در قسمت نخست مقاله حاضر، ضمن بيان معناي پيشگويي و تفاوت آن با پيشبيني و آيندهنگري، و اينكه پيشگويي حقيقتي است در نهاد انسان، به بررسي اين نكته پرداختيم كه در عين اينكه پيشگويي به طور كلي از علم به غيب جدا نيست اما عينيت و همانندي آن را هم نميتوان پذيرفت. در پايان نيز متذكر شديم كه پيشگويي چون از كرامات انسان است لذا افرادي داراي روح بلند و قداست نفساني توان پيشگويي را دارند؛ هرچند افراد عادي، غير از انبيا و ائمه: از نعمت علم به غيب محرومند.
پس از اثبات و قبول اين مطلب كه: اصل پيشگويي و اخبار از آينده براي غير انبيا و معصومين: نيز ممكن است؛ لازم است به يك نكته اساسي در اين مورد اشاره نمائيم؛ و آن اينكه: به هيچ وجه نميتوان پيشگوييهاي بشر عادي را با پيشگوييهاي انبيا الهي و امامان پاك؛ و خاصه با پيشگوييهاي قرآني، عين يكديگر و يا همانند دانست. بلكه بين آن دو از جهات گوناگوني تفاوت وجود دارد. به بيان ديگر: پيشگوييهاي قرآني همانند ديگر مباحث اين كتاب آسماني از يك سلسله ويژگيهاي خاصي برخوردار ميباشد كه پيشگوييهاي يك انسان معمولي (هرچند هم از قوت روحي و قداست نفساني بلندي بهرهمند باشد) فاقد آنهاست كه ما ذيلا به برخي از اين ويژگيها فهرستوار اشاره مينماييم:
همانطوري كه اصل قرآن، مقرون با تحدي است؛ مسأله پيشگوييهاي قرآني نيز از چنين خصيصهاي برخوردار است. يعني اگر طبق محتواي آيه (و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين) و يا آيه (قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لاياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا) كسي و يا جماعتي را نشايد كه سوره و حتي آيهاي همانند قرآن بياورد نيز فرد يا گروهي را توان آن نيست كه وقوع حادثهاي را همانند يكي از كوچكترين و كوتاهترين خبرهاي غيبي قرآن با حفظ تمام خصوصياتش (از جمله بدون استفاده از ابزار و آلات مادي) پيشگويي نمايد و خلاصه اگر بپذيريم كاهنان، مرتاضان، و منجمان و... قدرت پيشگويي از حوادث آينده را دارند؛ اما اين نكته را نبايد ناديده گرفت كه هيچيك از آنان نميتوانند بگويند: تنها من اين موضوع را پيشگويي ميكنم و ديگران از دستيابي به آن عاجزند زيرا ممكن است فرد ديگري از همان صنف، با استفاده از همان ابزار و آلات، به همان موضوع پيشبيني شده دست يافته اطلاع پيدا كند؛ و يا خلاف آن را پيشگويي نمايد.
به بيان ديگر: در ميدان پيشگوييهاي بشري، امكان معارضه و مبارزه وجود دارد. ولي چنين چيزي در پيشگوييهاي قرآني راه نداشته نخواهد داشت. همچنانكه آوردن يك آيه و سورهاي مثل آيات و سور قرآني ممكن نبوده و نخواهد بود چون لازمه «معجز» بودن قرآن، تحدّي، و به نبرد خواندن است؛ اگر چنين دعوتي صورت پذيرد و ناتواني ديگران ظاهر شود، طبيعت «معجز» بودن اين كتاب آسماني ثابت خواهد شد.
به جهت آنكه مجموعه رفتار و گفتار رسول اكرم (ص) بر طبق وحي و متكي به آن بوده، از پيش خود و بر اساس هواهاي نفساني سخني نميگويند. به طور طبيعي اخبار غيبي قرآني (كه پيامبر اكرم تنها وظيفه ابلاغ و بيان آن را داشته است) نيز از چنين وصفي برخوردار است. استاد شهيد مطهري در اينباره چنين گفته است:
«... معجزه مثل خود وحي است؛ به آن طرف وابسته است نه به اين طرف كه وحي همانطور كه وحي تابع ميل پيامبر نيست، جرياني است از آن سو كه پيامبر را تحت تأثير قرار ميدهد، معجزه نيز جرياني است از آن سو كه اراده پيامبر را تحت تأثير قرار ميدهد و به دست او جاري ميشود. اين است معني اينكه وحي به اذن اللّه است، معجزه به اذن اللّه است، و اين معني آيه 50سوره عنكبوت كه مورد سوء استفاده كشيشان است: (إنما الايات عندالله و إنما أنا نذير مبين)
خبر از غيب به عنوان معجزه همينگونه است تا آنجا كه به شخصيت پيامبر مربوط است، او از غيب بيخبر است:
(قل لا أقول لكم عندي خزآئن اللّه و لا أعلم الغيب ولا أقول لكم إني ملك إن اتبع إلا ما يوحي إلي).
ولي آنجا كه تحت تأثير و نفوذ غيب و ماوراي طبيعت قرار ميگيرد، از راز نهاني خبر ميدهد و هنگامي كه از او پرسش ميشود از كجا دانستي؟ ميگويد: خداي داناي آگاه مرا آگاه ساخت.
اگر پيامبر اكرم ميگويد: غيب نميدانم و اگر غيب ميدانستم پول فراوان از اين راه كسب كرده بودم (لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير) ميخواهد منطق مشركان را بكوبد، كه غيب دانستن من در حد معجزه و براي منظوري خاص و به وسيله وحي الهي است. اگر غيب دانستن من يك امر پيش خودي بود و براي هر منظوري مي شد آن را به كاربرد و وسيلهاي بود براي جيب پر كردن، به جاي آنكه نرخها را به شما اعلام كنم كه جيب شما پر شود جيب خودم را پر ميكردم. »
اگر شيوه رفتاري هر يك از منجمان، مرتاضان، و كاهنان و ديگر مدعيان پيشگوييها را در بستر تاريخ مورد ملاحظه قرار دهيم، ميبينيم همه آنها با به كارگيري ابزار و آلات خاصي و يا با توجه به حسابها و فرمولهاي ويژه رياضي و هندسي و غيره، و يا با تحمل رنجها و مشقات فراوان دوره رياضت و تهيه و تدارك ديگر امور مورد نياز؛ وقوع حادثهاي را پيشگويي مينمابند؛ ولي رسول اكرم در بيان هيچ يك از پيشگوييهاي موجودات در آيات و اخبار و احاديث از اينگونه ابزار و وسايل و امكانات، و يا مشابه آن بهره نگرفته است. بلكه تنها با اتكاء به وحي، ديگران را از وقوع حوادثي در آينده تاريخ خبر داده است زيرا پروردگار كريم در حقش فرموده: (و ما ينطق عن الهوي إن هو إلا وحي يوحي علمه شديد القوي)
بر اين اساس ميگوييم: يگانه شرط خبر از آينده (به مفهوم خاص قرآني آن) اين است كه گزارش، متكي و مستند به وحي باشد نه به يك رشته ابزار و قرائن خارجي وگرنه چنين گزارشي خبر غيبي نيست بلكه نتيجه مستقيم فكر و انديشه بشر خواهد بود.
