و منها: فى ذکر الرسول(صلى الله علیه وآله)
بخش دیگرى از این خطبه که درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) سخن مى گوید:
مُسْتَقَرُّهُ خَیْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِت، فِی مَعَادِنِ الْکَرَامَةِ، وَ مَمَاهِدِ السَّلاَمَةِ; قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الأَبْرَارِ، وَ ثُنِیَتْ إِلَیْهِ أَزِمَّةُ الأَبْصَارِ، دَفَنَ اللهُ بِهِ الضَّغَائِنَ، وَ أَطْفَأَ بِهِ الثَّوَائِرَ، أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً، وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً، أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ، وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ، کَلاَمُهُ بَیاَنٌ، وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ.
جايگاه او بهترين جايگاه و محلّ رويش او شريف ترين محلها بود. در کان بزرگوارى و شرف، و گاهواره سلامت، پرورش يافت. دلهاى نيکوکاران شيفته او گشت و چشمها(ى حق جويان) به سوى او متوجّه شد. خداوند به برکت وجود او، کينه ها را مدفون ساخت و آتش دشمنى ها را فرو نشاند; افراد دور افتاده را به وسيله او به هم نزديک و برادر ساخت و نزديکانى را (که در ايمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود. ذليلان (پاکدل و محروم) را به وسيله او عزّت بخشيد و عزيزان (خودخواه) را ذليل ساخت. سخنش بيان بود و سکوتش زبان.
سخنانش بیان بود و سکوتش پرمعنا
در این خطبه کوتاه، امام(علیه السلام) اوصافى براى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بیان مى کند که هر یک از دیگرى پرمعناتر است. نخست از اساس و ریشه خانوادگى و جایگاه تولّد او شروع مى کند; مى فرماید: «جایگاه او بهترین جایگاه و محلّ رویش او شریف ترین محلها بود; درکان بزرگوارى و شرف، و گاهواره سلامت، پرورش یافت». (مُسْتَقَرُّهُ خَیْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِت، فِی مَعَادِنِ الْکَرَامَةِ، وَ مَمَاهِدِ(1)). السَّلاَمَةِ
منظور از «مُستقرّ» و «مَنبت» رحم مادران پاک و صلب پدران موحّد و با ایمان بود. همانگونه که در زیارات معصومین نیز به آن اشاره شده است همان گونه که در زیارت امام حسین(علیه السلام)، مشهور به «زیارت وارث» آمده: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ، وَ الأَرْحَامِ الْمُطَّهَرَةِ».
این سخن در مورد شخص پیامبر از زبان خودش نیز نقل شده است. همان گونه که «فخر رازى» در تفسیر آیه «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِیَنَ»(2) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ الطَّاهِرِینَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ; پیوسته من از صلب پدران پاک، به رحم مادران پاکدامن انتقال مى یافتم».(3)
«معادن کرامت» و «مماهد سلامت» نیز تأکیدى بر آن است و یا اشاره به این است که پدران و اجداد و مادران پیامبر اسلام، علاوه بر پاکدامنى و ایمان، داراى فضایل انسانى، و از عیوب اخلاقى پاک بودند.
این احتمال نیز در تفسیر جمله هاى بالا داده شده که منظور از «مُستقرّ» مدینه است که قرارگاه پیامبر بود و منظور از «مَنبت» مکّه است که محلّ تولّد آن حضرت به شمار مى رود.
ولى تفسیر اوّل مناسب تر به نظر مى رسد; مخصوصاً با توجّه به جمله «فِی مَعَادِنِ الْکَراَمَةِ، وَ مَمَاهِدِ السَّلاَمَةِ».
سپس به جاذبه هاى اخلاقى پیامبر پرداخته، مى فرماید: «دلهاى نیکوکاران، شیفته او گشت و چشمها (ى حق جویان) به سوى او متوجّه شد». (قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الأَبْرَارِ، وَ ثُنِیَتْ(4)). إِلَیْهِ أَزِمَّةُ الأَبْصَارِ
به راستى پیامبر اسلام چنین بود! جاذبه هاى اخلاقى او: تواضع، محبّت، مهربانى، عفو و گذشت آمیخته با شجاعت و شهامت، دلها را به سوى خود جذب مى کرد و تلاش فوق العاده او در طریق هدایت و اصلاح مردم، چشم ها را به او متوجّه مى ساخت.
سپس در سومین مرحله به بخشى از برنامه هاى اجتماعى آن حضرت اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند به برکت وجود او، کینه ها را مدفون ساخت و آتش فتنه ها و دشمنى ها را خاموش نمود». «دَفَنَ اللهُ بِهِ الضَّغَائِنَ(5)، وَ أَطْفَأَبِهِ الثَّوَائِرَ(6)).
«افراد دور افتاده را به وسیله او به هم نزدیک و برادر ساخت و (گاه) نزدیکانى را (که در ایمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود». (أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً، وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً).
همان گونه که قرآن مجید در آیه 62 و 63 سوره «انفال» مى فرماید: «هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ; او همان کسى است که تو را با یارى خود و مؤمنان تقویت کرد و دل هاى آنان را با هم الفت داد». در آیه 103 «سوره آل عمران» مى فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً; و همگى به ریسمان خدا (=قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل هاى شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید».
سپس به یکى دیگر از الطاف الهى به برکت وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند ذلیلان پاکدل و (محروم) را به وسیله او عزّت بخشید و عزیزان (خودخواه) را ذلیل ساخت». (أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ، وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ).
افراد با ایمان و با شخصیّت که به خاطر تهیدستى در چنگال زورمندان بى ایمان گرفتار بودند، خداوند آنها را به برکت وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) عزیز ساخت و مدیریت هاى مهمّ جامعه اسلامى را به آنها سپرد و زورمندان فاسد و بى منطق را از صحنه اجتماع بیرون راند.
در پایان خطبه، به یکى از برجسته ترین صفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) اشاره کرده مى فرماید: «سخنش بیان بود و سکوتش زبان». (کَلاَمُهُ بَیاَنٌ، وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ).
هر زمان، زبان به سخن مى گشود اسرار حکمت از زبانش فرو مى ریخت و حقایق وحى را تبیین مى کرد; راه نجات را نشان مى داد و پرتگاهها را مشخّص مى نمود و اگر گاهى سکوت مى کرد، سکوتش پرمعنا و پرمفهوم بود. ناراحتى ها و نگرانى ها و عدم رضایت خود را از پاره اى کارها با سکوت نشان مى داد و نادرست بودن سؤالات بیجا را، از همین طریق پاسخ مى گفت و در برابر جاهلانِ بدزبان، از همین سلاح یارى مى جست و گاه با سکوت (با قرائن حالیّه) کارهایى را تقریر و امضا مى کرد.
1. «مَماهد» جمع «ممهد» (بر وزن مکتب) در اصل از «مهد» به معناى گاهواره گرفته شده; سپس به هر جايى که انسان در آن استراحت کند، يا آرامش روح در آن داشته باشد، اطلاق شده است. 2. سوره شعراء، آيه 219. 3. تفسير کبير فخر رازى، جلد 24، صفحه 174، مرحوم «علاّمه مجلسى» در «بحارالانوار» نيز روايات متعدّدى در اين زمينه نقل کرده است (بحار جلد 15، صفحه 3 به بعد). 4. «ثُنيت» از مادّه «ثنى» (بر وزن سنگ) به معناى باز گرداندن است و در جمله بالا به معناى توجه آمده است. 5. «ضغائن» جمع «ضغينه» به معناى کينه و عداوت است. 6. «ثوائر» جمع «ثائره» به معناى فتنه و عداوت است.














