«يكي از اهداف مهم انقلاب فرهنگي، ايجاد دگرگوني اساسي در دروس علوم انساني دانشگاهها بوده است و اين امر مستلزم بازنگري منابع درسي موجود و تدوين منابع مبنايي و علمي معتبر و مستند با در نظر گرفتن ديدگاه اسلامي در مباني و مسايل اين علوم است.
ستاد انقلاب فرهنگي در اين زمينه گامهايي برداشته بود، اما اهميت موضوع اقتضا ميكرد كه سازماني مخصوص اين كار تأسيس شود و شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تاريخ 7/12/63 تأسيس سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها را كه به اختصار سمت ناميده ميشود تصويب كرد.
هدف سازمان [(سمت)] اين است كه با... همكاري دانشمندان و استادان متعهد و دلسوز به مطالعات و تحقيقات لازم بپردازد و در هركدام از رشتههاي علوم انساني به تأليف و ترجمه منابع درسي اصلي، فرعي و جنبي اقدام كند.»
از «سخن سمت» در صفحه چهارم كتاب آياتالاحكام
كتاب آياتالاحكام تأليف استاد كاظم مديرشانهچي براي دانشجويان رشته الهيات در مقطع كارشناسي به عنوان منبع اصلي درس آياتالاحكام به ارزش 4 واحد تدوين شده است. ناشر كتاب (سمت) اظهار اميد كرده است كه از اين اثر علاوه بر جامعه دانشگاهي، طلاب حوزههاي ديني و ساير علاقهمندان نيز بهرهمند شوند.
مؤلف از چهرههاي شناخته شده، پرتجربه و زمانشناسي در تدريس، تحقيق و تأليف كتب و مقالات علوم قرآن و حديث است و دو اثر معروف وي علمالحديث و درايةالحديث، آثاري درسي، مرجع و سهلالوصول در حديث پژوهياند كه به زبان امروز نوشته شده و بارها به طبع رسيدهاند.
مؤلف كتاب در «مقدمهاي»، از منابع قوانين يا احكام اسلامي سخن گفته و ذكر كرده است كه برخي از اين منابع از همان آغاز مورداستناد مسلمانان بوده است و در استناد به آنها همه اهل اسلام تا به امروز متفقالقولاند اما برخي ديگر در زمانهاي بعد به منابع اصلي افزوده شدهاند و گاه تنها مورد قبول گروهي از مسلماناناند. در اين ميان كتاب خدا و سنت پيامبر را در شمار دسته اول بايد دانست. وي سپس به تعريف علم فقه و تعريف «كتاب» پرداخته و به اين تعريف رسيده است كه: «مراد از آياتالاحكام آن دسته از آيات قرآنكريم است كه مبين يكي از احكام علميه دين مبين اسلام باشد.» (ص 2 كتاب)
در ادامه مقدمه، مؤلف به ذكر، تاريخچهاي مختصر و مفيد از نگارش كتب احكام القرآن تا زمان حاضر پرداخته و برخي از نقاط قوت هريك از كتب معاصر را برشمرده است. وي سپس به ذكر عللي ميپردازد كه به خاطر آنها كتابهاي چند دهه اخير با وجود مزاياي خود نميتوانند مناسب تدريس در دانشگاه باشند. در نتيجه بر نياز به اين كتاب و هدف تدوين آن به گونهاي كه هست، چنين تصريح ميكند: «بنابراين كتابي كه براي دانشجويان راهگشا باشد در دست نداريم و همين امر اين جانب را به تأليف كتابي مختصر برانگيخت تا دانشجو با وقت محدود و فرصت اندكي كه دارد بتواند طي دوران تحصيل در دانشكده، تفسير آياتالاحكام و گونه استنباط حكم را از آيه بياموزد...» (ص 4 كتاب)
مؤلف در ضمن مقدمه خويش، زير عنوان «روش ما» به تشريح روش نويسندگان آياتالاحكام در تدوين كتابهايي در اين باره پرداخته و سه روش را برشمرده است. اين سه روش عبارتانداز: 1) تدوين به ترتيب سورههاي قرآن (روش بيشتر علماي اهل سنت)؛ 2) تدوين به ترتيب ابواب فقهي (روش بيشتر علماي شيعه)؛ 3) تدوين به ترتيب نزول احكام. مؤلف در اين ميان با ذكر دلايلي روش دوم را پسنديده و آن را براي تدوين كتاب حاضر برگزيده است.
