هَلَكَ فِيَّ رَجُلاَنِ: مُحِبٌّ غَال، وَمُبْغِضٌ قَال.
امام(عليه السلام) فرمود: دو كس درباره من هلاك شدند: دوست غلو كننده و دشمن كينه توز.
شرح و تفسير
افراط و تفريط مايه هلاكت امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه، افراط و تفريط در امر محبت اولياء الله را نكوهش مى كند و مى فرمايد: «دو كس درباره من هلاك شدند: دوست غلو كننده و دشمن كينه توز»; (هَلَكَ فِيَّ رَجُلاَنِ: مُحِبٌّ غَال، وَمُبْغِضٌ قَال). بى شك محبت اولياء الله از اركان ايمان است و همان سبب پيروى بى قيد و شرط از آنان و در نتيجه سبب نجات در دنيا و آخرت مى شود ولى اگر اين محبت از حد اعتدال تجاوز كند و به شكل غلو در آيد و امام را به مقام نبوت يا الوهيت برساند، به يقين چنين محبتى گمراهى و ضلالت است. همان گونه كه اگر محبت محو شود و جاى خود را به عداوت و دشمنى دهد سبب خروج از ايمان و گمراهى و ضلالت خواهد بود. تاريخ مى گويد: اتفاقا هر دو گروه در مورد امير مؤمنان على(عليه السلام) پيدا شدند; جمعى از غلات كه امروز هم آثارى از آنان باقى است او را برتر از پيغمبر بلكه خدا مى دانستند و مى گفتند: خداوند در جسم على(عليه السلام)حلول كرده، زيرا صفاتش صفات خدايى است. در روايات آمده است كه امير مؤمنان(عليه السلام)جمعى از آنان را توبه داد و چون توبه نكردند فرمان مرگ آنها را صادر كرد. امروز هم كسانى پيدا مى شوند كه در اشعار و سخنان معمولى خود مطالبى مى گويند كه عين غلو است. اين گونه سخنان آميخته با غلو متأسفانه به جلسات مذهبى به ويژه از طريق بعضى مداحان يا خطباى بى خبر و كم اطلاع راه يافته است. آنان مى كوشند گروهى از عوام را نيز به دنبال خود بكشانند و گاه آن را حقيقت ولايت مى پندارند، در حالى كه گمراهى و ضلالت است و اگر علماى دينى و خطباى آگاه و مداحان بامعرفت از آن پيش گيرى نكنند آينده بدى در انتظار آنان است. از آنجا كه دنياى امروز دنياى ارتباطات است، اين سخنان آميخته با غلو از يك مجلس كوچك به همه جا منتقل مى شود و دشمنان شيعه كه در كمين نشسته اند آن را به همه شيعيان تسرى مى دهند و حكم كفر و قتل آنها را صادر مى كنند. بايد در برابر اين توطئه ها بيدار بود. در برابر اين گروه، گروه ديگرى نه تنها نور ولايت و محبت امامت در قلبشان نيست بلكه به جاى آن دشمنى و عداوت دارند; مانند خوارج كه آن حضرت را (نعوذ بالله) لعن و نفرين مى كردند و واجب القتل مى دانستند. آن افراط گران و اين تفريط كنندگان هر دو گمراهند. تنها كسانى در صراط مستقيم گام بر مى دارند كه حد اعتدال را رعايت كنند. همان گونه كه امام(عليه السلام) در خطبه 127 فرمود: «وَخَيْرُ النّاسِ فِىَّ حالاً النَّمَطُ الاْوسَطُ فِالْزِمُوهُ; بهترين مردم در مورد من گروه ميانه رو هستند. هرگز از آنها جدا نشويد». متأسفانه اين گونه افراد كه در فقه ما به عنوان نواصب (ناصبى ها) شمرده مى شوند مانند طائفه غلات، از اسلام خارج اند و در رديف كفار به شمار مى آيند، بلكه ناصبى ها بدترين كافران اند. مع الاسف در عصر و زمان ما افرادى نيز يافت مى شوند كه گرچه عداوت خود را با صراحت آشكار نمى كنند ولى در دل علاقه اى به امير مؤمنان على(عليه السلام)ندارند، فضايل او را منكر و از ذكر آن ناراحت مى گردند به گونه اى كه شنيده شد در ايام ما در عربستان سعودى كتاب هاى فضايل على(عليه السلام) جمع آورى مى شود و اجازه نشر به آن نمى دهند. اين هم نوعى ناصبى گرى است. اين سخن را با روايتى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم: در روايتى در اعتقادات صدوق از آن حضرت مى خوانيم كه در پاسخ كسى كه مى گفت: خداوند محمد و على را آفريده و تمام كارها را به دست آنها سپرده، آفرينش به دست آنها و رزق نيز در دست آنهاست، زنده مى كنند و مى ميرانند، فرمود: اين دشمن خدا دروغ گفته است، آيه سوره «رعد» را براى او بخوانيد كه مى فرمايد: «آنها براى خدا شريكانى قرار داده اند كه اعتقاد داشتند اين همتايان نيز مانند خدا مى آفرينند... بگو خداوند خالق همه چيز است و او يگانه پيروز است».