ممكن است برخي افراد بر اساس يك رشته اطلاعات كه از وضع دولت ها و ملتها دارند، اوضاع آينده جهان را از نظر درگيري و جنگ، و يا صلح و مسالمت پيشبيني و اخباري را منتشر سازند ولي يقينا چنين گزارشهايي را نميتوان در شمار امور غيبي و اخبار به غيب به حساب آورد زير اتمام گزارشات آنان، يك رشته نتيجهگيري از اطلاعات مربوط به اوضاع جهان كه اگر اين اطلاعات سازنده از دست آنان گرفته شود، برجستهترين آن اشخاص و بزرگترين ديپلماتهاي جهان، با يك فرد عادي تفاوتي نخواهد داشت.
كارشناسان امور اقتصادي و داراي و كشاورزي جهان، نيز ممكن است بر اثر سوابق طولاني در رشته هاي اختصاصي خود، به ضميمه كسب اطلاعات دقيق آينده را پيشبيني نمايند. در صورتي كه نام هيچ كدام از اينها را نميتوان آگاهي از غيب ناميد.
زيرا همه اين گزارشها مقدمات فكري و ريشههاي حسي دارد و هر فردي از اين راه وارد شود به نتيجه مطلوب دست خواهد يافت.
خلاصه سخن اينكه: آگاهي از غيب بايد از تمام اين فزاين و مبادي، پيراسته باشد. يك نوع آگاهي كه از طريق اسباب عدي و مجاري علمي به دست نيامده باشد.
... روي اين اساس، گزارشهاي منجمان، ستارهشناسان، اداره هواشناسي كشورها و... همه و همه از قلمرو بحث ما بيرون است. زيرا آنان تمام نتايج و گزارشهاي خود را از يك رشته تجارب علمي و كسب اطلاعات و به كارگيري فرمولهاي خاص به دست ميآورند. و اين باب به روي تمام افرادي كه بخواهند وارد شوند، مفتوح است.
4. مطابقت با واقع و مصونيت از خطا همچنان كه رسول گرامي اسلام(ص) در اصل ادعاي نبوت، صادق بوده و از هرگونه كذب و دروغ به دور است در محتواي دعوت، و از جمله در ابلاغ پيشگوييهاي قرآنيش نيز صادق است، يعني آنچه از وقوع آنها خبر داده، كوچكترين خلافي در آن ديده نشده است. در حالي كه پيشگوييهاي ديگر كساني كه در اين مسير گامي برداشتهاند، با همه دقتهاي علمي و فرمولهاي خاصي كه به كار گرفتهاند، كم و بيش (نه همه آنها) دچار اشتباه شده و خطا از آب در آمده است. رشيد رضا در اينباره ميگويد: «پيشگوييهاي نابه حق و اشتباه در آمده آنان بيش از آن مقداري است كه مطابق درآمده؛ و اين است كه مردم به گفتههايشان اعتمادي ندارند».
با توجه به اينكه: افعال الهي هدفمند است، و كارهاي عبث و لغو و بيهوده، از ساحت قدس او به دور است روشن است كه در فرستادن انبيا و نزول كتب آسماني (عموماً)، و بعثت رسول اكرم و فرو فرستادن قرآن (بخصوص)؛ نيز اهداف بلندي مطرح بوده است. از جمله نميتوان پيشگوييهاي قرآني (كه از جمله افعال الهي به حساب ميآيند) را از اين امر مستثني دانست پس بيهيچ ترديدي در اخبار غيبي اين كتاب آسماني اهداف گوناگوني در ابعاد مختلف فردي، اجتماعي، اخلاقي، روحي، حكومتي، سياسي، و... دخيل بوده است؛ كه ما از باب نمونه به برخي از آنها در ذيل اشاره مينماييم:
براي آن كه چهرههاي راستين مدعيان صادق نبوّت، و كذب و نادرستي مدعيان دورغين بر همگان روشن و آشكار گردد؛ لازم است هر يك از سفيران و پيامبران واقعي، به تناسب زمان خود قادر بر انجام امور خارقالعاده، و ارائه افعالي معجزهگونه باشند. امام صادق (ع) ميفرمايد: «المعجزة علامة الله لا يعطيها إلا أنبيائه و رسله و حججه ليعرف به صدق الصادق من كذب الكاذب» معجزه، نشانهاي است براي پروردگار، آن را جز به پيامبران، رسولان و حجتهاي (خويش بر بندگان) عطاء نميكند. تا به واسطه آن، درستي راستگويان از دروغ دروغگويان تمييز داده و شناخته شود. اين است كه ميبينيم براي موسي(ع) اژدها شدن عصا، و براي عيسي(ع) زنده نمودن مردگان؛ و براي رسول اكرم(ص) علاوه بر معجزات جاويداني به نام «قرآن» مطرح است. كه معجز بودن اين برترين كتاب آسماني، ابعاد مختلفي دارد. از جمله آنها اخبار غيبي است كه در ضمن آيات گوناگوني مطرح شده است. بنابراين ميتوان گفت: اين بعد روشن از اعجاز قرآن، همانند ساير وجوه آن بر صدق و درستي رسول اكرم(ص) در امر نبوت گواه است.
رشيد رضا گويد: «... فهذه الاخبار الكثيرة بالغيب دليل واضح علي نبوة نبّينا و كون القرآن من عندالله؛ إذ لا يعلم الغيب غيره سبحانه و لايمكن معارضتها بما يصّح بالمصادفة أو القرائن أحيانا من أقوال الكهان و العرافين و المنجمين، فإنّ كذب هولاء أكثر من صدقهم... »
غالب افراد، تنها عامل و علّت پيروزي در معركه نبرد را، امور مادي از قبيل ساز و برگهاي نظامي، و بالا بودن توان رزمي يكي از دو طرف درگير قلمداد مينمايند و دخيل بودن هر امر ديگري را در اين جهت ناديده گرفته، آن را غير ممكن تلقّي ميكنند كه متأسفانه تأثير اين پندار غلط به جوامع اسلامي نيز سرايت كرده و در ميان مسلمانان اثر منفي بر جاي نهاده است.
خداي كريم طي آيات عديدهاي در قرآن مجيد، خبر از پيروزي زايدالوصف و غير منتظره رهروان راه پيامبر(ص) در مراحل مختلفي از تاريخ اسلام (همانند آنچه كه حاوي نويد پيروزي در جنگ بدر، فتح مكه و... بودهاند) داده است. تا شايد غافلان و خطا پيشگان، به خود آيند و بيابند و بدانند كه وراي عوامل مادي، عوامل ديگري تحت عنوان «امدادهاي غيبي پروردگار» وجود دارند، كه ميتوانند نقش مهمتر و جاودانهتري را ايفا نمايند. از باب نمونه ميگوييم:
هنگامي كه مشركان مكّه به وسيله قاصد ابوسفيان (شخصي به نام ضمضم) آگاه شدند كه پيامبر در صدد ضربه زدن به كاروان قريش به هنگام بازگشت از سفر به شام ميباشد؛ اموال فراواني جمع و جور كردند تا به جنگجويان خود كمك كنند؛ (و فكر نميكردند كه جز پيروزي چيز ديگري در پي باشد) اما خداي كريم ضمن آن كه از اين ترفند شوم آنها پيامبرش را مطلع ساخت؛ شكست آنان را نيز خبر داده؛ فرموده:
«ان الذين كفروا ينفقون اموالهم ليصدوا عن سبيل الله فسينفقونها ثم تكون عليهم حسره ثم يغلبون...: "آنها كه كافر شدند اموالشان را براي باز داشتن مردم از راه خدا انفاق ميكنند، آنها اين اموال را كه براي به دست آوردن آن زحمت كشيدهاند در اين راه انفاق مينمايند اما ما به حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شكست خواهند خورد... »
بي ترديد، داشتن ترسيمي درست و واقعي از آينده زندگي نقش مهمي در شكلگيري زندگي افراد و جوامع بشري ايفا ميكند. به بيان ديگر هر فرد و يا جامعهاي با پيشبيني آيين خود، برنامههاي خاصي را تدارك ميبيند. اين است كه ميبينيم، فرضا اگر يك مؤسسه زلزلهشناسي خبر از وقوع زلزلهاي در گوشهاي از جهان بدهد و يا يك مركز پژوهشي و تحقيقاتي از فرود آمدن يك شيء مهلك آسماني گزارش دهد و يا كارشناسان اقتصادي دنيا، از پيش آمدن قحطي و تنگدستي و يا وفور محصولات كشاورزي در زماني خبر بدهند، طبيعتا كساني كه اين اخبار و گزارشات را ميشنوند و در جريان امر قرار ميگيرند با آن كه احتمال خطا و اشتباه نيز در اين گزارشات وجود دارد جهت رويارويي با اين امور سياست و تدبير ويژهاي در پيش ميگيرند. بر اين اساس از بررسي برخي از آيات مرتبط به مسأله پيشگوييها چنين برميآيد كه بيان آنها (با توجه به آنكه از شخص صادق شنيده ميشد، و هيچگونه ترديدي در وقوع آنها نبود) تأثير فراواني در تقويت روحي مؤمنان و پارسايان داشته است و بر عزم و اراده و ثبات در راهشان افزوده؛ اين است كه در سوره احزاب ميخوانيم: «و لما زاي المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاايمانا و تسليما» «هنگامي كه مؤمنان لشكر احزاب را ديدند، گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده فرموده و خدا و رسولش راست گفتهاند، و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنها چيزي نيفزود. »
صاحب مجمعالبيان گويد: در اينكه: اين كدام وعده بود كه خدا و پيامبر(ص) وعده داده بودند؟ دو نظر به چشم ميخورد:
بعضي گفتهاند اين اشاره به سخني است كه قبلا پيامبر(ص) گفته بود كه به زودي قبايل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم ميدهند و به سراغ شما ميآيند اما بدانيد سر انجام پيروزي با شماست.
مؤمنان هنگامي كه هجوم «احزاب» را مشاهده كردند يقين پيدا كردند كه اين همان وعده پيامبر(ص) است. گفتند: اكنون كه قسمت اول وعده به وقوع پيوسته قسمت دوم يعني پيروزي نيز يقينا به دنبال آن خواهد آمد و لذا بر ايمان و تسليمشان افزود.
برخي ديگر گفتهاند: خداوند در سوره بقره آيه214 به مسلمانان فرموده بود كه: «آيا گمان ميكنيد به سادگي وارد بهشت خواهيد شد بيآن كه حوادثي همچون حوادث گذشتگان براي شما رخ دهد؟ همانها كه گرفتار ناراحتيهاي شديد شدند و آنچنان عرصه به آنان تنگ شد كه گفتند: ياري خدا كجا است؟»
خلاصه اينكه به آنها گفته شده بود كه شما در بوته آزمايش به سختي آزموده خواهيد شد و آنها با مشاهده احزاب متوجه صدق گفتار خدا و پيامبر(ص) شدند و برا ايمانشان افزود.
البته اين دو تفسير با هم منافاتي ندارد، بخصوص با توجه به اينكه يكي در اصل، وعده خدا و ديگري وعده پيامبر(ص) است، و اين دو در آيه مورد بحث با هم ذكر شده است. جمع ميان اين دو كاملاً مناسب به نظر ميرسد.
هيچگونه ترديدي نيست كه يكي از جهات اعجاز قرآن، اخبار به غيب و پيشگوييهاي نهفته در دل آيات عديده آن ميباشد؛ غالب كساني كه از «معجز» بودن اين برترين كتاب آسماني سخني به ميان آوردهاند، از خبرهاي غيبي آن، به عنوان بارزتزين و روشنترين مصداق «اعجاز» ياد نمودهاند.
البته در اينكه «پيشگوييهاي قرآني» چند نوع و دسته ميباشند اتفاق نظر ديده نميشود؛ زيرا هر محقق بر اساس ذوق خاص خود در اينباره نظر داده است و هر كس معيار ويژهاي را در اين تقسيمبندي ملاك قرار داده و بر اساس آن به دستهبندي اقدام نموده است.
در اينكه تعداد پيشگوييهاي قرآني چه قدر است؛ بايد بگوييم: در اين باب نيز كمتر ميتوان به اتفاق نظر دست يافت. بعضي تنها به موارد نادر و محدودي از آنها اشاره نمودهاند. ولي در برابر كسان ديگري ديده ميشوند كه كتاب مستقلي در اينباره نگاشته؛ و بر طبق بررسيها و تحليلهايي كه به عمل آوردهاند، خبرهاي غيبي قرآن را بيش از حد رايج برشمردهاند. شايد بشود گفت كه متأسفانه گروهي از آنان، دچار شيوه تفريط گشتهاند؛ زيرا جمعي از آيات قرآني را حاكي از وقوع حادثه يا حوادثي دانستهاند كه با اندك تأمّلي روشن ميشود كه حقيقت امر چيز ديگر است. در هر حال، اين رشته سر دراز دارد و فعلا جاي بحث در آن نيست. فقط در پايان اين نوشتار به توضيح مختصري پيرامون درخشندهترين پيشگوييهاي قرآن ميپردازيم.
(الم. غلبت الروم. في ادني الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون. في بضع سنين لله الامر من قبل تو من بعد و يومئذ يفرح المومنون. بنصر الله ينصر من يشاء و هو العزيز الرحيم).
«الف، لام، ميم. روميان در نزديكي همين سرزمين مغلوب شدند، اما آنها به زودي طي چند سال پيروز خواهند شد. همه كارها، چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزي) از آن خداست، و در آن روز مؤمنان به وسيله ياري خدا، خوشحال خواهند شد. خداوند هر كس را بخواهد نصرت ميدهد و او عزيز و بخشاينده است».
مفسران بزرگ همگي اتفاق دارند كه آيات نخستين اين سوره بدين سبب نازل شد كه در آن هنگام كه پيامبر اكرم در مكه بود، و مؤمنان در اقليت قرار داشتند، جنگي ميان ايرانيان و روميان در گرفت، و در اين نبرد ايرانيان پيروز شدند.
مشركان مكه اين پيروزي را به فال نيك گرفته و دليل بر حقانيّت شرك خود دانستند و در وقت ملاقات ياران پيامبر(ص) به آنان گفتند: «انكم اهل كتاب و النصاري اهل كتاب و نحن اميون، و قد ظهر اخواننا من اهل فارس علي اخوانكم من الروم، و انكم ان قاتلتمونا لنظهرن عليكم» ايرانيان مجوسي هستند و مشرك و دو گانه پرست، اما روميان همانند شما مسيحيند و اهل كتاب، و ما هم بت پرست هستيم؛ همانگونه كه »ايرانيان« بر روميان غلبه كردند، پيروزي نهايي از آن شرك است و طومار اسلام به زودي در هم پيچيده خواهد شد، و اگر شما با ما درگير شويد و جنگ به راه اندازيد، ما بر شما پيروز خواهيم شد. در برابر، شكست روميان بر رسول اكرم(ص) و يارانش سخت آمد، اينجا بود كه قرآن كريم براي تقويت روحي مسلمانان پيروزي روميان شكست خورده بر ايرانيانرا پيشگويي كرد و خبر داد كه به زودي روم بر ايران غلبه خواهد نمود و ايران عليرغم قدرت عظيمي كه دارد شكست خواهد خورد.
اگرچه اين پيشگويي عجيب با توجه به شرايط ملموس بسيار بعيد به نظر ميرسيد؛ اما از آنجا كه مسلمانان ميدانستند اين خبر از ناحيه خدايي است كه پيدا و پنهان را ميداند، دلگرم و اميدوار شدند.
مرحوم علامه طباطبائي از در المنثور سيوطي نقل ميكند: «مسلمانان بر سر حتمي بودن پيروزي روميان، با مشركان شرطبندي كردند. »
سرانجام، همانگونه كه قرآن پيشبيني كرده بود: (سيغلبون في بضع سنين)، در مدت كمتر از نه سال، وعده الهي تحقق يافت و روميان بر پارسيان غلبه كردند.
ابوالحسن، علي بن احمد واحدي نيشابوري، به اسنادش از «ابي سعيد خدري» نقل ميكند: «لما كان يوم بدر ظهرت الروم علي فارس، فاعجب المؤمنون بظهور الروم علي فارس... » كه در روز جنگ بدر در سال دوم هجرت، مسلمانان از پيروزي روميان مطلع گشتند، و از تحقق آن شگفتزده شدند.
(و اذ يعدكم الله احدي الطائفتين انها لكم و تؤدون ان غير ذات الشوكه تكون لكم و يريد الله ان يحق الحق بكلماته و يقطع دابر الكافرين. ليحق الحق و يبطل الباطل و لو كره المجرمون): (و به ياد آوريد) هنگامي را كه خداوند به شما وعده داد كه يكي از دو گروه (كاروان تجاري قريش با لشكر آن ها) براي شما خواهد بود. اما شما دوست ميداشتيد كه كاروان براي شما باشد (و بر آن پيروز شويد) ولي خداوند ميخواهد حق را با كلمات خود تقويت و ريشه كافران را قطع كند (لذا شما را با لشگر قريش در گير ساخت. ) تا حق تثبيت شود و باطل از ميان برود هر چند مجرمان كراهت داشته باشند.
با توجه به موقعيت طرفين (مسلمانان و كفار) در جنگ نابرابر بدر و ضعف تجهيزات مسلمانان و قدرت و تاكتيك برتر كافران؛ باور كردني نبود كه مسلمانان بتوانند بر كفار غلبه كنند. لكن همگان ديدند كه چگونه مسلمانان پيروز شدند.
آنگاه كه در بدر آتش جنگ شعله ور گرديد «حمزه» عموي پيامبر(ع) و علي(ع) كه جوانترين افراد لشكر بودند و جمعي ديگر از جنگجويان شجاع اسلام در جنگهاي تن به تن كه سنت آن روز بود، ضربات شديدي بر پيكر حريفان خود زدند و آنها را از پاي درآوردند، روحيه دشمن ضعيف شد. ابوجهل فرمان عمومي صادر كرد، وي قبلا دستور داده بود آن دسته از اصحاب پيامبر (ص) را كه از مدينهاند به قتل برسانند و مهاجرين مكه را اسير كنند و براي انجام يك سلسله تبليغات به مكه آورند. لحظات حساسي بود. پيامبر اكرم به مسلمانان دستور داده بود زياد به انبوه جمعيت نگاه نكنند و تنها به حريفان خود بنگرند و دندانها را بر هم فشرده و كمتر سخن بگويند و از خداوند مدد بخواهند و از فرمان پيامبر درهيچ حال سرپيچي نكنند و به پيروزي نهايي اميدوار باشند، پيامبر (ص) دست به سوي آسمان برداشت و عرض كرد: «يا رب ان تهلك هذه العصابه، لم تعبد» اگر اين گروه كشته شوند كسي تو را پرستش نخواهد كرد.
باد به شدت به سوي لشكر قريش ميوزيد و مسلمانان پشت به باد به آنها حمله ميكردند. استقامت و پايمردي و دلاوريها مسلمانان قريش را در تنگناي سختي قرار داد. در نتيجه هفتاد نفر از سپاه دشمن كه ابوجهل در ميان آنها بود كشته شدند و 70 نفر به دست مسلمانان اسير گشتند ولي مسلمانان تعداد كمي كشته بيشتر نداشتند و به اين ترتيب نخستين پيكار مسلحانه مسلمانان با دشمن نيرومند با پيروزي غيرمنتظرهاي پايان گرفت.
آري: تحقق اين پيروزي نيز از جمله پيشگوييهاي قرآن به شمار ميآيد؛ چه آن كه آنگاه كه مسلمانان در مكه بودند و در اقليت شديد به سر ميبردند، و دشمنان اسلام در اوج قدرت بودند و ميگفتند: «نحن جميع منتصر» ما جماعتي متحد و نيرومند و پيروزيم پروردگار نويد پيروزي را به ياران پيامبر اسلام داده فرمود: (سيهزم الجمع و يولون الدبر) (ولي آنان بدانند كه) جمعشان به زودي شكست ميخورد و پا به فرار ميگذارند» و ديديم پس از گذشتن مدت كوتاهي مسلمانان به مدينه هجرت نمودند و قدرت آنها به حدي رسيد؛ كه سرانجام در نخستين برخورد مسلحانه خود با دشمن در ميدان بدر ضربه بسيار سهمگيني بر آنان وارد ساختند.
(قل للذين كفروا ستغلبون و تحشرون الي جهنم و بئس المهاد) به آنها كه كافر شدند بگو (از پيروزي موقت در جنگ احد شاد نباشيد) به زودي مغلوب خواهيد شد، (و سپس در رستاخيز) به سوي جهنم محشور خواهيد گشت، و چه بد جايگاهي است.
پس از جنگ بدر و پيروزي مسلمانان جمعي از يهود بني نضير گفتند: آن پيامبر امّي كه ما وصف او را در كتاب ديني خود (تورات) خواندهايم كه در جنگ مغلوب نميشود همين پيامبر است؟ بعضي ديگر گفتند: عجله و شتاب نكنيد تا نبرد و واقعه ديگري واقع شود آنگاه قضاوت كنيد، هنگامي كه جنگ احد پيش آمد و به شكست مسلمانان پايان يافت گفتند: نه، به خدا سوگند آن پيامبري كه در كتاب ما بشارت به آن داده شده اين نيست و به دنبال اين واقعه نه تنها مسلمان نشدند، بلكه بر خشونت و فاصله گرفتن از پيامبر و مسلمانان افزودند، حتي پيماني را كه با رسول خدا (در مورد عدم تعرض به مسلمانان) داشتند قبل از پايان مدت نقض كرده، و شصت نفر سوار به اتفاق «كعب بن اشرف» به سوي مكه رهسپار شدند و با مشركان براي مبارزه با اسلام هم پيمان گرديده، در كنار كعبه پيمانها را محكم ساختند و سپس به مدينه مراجعت كردند. در اين هنگام آيه فوق نازل شد و پاسخ دندانشكني به آنها داد كه نتيجه را در پايان كار حساب كنيد و بدانيد به زودي همگي مغلوب خواهيد شد.
طولي نكشيد كه مضمون آيه تحقق يافت. زيرا پس از آنكه رسول اكرم(ص) از طريق وحي در جريان توطئه يهوديان قرار گرفت و براي حضرتش مسلم شد كه آنان از پيماني كه با مسلمانان بسته بودند سرباز زدند، به مسلمانان دستور آماده باش صادر فرمود. آن حضرت براي آن كه ضربه كاري را قبلاً به آنها بزند به «محمد بن مسلمه» كه با «كعب بن اشرف» (بزرگ يهود) آشنايي داشت دستور داد او را به هر نحو كه ممكن است به قتل برساند و وي با مقدماتي اين كار را به انجام رساند.
كشته شدن «كعب بن اشرف»، تزلزلي در يهود ايجاد كرد به دنبال آن رسول خدا دستور داد مسلمانان براي جنگ با اين قوم پيمانشكن حركت كنند، هنگامي كه آنها با خبر شدند به قلعههاي مستحكم و دژهاي نيرومند خود پناه بردند، و درها را محكم بستند، پيامبر دستور داد بعضي از درختان نخل را كه نزديك قلعهها بود بكنند يا بسوزانند.
اين كار شايد به اين منظور صورت گرفت كه يهوديان را كه علاقه شديدي به اموال خود داشتند از قلعه بيرون كشيده پيكار رو در رو انجام گيرد. اين احتمال نيز داده شده كه اين نخلها مزاحم مانور سريع ارتش اسلام در اطراف قلعهها بود و ميبايست بريده شود.
به هر حال محاصره چند روز طول كشيد و پيامبر براي پرهيز از خونريزي به آنها پيشنهاد كرد كه سرزمين مدينه را ترك گويند و از آنجا خارج شوند، آنها نيز پذيرفتند. مقداري از اموال خود را برداشته و بقيه را رها كردند. جمعي به سوي اذرعات شام و تعداد كمي به سوي خيبر و گروهي به حيره رفتند، و باقيمانده اموال و اراضي و باغات و خانههاي آنها به دست مسلمانان افتاد. هرچند تا آن جا كه توانستند، خانههاي خود را به هنگام كوچ كردن تخريب كردند. اين ماجرا پس از غزوه احد به فاصله شش ماه و به عقيده بعضي بعد از غزوه بدر به فاصله شش ماه اتفاق افتاد.
ناگفته نماند: شرح تفصيلي ماجراي شكست يهود بني نضير، در سوره حشر آمده است؛ حتي مرحوم مجلسي نقل ميكند كه: «و كان ابن عباس يسمي هذه السوره سوره بني النضير»
ضمناً در آيات112 و 111 سوره آل عمران، نيز خداي كريم شكست اهل كتاب؛ بخصوص يهود حجاز (بني قريظه، بني نضير، بني قينقاع، يهود خيبر، و بني المصطلق) را پيشگويي نموده، و وقوع آن را به عنوان بشارت مهم به مسلمانان، به پيامبر اكرم(ص) خبر داده است.
(و لما رأ المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ايمانا و تسليما) «آنگاه كه مؤمنين احزاب را مشاهده كردند گفتند: اين همان وعده خدا و رسول خداست و خداوند و پيامبرش راست گفتند و (ديدن دشمن) جز ايمان و تسليم برايشان نيافزوده»
(ان الذي فرض عليك القرآن لرادك الي معاد.. . ) «آنكس كه قرآن را به جايگاهت (زادگاهت) باز ميگرداند».
(قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مومنين)
«با آنها پيكار كنيد كه خداوند آنان را به دست شما مجازات ميكند آنها را رسوا ميسازد و سينه گروهي از مؤمنان را شفا ميبخشد و بر قلب آنها مرهم مينهد».
اين وعده الهي نيز در عصر رسول اكرم تحقق يافت. چه آنكه مشركان مكه با همه اقتدار و تواني كه داشتند در جريان وقوع جنگ بدر، شكست فاحشي خوردند. اين است كه مفسران آيه: (سيهزم الجمع و يولون الدبر) را نويد همين پيروزي دانستهاند؛ كه در فاصله نه چندان دوري تحقق پذيرفت.
(اذ قال الله يا عيسي... و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الي يوم القيامه... ) به ياد آوريد (هنگامي كه خداوند به عيسي فرمود... ): پيروان تو را تا روز رستاخيز بر كافران برتري ميدهم.
مفسران گويند: اين بشارتي است كه خداوند به مسيح و پيروان او داد تا مايه دل گرمي آنان در مسيري كه انتخاب كرده بودند گردد و در واقع اين آيه يكي از آيات اعجازآميز و از پيشگوييهاي غيبي قرآن است كه ميگويد: پيروان مسيح همواره بر يهود كه مخالف مسيح بودند برتري خواهند داشت.
هم اكنون نيز اين حقيقت را به چشم خود ميبينيم كه يهود و صهيونيستها بدون وابستگي و اتكاي به مسيحيان حتي نميتوانند يك روز به حيات سياسي و اجتماعي خود ادامه دهند، بديهي است منظور از (الذين كفروا) در اينجا يهود ميباشند كه به مسيح كافر شدند.
در حالي كه كفار قريش پس از فوت «عبدالله»، پسر رسول گرامي اسلام(ص)، انتظار مرگ آن حضرت و برچيده شدن اسلام را داشتند؛ و ميگفتند كه پيامبر اكرم، بلاعقب و «ابتر» است؛ و در كنار ايجاد آن همه موانع و انبوه حوادث دردناك بر سر راه آن حضرت و يارانش، از دادن نسبتهاي ناروا و زدن زخم زبان به آن حضرت، اباء و امتناع نميورزيدند. خداي كريم جهت تسلي خاطر پيامبر سوره «كوثر» را نازل نموده، و فرمود: «بسمالله الرحمن الرحيم. انا اعطيناك الكوثر. فصل لربك و انحر. ان شانئك هو الابتر»؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، ما به تو كوثر عطا كرديم. اكنون كه چنين است براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن، مسلما دشمن تو «ابتر» و بلا عقب است.
اين سخن را خداوند زماني به پيامبرش ميگويد كه آثار اين خير كثير كوثر هنوز ظاهر نشده بود. خبري بود از آينده نزديك و آيندههاي دور، خبري اعجازآميز و بيانگر حقانيت دعوت رسول اكرم و اينكه دشمنان آن حضرت ابتر و بلا عقب خواهند بود؛ و اين پيشگويي قرآن نيز تحقق يافت. زيرا به روشني ميبينيم دشمنانش (همچون بنياميه و بني عباس كه به مقابله با آن حضرت و فرزندانش برخاستند) با آنكه در آن روزگار جمعيت زيادي داشتند كه قابل شمارش نبود، تار و مار شدند. به گونهاي كه يا اصلاً اثري از آنها باقي نمانده است؛ و اگر هم چيزي باقي مانده باشد هرگز شناخته نيست.
فخر رازي در ضمن تفسيرهاي مختلف «كوثر» ميگويد:
قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كساني نازل شده كه عدم وجود اولاد را بر پيامبر اكرم خرده ميگرفتند، بنابراين معني سوره اين است كه خداوند به او نسلي ميدهد كه در طول زمان باقي ميماند، ببين چه اندازه از اهل بيت را شهيد كردند، در عين حال جهان مملو از آنهاست، اين در حالي است كه از بني اميه (كه دشمنان اسلام بودند شخص قابل ذكري در دنيا باقي نمانده، سپس بنگر و ببين چه قدر از علماي بزرگ كه در اين ميان است، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيهو... بنا بر آنچه كه گفته شد، ميتوان چنين نتيجه گرفت: كه يكي از مصاديق روشن «كوثر» كثرت فرزندان و ذريه رسول اكرم (ص) ميباشد كه همه آنها از نسل دختش حضرت زهرا(س) ميباشند، و آنقدر فزوني يافتند كه از شماره بيرونند؛ اين است كه محمّدبن جرير طبري، در كتاب «الدلايل» از پيامبر اكرم نقل ميكند كه آن حضرت فرمود: «لكل نبي عصبه ينتمون اليه، و ان فاطمه عصبتي الي تنتمي»
و نيز در تفسير علي بن ابراهيم آمده است كه: «دخل رسول الله المسجد و فيه عمرو بن العاص و الحكم بن ابي العاص فقال عمرو: يا ابا الابتر، و كان الرجل في الجاهليه اذا لم يكن له ولد سمي ابتر، ثم قال عمرو: اني لأشنا محمدا اي ابغضه ، فانزل الله علي رسوله: (انا اعطيناك الكوثر. فصل لربك و انحر. ان شانئك هو الابتر)؛ اي مبغضك عمرو بن العاص هو الابتر، يعني لادين له ولا نسب»
فهرستي از ديگر پيشگوييهاي فرآني
الف. بقاء آل محمد (ص) و عدم انقراض نسل پيامبر و ذريه آن حضرت.
ب. در هر عصري، كسي از آل الرسول(ص) و ذريهاش براي ترويج دين قيام خواهد نمود. (ابراهيم: 24)
11. زوال و نابودي، و عدم دوام حكومت بنياميه (ابراهيم: 24)
12. حفظ پيامبر (از شهر مستهزئين) (حجر: 95)
13. دوزخي بودن «ابولهب» و زنش (تبت: 1تا5)
14. باقي ماندن وليد بن مغيره بر كفر و عداوت نسبت به رسول اكرم(ص) (قلم: 11تا 16 / مدثر:11تا 30)
15. جاودانگي و غلبه مكتب اسلام بر ديگر مكاتب (رعد: 17 / حجر: 9 / ابراهيم: 24)
16. آينده يهود (بقره:61و85و90 / اعراف: 152)
17. پيدايش حكومت اسرائيل در دوران هزار ساله آخر دنيا، و اتحاد حكومتهاي مسيحي در روزگار قيامت: (مائده: 17و 69 / اعراف: 167).
18. جنگ اعراب با اسرائيل؛ و خيانت يهوديان به مسلمانان (اسراء: 4/ بقره: 104 / مائده: 94 و 95 و100 / جمعه: 13)
19. كليه موجودات عالم از تراكم انرژي به وجود آمده و مقدار انرژي در جهان، ثابت ولا يتغير ميباشد (حجرات: 21)
20. متلاشي شدن جهان در آستانه قيامت. (انفطار: 1تا 3 / انشقاق: 1تا 5 / انشقاق 1تا 5 / تكوير: 1 تا 4 و 6 و11و... )
21. سفرهاي آسماني و مسافرتهاي كيهاني (يوسف: 105 / رحمن 33)
22. نقصان زمين (انبياء: 44 / رعد: 41)
23. تغييرات و تحولات كوهها و زمين (طه: 105تا 107)
24. منفجر شدن منظومه شمسي و به صورت گرد و غبار در آمدن آن (انبياء: 95تا 97)
25. حمله دو قوم وحشي شمالي چين (مغول و منچو) و تخريب چين به وسيله آنان (انبياء: 95تا 97 (
26. پيدايش يك حكومت عالي جهاني در دنيا، و اعلام لزوم خدا پرستي به وسيله كليه دانشمندان دنيا و ضرورت پيروي جهانيان از كليه دستورات قرآن مجيد (فصلت: 54 52)
27. حمايت ايرانيان و فارس زبانان از اسلام و قرآن (نساء: 133 / ابراهيم: 19 / توبه: 39 / محمد: 38 / جمعه: 3)
28. شيعه و مذهب تشيع (اعراف:181 / انعام: 132و 106 / رعد: 35)
29. فرق ضاله از مسلمانان (انعام: 184 / يوسف: 103و 106 / رعد: 35)
30. پيشگويي درباره عامّه مسلمين:
الف. كثره بلا و گرفتاري در عصر غيبت، از باب امتحان (بقره: 155 / آل عمران: 186)
ب. نزول عذاب از باب نقمة و نه امتحان (انفال: 33و34 / اعراف: 71 / هود: 113 / اسراء: 58 / ملك: 16و17)
31. حوادث طبيعي يا اشراط الساعه و برپايي قيامت (كهف: 93تا 99 / انبياء: 96و 97و 109 / نمل: 82)
32. حتميت ظهور حضرت مهدي (عج) و برپايي حكومت جهاني آن حضرت (اسراء: 81 / انبياء: 105 / قصص:5 / توبه: 33)
33. رجعت و بازگشت به دنيا (نمل: 82تا 85 بقره: 56و243)
1. كساني كه به طور مستقل و يا ضمني درباره پيشگوييهاي قرآني سخن گفتهاند و به موارد گوناگوني اشاره نمودهاند؛ تلاش ما در اين نوشتار تنها بر اين بوده است كه از، گوياترين آنها ذكري به ميان آورديم؛ ولي بررسي تفصيلي هر يك از آنها را به مجال و فرصت ديگري واگذار ميكنيم. اميد است اين گام نخستين موجب فراهم شدن زمينه تحقيق براي اهل فن گردد. البته معترفيم: در دلالت برخي از آيات ذكر شده، جاي بحث و مناقشه وجود دارد؛ انتظار ميرود با تحقيقي كه محققان پر توان به عمل ميآورند، اين نقيصه، رفع و تكميل گردد.
2. غالب پيشگوييهاي قرآني به فعليت رسيده و واقع گشتهاند (برخي در زمان رسول اكرم(ص) و گروهي ديگر، پس از رحلت آن حضرت) اما دسته ديگري از آنها، اگر چه هنوز به وقوع نپيوستهاند؛ ولي چون زمان مشخصي براي تحقق آنها تعيين نگرديده، به طور يقين در آيندهاي نه چندان دور به عرصه ظهور خواهند پيوست. بيترديد، با پديداز شدن آنها، ياوهگوييهاي جمعي از مغرضان و كجانديشان و قلم به دستاني كه عدم تحقق آنها را در فاصله زماني پس از نزول قرآن، بهانه قرار داده و بر اين كتاب آسماني خورده گرفتهاند، آشكار خواهد شد.
انشاء الله
1. تحدي به معني برابري كردن در كاري، نبرد جستن، به نبرد خواندن، و به مبارزه دعوت نمودن آمده است. (محمد معين، فرهنگ فارسي، ج1 و چ چهارم،1360، چاپخانه سپهر تهران، ص 1035).
2. اگر درباره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كردهايم شك و ترديد داريد (لااقل) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را غير از خدا بر اين كار دعوت كنيد اگر راست ميگوييد. (بقره: 23)
3. بگو اگر تمام انس و جن اجتماع كنند تا كتابي همانند قرآن بياورند، نميتوانند. اگر چه نهايت همفكري و همكاري را به خرج دهند. (اسراء: 88)
البته آيات: 13و14 از همين سوره، و همچنين آيه 38سوره يونس نيز به مسأله «تحدي» قرآن اشاره دارند.
4. جهت اطلاع بيشتر در اين زمينه به كتب ذيل مراجع شود:
الف. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 17، چ دوم، 1403ه. ق، مؤسسه الوفاء بيروت، لبنان، ص18.188.
ب. جلالالدين عبدالرحمن السيوطي، الانفال، ج2، دار مكتبه الهلال، بيروت، لبنان، ص 11. 116.
ج. قاصي، ابوبكرمحمد بن طيب، معروف به باقلاني بصري، اعجاز قرآن، ص230.
د. محمد بن عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان، ج2، چ سوم، داراحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، ص 24و25و268.
ه. جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج11، چ جديد پاييز، 1368، ص 138.
5. (ماضل صاحبكم و ما غوي. و ما ينطق عن الهوي. ان هو الا وحي يوحي) نجم: 2تا4.
6. آيات و معجزات نزد خداست، من تنها بيم دهندهاي آشكارم.
7. بيترديد، منظور استاد شهيد، اين است كه «اخبار غيبي» يكي از ابعاد اعجاز قرآن است، و نه آنكه تمام وجوه معجز بودن اين كتاب آسماني منحصر در آن گردد. زيرا در آن صورت، بايد آيات و سوري كه در آنها سخني به ميان نيامده است، از دايره اعجاز خارج باشد، و حال آنكه چنين نيست، چون هر سوره و آيهاي از قرآن معجزه است.
8. به شما نميگويم كه گنجهاي خدا نزد من است، و غيب هم نميدانم، و به شما نميگويم كه من فرشتهام، من تنها از آنچه به من وحي ميشود پيروي ميكنم. (انعام: 50)
9. اعراف: 188
10. مرتضي مطهري، وحي و نبوت، چ پنجم، بهار، 70، چاپخانه علامه طباطبائي، تهران، ص 67و 68.
11. جهت آگاهي بيشتر ر. ك: محمد رشيدرضا، تفسير المنار، ج1، چ دوم، دارالمعرفه، بيروت، لبنان، ص20.204.
12. هرگز به هوي نفس سخن نميگويد، سخن او هيچ غير وحي خدا نيست، او را جبرئيل همان فرشته بسيار توانا (به وحي خدا) آموخته است. (نجم: 5 3)
13. جعفر سبحاني، علم غيب آگاهي سوم، چ اول، ربيع الثاني 1397ه. ق، ص 29 27.
14. فاوحي الي عبده ما اوحي. ما كذب الفواد ما راي: «پس خدا به بنده هود وحي فرمود آنچه كه هيچ كس درك آن نتواند كرد، آنچه (در عالم غيب) ديد دلش هم حقيقت يافت و كذب و خيال نپنداشت. » (نجم: 9و10)
15. در اينباره ر. ك: زرقاني، پيشين، ص 263 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج17، ص 186.
16. رشيد رضا، پيشين، ص 205 204.
17. به آيات ذيل مراجعه شود: (حجر: 85 / مؤمنون: 115 / روم: 8، ص: 28 / دخان: 38 / احقاف: 3)
18. علي (ع) در اينباره فرمود: «و لم يرسل الانبياء لعبا و لم ينزل الكتاب للعباد عبثا، و لا خلق السموات و الارض و ما بينهما باطلا... » و پيامبران را بيهوده نفرستاده و كتب آسماني براي بندگان را عبث نازل نكرده است و آسمان و زمين و آنچه در ميان آنهاست باطل و بي هدف نيافريد... (نهجالبلاغه، كلمات قصار،ص78)
19. محمدباقر مجلسي/ پيشين، ص210 / سيد ابوالقاسم خوئي، البيان، چ سوم، 1394ق، مؤسسه اعلمي بيروت، ص 34 الي 40.
20. محمدجواد بلاغي، آلاء الرحمن في تفسير القرآن، ج 1، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، ص 4.
21. محمدباقر مجلسي، پيشين، ج11، ص 17.
22. ابي جعفر محمد بنالحسن الطوسي، التبيان، ج1، دارالاحياء التراث العربي، چ بيروت، لبنان، ص3 / بلاغي نجفي، پيشين، ج1، ص 50 / خوئي، پيشين، ص40 الي 45.
23. رشيد رضا، پيشين، ص 204و 205.
24. عروسي الحويزي و شيخ عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، ج2، چ علميه قم، ح93، ص 154.
25. انفال: 36.
26. احزاب: 22.
27. طبرسي، امين الاسلام، الفضل بن الحسن، مجمع البيان، ج7، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1379، ص 349.
28. تفسير نمونه، پيشين، ج 16، ص 368.
29. به كتب ذيل مراجعه شود: طبرسي، پيشين، ص 45 / بلاغي نجفي، پيشين، ص 15 / زرقاني، پيشين، ص 263.
30. مثلاً بدرالدين، محمد بن عبدالله زركشي در كتاب «البرهان في علوم القرآن»، ج1، چ اول، ص 106تنها به5مسأله از پيشگوييهاي قرآن اشاره نموده است.
31. در اينباره ميتوان از كتب ذيل ياد نمود:
ملاحم القرآن، حاج ميرزا القاسم بن ميرزا كاظم موسوي زنجاني متوفي 1292ه. ق، و ملاحم القرآن، الشيخ ابراهيم الانصاري الزنجاني و پيشگوييهاي علمي قرآن، دكتر سيد صادق تقوي، و چ هنر و پيشگوييهاي علمي قرآن مجيد، سيد جمالالدين شريفزاده، چ اثر ساري، فروردين 1352.
32. روم: .1.
33. واحدي نيشابوري، ابوالحسن علي بن احمد، اسباب النزول، چ اول، 1402ق، دارالكتب العلميه، بيروت، لبنان،ص 197.
34. سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 16، چ دوم، 1393ق، بيروت، ص 162.
35. يعقوب جعفري، بينش تاريخي قرآن، چ اول، 1366، ص 57و58.
36. واحدي نيشابوري، پيشين، ص 197.
37. انفال: 7.
38. در اين زمينه به منابع ذيل مراجعه شود :
الحويزي، پيشين، ج2، ص121الي136 / طبرسي، پيشين، ج4 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج19، ص 202الي 367 / رزقاني، پيشين، ج2، ص 272 / تفسير نمونه، پيشين، ج 23، ص71الي 73.
39. قمر: 44.
40. همان، 45.
41. در سرزمين مدينه سه گروه از يهود زندگي ميكردند: «بني نضير»، «بني قريظه»، و «بني قينقاع» و گفته ميشود كه آنها اصلا اهل حجاز نبودند ولي چون در كتب مذهبي خود خوانده بودند كه پيامبري از سرزمين مدينه ظهور ميكند، به اين سرزمين كوچ كردند، و در انتظار اين ظهور بزرگ بودند. هنگامي كه رسول خدا (ص) به مدينه هجرت فرمود با آنها پيمان عدم تعرض بست، ولي آنها هر زمان فرصتي يافتند از نقض اين پيمان فرو گذار نگردند.
42. آل عمران: 12.
43. در اينباره به منابع ذيل مراجعه شود:
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج20 / الحويزي، پيشين، ج5، ص272 / تفسير نمونه، پيشين، ج2، ص333و334وهمان، ج23، ص 499 484.
44. محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 20، ص 159.
45. واحدي نيشابوري، پيشين، ص 68.
46. احزاب: 22، ر. ك. به: آيات بقره: 214 / آل عمران:27 / احزاب: 9تا 27 / انفال: 56 تا 58. نقل از واحدي نيشابوري، ص 35.
47. قصص: 85.
48. توبه: 14.
49. مراد مشركان مكه است: اگر چه برخي احتمالات ديگري دادهاند. در اين زمينه به تفسير نمونه، ج7، چ 1368، ص 306تا 308 مراجعه شود.
50. به تفسير نمونه، ج 23، ص 71تا 73، چ بهار 1369مراجعه شود.
51. آل عمران: 55.
52. تفسير نمونه، پيشين، ج2، ص 432.
53. «ابتر» يعني دم بريده و بلاعقب.
54. اينكه مراد از «كوثر» چيست؟ محمد الرازي، فخر الدين و ابن العلامه، در تفسير كبير، ج32، 1405، دارالفكر بيروت، ص124تا 128، حدود پانزده قول ذكر نموده است.
55. كوثر: 1تا 3.
56. تفسير نمونه، پيشين، ج 27، ص 375.372.
57. فخرالدين الرازي، پيشين، ج 32، ص 124.
58. ر. ك: واحدي نيشابوري، پيشين، ص260 / طبرسي، پيشين، ج10، ص 549 از ابن عباس نقل ميكنند كسي كه بر پيامبر خرده ميگرفت و زخم زبان ميزد عاص بن واثل بوده است، ولي در تفسير علي بن ابراهيم قمي، ج 2، ص 445 از عمرو بن العاص نام برده شده است.
59. نفس زكيه لقبي است براي محمد بن عبدالله فرزند امام حسن مجتبي (ع) كه به دست منصور دوانقي در سال 145هجري به شهادت رسيد.
60. عبدالله بحراني اصفهاني، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، چ2، 1411، منشورات الامام المهدي7، ص53و54.
61. تفسير علي بن ابراهيم قمي، پيشين، ص 449.
62. آنچه در اين فهرست آمده منتخبي از مجموعه عناوين در كتب ذيل: ملاحم القرآن، ابراهيم انصاري زنجاني و پيشگوييهاي علمي قرآن، سيد صادق تقوي، چ هنر، و پيشگوييهاي علمي قرآن، سيد جمال شريفزاده، چاپ اثر ساري.
63. علي بن ابراهيم، پيشين، ص 57و 170 / مائده: 54.
64. مسعودي، ابي الحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاي 346ق)، ج3، چ سوم، 1384سعاده، قاهره، ص 250.
65. ر. ك. به: طبرسي، پيشين، ج6، ص 346و 347 / خوئي، پيشين، ص 68و 69 / زرقاني، پيشين، ج 2، ص 266.
66. ر. ك: واحدي نيشابوري، پيشين، ص 261 / طبرسي، پيشين، ص559 / طبرسي، اعلام الوري، پيشين، ص 40.
67. ر. ك: زمخشري، جارالله، محمود بن عمر، كشاف، چ دار الكتاب عربي، بيروت، ص 647 الي650 / طبرسي، پيشين، ص 384الي 389 / زرقاني، پيشين، ج 22، ص 276.
68. زرقاني، پيشين، ص 270 269.
69. ر. ك: مجلسي، پيشين، ج 6، ص 299.
70. ر. ك: محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 51، ص 64.
71. ر. ك: ابو جعفر محمد بن بابويه قمي صدوق، اعتقادات صدوق، ترجمه محمد علي بن سيد محمد الحسن قلعه كهنه، چ رضوي، ص 73الي 77.
في وصيه اميرالمومنين لولده الحسن:
اعلم يا بني ان احب ما انت اخذ به من وصيتي اليك تقوي الله و...
حضرت علي در وصيت خود به فرزندش امام حسن ميفرمايد:
بدان اي فرزندم به درستي كه بهترين وصيت من به شما پرهيزگاري خداوند است و... (وسائل الشيعه، ج 18، ص 125).
........................
پدیدآور سید حسین شفیعی دارابی
تاریخ انتشار1388/12/26