مؤلف در مقدمه كتاب روش ارائه مطالب را در هر موضوع و مسأله به اين نحو بيان كرده است:
«در اين مختصر نخست آيات مربوطه يكايك ذكر شده است، آن گاه لغات و كلمات دشوار هر آيه با استمرار از كتب لغت و تفسير معني شده؛ سپس ترجمه آيات (از روي خلاصةالتفاسير شادروان استاد الهي قمشهاي...) با مختصر تصرفي نوشته شده ودر آخر احكامي كه از آيه مستفاد ميشود به ترتيب ذكر شده است.»
وي سپس به روش كتاب درباره ذكر اقوال مذاهب مختلف ميپردازد: «با اختصاري كه در اين مختصر مقصود نويسنده بود، جزء در موارد مهم، اقوال مذاهب اهل سنت نيامده است. به علاوه اين كتاب براي پيروان مذهب اماميه نوشته شده است. لذا جز در استخراج لغات، كه از كتب اهل فن چه شيعه و چه سني استفاده شده، مرجع اصلي، كتب آيات الاحكام اماميه بوده است.» (ص 6)
در پايان مقدمه، مؤلف بر دشواري اختصار و انتخاب مطالب از منابع تأكيد ميورزد.
مندرجات كتاب آيات الاحكام علاوه بر «پيشگفتار» و «مقدمه»ي مؤلف 18 فصل يا بخش را شامل ميشود كه عنوان «كتاب الله» دارند و شامل كتابهاي طهارت، صلوة، ذكوة، خمس، صوم، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، مكاسب، تجارت، دين و توابع آن، عقود، نكاح، مطاعم و مشارب، ميراث، حدود، جنايات، قضا و شهادات ميشوند.
روي سخن نگارنده در اين كه كتاب چه چيزي كم دارد و با ملاحظه كدام جوانب و نكات ميشد آن را بهتر از اين ارائه كرد با مؤلف محترم و ارجمند نيست. زيرا ايشان در حد و سع و توان خود براي اين اثر از وقت، نيرو و انديشه خويش مايه گذاشتهاند و مشغله فرهنگي و آموزشي و دشواريهاي كار در سنين بالا بيش از اين مجال تدقيق و وسواس در محتوا و به ويژه شكل تدوين كتاب به شخص نميبخشد. (ايشان با وقوف به اين حقيقت كوشيدهاند از يك متن ديگر آن هم تنها در حد اندك نگارش ترجمه آيات كمك بگيرند.) كتاب در همين حد نيز اثري ارزشمند و مفيد است و اطلاعاتي بسيار به مخاطب خويش ارزاني ميدارد.
افزون بر اين مؤلف دانشور كتاب، خود را متواضعانه به اين نكته معترف دانسته است كه كار وي «در اين مرحله گامي ابتدايي است نه بايسته و شايسته وحي الهي.» و اظهار اميدواري كرده است كه اين اثر «دانشپژوهان را به مضمون» مالايدرك كلمه لايترك كلمه» مفيد افتد و عالمان را اشارتي باشد كه اين مهم را چنان كه بايسته است دنبال كنند.» (ص شش: «پيشگفتار»)
روي سخن با ناشر كتاب ــ سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني (سمت) ــ است:
نبايد از مؤلف انتظار داشت كه همه جوانب و مسؤوليتهاي تأليف يك اثر وزين و وقتگير را خودبه خود به عهده بگيرد بيآن كه ناشر خدمات مشاوره و ويرايش فني و تخصصي اهل نظر را به رايگان در اختيار او بگذارد.
ناشر نيز نبايد از خود انتظار داشته باشد كه هر روز بيش از پيش كيفيت كار خود را ارتقا بخشد و در عالم كتاب و دانش و جامعه پيشرفتي پديد آورد بيآن كه توقع خود را از كتاب و كيفيت انتشارات خويش بالا ببرد. و بر كل مجموعه و بر جزء جزء فعاليتهاي انتشاراتي خود سياستي مبتني بر ديدگاههاي كارشناسي حاكم سازد كه برخاسته از نگاه نو به مسايل و ملاحظه نيازهاي زمان و زمانه باشد.
در هر حال بدون توجه به اين نكتهها و ضرورتها در كار نشر كتاب، توقع كتاب بيعيب و نقص و بهروز از پديدآورنده نبايد داشت.
به همين منظور پيشنهاد ميشود كه انتشارات سمت شوراهايي را براي سياستگذاري و بررسي كتاب تشكيل دهد. براي نمونه ميتوان از سه شورا يا هيأت زير كه پيشنيازهاي توليد هركتاباند نام برد:
1) شورايي براي تعيين اهداف و سياستهاي كلي كتابهاي علوم انساني از جمله كتب علوم اسلامي از نظر شكل و محتوا و بهرهگيري از تجارب ديگر ناشران دولتي و خصوصي موفق و مشابه.
2) شورايي براي تعيين اهداف و سياستهاي كلي و شيوه تدوين و ارائه مطالب هر كتاب با شركت مؤلف.
3) تعيين هيأتي كه مؤلف را در تدوين كتاب ياري رسانند. اين ياريها در مرحله اول شامل همفكري و همانديشي با مؤلف و ويرايش محتوايي اثر ميشوند و در مرحله بعد به تهيه فهرستها، نسخهپردازي، ويرايشهاي ادبي، تعيين حروف، سياستهاي صفحهآرايي و نمونهخواني ميانجامد.
براي نمونه درباره كتاب آيات الاحكام نكات زير را ميتوان به عنوان برخي پيشنهادهاي اصلاحي برشمرد:
از آنجا كه ائمه شيعه بر اين نكته تأكيد ورزيدهاند كه براي هر سخن ما مأخذي از قرآن بجوييد؛ از آنجا كه شيعه و اهل سنت در بسياري از احكام خود كاملاً مغاير يكديگر عمل ميكنند؛ از آنجا كه امروزه وهابيت از پشتوانههاي فرهنگي، تبليغي و حتي نظامي بسياري برخوردار گشته و دامنه تبليغ آن به داخل مرزهاي ما نيز كشيده است؛ از آنجا كه شعار «حسبنا كتاب الله» نه در جنبههاي ايجابي كه در جنبههاي سلبي خويش ميتواند برخي اعتقادات و اعمال هر مسلمان را اعم از شيعه يا سني به چالش فراخواند؛ از آنجا كه اعتقاد و عمل هر مسلمان بايد برپايه قرآن بنا شود تا ترديد وي در حديث به ترديد وي در اسلام نينجامد؛ و از آنجا كه هر جوان شيعه بايد مجهز به پاسخي از قرآن در برابر هر مسلمان اهل ترديد باشد؛ لازم است كتب آيات الاحكام براي جوان حوزوي و دانشگاهي امروز به گونهاي تدوين يابند كه وي را در همه موارد بالا ياري رسانند و هدف آنها پاسخگويي به نيازها و ضرورتهاي فوق باشد.
اما براي نمونه در صفحات 10 و 11 كتاب، آيه وضو را ميبينيم بيآن كه توضيح استدلالي كافي درباره اثبات نظريه شيعه در برابر اهل سنت براي كيفيت وضو داشته باشد. (تنها ذكر كوتاهي ــ بدون استدلال ــ از موارداختلاف شيعه و اهل سنت آمده است. در پانوشت نيز تنها به يك جمله براي استناد به حرف «بـ» ــ در «برئووسكم» ــ براي تبعيض در مسح سر اكتفا شده است.)
اين در حالي است كه نمودارترين اختلاف فريقين كه در هر روز پنج بار به چشم ميخورد، همين كيفيت وضوست.
در صفحات 287-289 كتاب، آيات مرتبط با شرب خمر ــ از جمله آيه 90 سوره مائده ــ آمده و مراحل چهارگانه حرمت آن بيان شده است. در پايان ميخوانيم: «فاضل مقداد نقل كرده است كه بعضي، هريك از آيات چهارگانه مذكور را دليل بر حرمت خمر دانستهاند. او سپس استدلال آنان را نسبت به هر آيه نقل كرده است چون به نظر مخدوش است از نقل آن صرف نظر شد.»
در اينجا بايد اين مشاوره به مؤلف ارائه ميشد كه:
اولاً، ارائه چنين جملاتي در پايان اين بخش مرهم اين معني است كه حرمت خمر مستندي از قرآن ندارد يا اين كه استناد به آيات قرآن براي حرمت خمر محل اشكال است.
ثانيا، در ذكر آيات مرتبط با اين موضوع، آيهاي مهم ــ كه آيه بعد و ادامه آيه 90 سوره مائده است ــ از قلم افتاده است: «انما يريدالشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فيالخمر و المسير و يصدّكم عن ذكرالله و عن الصّلوة فهل انتهم منتهون». به ويژه جمله آخر آن (فهل انتم منتهون) كه مبالغه در نهي و تهديد و وعيد است.
ثالثا، فاضل مقداد همانند مؤلف در «كتاب المطالب» به ذكر آيات 90 و 91 سوره مائده پرداخته و توضيحات ارزشمندي آورده است. اما فاضل مقداد خواننده را در بخش حرمت خمر به كتاب مكاسب نيز ارجاع داده است تا موضوع را پي بگيرد. شايسته بود مؤلف نيز خواننده را به همان بخش در كتاب خويش ارجاع ميداد.
رابعا، مؤلف در بخش آيات حرمت خمر به ذكر استدلالي ضعيف از سيد مرتضي پرداخته و آن را رد كرده است. اين بخش به راحتي قابل حذف است.
خامسا، باتوجه به اهداف كتاب و اختصار آن، بهتر است از ذكر دلايل ضعيف و در نتيجه رد آنها خودداري شود.
در ترجمه آيات كتاب نيز اين مشاوره را ميشد به مؤلف داد كه استفاده از ترجمه شادروان الهي قمشهاي باتوجه به اشكالاتي كه دارد به صلاح نيست و بهتر است مؤلف از يكي ــ دو ترجمه دقيقتر و جديدتر به عنوان مأخذ بهره ببرد و درصورت لزوم تصرف لازم را در آنها پديد آورد تا ترجمه خالي از تسامح و برخوردار از زيبايي و رواني لازم باشد.
ترجمه آيات در كتاب حاضر اولاً در بسياري موارد تفاوت محسوسي با ترجمه شادروان الهي قمشهاي دارند و ثانيا خالي از اشكال در ترجمه نيستند. به عنوان مثال مقايسه كنيد ترجمه مرحوم الهي قمشهاي براي آيه 34 سوره نساء ــ الرجال قوامون علي النساء و... ــ را با ترجمه كتاب حاضر كه تفاوت واژهها در آن بسيار است. به ويژه در ترجمه الهي قمشهاي از «بما فضل الله بعضهم علي بعض» برتري بعضي بر بعضي ذكر شده است (كه با حذف خير خالي از تسامح نيست) و در ترجمه كتاب حاضر فزوني و برتري بعضي از انسانها بر بعضي آمده است (كه به جز تفاوت با ترجمه الهيقمشهاي، ضميرهاي «بعضهم» و «بعضٍ» به «انسانها» ارجاع داده شدهاند كه در آيه نيستند). درست آن بود كه ضمير در «بعضهم» به «الرجال» و ضمير در «بعضٍ» به «النساء» ارجاع داده ميشد.
مؤلف سپس به تفسير آيه براساس نظريه برتري عقلي و مزاياي طبيعي و جسمي مردان نسبت به زنان پرداخته است.
به عبارت ديگر، اين نظريه مسلّم فرض شده و در كنار آيه قرار گرفته و از آن نتيجهگيري شده است.
اما واقعيت اين كه نظريه برتري عقلي، فكري و جسمي نوع مرد نسبت به نوع زن فاقد پايههايي محكم است. اين ادعا، در قرآن كريم شاهدي محكم ندارد، روايات معتبر آن را تأييد نميكنند، عقل و تجربه، خلاف آن را ميگويند و روش علمي نيز پشتوانه اين نظريه نيست. چه بسا زناني كه از نظر نيروي فكري، جسمي و عقلي برتر از مردان محيط خويشاند. حتي عقل و فكر و نيروي بدني بسياري از زنان، بيش از شوهرانِ آنهاست همانگونه كه برخي مردان از نظر جسمي، فكري يا عقلي برتر از مردان ديگرند. تنها عقل تجربي برخي مردان كه كار بيرون از خانه دارند، در زمينه همان كار، بيش از زناني است كه تنها در خانه به سر ميبرند، چنان كه عقل تجربي زنان خانهدار در تدبير منزل بيش از عقل تجربي مرداني است كه خانهداري نميكنند، و همانگونه كه عقل تجربي هر مرد در رشته كاري و تخصصي خود بيش از مرد ديگري است كه دررشتهاي ديگر به فعاليت ميپردازد. بر اين اساس، زماني كه پاي عقل تجربي و تخصصي در ميان باشد، عقل تجربي زنان سياستمدار، زمامدار، مدير، وزير، وكيل، استاد و متخصص بيشتر از مرداني خواهد بود كه از نظر تحصيل، تجربه، سابقه كار و رده شغلي پايينتر از آنها هستند.
اگر برخي گذشتگان پنداشتهاند كه عقل فطري زن كمتر از مرد است، توان فكري و جسميِ زنان بيسواد و خانهنشين را در مسايل سياسي، اقتصادي، نظامي و علمي، با مردان زمامدار، بازرگان، جنگاور و دانشمند قياس كردهاند كه البته قياس معالفارق و خلط عقل فطري با عقل اكتسابي است. به عبارت ديگر، گونهاي عدول از روش علمي است و صدور حكم كلي براساس مشاهده مواردي جزيي كه در شرايطي مساوي نيستند، به علاوه استنتاج از مقدمات مربوط به عقل اكتسابي به نتيجه مربوط به عقل فطري. به هر حال، تنها در صورتي ميتوان حكمي علمي درباره كاستي نوع زنان نسبت به نوع مردان در زمينهاي صادر كرد كه دو جامعه نمونه و متنوع از زنان و مرداني همنژاد و همسال با پيشينه آموزشي، فرهنگي و تجربي مشابه، در شرايطي مساوي، آموزش مشابه جديدي را كه مورد علاقه آنهاست ببيند و تجربههاي كاري مشابهي را از سر بگذرانند و سپس آزمونهايي مشابه از آنها گرفته شود. اگر نتيجه چنين آزموني، برتري ميانگين امتياز مردان بر ميانگين امتياز زنان باشد، آن گاه است كه ميتوانيم بگوييم استعداد مردان در آن نژاد و سن و آن زمينه فعاليت، بيش از زنان در آن نژاد و سن و آن زمينه فعاليت است.
اگر با ذهن خالي به يافتن مراجع ضمير در آيه بپردازيم و آيات قبل را درباره فضيلت و برتريِ مالي مرد در سهمالارث بنگريم، بي گمان، برتري و فضيلت عقلي، فكري و جسمي مرد را از اين آيات نخواهيم دريافت. از نظر روايي نيز در تفسير نورالثقلين به نقل از معيون اخبار الرضا ميخوانيم كه امام رضا (ع) در توضيح علل برتري سهمالارث مرد، به همين آيه درباره انفاق مرد نسبت به زن اشاره ميفرمايد.
از ديدگاه ويرايش صوري (در ويرايش) به چند نكته كلي در اين كتاب اشاره ميشود و يك مثال نيز ارائه ميگردد:
1) آيات فاقد اعرابگذارياند، لزوم درج اعرابها به ويژه براي دانشجويان، جوانان و ديگراني كه آيات را در حافظه ندارند، نيازمند توضيح بيشتر نيست.
2) نوع حروف و اندازه آنها با ميزان اصلي و فرعي بودن عنوانها مطابقت ندارد. مثلاً اندازه حروف برخي عنوانهاي فرعي برابر حروف آيات و آن هم برابر عنوانهاي فرعيتر است.
3) بخشهايي كه به ارائه لغات مشكل و معاني آنها ميپردازد فاقد يكنواختي در شيوه ارائه، و نيز محروم از تنوع حروف (سياه / نازك / ايرانيك) براي لغات و معاني آنها در تفاوت با متناند.
4) كتاب از نظر برخي اعرابگذاريهاي لازم به منظور قرائت صحيح واژهها و عبارات، كاستيهايي دارد به يك مثال از مورد مشكل قرائت در يك عبارت اشاره ميشود:
در پانوشت صفحه 318 كتاب ميخوانيم: «اصل عدم جواز [سطر بعد:] زايد است». طبيعي است كه خواننده در بار اول، دوم و گاه سوم چنين بخواند: «اصلِ عدم جواز، زايد است» و اگر از اهل فن باشد سرانجام به اين نتيجه برسد كه مطلب به مدد اعرابگذاري لازم بايد بدينگونه ارائه ميشد: «اصل، عدم جوازِ [سطر بعد:[ زايد است».
كتاب بهجز فهرست ابواب اصلي، فهرستي ــ حتي فهرست تفصيلي مندرجات ــ ندارد. بنابراين براي يافتن حكم يك موضوع، خواننده بايد باب را ورق بزند و مطالعهاي سريع كند تا به موضوع و مسأله مورد برسد.
همچنين ارائه نمايه موضوعي در انتهاي كتاب، ميتوانست به يافتن احكامي كه آيات آنها در كتاب پراكنده است كمك كند. ديگر فهرستها نيز هر يك فايده خود را داشتند.
خوشبختانه ناشر در اين زمينه خود معتقد به كار حساب شده و سنجيده با ياري اهل فن است و در صفحه چهار كتاب زير عنوان «سخن سمت» ميآورد:
«دشواري چنين كاري بر دانشمندان و صاحبنظران پوشيده نيست و به همين جهت مرحله كمال مطلوب آن بايد به تدريج و پس از انتقادها و يادآوريهايي پياپي در باب نظر به دست آيد و انتظار دارد كه اين بزرگواران از اين همكاري دريغ نورزند...
از استادان و صاحبنظران ارجمند تقاضا ميشود با همكاري، راهنمايي و پيشنهادهاي اصلاحي خود اين سازمان را در جهت اصلاح كتاب حاضر و تدوين ديگر آثار موردنياز جامعه دانشگاهي جمهوري اسلامي ايران ياري دهند.»
كتاب در همين حد نيز اثري ارزشمند و مفيد است و اطلاعاتي بسيار به مخاطب خويش ارزاني ميدارد.
پيشرفت ناشر در گرو بالا رفتن توقع وي از كتاب، بهرهگيري از نظر كارشناسان و صاحبان انديشه، نگاه نو به مسايل و ملاحظه نيازهاي زمان و زمانه است.
لازم است كتب آيات الاحكام براي جوان حوزوي ودانشگاهي امروز به گونهاي تدوين يابند كه پاسخگوي پرسشها و ترديدهاي زمانه و برآورنده نيازهاي عقيدتي او باشند.
......................
|
||
● نویسنده : كاظم مديرشانهچي | ||
|