسى در باره محل دفن پیامبر اظهار نظرى کرد، بعضى مکه را پیشنهاد کردند و عده اى مدینه را (در بقیع یا در صحن مسجد رسول الله) امیر مؤمنان على(علیه السلام)فرمود: «إنَّ اللهَ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیّاً إلاّ فی أطْهَرِ الْبِقاعِ فَیَنْبَغی أنْ یُدْفَنَ فِی الْبُقْعَةِ الَّتی قُبِضَ فیها فَاتَّفَقَتِ الْجَماعَةُ عَلى قَوْلِهِ(علیه السلام) وَ دُفِنَ فی حُجْرَتِهِ; خداوند هیچ پیغمبرى را قبض روح نمى کند مگر در پاک ترین نقاط روى زمین، بنابراین سزاوار است در همان محلى که حضرت قبض روح او شده دفن شود. هنگامى که مردم این سخن را شنیدند متفقا رأى آن حضرت را پذیرفتند و بدن پاک پیامبر در همانجا به خاک سپرده شد».(10)

در اینکه قبل از پوشاندن قبر چه کسى وارد قبر شد، همچنین نقل شده است: على(علیه السلام) و فضل بن عباس و دو نفر دیگر وارد شدند.(11)

به هر حال شک نیست که تجهیز پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اعم از غسل و تکفین و نماز و تدفین عمدتاً به وسیله على(علیه السلام) صورت گرفت در حالیکه دیگران در سقیفه بنى ساعده مشغول گفت و گو و چانه زدن در امر خلافت بودند و حتى مطابق بعضى از نقلها تعزیه گردانهاى سقیفه موفق به نماز بر پیامبر هم نشدند.

براى آگاهى بیشتر در مسائل بالا به کتاب بحارالانوار جلد 22 صفحه 504 به بعد مراجعه کنید.

1. وسائل الشيعه، ج 2، ص 653، ح 1.
2. «مسليا» به معناى تسليت دهنده است از ريشه «سلو» بر وزن «سرو» به معناى آرامش بعد از ناراحتى گرفته شده.
3. نهج البلاغه، خطبه 202.
4. کافى، ج 3، ص 220، ح 2.
5. «انفدنا» از ريشه «نفاد» به معناى تمام شدن چيزى است و «انفاد» مصدر باب افعال به معناى تمام کردن است.
6. «بال» به معناى خاطر و قلب و حال است.
7. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 177، ح 527.
8. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 183، ح 553.
9. مستدرک، ج 2، ص 431، ح 40.
10. تهذيب الاحکام، ج 6، ص 2-3.
11. بحار الانوار، ج 22، ص 525.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری